بایگانی برچسب‌ها : نازنین جودت

نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «بزقاب» در تهران

بعدازظهر سه شنبه ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۸ مجموعه داستان «بُزقاب» در تهران با حضور فرحناز علیزاده و نازنین جودت به عنوان منتقد در فرهنگسرای «رسانه و شبکه های اجتماعی» نقد و بررسی شد.

مصطفی بیان، داستان نویس و دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور است. مجموعه داستان «بُزقاب» شامل ۳۳ داستان کوتاه است که به تازگی توسط نشر روزنه منتشر شده است. اکثر داستان های این مجموعه در نشریات مختلف به چاپ رسیده است و یا برگزیده و تقدیر شده جوایز محتلف ادبی مانند جایزه ادبی قشم، یزد، لیراو و جوان سوره بوده است.

«بُزقاب»، داستان دانشجویی است که برای یادگرفتنِ هنر مجسمه سازی پیش استاد پیری می رود. استاد پیر مشغول ساختنِ مجسمه شهردار است که قرار است در راه آهن نصب شود اما دماغ شهردار برای استاد پیر مشکل ساز می شود درنتیجه پیرمرد که بیمار و ناتوان شده از جوان دانشجو می خواهد کار دماغ مجسمه شهردار را تمام کند.

نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «بزقاب» در تهران

نشست نقد و بررسی مجموعه داستان «بزقاب» اثر مصطفی بیان در تهران با حضور نویسنده

این نشست ادبی ، سه شنبه ۱۱ تیر ماه ۱۳۹۸ ساعت ۱۷ تا ۱۹ برگزار خواهد شد.

منتقد : فرحناز علیزاده و نازنین جودت

آدرس : پاسداران ، خیابان شهید گل نبی ، خیابان شهید ناطق نوری ، میدان قبا ، فرهنگسرای رسانه و شبکه های اجتماعی

حضور برای عموم آزاد است

گفتگو با نازنین جودت، داستان نویس

گفتگو با نازنین جودت، داستان نویس
آنچه می‌خوانید گفت وگویی است با نازنین جودت داستان نویس جوان و نام آشنای ساکن تهران و برگزیده جایزه ویژه برج میلاد برای داستان «پنج خرده روایت از تهران» در اولین دوره جایزه داستان تهران. از آثار گذشته خانم نازنين جودت می توان به دو مجموعه داستان «در چشم سگ» و «در بيداری كابوس می بينم» و رمان «پروانه ها در برف می رقصند» اشاره كرد.به تازگی هم رمان «شوومان» از سوی انتشارات برکه خورشید منتشر شده است.
رمان «شوومان» آبان ۹۳ با حضور جمعی از نویسندگان، منتقدان و صاحب نظران کشورمان رونمایی شد. چه چیزی باعث شد قهرمان داستان تان را در آخرین رمان شوومان انتخاب کنید؟
قبل از این که راجع به شوومان صحبت کنم، می خواستم تشکر کنم که در آغاز گفتگو از واژه جوان استفاده کردید و به من انرژی دادید ولی ۴۱ سالگی از جوانی دور است.به هر حال ممنونم.
در مورد شوومان باید بگویم که من از کودکی درگیر قصه ها و باورهایی در مورد اجنه بودم. خیلی هم از ایشان می ترسیدم. با تمان این احوال خواندن و نوشتن از آنها را دوست داشتم. فکر شوومان هم مدت ها بود که ذهنم را مشغول کرده بود. یکی دو تا داستان کوتاه هم با این موضوع نوشته بودم اما راضی ام نمی کرد تا این که نشستم به نوشتن رمان شوومان.
کمی درباره پیشینه نویسندگی تان بگویید؟ چه انگیزه ای باعث شد به نوشتن رو بیاورید؟
راستش انگیزه ای نبود. به نظرم موهبت و هدیه ای بود که از کودکی و نوجوانی احساسش می کردم. من اولین داستانم را سال ۶۴ (در سن ۱۲ سالگی) برای برنامه رادیویی«بچه های انقلاب» نوشتم و به صورت نمایش رادیویی اجرا شد و از همان موقع مصمم شدم که بنویسم و تا وارد شدن به دانشگاه این کار را ادامه دادم. اگر چه چندین سال )دوران دانشگاه و سال هایی که تدریس می کردم) نوشتن را رها کردم ولی باز یک روز حسش به زندگی ام برگشت و آن قدر عمیق و جدی بود که تا به امروز مانده و من بی وقفه نوشته ام.
شما در کارنامه ادبی تان هم تجربه انتشار مجموعه داستان و هم رمان را با هم دارید با این وجود شما تفاوت بین داستان کوتاه و بلند (رمان) رادر چه چیزی می بینید؟
اگر به لحاظ تکنیکی و ساختاری بخواهیم بررسی کنیم تفاوت های بسیاری دارند ولی اگر از نگاه کسی که در هر دو حوزه می نویسد بخواهید بدانید تفاوت شان چیست، باید بگویم نوشتن رمان کار سخت تر و طاقت فرسایی است. از لحاظ زمانی وقتی چندین برابر نوشتن داستان کوتاه باید صرف شود. شخصیت ها بیشتر هستند و پرداختن به هر کدامشان دقت و حوصله می خواهد. ماجراها و اتفاقات بیشتری را می طلبد.نگه داشتن تعلیق داستان در ۲۰۰ صفحه یا بیشتر که خواننده را با علاقه تا پایان کتاب دنبال خودش بکشد و خیلی فاکتور های دیگر. ولی نوشتنِ هر کدامشان برای من جذابیت های خودش را دارد. بعضی فکرها باید در قالب داستان کوتاه گفته شوند تا تاثیرگذار باشند، بعضی ایده ها جا دارند که صدها صفحه پرداخته شوند. به نظرم تئودورف جواب این سوال را به خوبی داده است، می گوید:«یک نفر را ببرید بالای تپه و جای مشخصی را با انگشت نشان دهید و بگویید آن جا را نگاه کن. آن چه که او در جایی که شما به آن اشاره کرده اید می بیند، می شود داستان کوتاه. حالا یک نفر را به روستایی یا شهری ببرید و بگویید چند وقتی ساکن این جا شو و زندگی کن. این می شود رمان.»
برای‌ نوشتن‌، الگوی‌ ادبی‌ مشخصی‌ را هم مدنظر دارید؟
خیلی نویسنده ها هستند که هم به خودشان ارادت دارم هم به قلم شان ولی این که بگویم آثار نویسنده خاصی برایم منبع الهام باشد یا پیرو سبک و سیاق نوشتنش باشم،نه. اما از خواندن کتاب های خوب همیشه حس های خوبی سراغم می آید و در پی اش ایده های خوب. یک پرانتز هم این جا باز می کنم و می گویم بر خلاف خیلی نویسنده ها عاشق خواندن داستان ها و رمان های ایرانی هستم. کتاب های خوب نویسنده های خارجی را هم می خوانم ولی به قدر خواندن یک اثر خوب ایرانی سرحالم نمی کنند.
ريشه يک ايده چگونه از داستان و رمانت درمی ‌آيد؟
برای من الگوی مشخصی ندارد. گاهی اتفاقی باعث می شود برایش داستان بنویسم. گاهی شخصیتی در ذهنم شکل می گیرد قبل از این که ایده ای برای نوشتن داستانش داشته باشم. گاهی درگیر فضا و مکانی می شوم که یکدفعه از راه آمده و ذهنم را مشغول کرده. در همه این موارد خودم را آزاد می گذارم تا داستان کم کم در ذهنم شکل بگیرد و خط سیر رخدادها دستم بیاید. بعد شروع به نوشتن می کنم. اگر داستان کوتاه باشد، می نویسمش و می گذارمش کنار و تا چند وقت سراغش نمی روم. و بعد که دوباره می خوانمش و می نویسمش شاید خیلی تغییر کند. در مورد رمان اول باید فصل بندی کنم و تقدم تاخر رخداد ها را برای خودم مشخص کنم. روی وایت برد نقشه اش را می کشم. اسم شخصیت ها را می نویسم و این که در چه فصل هایی در رمان هستند و چه بخش هایی با حضور آن ها پیش می رود و بعد شروع به نوشتن می کنم. البته حین نوشتن اگر ایده های بهتری به ذهنم بیاید حتما جایگزین ایده های قبلی می کنم.
صبح یک نویسنده موفق مانند شما معمولا چطور آغاز می شود و عادت های نوشتاری تان چگونه است؟
این که لطف شماست که من را نویسنده موفقی می دانی. من روزم را ساعت ۶ صبح شروع می کنم. بعد از راهی کردن همسر و پسرم می نشینم به نوشتن. یکی دو ساعت در روز بیشتر نمی نویسم. ممکن است بیشتر روز را به داستان و اتفاقاتش فکر کنم اما نمی نویسمشان تا صبح روز بعد. وقتی هم که مشغول نوشتن هستم قبل از این که بخشی را که دارم می نویسم به سرانجام برسد، دست از نوشتن می کشم. همیشه ته آنچه که در ذهنم است می گذارم برای روز بعد. این طوری همیشه چیزی برای نوشتن دارم. چون از این که ساعت ها بنشینم روی صندلی و به مداد و کاغذ روبرویم نگاه کنم و چیزی برای نوشتن نداشته بشم کلافه می شوم. اضافه کنم که هنوز به روش سنتی نوشتن پایبندم. نوشتن با مداد و روی کاغذ را بسیار دوست می دارم و بعد از به سرانجام رسیدن داستان ها تایپشان می کنم.
به نیشابور سفر کرده اید؟
نه متاسفانه! هنوز فرصتش پیش نیامده ولی تعریفش را بسیار شنیده ام و به زودی به دیدنش می روم.
توصیه تان به نویسندگان جوان نیشابور چیست؟
بخوانید و بخوانید. بنویسید و بنویسید.به قول شکسپیر از هیچ، هیچ زاده می شود. بنویسید تا ایراد کارتان را بفهمید.بنویسید تا نقاط قوت داستان و نوشته تان دستتان بیاید. در محافل دوستانه برای هم داستان هایتان را بخوانید و به بهتر شدن کار هم کمک کنید.
ممنونم از فرصتی که در اختیار من قرار دادید. امیدوارم که مجالی پیش بیاید و به نیشابور بیایم و دوستان نویسنده نیشابوری را از نزدیک ببینم.

چاپ شده در هفته نامه فرسیمرغ / شماره ۷۵

نگاهی به رمان «شوومان»نوشته نازنین جودت

به تازگی رمان «شوومان» را خواندم. داستان بلند (رمان) «شوومان» را می توان در گروه «داستان گوتیک» قرار داد. داستانی که در آن سحر و جادو، رمز و معما، بی رحمی، خونریزی و وحشت به هم آمیخته است. موضوع داستان درباره  دختری جوان به نام حوريا شمسیا است كه قرار است برای تدريس به روستایی دور افتاده و سردسير به نام «شوومان» منتقل شود. «دلم نمی خواهد به شوومان برسم. دلم نمی‌خواهد از ماشین پیاده شوم. یاد سرما که می افتم دست و پاهام می لرزند. در پالتوم مچاله می شوم. چشمهام را می‌بندم و سرم را به پشتی صندلی تکیه می‌دهم. چند نفر در گوشم پچ پچ می کنند با هم. گوشم سوت می کشد. چشمهام را باز می کنم. راننده در سکوت رانندگی می‌کند. عقب مینی بوس را نگاه می کنم. سایه ردیف آخر نشسته، بی صدا، بی حرکت.» (صفحه ۹ کتاب).

حوریا، با وجود سختی ها و سرمای آزار دهنده در نهايت راهی شوومان می شود و پس از برخورد با حوادث عجيب تصميم به بازگشت می گيرد، اما در طول داستان متوجه می شود كه زندگی گذشته اش با زندگی شوومانی‌ها گره خورده است. «حال غریبی دارم. انگار چیزی نیشم زده باشد. مایعی داد در همه بدنم جریان پیدا می کند. چیزی مثل سم. احساس می کنم رگ‌هام متورم شده اند. طلسم شکسته و من دارم خود واقعی‌ام را کشف می کنم.» (صفحه ۹۳ کتاب).

روایت داستان، با عمل داستانی در زمان و با زندگی در گردش و جریان سر و کار دارد، عمل داستانی یا حوادث داستان بازتاب یکدیگرند و وضعیت و موقعیت حوریا در شوومان را واژگون می کنند، یعنی حوریا، معلم امیدوار و هدفمند، در پایان داستان، تبدیل به زنی جوان درهم شکسته و زخم خورده و ناامید می شود که او را به نابودی می کشاند. شروع خوب نه تنها شخصیت‌ها و وضعیت‌ها و موقعیت‌ها را می شناساند، بلکه لحن و حال و هوای داستان را نیز نشان می‌دهد.

یکی از دشواری های شروع داستان، این است که دقیقا معلوم نمی شود که پیش از آن که پیرنگ گسترش یابد، به صحنه امکان داده شود که وضعیت و موقعیت داستان را تشریح کند. داستان بلند (رمان) «شوومان» نوشته نازنین جودت، یکی از بهترین شروع ها را دارد. داستان در صحنه  مسیر رفتن حوریا به شوومان آغاز می شود و برخورد راننده اتوبوس با حوریا وضعیت و موقعیت داستان را پیش از آنکه پیرنگ داستان گسترش یابد، نشان می‌دهد. «می گویم:معلمم. منتقل شدم شوومان. پوزخندی می زند. گوشه  سبیلش را تابی می‌دهد و می‌گوید: من جای شما بودم با اتوبوس بعدی بر می‌گشتم شهر خودم.» (صفحه ۳ کتاب).

میانه داستان، بخش اساسی عمل داستانی است و بحران و معمای داستان شروع می شود. «پشت تپه خانه‌ای  نیست. جایی مثل زیارتگاه است که دور تا دورش را درخت‌های بلند نخل پوشانده. هاج و واج به درخت‌ها نگاه می کنم و می گویم: «غیر ممکنه که درخت نخل در چنین منطقه  آب و هوایی رشد کنه.» سفیا می‌گوید: «ما برای رشد این درخت‌ها از خاک مخصوصی استفاده می کنیم.» جواب احمقانه‌ای می دهد. حتی بچه‌های دبستانی هم می دانند که درخت نخل پوشش گیاهی مناطق گرمسیری است.» (صفحه ۸۱ کتاب).

«بلند می شوم تا در اطراف زیارتگاه چرخی بزنم. کمی دورتر، پشت اولین ردیف نخل های بلند، صندوق‌های بزرگ فلزی در فواصل کم اما یک اندازه؛ کنار هم چیده شده‌اند. به درِ همه شان قفل بزرگی زده شده. این همه صندوق را برای چه کاری کنار هم چیده‌اند؟» (صفحه ۸۲ کتاب).

در داستان شوومان، خصوصیات روانشناختی با ویژگی‌های نمادینی می آمیزد و ناراحتی‌های روانی به صورت نمادهایی در داستان ظاهر می‌شود. نویسنده اغلب با استفاده از ابزار و مصالح واقعی و تجزیه و تحلیل‌های روانشناختی می‌کوشد به داستان غیرعادی خود جنبه‌ای قابل قبول بدهد. شخصیت اصلی داستان (حوریا) از دلهره‌ها و اضطراب‌ها و ترس و لرزهای ناشناخته‌ای رنج می برد و در ذهنیتی مریض غرق است. فضا و رنگ داستان اغلب تار و مه آلود است و شخصیت‌های داستان دستخوش حالت‌های خواب گونه‌اند.

گفته اند که ارائه  شروع خوب برای داستان هنر است، اما پایان بندی خوب برای آن هنرمندانه تر است. زیرا در پایان بندی، باید همه چیز با هم جفت و جور شود و کلیت معنایی و ساختاری را بیافریند؛ و همه  ویژگی های پایان بندی هنرمندانه در یک «داستان خوب»، در رمان «شوومان» به خواننده منتقل می شود.

رمان «شوومان» نوشته «نازنین جودت» از سوی انتشارات برکه خورشید در ۲۰۲ صفحه به قیمت ده هزار تومان منتشر شده است.

در روزنامه آرمان امروز چهارشنبه ۱۵ بهمن ۹۳ به چاپ رسید