نشستی با میخائیل بولگاکُف؛ نویسنده مشهور روسی

میخائیل بولگاکوف

✅ به همت انجمن کتاب سیمرغ، جلسه حضوری با عنوان «نشستی با میخائیل بولگاکُف؛ نویسنده مشهور روسی» برگزار می‌شود.

🔷 در این نشست زهرا منصورزاده، مدرس و کارشناس ارشد زبان روسی و مصطفی بیان، داستان‌نویس حضور دارند و سخنرانی خواهند کرد. 

🔶 این نشست ادبی، دوشنبه ۱۵ فروردین ۱۴٠۱ از ساعت ۱۷ تا ۱۸:۳٠ در پژوهش‌سرای سینا مسیح‌آبادی برگزار خواهد شد./ نیشابور، خیابان فردوسی‌شمالی، خیابان بهشت، پژوهش‌سرای سینا مسیح‌آبادی، طبقه دوم.

🖇 حضور برای همهٔ علاقه‌مندان آزاد و رایگان است.

10 unexpected "whys" we adore Bulgakov - Бukva School

📖 معرفی نویسنده

✍ میخائیل بولگاکف داستان‌نویس و نمایشنامه‌نویس مشهور روسی در سال ۱۸۹۱ در شهر کی‌یف کشور اوکراین به دنیا آمد. میخائیل بولگاکف در سال ۱۹۱۶ از رشتهٔ پزشکی فارغ‌التحصیل شد و کمی بعد به خدمت سربازی احضار شد. علاقهٔ شخصی او به ادبیات و زبان‌های خارجی سبب شد مطالعات گسترده‌ای هم در حوزه‌ی ادبیات داشته باشد. در دوران خدمتش بولگاکف برای درمان به یکی از روستا‌های شوروی فرستاده شد. بولگاکف خاطرات دوران خدمتش را در کتابی به نام «یادداشت‌های یک پزشک جوان» گردآوری کرده است. یک سال بعد از اتمام دانشگاهش #نقلاب روسیه (انقلاب ۱۹۱۷ روسیه) رخ داد. اکثر آثار او در دوران دیکتاتوری استالین اجازه چاپ نگرفت.

🔶 میخائیل بولگاکف در سال ۱۹۴٠ (در ۴۸ سالگی) براثر یک بیماری کبدی جان خود را از دست داد. پیکر او در مشهورترین قبرستان مسکو دفن شده است.

✍ اگر صادقانه و از نگاه تاریخی به قضیه نگاه کنیم؛ حاکمانِ روسیه (فرقی نمیکند تزار باشد یا حاکمان کمونیست شوروی و یا پوتین) برای ما همسایه ی پربرکتی نبودند. گویا ضرب‌المثل معروف «همسایه نزدیک، بهتر از برادر دور» است در مورد روس‌ها صدق نمی‌کند.

🔷 عقل بشر از درک اتفاقاتی که در مسکو رخ میدهد، در می‌ماند (صفحه۱٠۴ رمان قلب سگی). استالین ملقب به مرد پولادین، دومین دیکتاتور جنایتکار اتحاد جماهیر شوروی در فکر خلق انسان بود. باورش سخت است؛ اما واقعیت دارد! استالین و هم‌فکرانش خداناباور بودند. او و اتاق فکرش در تلاش بودند با آمیختن انسان و حیوان ارتش تولید کنند! 😂 آمیزش حماقت و تولید علم‌های غیرضروری و خودخواهانه!

🔶 وقتی «قلب سگی» را خواندم؛ به این نتیجه رسیدم میخائیل بولگاکف انسانِ بزرگی است. او در دوران استالین، با نوشتن رمان و داستان، رژیم ستمگر و دیکتاتور استالین را نقد و ماهیت آن را افشا کرد. نویسندگی در حکومت‌های دیکتاتوری پُر ریسک است؛ به خصوص وقتی نویسنده بخواهد ایدئولوژی و حکومت‌داری حاکمانِ زمان خود را نقد کنند.

🔷 وقتی اجازه انتشار قسمتِ سوم رمان «گارد سفید» را در روزنامه مسکو به میخائیل بولگاکف ندادند؛ سال بعد داستانش را روی صحنهٔ تئاتر برد. اتفاقا اجرای این نمایش با استقبال روبرو شد. حتی یک شب استالین به تئاتر هنری مسکو رفت و تئاتر «گارد سفید» را دید! همان نمایشی که یکسال قبل، مجوز انتشار نگرفته بود!

مردم دهه های ۴۰ و ۵۰ تشنه خواندن و دانستن بودند.

گفت و گو با علی ملایجردی، داستان نویس و مترجم

مصطفی بیان / داستان نویس

چاپ شده در دو هفته نامه «آفتاب صبح نیشابور»، شماره نود، ۲۲ اسفند ۱۴۰۰

اول آبان ۱۳۴۶ در جوین متولد شد و معلم بازنشسته نیشابور است. اولین داستان هایش در سن شانزده و هفده سالگی در کتاب های «سوره بچه های مسجد»، سال های ۱۳۶۲ و ۱۳۶۳ منتشر و در همان سال های دبیرستان، یکی از داستان هایش در کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان برگزیده شد.

علی ملایجردی می گوید: «سال های بعد انقلاب در دو سه نشریه که وابسته به حزب و گروه های سیاسی بودند ویژه نامه هایی مخصوص دانش آموزان چاپ می شد و تقریبا مجانی به ۵ ریال به دست ما می رسید. من در صفحات این نشریه ها داستان و شعرهایی می خواندم و چون نسبت به سنم کتاب زیاد خوانده بودم عزمم برای نوشتن جزم شد. با آشنایی با کانون پرورشی و حوزه هنری تقریبا هر ماه، دو داستان اگرچه خام و مبتدی می فرستادم. در آن زمان، این یک نوع آموزش از راه دور برای ما به حساب می آمد.»

او علاوه بر تالیف، سه کتاب «فقط یک مشت استخوان»، برگزیده داستان های کوتاه از زبان اردو، «تعلیم نفس کشیدن» نوشتۀ آن تایلر، برگزیده جایزه ادبی پولیتزر ۱۹۸۹ و کتاب «باز که دیر به خانه آمدی دختر…!» اثر لوسی همن در سال های ۱۳۹۹ و ۱۴۰۰ ترجمه و منتشر کرده است.

اولین داستانِ بلندش با عنوان «بایقوش»، زمستان ۱۳۹۹ منتشر شد و در کمتر از یک سال به چاپ سوم رسید.

همچنین کتاب کمک درسی زبان انگلیسی برای سال اول راهنمایی، کتاب راهنمای نامه نگاری در زبان انگلیسی برای دانشگاه پیام نور و کتاب کمک درسی زبان انگلیسی برای دانشکده های فنی با همکاری تعدادی از همکاران، از جمله آثار منتشر شدۀ علی ملایجردی هستند.

ملایجردی، زندگی پر فراز و نشیبی داشته و مانند همۀ مردم ایران با انقلاب، جنگ و تحریم اقتصادی همراه بوده است؛ اما وابستگی ‌اش به خواندن و نوشتن را هرگز از خود دور نکرده و همچنان در ۵۴ سالگی، داستان‌های زیادی برای گفتن و نوشتن دارد.

از سرگرمی‌ها و دل‌مشغولی‌های‌ سال‌های نوجوانی و جوانی بگویید.

دوره نوجوانی ما مصادف شد با انقلاب و متعاقبا با جنگ. این دو حادثه بعضی مزایا و معایبی برای ما داشت! مزیت های آن این بود که به یکبارگی سیلی از کتاب ها و نشریه ها از هر طیفی به شهر و روستا روانه شد. البته بیشتر این کتاب ها سیاسی و برای بزرگسالان بودند اما در بین آنها کتاب هایی هم بود که ما در همان سن نوجوانی توفیق خواندن شان را پیدا کردیم. با نام بزرگانی آشنا شدیم که حالا نوجوانان به راحتی با آنها آشنا نمی شوند. نام هایی مثل صمد بهرنگی، آل احمد، ساعدی، دولت آبادی، علی اشرف درویشیان، چخوف، ماکسیم گورکی و… اما جنگ که شد و حوادث دوران جنگ که پیش آمد، در دوره ای که ما تشنه دانستن و خواندن بودیم، قحط کتاب آمد. کتابخانه ها از بعضی کتاب ها تصفیه شد و خلاء ای در عرصه کتاب برای نوجوانان ایجاد شد. ما مجبور می شدیم کتاب های بزرگسالان آن هم کتاب های سیاسی و مذهبی مثل آثار مرتضی مطهری و علی شریعتی را بخوانیم مثل اینکه سر یک مرد بزرگسال را روی شانه ها و گردن کودکی بگذارند ما ناقص الخلقه رشد کردیم! حرف های قلنبه سلمبه می زدیم که وقتش نبود. در قحطی فرهنگی فیلم خوب ندیدیم.

خراسان سرشار از داستان‌های فولکلور است، که اغلب قدمتی بسیار زیاد دارند و آنگونه که رسم این داستان‌هاست، همواره سینه‌به‌سینه نقل می‌شوند و البته مادرها و مادربزرگ‌ها بیشتر راویان آن بودند. شما هم در خانه چنین راویانی داشتید؟

بله، در غیاب تلویزیون (چون برق نداشتیم!) کودکی ما با شنیدن افسانه ها گذشت. این افسانه ها فقط برای موقع خواب نبود یا برای خواباندن ما! بلکه در هنگام کار گروهی کشاورزی، قالیبافی، پنبه چینی و … توسط راویانی حرفه ای مثل پدر، مادر و خواهرها گفته می شد و از همان زمان ذهن خلاق ما تصویر آفرینی می کرد.

کتابخوانی را چگونه و با چه کتاب‌هایی آغاز کرده‌اید؟

خوشبختانه ما کتابخوانی را با کتاب های خوبی شروع کردیم. «ماهی سیاه کوچولو» صمد بهرنگی، «فصل نان» علی اشرف درویشیان، «شلوارهای وصله دار» رسول پرویزی، «پخمه» عزیز نسین و افسانه های آذربایجان از اولین های کتابخوانی جدی بود؛ البته در کتاب های درسی مان خلاصه شده داستان های «سگ ولگرد» صادق هدایت و «شاهزاده کوچولو» آنتوان دوسنت اگزوپری را نیز داشتیم.

دهه‌های ۴۰ و ۵۰، واقعا بی‌نظیر بودند. در تاریخ ادبیاتمان هیچ دهه‌ای از نظر نشر کتاب‌های معتبر، شاهکار و خوب ایرانی به این دو دهه نمی‌رسد .به نظر شما دلیل این موضوع چه بود؟ چرا در این دهه‌ها آن تعداد نویسنده شاخص داشتیم؟

این دو دهه پُربار نشر ایران، حاصل حوادثی مثل کودتای ۲۸ مرداد، درگیری های سیاسی سال ۱۳۳۲، ۱۵ خرداد و خیزش جنبش های دانشجویی بود. نسلی که به دنبال دانستن بودند و مولفان عضو گروه های چپ به خصوص به نوشتن اهمیت می دادند. کسانی که معتقد به بیداری مردم از طریق قلم بودند و این را یک رسالت می دانستند. آنها که می توانستند، می نوشتند و آنهایی که اهل زبان دانی بودند، ترجمه می کردند. به زودی نام های جوانانِ جویای نام در مجلات ادبی پیدا شد؛ که حالا نویسندگان بزرگی شده اند. مردم تشنه خواندن و دانستن بودند. اکثر دانشجویان با استادانی باسوادتر، نوشتن، ترجمه کردن، بازی کردن در تئاتر و تماشای تئاتر را کلاس می دانستند.

در میان نویسندگان این دو دهه کدام‌شان را بیشتر دوست دارید؟ و چرا؟

انتخاب سختی است اما نام غلامحسین ساعدی و محمود دولت آبادی به خاطر تاثیرگذاری بیشتر، جایگاه ویژه ای دارند.

درباره انجمن های ادبی سال های دور صحبت کنید.

من روستایی هستم؛ این بود که در نوجوانی محروم از جلسات ادبی بودیم؛ اما با پیدا کردن آدرس حوزه هنری سازمان تبلیغات آن زمان و فرستادن کارهایم برای آنها و دیدن نام کسانی مثل فریدون عموزاده خلیلی، محسن مخملباف در پایان جواب نامه هایم خوشحال می شدم. با دیدن چاپ اولین قصه ام در یکی از این کتاب ها از شادی بال در آوردم. زمانی که برای تحصیل به دانشگاه رفتم در سال ۱۳۶۸ با فرستادن یک اثر در کلاس های قصه نویسی مرحوم سیروس طاهباز شرکت کردم و آنجا بود که با خانم منیرو روانی پور و محمود دولت آبادی که برای سخنرانی آمدند، آشنا شدم. بعدها در نیشابور در کلاس های داستان نویسی اداره ارشاد شرکت می کردم که گرداننده آن مسعود سلیمانی سپهر، حسین سبزی، مرحوم علی نجفی و مجید نصرآبادی بودند.

تا به حال شده که شخصیت‌های داستان‌هایتان را براساس تجربیات زندگی شخصی و خودتان بنویسید؟

هر نویسنده ای در نوشتن در واقع دارد خودش را بیان می کند تجربه های زیست خود را منتقل می کند. من هم اگر خودم را نویسنده بدانم در لابلای این آثار به شکلی، هستم. در بعضی آثار مستقیم و بعضی غیر مستقیم.

درباره رمان بایقوش صحبت کنید. رمانی که مورد استقبال قرار گرفت و به چاپ سوم رسید.

داستان بلند «بایقوش» یک داستان خطی است و خواننده مدار. در این نوشته مخاطب عام مورد نظر بوده، از این رو اگر دوستان بخواهند بر اساس نویسندگی مدرن قضاوت کنند، بایقوش جایی ندارد. در مرکز جوین قلعه بزرگی از خشت و گل هست به نام «آق قلعه» با دیواری حصین در چندین هکتار با مسجدی خرابه در میان آن، در میان این قلعه بزرگ قلعه کوچکی وجود دارد به نام نارین قلعه. ما در کودکی به خاطر ویرانه بودن این مکان، موقع عبور از میان آن ترس داشتیم. گاهی که چند نفری برای بازی به وسط این خرابه ها می رفتیم. در میان این بنای سه طبقه خشت و گلی آثاری از زندگی می دیدیم. مثلا دوده ای بر دیوار، طاقچه ای، تکه سفالی، شیشه ای رنگی و … از پدر و مادرها داستان هایی راجع به این قلعه شنیده بودیم. تا این که بعدها با جستجو در میان کتاب های تاریخی و اینترنت، به تاریخ این قلعه و نام حاکمان آن پی بردم. از همان اول، خواندن ماجرای دختر الهیار خان قلیچی به نام طرلان خانم مرا تحت تاثیر قرار داد. این دختر بعد از شکست پدرش از فتحعلی شاه قاجار که در پی انقیاد خان های مستقل خراسان بود، وجه المصالحه قرار گرفت. و به عنوان چهاردهمین همسر نکاحی شاه قاجار به قصر تهران رفت. من تصمیم گرفتم هم تاریخ مبهم این قلعه را در قالب داستان بگویم و سعی کنم این داستان، داستانی خواندنی باشد تا کشش لازم را برای خواننده تازه کار داشته باشد. این بود که چند ماجرای خیالی اما نزدیک به واقع هم افزودم. این مصادف شد با شیوع ویروس کرونا و حصر خانگی خودخواسته مردم! در این دوره سه ماهه مداوم می نوشتم و تایپ می کردم. سرانجام اثر را برای ناشر فرستادم و با سرمایه خودم چاپ کردم. خوشبختانه با کمال تعجب و لطف دوستان مورد استقبال قرار گرفت. من فکر نمی کردم نیشابوری های عزیز لطفی به این داستان داشته باشند و قرار بود فقط در جوین و سبزوار پخش شود اما خوشبختانه استقبال در نیشابور و دیگر جاها خوب بود و من سپاسگزارم.

عادت‌های روزانه شما چیست؟ روزها را چگونه می‌گذرانید؟ کمی از فعالیت‌ها و دل‌مشغولی‌های این روزهایتان برایمان بگویید.

بنده این روزها بازنشسته هستم و فرصتی خوب برای مطالعه، نوشتن و ترجمه دارم. با یک برنامه تقریبا منظم هر روز چند صفحه ای ترجمه می کنم. برای استراحت کتابی می خوانم: بیشتر قصه و رمان و کتاب تاریخی. برای یک دو گروه تلگرامی و رادیوی تُرک استان خراسان شمالی، افسانه و قصه به تُرکی خراسانی به صورت وویس می گذارم تا در برنامه های شان استفاده کنند. چندین جلد کتاب افسانه های قدیمی دارم که گاهی آنها را تورق می کنم. تمام کتاب شازده کوچولو را برای رادیو اترک به ترکی خراسانی ترجمه کردم و خواندم.

امروز نیشابور با برگزاری پنج دوره جایزه مستقل و خصوصی «داستان کوتاه سیمرغ» صاحب یک جایزه معتبر ادبی شده است و در جامعه ی ادبیات داستان نویسی ایران، جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. آيا برگزاری جوایز مختلف ادبی مثل جایزه ادبی «داستان سیمرغ» به رشد و ارتقای ادبيات داستانی ايران کمک می ‌کند؟

به تازگی کتاب «ده داستان برای سیمرغ» را که آثار برگزیدۀ پنجمین دورۀ جایزه داستان سیمرغ است، خوانده ام. تمام آثار عالی بودند و در آینده از میان این نویسندگان انشالله نام های بزرگی در تاریخ ادبیات داشته باشیم. به عنوان مثال، داستان «عروس عاشورا» نوشتۀ حامد اناری از همین مجموعه خواندم. من اگر آقای حامد اناری را شخصا از نزدیک ندیده بودم، فکر می کردم با نویسنده ای بزرگسال و با تجربه زیستی حداقل چهل سال طرفم! اما محکم بودن ساختار و شکیل بودن آن و زبان فاخر این اثر بر حیرت من افزود. مگر یک نوجوان بیست، بیست و یکسال چقدر تجربه دارد که این همه زبانش غنی داشته باشد؟ ضرب المثل و گفته های قدیمی نیشابوری ها را بلد باشد؟ ریتم در داستان را بداند؟ زبان و گفتگوی هرکس را درک کرده باشد. و این در حالی است که این آقای اناری برای اولین بار در جایزه داستان سیمرغ شرکت کرده بود و دیده شد! کشف چنین نوقلمانی حاصل پنج دوره جایزه داستان سیمرغ است. نوقلمان این مجموعه ها نسبت به نویسندگان دهه های قبلی خیلی پیشروترند و آینده روشنی دارند.

و سخن آخر:

همانطور که همه می دانند «انجمن داستان سیمرغ نیشابور»، یک انجمن غیر دولتی است. برگزاری چنین جوایز ادبی در تهران در تراز ملی و بین المللی با کلی بودجه و … همراه است اما در نیشابور به عنوان شهرستان و نه مرکز استان، بدون گرفتن ریالی بودجه از مراکز دولتی و تنها با تکیه بر کمک های مردم فرهنگ دوست نیشابور، یک شاهکار است. وقت آن رسیده که مسئولین هم به این کار بزرگ پی ببرند و قدر این انجمن را بدانند. مگر بودجه های هنگفتی برای دیده شدن نام نیشابور هر ساله به نام های مختلف همایش فلان و … برگزار نمی شود؟ حداقل پشتیبانی معنوی را دریغ نورزید. گاهی یک فرد تمام مشکلات بعضی از این انجمن ها را بدوش می کشد. اگر او هم مایوس شود و یا نتواند کار کند از این انجمن ها نشانی خواهد بود؟! پس هوای انجمن های ادبی شهرستان را داشته باشیم، اگر بخواهیم به قاف ادبیات ایران برسیم.

از سانسور تا گرانی سرسام آور کتاب ها!

از سانسور تا گرانی سرسام آور کتاب ها!

نگاهی به ادبیات داستانی نیشابور در سال ۱۴۰۰

با وجود تحریم و گرانی سرسام­آور کاغذ و خبر تعطیلی کتابفروشی های معتبر در تهران و برخی از شهرهای بزرگ و همچنین عدم تمایل چاپ کتاب از سوی ناشران معتبر کشور، امسال چاپ کتاب در حوزۀ ادبیات داستانی از سوی مولفان همشهری، از استقبال خیلی خوبی برخوردار بود و ده رمان و مجموعه داستان از نویسندگان همشهری منتشر شد؛ که این میزان نسبت به سال های گذشته رشد خیلی خوبی داشته است.

از همان ابتدای سال، خبر انتشار دو کتاب از دو بانوی نویسندۀ جوان، نشان از آغاز سالی پُر نشاط در حوزۀ نشر کتاب را می داد.

نشر صاد، که به تازگی آثار نویسندگان جوان را منتشر می کند؛ مجموعه داستان «میم و نون های جدا شده از من» اثر سمیه کاتبی و مجموعه داستان «گاه رویش عشقه» اثر معصومه دهنوی را در فصل بهار وارد بازار کتاب کرد.

سمیه کاتبی به تازگی وارد عرصۀ ادبیات داستانی شده و هنوز در ابتدای راه است. کتاب اولش از سوی منتقدان و علاقه مندان به داستان مورد استقبال قرار نگرفت؛ اما معصومه دهنوی کارنامۀ پُرباری در حوزه ادبیات داستانی دارد. او در جشنواره های مختلف ادبی مانند سیمرغ، خاتم، کبوتر حرم و بخش رمان «داستان انقلاب» از رتبه های برتر بوده است. «گاه رویش عشقه» اولین کتاب مستقل معصومه دهنوی است؛ هرچند کتاب معصومه دهنوی از لحاظ فرم و محتوی قوی است؛ اما چندان مورد استقبال علاقه­مندان به کتاب قرار نگرفت.

علی ملایجردی پیش از این ترجمۀ مجموعه داستان های پاکستانی با عنوان «فقط یک مشت استخوان» را به بازار کتاب ارائه کرده بود و همچنین رمان «بایقوش» را در سال ۹۹ منتشر کرد. پاییز امسال نیز ترجمۀ رمان «تعلیم نفس کشیدن» نوشتۀ «آن تایلر»، توسط نشر سیب سرخ راهی بازار کتاب کرد.

«آن تایلر»، رمان نویس و منتقد امریکایی است که مهم ترین و شناخته شده­ترین اثرش، رمان «تعلیم نفس کشیدن» است که در سال ۱۹۸۹ جایزه ادبی پولیتزر و کتاب سال تایم را برای نویسنده به ارمغان آورد و در سال ۲۰۱۵ نیز در فهرست صد رمان بزرگ قرن بیستم گاردین جای گرفت.

با وجود اینکه رمان «تعلیم نفس‌کشیدن» یک اثر ادبی مهمی است اما، این کالای فرهنگی در زمانی چاپ شد که قیمت پشت جلد با قیمت یک کیلو گوشت برابری می کرد؛ و طبیعی است که در این شرایط بی عدالتی اقتصادی، خانواده ها گوشت را در اولویت قرار بدهند و فقط تعداد انگشت شماری از خانواده­های مرفه بتوانند کتاب های حجیم خارجی با قیمت های سرسام آور را بخرند و در کنار خوردنِ چلوگوشت، رمان «تعلیم نفس کشیدن» را بخوانند! 

نشاط داودی از رمان نویسان پُرسابقه است که رمان های او چندین بار تجدید چاپ شده است؛ امسال داودی دو کتاب منتشر کرد: رمان «خانۀ عشق» و مجموعه داستان «گلپری».

مجموعه داستان «گلپری»، تابستان امسال و رمان «خانۀ عشق» اواخر زمستان، توسط نشر شالان منتشر شد. «گلپری» اولین مجموعه داستان داودی است؛ که برخی از داستان های این مجموعه برگزیدۀ جوایز ادبی مانند صادق هدایت شده است. در مورد این دو کتاب، قضاوت کردن هنوز زود است. باید منتظر باشیم و ببینیم در بهار و تابستان ۱۴۰۱ از سوی خوانندگان و منتقدان مورد استقبال قرار خواهد گرفت یا نه.

هادی خورشاهیان که شاعر و نویسنده پُرکاری است و بیش از ۷۰ کتاب در حوزۀ کودک و نوجوان و بزرگسال منتشر کرده است؛ گویا امسال تصمیم گرفته برخلاف سال های گذشته، تنها یک کتاب در بازار کتاب منتشر کند. بدون شک این نویسنده پُرسابقه شرایط بحران نشر را درک کرده و می دانسته چاپ کتاب در این شرایط سخت اقتصادی چندان مناسب نیست و برای همین، فقط یک کتاب منتشر کرده: داستان بلند «دزدیدن آدم ربا‌ها» برای سنین نوجوانان، که بهمن امسال توسط انتشارات محراب قلم در ۴۸ صفحه منتشر شد.

اسفند ماه، بر خلاف ماه های گذشته، ماهِ پُرکار ادبیات داستانی نیشابور بود. دو کتاب از سوی دو بانوی نویسنده منتشر شد و این دو اثر بازتاب زیادی در رسانه های بومی داشت. رمان «انیسه» اثر شهلا ناظران و مجموعه داستان «معشوقۀ مایاکوفسکی» اثر سولماز اسعدی.

شهلا ناظران، عکاس و پژوهشگر، متولد سال ۱۳۳۳ است. رمان تاریخی «انیسه» اولین اثر ادبی اوست که در آخرین روزهای سال ۱۴۰۰ توسط نشر «آرمان رشد» وارد بازار کتاب شده است. این کتاب ۲۷۰ صفحه است و قیمتش ۸۵ هزار تومان.

خبر انتشار مجموعه داستان سولماز اسعدی، بازتاب گسترده ای در نیشابور و خبرگزاری های معتبر کشور داشت. سولماز اسعدی، متولد سال ۱۳۶۷ و در حال حاضر ساکن سوئد است. او تجربه حضور در کلاس های داستان نویسی معتبر را در تهران و کارگاه داستان نویسی عباس معروفی را در آلمان در کارنامۀ خود دارد. او فرزند محمد اسعدی، داستان نویس شناخته شدۀ نیشابور است. در کارنامۀ پُر بار سولماز اسعدی، جوایز معتبر ادبی مانند سیمرغ، جمال زاده، سقلاتون، بهاران، فرشته و خاتم دیده می شود.

مجموعه داستان «معشوقۀ مایاکوفسکی» اولین کتاب اوست که در آخرین روزهای سال، توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده و به احتمال زیاد بعد از تعطیلات نوروز وارد بازار کتاب ایران خواهد شد.

در کنار اخبار انتشار آثار نویسندگان همشهری، دو خبر، بازتاب گسترده ای در رسانه های بومی و حتی در سطح کشور داشت. دو رمان از دو رمان نویس سرشناس نیشابوری، مرتضی فخری و جواد پویان بعد از سال ها انتظار منتشر شد، ولی با این تفاوت که رمانِ شش جلدی «مردم رنج» مرتضی فخری بعد از اینکه مجوز انتشار در داخل کشور نگرفت؛ از سوی انتشارات مهری لندن منتشر شد.

مرتضی فخری، متولد سال ۱۳۵۱ در نیشابور است. برخی از آثار این نویسنده همشهری، برگزیده جایزه ادبی واو و نامزد جایزه مهرگان شده است. از مرتضی فخری، بیش از ۱۰ رمان منتشر شده که مهمترین آنها «کفتار»، «سی گاو»، «مهبوط» و «گورکن» است.

خبر دوم، انتشار رمان جواد پویان در آخرین هفتۀ سال ۱۴۰۰ بود که باعث خوشحالی طرفداران ادبیات داستانی شد. رمان «اغوا» بعد از هشت سال مجوز چاپ گرفت. این رمان به حوادث سال ۸۸ پرداخته است.

جواد پویان، متولد سال ۱۳۳۵ در نیشابور است. او در حال حاضر ساکن تهران و مدرس داستان نویسی و عضو هیات داوران جایزه ادبی مهرگان است.

تیغ سانسور هم شامل حالِ کتاب «ده داستان برای سیمرغ» هم شد!

زمستان امسال مجموعه داستان «ده داستان برای سیمرغ» شامل داستان های برگزیدۀ «پنجمین جایزه داستان سیمرغ»، توسط نشر داستان منتشر شد.

«جایزه داستان سیمرغ»، تنها جایزه مستقل و مردمی شرق کشور است که از سال ۱۳۹۴ به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و با حمایت بخش خصوصی برگزار می شود. دورۀ پنجم این جایزه ادبی، به دلیل شیوع کرونا، به صورت مجازی در دی ماه ۱۳۹۹ برگزار شد.

«ده داستان برای سیمرغ» شامل هشت داستان است و متاسفانه دو داستان از این مجموعه، مجوز انتشار نگرفت!

در این کتاب می توانید داستان هایی را از: راضیه مهدی زاده (تهران)، شقایق بشیرزاده (آلمان)، مریم عزیزخانی (تهران)، شیما محمدزاده مقدم (اسفراین)، معصومه قدردان (اسفراین)، حامد اناری (نیشابور)، سولماز اسعدی (سوئد) و جواد دهنوخلجی (نیشابور) بخوانید.

شیوا مقانلو، منصور علیمرادی و جواد پویان در هیئت داوری و هادی خورشاهیان، لیلا صبوحی و مجید نصرآبادی در هیئت انتخاب آثار برگزیده «پنجمین جایزه داستان سیمرغ» حاضر بودند.

مجموعه داستان «ده داستان برای سیمرغ» و سایر آثار نویسندگان همشهری را می توانید از کتابفروشی های نشردانش، شب های روشن، کلبه کتاب کلیدر و پرنیان خریداری کنید.

مصطفی بیان / رئیس انجمن داستان سیمرغ نیشابور

چاپ شده در دو هفته نامه «آفتاب صبح نیشابور»، شماره نود، ۲۲ اسفند ۱۴۰۰

مگر می شود مردم رنج را سانسور کرد؟

📰 در ویژه‌نامه‌ نوروزی دوهفته‌نامه «خیام‌نامه» می‌خوانید:

🖇 گزارش: با نوشتن نفس می‌کشند؛ مگر می‌شود مردم رنج را سانسور کرد؟ / گزارش نشست تخصصی در خصوص داستان‌نویسی مرتضی فخری با محوریت رمان اخیرش / ✍ #فروغ_خراشادی صفحه ۱٠

📰 #خیام‌نامه چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴٠٠

مصطفی بیان، رئیس انجمن داستان سیمرغ نیشابور:

متاسفانه اکثریت همشریان اطلاع و شناختی نسبت به مفاخر معاصر ادبی شهرشان ندارند! نویسندگانی که در جامعۀ ادبی شناخته شده و مطرح هستند. کافی است نام شان را در جستجوگر گوگل سرچ کنید و شگفت زده شوید. نویسندگانی در این شهر داریم که کتاب آنها برگزیدۀ جوایز ادبی هستند و در جامعۀ ادبی کشور شناخته شده.

وظیفۀ «انجمن داستان سیمرغ» این است که با برگزاری نشست های ادبی و ارائه گزارش و معرفی آثار در رسانه های بومی و شبکه های مجازی، مفاخر ادبی معاصر را به همشهریان معرفی کند.

مرتضی فخری از بزرگان ادبیات داستانی معاصر شهرمان است که دستش را می بوسم. استاد فخری، آثار فراوانی دارد که من رمان «سی گاو» و «کفتار» را خوانده و لذت برده ام. رمانِ «کفتار» نامزد جایزۀ ادبی مهرگان شد. او در لابه لای داستان هایش از اسطوره و قصه های خراسان و نیشابور سخن می گوید و نمی گذارد این گنجینه های ادبی به فراموشی سپرده شوند. رمانِ شش جلدی «مردم رنج» جدیدترین اثر وی است که هشت سال عاشقانه، برای نگارش آن تحقیق کرد و رنج های بسیاری کشید. افسوس که مجوز چاپ را در سرزمینش ندادند!

ولی می شود «کلمه» و «داستان» را سانسور کرد!؟ می شود تصویر زیبای شیر دادنِ مادر به نوزاد را و یا مهر و محبت پدر و مادر در بوسیدنِ هم و به تصویر کشیدنِ آنچه که در جامعۀ امروز می بینیم و لمس می کنیم در «کلمه» سانسور کرد!؟ می شود از کودک همسری، همسرکشی، تجاوز، خشونت، فحاشی و فقر در داستان سخن نگفت!؟ روزنامه «آرمان ملی» در تاریخ پنجشنبه ۱۹ اسفند با تیتر درشت از «سرقت سنگ قبر» سخن می گوید! چگونه می شود در داستان از این دردها سخن نگفت! «داستان» در بطن جامعه و زندگی آدم ها شکل می گیرد. ما داستان می خوانیم تا به درک مان افزوده شود.

رمان «دیوید کاپرفیلد» چارلز دیکنز از رنج، فقر و وضعیت اجتماعی طبقات مختلف جامعۀ قرن نوزدهم انگلیس سخن می گوید و یا رمان «داستان دو شهر» از همین نویسنده از اشرافی گری و خشونت انقلابیونِ انقلاب فرانسه می نویسند و یا رمان «بینوایان» ویکتورهوگو به انقلاب فرانسه، سیاست و قضاوت های نادرست و ضد اخلاق می پردازد و جالب این است که همین رمان ها در کشورشان منتشر و پُرفروش می شوند و در نهایت در لیست مشهورترین عناوین ادبیات داستانی جهان قرار می گیرند! به یاد انتقاد استاد علی نصیریان از حذف بخش هایی از سریال میوه ممنوعه افتادم. استاد گفتند: «خیلی از صحنه ها حذف شد. آنجا که دختر (هانیه توسلی) می پرسد از این کارهایی که کردی پشیمان نیستی؟ حاج یونس (علی نصیریان) جواب می دهد که از این پشیمانم که چرا پیش تر از این عاشق تو نشدم. این عین کلام عطار در داستان شیخ صنعان است که حذف شد.»

نشست رونمایی از رمان جدید مرضیه سیفی

از سمت راست:

محمد حقیقت خواه، نویسنده و مدیر انتشارات سیمرغ خراسان، دکتر مهدی نوروز، نویسنده، پژوهشگر و مدرس دانشگاه و مصطفی بیان، داستان نویس و مدیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور

نشست رونمایی از رمان «راحله» اثر مرضیه سیفی؛ دوشنبه ۲۳ اسفند ۱۴۰۰٫ سالن وکیلی

مجموعه داستان «ده داستان برای سیمرغ» منتشر شد

ایسنا

ایسنا/خراسان رضوی مجموعه داستان «ده داستان برای سیمرغ» شامل داستان‌های منتخب پنجمین جایزه داستان سیمرغ منتشر شد.

https://www.isna.ir/news/1400121915453/

این مجموعه با مقدمه و گردآوری مصطفی بیان موسس انجمن و جایزه داستان سیمرغ نیشابور و با ویراستاری فاطمه همت‌آبادی، توسط نشر داستان به چاپ رسیده است.

آیین اختتامیه این دوره از جایزه ادبی داستان سیمرغ به شکل مجازی ۱۹ دی ماه ۱۳۹۹ برگزار شد که داستان‌های منتخب در دو بخش «ملی» و «منطقه‌ای» (ویژۀ نویسندگان ساکن نیشابور و متولد نیشابور در داخل و خارج از کشور) در مجموعۀ پیش‌رو گردآوری شده است.

این مجموعه شامل ۸ داستان کوتاه است که نویسندگان آن راضیه مهدی‌زاده، شقایق بشیرزاده، مریم عزیزخانی، شیما محمدزاده مقدم، معصومه قدردان، حامد اناری، سولماز اسعدی و جواد دهنوخلجی هستند.

مجموعه داستان «ده داستان برای سیمرغ» با مقدمه و گردآوری مصطفی بیان، در ۱۲۷ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و به بهای ۵۵ هزار تومان از سوی نشر داستان راهی بازار کتاب شده است.

مصطفی بیان به ایسنا گفت: انجمن داستان سیمرغ نیشابور در طول هشت سال فعالیت خود، پنج دوره جایزه ادبی داستان سیمرغ ادبی را برگزار کرده است، همچنین ضمن برگزاری چندین نشست ادبی و رونمایی کتاب، از چند نویسنده هم جهت حضور در جلسه انجمن و برگزاری کارگاه دعوت به عمل آمده است. کارگاه داستان نویسی آقای مجید قیصری آخرین برنامه دیدار با نویسنده امسال بود که در دی ماه به مدت دو روز در نیشابور با حضور ایشان برگزار شد.

وی ادامه داد: یکی از برنامه‌های سال آینده دعوت از سه نویسنده خوب کشورمان به قصد برگزاری کارگاه داستان نویسی دو یا سه روزه است که دو نفر از آن‌ها در گذشته هم از داوران جایزه سیمرغ بوده‌اند.

بیان گفت: هدف انجمن از روز اول ارتقاء ادبیات داستان نویسی نیشابور و کشف و معرفی استعدادهای جوان این شهرستان بوده که رزومه هفت ساله‌ انجمن نشان دهنده موفقیت در این زمینه است. امسال هم سومین کتاب انجمن داستان با عنوان «ده داستان برای سیمرغ» منتشر شد که شامل ده داستان برگزیده پنجمین جشنواره سیمرغ است که سال گذشته به صورت مجازی برگزار شد و داوران آن شیوا مقانلو، منصور علیمرادی و جواد پویان بوده و همچنین هادی خورشاهیان، مجید نصرآبادی و لیلا صبوری در هیئت انتخاب بودند.

موسس انجمن و جایزه داستان سیمرغ نیشابور افزود: در سال ۱۴۰۱ قرار بر این است که ششمین دوره‌ جشنواره با اندکی تغییرات جزئی از جمله بهره گرفتن از ۶ داور مطرح منطقه برگزار شود.

وی عنوان کرد: جشنواره این دوره که ماننده دوره قبل، با حمایت بخش خصوصی و مردمی شهرستان صورت خواهد گرفت در دو بخش منطقه‌ای و فرا ملی برگزار خواهد شد. بخش منطقه‌ای شامل نویسندگان نیشابوری ساکن و غیر ساکن در نیشابور و بخش فراملی شامل هر کسی است که بتواند به زبان فارسی داستان بنویسد؛ بدون در نظر گرفتن ملیت، تابعیت و محل سکونت.

بیان اظهار کرد: جوایز نقدی امسال با افزایش سه برابری، شامل یک برگزیده در بخش فراملی با اهدای تندیس سیمرغ و جایزه‌ نقدی ۱۰ میلیون تومانی و یک برگزیده در بخش منطقه‌ای با اهداء تندیس سیمرغ و جایزه‌ نقدی ۵ میلیون تومانی است. علاوه بر این در هر بخش سه نفر هم شایسته تقدیر معرفی خواهند شد که به هر کدام لوح تقدیر و مبلغ یک میلیون تومان تقدیم خواهد شد. امیدواریم در سال ۱۴۰۱ شرایط طوری باشد که بتوانیم دوستان را برای برگزاری حضوری مراسم در نیشابور دعوت کنیم.

ده مرغی که به سیمرغ رسیدند!

نگاهی به پنجمین جایزه داستان سیمرغ

ده مرغی که به سیمرغ رسیدند!

مصطفی بیان دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور

روزنامه اطلاعات / پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۰ / شماره ۲۸۰۷۳

https://www.ettelaat.com/?p=612334

نیشابور یکی از تاریخی‌ترین شهرهای شرق ایران به شمار می‌آید که هجده قرن پیش به دستور «شاپور یکم»، دومین شاهنشاه ساسانی بنا شد. همچنین این شهر با پنجاه سال سابقۀ پایتخت‌نشینی، نخستین پایتخت مستقل ایران بعد از اسلام است که اهمیت بسزایی در تاریخ این کشور دارد.

نیشابور در ادوار مختلف تاریخ از مهم‌ترین شهر‌های علمی و فرهنگی و خاستگاه ادیبان و دانشمندان بوده و در ردیف ثروتمندترین و پُر‌جمعیت‌ترین شهرهای ایران قرار داشته است. با همین پشتوانه و هدف،«جایزه داستان سیمرغ»پایه‌گذاری شد تا با ادبیات، نیشابور را معرفی کنیم. این جایزۀ ادبی از سال ۱۳۹۴ به ابتکار «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و با مشارکت بخش خصوصی پایه‌گذاری شد.

«پنجمین جایزه داستان سیمرغ» را در شرایطی برگزار کردیم که جهان درگیر ویروسی ناشناخته و منحوس به نام کووید۱۹ بود. تا امروز انسان‌های زیادی به دلیل ابتلا به این بیماری، جان خود را از دست داده‌اند و یا زندگی‌شان آسیب دیده است. بیش از یک سال است که بشر به شکلی متفاوت زندگی می‌کند. روابط اجتماعی محدود و انسان خود را در چهاردیواری شبکه‌های مجازی محبوس کرده است.

در چنین شرایطی که انسان نیاز به آرامش دارد؛ «نوشتن» و «خواندن» از ابزارهای رسیدن به آرامش محسوب می‌شود.

سیمرغِ پنجمین جایزه داستان کوتاه، از اواخر تابستان ۱۳۹۹ بال‌هایش را گشود و پروازش را در گسترۀ ملی و جهانی آغاز کرد. ۴۵۰ نویسنده از داخل و خارج کشور در این رویداد بزرگ ادبی شرکت کردند که بیشترین داستان‌ها از استان‌های تهران، خراسان رضوی، مازندران، خوزستان و کرمانشاه ارسال شده است. همچنین از کشورهای کانادا، اسکاتلند، سوئد، آلمان، ترکیه، مالزی و هند نیز آثاری به دبیرخانۀ این جایزه ادبی رسیده است.

به جرأت می‌توان گفت که «پنجمین جایزه داستان سیمرغ» اولین رویداد ادبی و فرهنگی در شهرستان نیشابور است که در ابعاد جهانی روی می‌دهد و این مهم، فقط و فقط، به همت تعدادی از جوانان علاقه‌مند به ادبیات و با راهنمایی اساتید حوزۀ ادبیات داستانی و با مشارکت داوران بخش ملی و حمایت بخش خصوصی رخ داد.

امروز جایزه داستان سیمرغ به عنوان جایزه‌ای مستقل و خصوصی که داستان‌های چاپ نشده را داوری می‌کند با کسب تجربیات ارزشمند در پنج دوره با افتخار اعلام می‌دارد که به هدف خود یعنی کشف، معرفی و تولید آثار خلاق و برتر داستانی رسیده است.

گفتنی است که آیین اختتامیه این دوره از جایزه ادبی داستان سیمرغ به شکل مجازی در ۱۹ دیماه ۱۳۹۹ برگزار شد که داستان‌های منتخب در دو بخش «ملی» و «منطقه‌ای» (ویژه‌ نویسندگان ساکن نیشابور و متولد نیشابور در داخل و خارج از کشور) در مجموعۀ پیش‌رو گردآوری گردیده است. مجموعه داستان «ده داستان برای سیمرغ» شامل داستان های منتخب پنجمین جایزه داستان سیمرغ، توسط نشر داستان منتشر شد.

داوران «پنجمین جایزه داستان سیمرغ»: شیوا مقانلو، منصور علیمرادی و جواد پویان (در هیأت داوری) و هادی خورشاهیان، لیلا صبوحی و مجید نصرآبادی (در هیآت انتخاب) بودند.

در این مجموعه، آثاری از راضیه مهدی‌زاده از تهران، شقایق بشیرزاده از آلمان، مریم عزیزخانی از تهران، شیما محمدزاده مقدم از اسفراین، معصومه قدردان از اسفراین، حامد اناری از نیشابور، سولماز اسعدی از سوئد و جواد دهنوخلجی از نیشابور منتشر شده است.

مجموعه داستان «ده داستان برای سیمرغ» با مقدمه و گردآوری مصطفی بیان، در ۱۲۷ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و به بهای ۵۵ هزار تومان از سوی نشر داستان راهی بازار کتاب شده است.

سیمرغ داستان

سیمرغ داستان

کتابنامه

نوشته: مهدی کاکولی

چاپ شده: خیام نامه / پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۰ / شماره ۵۰۷

ده داستان برای سیمرغ

کتاب «ده داستان برای سیمرغ»، شامل داستان های برگزیده پنجمین جایزه داستان سیمرغ منتشر شد.

کتابی که به کوشش «مصطفی بیان»، دبیر این جایزه ادبی، امکان نشر یافته است و البته همان طور که ایشان در مقدمه کتاب گفته با «همت تعدادی از جوانان علاقه مند به ادبیات و با راهنمایی اساتید حوزه ادبیات داستانی و با مشارکت داوران بخش ملی و حمایت بخش خصوصی» به سرانجام رسیده است.

«ده داستان برای سیمرغ» شامل هشت داستان است و علت خالی بودن جای دو داستان منتخب دیگر در این مجموعه، این است که متاسفانه وزارت ارشاد به آنها مجوز انتشار نداده!

به هر حال در این کتاب می توانید داستان هایی از: راضیه مهدی زاده، شقایق بشیرزاده، مریم عزیزخانی، شیما محمدزاده مقدم، معصومه قدردان، حامد اناری، سولماز اسعدی و جواد دهنوخلجی را بخوانید.

بخشی از مقدمه:

در چنین شرایطی که انسان نیاز به آرامش دارد؛ «نوشتن» و «خواندن» از ابزارهای رسیدن به آرامش محسوب می‌شود.

سیمرغِ پنجمین جایزه داستان کوتاه از اواخر تابستان ۱۳۹۹ بال‌هایش را گشود و پروازش را در گسترۀ ملی و جهانی آغاز کرد. ۴۵۰ نویسنده از داخل و خارج از کشور در این رویداد بزرگ ادبی شرکت کردند که بیشترین داستان‌ها از استان‌های تهران، خراسان رضوی، مازندران، خوزستان و کرمانشاه ارسال شده است. همچنین از کشورهای کانادا، اسکاتلند، سوئد، آلمان، ترکیه، مالزی و هند نیز آثاری به دبیرخانۀ این جایزه ادبی رسیده است.

بخشی از گزارش هیئت داوران پنجمین جایزه داستان سیمرغ:

بی‌شک آنچه جایزۀ داستان سیمرغ را از بقیۀ جوایز ادبی متمایز می‌سازد، شهر برگزاری آن است. شهری که جز تکیه بر هویتی تاریخی، موطن و زادگاه دو تن از مشاهیر ادبی ایران و جهان «حکیم عمرخیام» و «شیخ فریدالدین عطار» است. از این منظر جایزه داستان کوتاه و سایر فعالیت‌های ادبی «انجمن داستان سیمرغ» در نیشابور می‌تواند نشانه‌ای باشد از ظرفیت این شهر، به عنوان یکی از مراکز ادبیات داستانیِ مستقل از پایتخت.

ده داستان برای سیمرغ

سیمرغ بعدی سال ۱۴۰۱

و اما به گفته مصطفی بیان، سال آینده ششمین جایزه داستان سیمرغ در دو بخش فراملی و منطقه ای و با حضور شش داور مطرح برگزار خواهد شد. در بخش فراملی، همه ی فارسی زبانان از سراسر جهان می توانند در این جایزه ادبی شرکت کنند. جوایز نقدی در این دوره افزایش می یابد. برگزیده بخش ملی، ده میلیون تومان به همراه تندیس سیمرغ و برگزیده بخش منطقه ای، پنج میلیون تومان به همراه تندیس سیمرغ دریافت خواهند کرد.

نگاهی به رمان «آقادار» نوشته مریم سمیع زادگان

کتاب نیوز | اطلاع رسانی و نقد کتاب - پیرامون آقادار | سمیه کاظمی‌حسنوند

نگاهی به رمان «آقادار» نوشته مریم سمیع زادگان

کتابسرای تندیس / چاپ دوم: تابستان ۱۴۰۰ / ۱۹۹ صفحه / ۵۵ هزار تومان

انسان با درد آفریده می شود و با درد از دنیا می رود؛ اما بزرگترین درد انسان، «تنهایی» است. خدا آن روز را برای بنده اش نخواهد که تنها از دنیا برود.

همه ی موجودات عالم در این دنیای هستی، قصه ای دارند. فرقی نمی کند. از اولین بشر تا آخرین بشر در این کُره هستی، قصه ای برای زیستن دارد. چه مرد باشد چه زن، سیاه یا سفید. غنی یا فقیر. همه در صندوقچه ی سینه شان قصه ای نهفته دارند.

داستانِ «آقادار»، داستانِ دِهی است دور افتاده به اندازه ی یک کفِ دست. در این دِه امامزاده ای وجود دارد و پیرمردی اهلِ خدا و پیغمبر؛ که نماز و احکامش همیشه پابرجاست. او را مُلاسلیمان صدا می کنند. نه آن سلیمان نبی که خَدم و حشم و یا قالی و قصر داشت؛ سلیمانِ قصه ی آقادار فقط، زنی زیبا و جوان به نام جواهر داشت.

مُلاسلیمان، پیرمردی تنها بود. این مرد خدا، دردِ تنهایی داشت. او می گفت، خودش باعث تنهایی اش شده است. خودش کرده است و می داند هیچ وقت این درد پاک نمی شود. فکرها، خیال ها و عذاب هایی که گریبانش را گرفته و لحظه ای رهایش نکرده. چه در هوشیاری و چه در خواب.

گویا مُلا، یک روز از خواب بیدار می شود و می بیند که جواهر در خانه نیست. هیچ کس نمی داند جواهر کجاست؟ حرف و حدیث پشت سرِ جواهر در می آورند. شایعات عجیب و غریب. یکی می گفت بچه ی شهر بود، عادت نکرد به زندگی در دِه، فرار کرد. یکی دیگر می گفت مُلا از خانه بیرونش کرده بود. و برخی می گفتند مُلا بهش شک کرده بود و آخر کُشتش. خدا می داند کدام حرف درست است. اما همه ی اهالی دِه می دانند که جواهر و مُلا، عاشق همدیگر بودند.

این دختر زیبا و با اصالت و بزرگ شده ی شهر، یک دل نه صددل عاشق مردی خیلی بزرگ تر از خودش شد. به بهانه دیدنِ مُلا، درخواست کرد قرآن بیاموزد. مُلا پذیرفت. اما جواهر نمی خواست قرآن بیاموزد. او عاشقِ مرد باخدا شده بود.

جواهر، زلیخای قصه ی یوسفِ نبی نبود. او از شهر آمده بود و نزد عمویش، شاپورخان، بزرگِ دِه زندگی می کرد. شاپورخان، آدمِ افتاده و با خدایی بود و به سلیمان ارادت خاصی داشت. بالاخره جواهرِ نوجوان با سلیمانِ چهل و هفت ساله ازدواج می کند. سلیمان به دلیل اختلاف سن زیاد، بلد نبود چگونه با همسرِ نوجوانش برخورد کند. طوری برخورد می کرد که جواهر تصور می کرد در کلاسِ درس سلیمان است و او درس احکام و اصول دین می دهد. سلیمان بلد نبود مانند مردهای جوان، عشقش را به همسرِ جوانش ابراز کند. او تَشَر می زد که من مَردم! معتقد بود، زن و مرد با هم فرق دارند. اما جواهر از این جملات سر در نمی آورد. جواهر به رفتار سلیمان معترض بود و می پرسید خداوند در روز جزاء بر اساس جنسیت بندگانش قضاوت می کند؟! و سلیمان از پاسخ دادن به سوالات جواهر طفره می رفت.

«”جواهر، بیا رختخواب هایمان را جدا کنیم” چشم های جواهر گشاد می شود: “خب، چرا؟ تمام زن ها و شوهرها کنار هم می خوابند” مُلا اخم می کند: “نمی شود. نمی شود مدام کنار هم بخوابیم. این طوری بهتر است.” جواهر لب ورمی چیند و صاف زل می زند توی چشم های مُلا. به اعتراض می گوید: “بابا و مامان من همیشه کنار هم توی یک رختخواب می خوابیدند، اما…” حرفش را نصفه می گذارد. شانه را بالا می اندازد و با بغض می گوید: “اما اگر تو این طور می خواهی، باشد.” توی لحن کلامش لجبازی موج می زند. از جا بلند می شود و رختخوابش را روی زمین می کشد و می برد گوشه ی اتاق. وسط آن می نشیند و پاهای سفیدش را دراز می کند. سرش را روی بالش می گذارد و مدتی به سقف نگاه می کند. بعد پتو را با حرص روی سرش می کشد. طاقت نمی آورد. چشم هایش پُر از اشک می شود. مُلا نیم غلتی می زند و پشتش را به جواهر می کند. کف دو دست را روی هم زیر سر می گذارد و مستقیم به دیوار روبه رو زل می زند. خیالش راحت شده. سختش بود که هر روز به حمام برود و غسل کند.» (صفحه ۷۵ کتاب)

حالا چرا عنوانِ رمان «آقادار» است؟ دار به زبان محلی یعنی درخت. این درخت از بین برنده گناهان است. به آن دخیل می بندند و نذر می کنند. بعضی ها قفل و زنجیر و بعضی ها میخ و بعضی ها روبانی سبز از شاخه اش آویزان می کنند. نزدیکی این درخت به امامزاده باعث تقدسش شده بود. خیلی ها از این درخت حاجت گرفته بودند. گویا با مرور زمان، امامزاده در نزد اهالی دِه فراموش شده و برعکس درخت مایه برکت روستا شده بود.

در کنار درخت قربانی می کردند و نماز می گزاردند. خیلی ها از دور و نزدیک می آمدند و شنیده بودند در این دِه، درختی است که بی بروبرگرد حاجت می دهد.

اما انگشت شماری مانند استوار محسنی به آقادار اعتقاد نداشتند. می گفتند: بت پرستی است!به همین دلیل مردم دِه از افرادی مانند استوار محسنی بیزار می شدند و از او دوری می جُستند. می گفتند: «دیدنِ استوار کفاره دارد. روزِ آدم را خراب می کند.»

139 bozorg

داستانِ «آقادار» داستان جهل و خرافه پرستی است. آدم هایی که به زیارت آقادار می آمدند تا حضرت درخت حاجت شان را برآورده کند. خیلی ها حاجت می گرفتند و خیلی ها هم نه. اما این از احترام آقادار در میان مردمِ دِه کم نمی کرد. مُلا سلیمان هم پای دردِدل تک تک زوار آقادار می نشست و قصه زندگی آنها را می شنید.

«آقادار» دومین کتابی است که از مریم سمیع زادگان می خوانم. تابستان امسال، چاپ دوم این کتاب توسط انتشارات کتابسرای تندیس منتشر شد. کتاب ۱۹۹ صفحه است. شاید نیمه اول رمان برای خواننده کسل کننده باشد اما توصیه می کنم رمان را رها نکنید. داستان از زمانی شروع می شود که داستانِ گُم شدنِ جواهر برای خواننده معما می شود. از گفت و گوهای اهالی دِه متوجه می شوید که رازی در قصه ی زندگی مُلاسلیمان نهفته است و این باعث می شود که داستان را نیمه رها نکنید. پایان داستان، آنگونه ای که تصور می کنید؛ رُخ نمی دهد. نویسنده، خواننده را غافلگیر می کند. رازی که می تواند به مضمون داستان کمک کند.

مصطفی بیان

چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / شماره ۱۳۹ / اسفند ۱۴۰۰