یادداشتی برای رمان «کابوس های درخت پرتقال» نوشته ی مائده مرتضوی

کابوس های درخت پرتقال

داستان بلند «کابوس های درخت پرتقال» درباره ی دختری جوانی است که به خانه ی پدری اش آمده و در هفت شبی که آنجا اسکان دارد ، هر شب در رویا و کابوس ، آدم های مختلفی به خوابش می آیند که پس از آشنایی با هر یک از  آنها ، به بدترین شکل ممکن غافلگیر می شود. آدم هایی که هنوز آن خانه ی قدیمی را ترک نکرده اند.

کابوس های پراکنده که شکل واقعیت دارد و دختر جوان را به شک می اندازد. تا آنجه که به شک می افتد که این خواب است یا سفر به گذشته!

او هیچ یکی از این آدم ها را تا قبل این که به خانه ی پدری برگردد ، نمیشناخته. فریماه ، عزیز ، همایون ، ثریا و …. همه.

در خانه ی پدری فقط یک درخت دارد. درختی که سال هاست بار نداده است. «خانه پدری» و «درخت پرتقال» می توانند به عنوان عناصری بنیادین در داستان حضور داشته باشند.

  • داستان بلند «کابوس های درخت پرتقال» پتانسیل و فرصت این را داشت که از تعلیق های پُر رنگ تری بهره ببرد.

  • تا دو سوم داستان ، ریتم آرام و داستان بدون کشش است.

  • در ادامه داستان و بعدِ حضور زن جوان در خانه ، در می یابد مردی جوان به نام افشین در همسایگی اش است که نقاشی می کند.

  • نویسنده با دادن اطلاعات قطره چکانی از افشین سعی دارد عطش خواننده را برای یافتن حقیقت تند کند. حقیقتی که متاسفانه خواننده رغبتی برای جستجوی آن نخواهد داشت.

نکته پایانی در مورد این داستان ، استفاده فراوان از واژه های انگلیسی است : فلش بک ، دایورت ، آپدیت ، آلارم ، کامنت ، فالوور ، ری استارت ، دیزاین ، ورژن ، بک گراند ، اسلوموشن ، سایلنت ، ویبره ، دیلیت ، آپلود ، اکانت و غیره است که به نظر منِ خواننده اصلا خوب نیست.

داستان بلند «کابوس های درخت پرتقال» ، سومین کتاب مائده مرتضوی است که زمستان ۱۳۹۹ توسط نشر چشمه منتشر شده است.

مصطفی بیان ، شنبه ۲ اسفند ۱۳۹۹

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *