بایگانی برچسب‌ها : سولماز اسعدی

پرواز ششمین سیمرغ جایزه داستان سیمرغ

بزرگان ادبیات داستانی نیشابور از اهمیت بزرگترین و گران ترین جایزه ادبی شرق کشور می گویند.

پرواز ششمین سیمرغ جایزه داستان سیمرغ

نشریه آفتاب صبح نیشابور / شماره ۹۸ / ۳۰ شهریور ۱۴۰۱

مصطفی بیان

جایزه مستقل و خصوصی داستان سیمرغ از سال ۱۳۹۴ به ابتکار «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و با حمایت بخش خصوصی پایه گذاری شد و در طول سال های گذشته و با برگزاری پنج دوره موفقیت آمیز، سه مجموعه داستان از ۲۶ نویسندۀ منتخب توسط نشر داستان منتشر کرد. تاکنون ۱۵ داور ملی در داوری و انتخاب آثار برگزیده مشارکت داشتند.

«جایزه داستان سیمرغ» نمونه ای موفق از فعالیت فرهنگی غیردولتی در دهۀ گذشتۀ شهرستان نیشابور است که به همت بخش مردمی صورت گرفته. کارنامۀ فعالیت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» را می توان نمونه ای بی نظیر و حتی کم نظیر در دهه های بعد از انقلاب دانست؛ که نتیجۀ آن می تواند اعتماد بخش دولتی نسبت به فعالیت های انجمن های مردمی و سازمان های NGO (مردم نهاد) باشد تا در برنامه های توسعه، بخش فرهنگی را به مردم واگذار کند.

برگزاری پنج دوره «جایزه داستان سیمرغ» با صرف نزدیک به یکصد میلیون تومان و با حمایت بخش مردمی و اسپانسرهای صنعتی و تولیدی صورت گرفته است. حضور و مشارکت خیرین فرهنگی و واحدهای صنعتی و تولیدی شهرستان در برگزاری این جایزه ادبی، از نمونه های درخشان و پُراهمیت این جریان فرهنگی و مردمی است که می تواند در گسترش سایر فعالیت های فرهنگی و هنری این شهرستان قابل توجه باشد.

جواد پویان، رمان نویس و برگزیدۀ جایزه ادبی مهرگان می گوید:

«برگزاری جوایز ادبی اگر چه در پایتخت اثر چندانی بر توسعه کتاب و کتاب خوانی ندارد اما در شهرستان ها  یکی از ستون های امر توسعه فرهنگی و به الطبع ادبی است. محیط های کوچک تر و به هم بافته تر شهرستان ها خود عامل تسریع کننده در اثر بخشی گروه های فعال ادبی هنر در بین اقشار دیگر است.

تداوم جایزه ادبی سیمرغ مزید بر علت است تا شهرستان نیشابور نقطه روشنی در جامه ادبی ایران گردد. به شکلی استعاری میل این جغرافیا را به ادامه سنت ادبی عطار و خیام به رخ بکشد. همین ویژگی ها خود نشان دهنده اهمیت جایزه ادبی سیمرغ است. به قول حافظ :یک نکته ازین معنی گفتیم و همین باشد.»

نشاط داودی، رمان نویس همشهری ساکن تهران معتقد است:

«جشنواره‌های ادبی می‌توانند فرصتی برای اهل مطالعه ایجاد کنند.جایزه ادبی سیمرغ نیشابور یکی از بهترین اتفاقات ادبی شرق ایران است. علاوه بر برپایی جشنواره داستانی، آثار برگزیدۀ نوقلمان را چاپ و از ایشان حمایت می‌کند.

به نظرم چاپ آثار انگیزۀ نوشتن‌های دوباره را رقم خواهد زد و میل شرکت در جشنواره‌های بعدی را افزایش می‌دهد.

مرتضی فخری، رمان نویس و برگزیدۀ جوایز ادبی مهرگان و واو پاسخ می دهد:

«در شرایطی این جایزه برگزار می شود که جامعه از طرفی اسیر بحران های اقتصادی است و از طرف دیگر دچار یک نوع خمودگی فرهنگی شده است. چنین حرکت هایی را می توان تابش نوری اندک در ظلماتی عمیق تصور کرد چرا که به نسل امروز یک بار دیگر انگیزه می دهد. نسلی که اسیر فضای مجازی است و کمتر از همه وقت کتاب می خواند و می نویسد. جایزه داستان سیمرغ فرصتی است برای آنان که می خواهند دغدغه های ذهنی شان را با صدای بلند به گوش جامعه برسانند. و نیز افتخاری برای نیشابور که زمانی مهد فرهنگ ایران زمین بوده و حالا از این شهر بزرگ جز خاطره ای تاسف بار به جای نمانده است.»

سولماز اسعدی، داستان نویس همشهری ساکن سوئد می گوید:

«نویسنده با به کار بردن صنایع ادبی و فنون داستانی، جهانی تازه خلق می‌کند که به مدد آن حقایق جهانی که در آن زندگی می‌کنیم تاثیرگذارتر می‌شود. داستان کنجکاوی و تخیل انسان را بیدار می‌کند. زیربنای فکری و اجتماعی‌اش را به چالش می‌کشد. از این رو قادر است راه‌های متفاوت اندیشیدن و اصلاح جامعه را هموار کند.

برگزاری مسابقات ادبی از این رو اهمیت دارد که راه‌گشای نویسندگان جوان و در نتیجه افکار بکر و تازه است. همان‌گونه که سیمرغ در اساطیر نماد دانایی و وحدت است، سیمرغ داستان شهر ما هم با تلاش و همبستگی بار دیگر در آسمان اندیشه پرواز خواهد کرد.

جعفر توزنده جانی، نویسندۀ کودک و نوجوان معتقد است:

«تداوم جوایز و انجمن‌ها در ایران تشکیل انجمن و جوایزی داستانی که بتوانند نقش مهمی در شکل‌گیری جریان‌های داستان‌نویسی داشته باشند، همیشه کار سختی نبوده. اما تداومش امری دشوار. اهمیت یک جایزه به تداوم آن است. چرا که  هر سال تجربه برگزار کنند بیشتر از سال قبل شده و انتخاب‌ها بهتر. من تردیدی ندارم که تمایل نویسندگان برای شرکت در این جایزه افزون‌ شده و این امر در کنار تجربه برگزارکنندگان می‌تواند نقش مهمی در شکل‌گیری جریان‌های ادبی در حوزه داستان داشته باشد. خوشحالم که جایزه داستان سمیرغ به ایستگاه ششم رسیده است.»

مجید نصرآبادی، منتقد و مدرس داستان پاسخ می دهد:

«پس از پنج دوره اجرای جایزه داستان سیمرغ در سطح محلی و ملی شاهد اقبال بیشتر داستان‌نویسان محلی و ملی به این رویداد هستیم. مداومت بر یک فعل نیک می‌تواند تبدیل به سنّت شود و در گذر زمان مشوقی برای سایرین باشد تا این سنّت ادبی را به شیوه‌ای مستقل پیگیر شوند. رشد و بالندگی ادبیات داستانی نقشی موثر در فهم خود و جهان انسانی دارد. استقلال جایزه از تنگ‌نظری‌ها و دیکته‌کردن‌ها و رویکرد مقیّم‌مآبانه نسبت به هنر، اندیشه و فرهنگ، هویتی مستقل برای آن می‌آفریند؛ باشد که چنین باشد.»

محمد اسعدی، داستان نویس و برگزیدۀ چندین جایزه معتبر ادبی می گوید:

«داستان یک قطعۀ ادبی با ویترینی از رقص بیهودۀ کلمات نیست. روایتی ساده است که انسان در آن حضور دارد. داستان می تواند واقعی تر و عمیق تر از دنیای واقعی باشد. به ظواهر تردید کند و شناخت تضادهای پیدا و پنهان درون انسان را آشکار کند.

با افتخار ششمین دو سالانۀ جایزۀ ملی و مستقل داستان کوتاه سیمرغ، رویداد مهم ادبی و سترگ از دیار خراسان بزرگ به مرکزیت ابرشهر نیشابور، امسال هم با تلاش یک تیم کارکشته، با تجربۀ پُربار ده ساله و با حضور داوران سرشناس کشوری و شرکت داستان نویسان فارسی زبان در سراسر جهان در دو بخش ملی و منطقه ای برگزار می شود.

امیدوارم این اتفاق مهم فرهنگی همچون دوره های گذشته و بیش از آن، زمینه ساز بالندگی ادبیات داستانی و کشف استعدادهای جوان و جریان ساز رویدادهای تاثیرگذار ادبی و تولد نویسندگانی باشد که تاریخ ساز این دوره از ادبیات داستانی ایران زمین باشند.»

امیرحسین روح نیا، داستان نویس، نمایش نامه نویس و کارگردان تئاتر معتقد است:

«ضرورت وجود و حضور ادبیات داستانی در زندگی عموم مردم جامعه، بخصوص در جوامع مدرن امروز، که دارای پیچیدگی‌های متعددی است، بر هیچ‌کس پوشیده نیست. بدون شک انسان معاصر در آیینه ادبیات داستانی است که می‌تواند تصویری آشکار‌ از خود و جامعه‌اش ببیند. می‌تواند تجربه‌های نزیسته‌ی خویش را در بین خطوط داستان و صفحه‌های رمان جستجو کند. این یکی از کوتاه‌ترین و کم هزینه‌ترین راه‌هایی که بشر اختراع نموده تا آن‌چه را که ناشدنی و نادیدنی است، به امکانی برای تجربه‌ی عموم تبدیل کند.

در همین راستا جوایز ادبی می‌توانند بستری مناسب برای رشد ادبیات داستانی این مرز و بوم ایجاد نمایند. هر داستان که توسط نویسنده‌ای کم ‌‌نام و نشان نوشته می‌شود، نماینده‌ی فرهنگ و رسوم بخشی از این سرزمین پهناور است.

بدون شک جایزه داستان سیمرغ هم از این قائده مستثناء نیست. امید است ششمین دور این جایزه مستقل ادبی،‌ پُرباتر از پیش به ثمر بنشیند و راه‌گشای جوانای علاقه‌مند به داستان‌نویسی و دوست‌ داران هویت و فرهنگ این سرزمین کهن باشد.»

گفت و گو با سولماز اسعدی

عکس آسترید لیندگرن روی اسکناس‌های سوئدی است /سولماز اسعدی در گفت‌وگو با «کافه داستان»

مصطفی بیان

سایت کافه داستان /  ۲۱ اردیبهشت, ۱۴۰۱

سولماز اسعدی، متولد ۲۹ تیر ۱۳۶۷ و دانش آموختۀ کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی و کارشناسی ارشد مدیریت حسابداری است. او از اوایل دهۀ نود نویسندگی را به طور جدی با حضور در کارگاه های داستان نویسی در تهران آغاز کرد. اولین مجموعه داستانش را با عنوان «معشوقۀ مایاکوفسکی»، اواخر سالِ گذشته، توسط انتشارات «روشنگران و مطالعات زنان» به بازار کتاب عرضه کرد و این کتاب در کمتر از دو ماه به چاپ دوم رسید. عنوان کتاب برگرفته از یکی از چهارده داستان این مجموعه است. برخی از داستان های این مجموعه برگزیدۀ جوایز ادبی جمالزاده، سیمرغ، نارنج، سقلاتون، بهاران، ارسباران و فرشته بوده است.

سولماز اسعدی در یک دهۀ گذشته نقدها و یادداشت های متعددی در نشریات مختلف منتشر کرده و برگزیدۀ جوایز مختلف ادبی بوده است.

یکی از تک داستان های او با عنوان «آچمز» در مجموعه داستان های برگزیده آکادمی گردون به همت عباس معروفی در نشر گردون آلمان، و سه داستان «کُن فیکون»، «تاج رز برای شاه بی سر» و «دیدن پسر صددرصد نامطلوب در عصر دلگیر ماه آبان» در مجموعۀ داستان های برگزیدۀ «جایزه داستان سیمرغ» در سال های ۹۷ و ۹۸ و ۱۴۰۰ به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و توسط نشر داستان به چاپ رسیده است.

آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است با این نویسنده جوان و موفق کشورمان دربارۀ جهان داستانی اش.

ـ شما زاده‌ی خراسان و بزرگ شده‌ی تهران هستید. آیا دلیل این نکته که داستان‌های‌تان کمتر در فضای خراسان و نیشابور رخ می‌دهد این است که سال‌های شكل‌دهنده شخصیت شما در تهران گذشته است؟

ـ من تا چهارم دبستان در نیشابور زندگی کردم. از آن پس بیش از بیست سال ساکن تهران بودم. گرچه گاهی روح یک شهر حتی با یک هفته زندگی کردن در آن، می‌تواند چنان در جان و روح فرد نفوذ کند که برای همیشه در موردش بنویسد ـ مانند حرفی که کامو در بیگانه می‌زند: «آدمی که حتی فقط یک روز زندگی کرده باشد می‌تواند صد سال را راحت در زندان بگذراند. آن قدر یاد و خاطره خواهد داشت که حوصله اش سر نرود.» ـ با این وجود سال‌ها تجربه‌ی زندگی در تهران، خاطرات تلخ و شیرین بیشتری را در این شهر برایم رقم زده و بالطبع این مساله در داستان‌هایم هم نمایان است.

ـ در کلاس‌های داستان‌نویسی آموزش می‌دهند که از قبل هر شخصیت را با جزئیات توصیف کنید و طرح داستان را پیچ ‌و تاب بدهید، و شما در کتاب «معشوقه ی مایاکوفسکی» ثابت کردید که این فرمول همیشه لازم نیست.

ـ به نظرم این طور نیست که در همه‌ی کارگاه‌های داستان‌نویسی یک دستور‌العمل خاص وجود داشته باشد. لااقل در کلاس‌هایی که من شرکت کرده‌ام بیشتر گفته می‌شد چه جوری ننویسید و توصیه های کمتری راجع به این که چه جوری بنویسید وجود داشت. تازه در برخی مواقع هم می‌گفتند حرف هایی که می‌زنیم وحی منزل نیست و جای اگر و اما دارد و معمولا این طور است، اما خیلی‌ها هم بوده‌اند که این قواعد را رعایت نکرده و کارشان درخشان از آب درآمده است. به نظرم دست نویسنده باید در نوشتن و انتخاب سبک و سیاقش باز باشد وگرنه همه‌ی آثار شبیه هم خواهد شد.

ـ تا به حال شده که شخصیت‌های داستان‌های‌تان را براساس تجربیات زندگی شخصی و خودتان بنویسید؟

ـ فکر می‌کنم این اتفاق کم و بیش برای هر نویسنده‌ای رخ می‌دهد. حالا بعضی کمتر و بعضی بیشتر. مثلا همینگوی اکثر آثارش را بر اساس اتفاقات زندگی شخصی‌اش نوشته است. اما مثلا همین همینگوی در وداع با اسلحه داستان عشقی‌اش را جوری به پایان می‌برد که معشوقه‌اش در انتها می‌میرد. اما در واقعیت آن زن پرستار همینگوی را ترک می‌کند تا با شخص دیگری ازدواج کند. پس در داستان خیال، هنر و تکنیک‌های نویسندگی با واقعیت زندگی در هم می آمیزد و حاصل کار چیزی است که شاید دیگر ربطی به واقعیت نداشته باشد.

من هم وقتی می‌نویسم مدام فکر می‌کنم چه طور روایت کنم که جذاب‌تر و داستانی‌تر باشد. به نظرم هنر نویسنده همین است. وگرنه صفحه‌ی حوادث روزنامه‌ها پر از اخبار واقعی است که ارزش ادبی ندارند. من هم هدفم وفاداری به قلم است و کاری به این که واقعیت چه بوده یا اصلا ممکن است چنین اتفاقی در واقعیت رخ دهد یا نه ندارم. سعی می‌کنم جوری بنویسم که حتی یک داستان شگفت آن‌قدر باورکردنی به نظر برسد که خواننده حس کند هم اکنون برای خودش در حال وقوع است. البته متاسفانه بعضی از خوانندگان به خصوص وقتی در داستان از راوی اول شخص استفاده می‌شود، راوی را با نویسنده اشتباه می‌گیرند.

‌ـ چند سالی ساکن سوئد هستید. آیا با انجمن‌های ادبی و یا نشست‌های ادبی و کتابفروشی‌های آن‌جا ارتباط دارید. از حال و هوای نشست‌ها و اخبار ادبی آن‌جا بگویید.

ـ در این چند سال بیشتر در شهر کوچکی زندگی کردم که آن‌جا دانشجو بودم. هنوز درسم تمام نشده بود که کرونا شروع شد. متاسفانه در این مدت چنان که باید و شاید نتوانسته‌ام با کتاب‌فروشی‌ها و محافل ادبی ارتباط بگیرم. خوب مهاجرت واقعا مشکلات زیادی دارد و آسان نیست. گرچه چند باری به یک نشر و کتاب‌فروشی ایرانی در استکهلم سر زده و با صاحبش گپ و گفتی داشتم. حتی دو دل بودم که مجموعه داستانم را در ایران چاپ کنم یا آن‌جا، اما در نهایت تصمیم گرفتم داخل ایران چاپش کنم.

ـ این روزها آثار بسیاری از نویسندگان خارجی در ایران ترجمه و منتشر می‌شوند و نسبت به آثار ایرانی تبلیغات بسیار گسترده‌تری دارند. آیا در سوئد شرایط نشر مانند ایران است؟

ـ شاید جالب باشد بدانید «آسترید لیندگرن» نویسنده‌ی داستان‌های «پی پی جوراب بلند»، عکسش روی اسکناس های بیست کرونی سوئدی چاپ شده است. پیش از او هم تصویر «سلما لاگروف» نویسنده‌ی «ماجراهای شگفت‌انگیز نیلز» که وقتی من بچه بودم، انیمیشنش از تلویزیون خودمان پخش می‌شد، روی این اسکناس‌ها چاپ شده بود. یعنی ما داریم در مورد کشوری حرف می‌زنیم که تا این حد به نویسنده‌های خودش، به خصوص در حیطه‌ی کودک و نوجوان اهمیت می‌دهد و البته که در مورد حمایت از تمام محصولات و صنایع داخلی چنین است.

در مورد شرایط نشر در سوئد شاید اطلاعات من به تنهایی کافی و دقیق نباشد. دوست نداشتم پاسخ سوال شما را هم سرسری داده باشم، پس با مراجعه به وبسایت Nordstjernan ، به این نتیجه رسیدم، برخلاف سالیان گذشته، امروزه تعداد ترجمه‌ی آثار از انگلیسی به سوئدی به طرز چشمگیری کاهش پیدا کرده است. از جمله دلایل آن هزینه‌ی بالای ترجمه و بی‌‌صبری خوانندگان سوئدیِ اغلب مسلط به زبان انگلیسی، برای خواندن سریع آثار خارجی است. مردم سوئد بی‌ آن‌که نیازی داشته باشند منتظر ناشران داخلی خود بمانند، می‌توانند کتاب‌های روز دنیا را به صورت آن‌لاین از وبسایت های بین‌المللی خریداری کنند. از طرف دیگر ناشران سوئدی هم بیشتر تمرکز خود را روی عرضه‌ی کتاب‌های سوئدی در بازارهای بین‌المللی قرار داده‌اند. مثلا یکی از مترجمان گفته است که این‌روزها بیشتر وقتش را صرف ترجمه‌ی آثار سوئدی به انگلیسی می‌کند و نه بالعکس.

ـ شما تجربه‌ی حضور در کارگاه‌های داستان‌نویسی محمدرضا گودرزی، محمدجواد جزینی و حسین سناپور را در تهران و کارگاه داستان‌نویسی آنلاین عباس معروفی را در خارج از کشور دارید. کارگاه‌های داستان‌نویسی هر یک از این بزرگواران سبک و سوی خاص خودشان را دارند و گاهی سبک همدیگر را نقد و رد می‌کنند. می‌خواهم نظرتان را درباره‌ی کارگاه داستان‌نویسی و تجربه‌ی حضور شما در کلاس‌های اساتید مختلف بدانم.

ـ از تجربه‌ی حضور در کارگاه‌های مختلف و آشنایی با سبک هر استاد راضی هستم. همه‌ی این بزرگواران اساتید زبده‌ای هستند و من مدیون آموزه‌های ایشانم. از هریک مطالب زیادی آموخته‌ام که گاهی اتفاقا منطبق و موافق با نظر دیگری بوده است و گاه متفاوت. به نظرم داشتن چند استاد مختلف، بی‌شباهت به چند صدایی در داستان نیست. هربار که کلاس تازه‌ای که می‌رفتم با خود می‌گفتم: «عجب! پس می‌شود از این زاویه هم به موضوع نگاه کرد!»

 به علاوه محدود نکردن خود به یک استاد، مثل این است که به جای یک کتاب سه یا چهار کتاب خوانده باشید. مثلا در کارگاه‌ها پیش می‌آید که یکی از اساتید بیشتر تکیه بر نقد و تئوری‌های آن می‌کند، دیگری به زبان داستان و معرفی سبک‌ها اهمیت بیشتری می‌دهد، آن یکی به صورت تخصصی به نوشتن رمان می‌پردازد و دیگری به فرم  و محتوا و مهم بودن دغدغه‌های اجتماعی اصرار می‌ورزد. البته من کسی را که تازه می‌خواهد نوشتن را شروع کند به هر روز کلاس و استاد عوض کردن تشویق نمی‌کنم. خودم هم این کلاس‌ها را طی ده سال رفته‌ام. هر بار هم به خودم فرصت می‌دادم تا مطالب یک استاد خوب در عمق جانم ته‌نشین شود.

و حالا که متاسفانه از این محافل دورم، بارها شده که مصاحبه‌های مختلف با نویسندگان مشهور جهانی و توصیه‌های آن‌ها را به نویسندگان جوان می‌خوانده‌ام که ناگهان به یک دستور‌العمل و توصیه‌ی خاص رسیده و با خود گفته‌ام: «چه جالب! این حرف را فلان استاد هم همیشه سر کلاس می‌گفتند.»

این مواقع واقعا احساس قدردانی می‌کنم و همیشه از همگی آن‌ها با افتخار یاد خواهم کرد.

ـ و سخن آخر؟

ـ ضمن تشکر از مجموعه‌ی فعال و پرتلاش انجمن داستان سیمرغ  و جناب آقای مصطفی بیان دبیر انجمن، به خاطر حمایت‌شان از ادبیات داستانی ملی و منطقه‌ای ایران و نویسندگان، امیدوارم ادبیات داستانی ایران در یک‌صدمین سالگرد تولدش، بتواند با حفظ دست‌آوردهای گذشتگان، با نگاه رو به جلو و پیدا کردن جایگاه اصلی و شایسته‌ی خود طی دهه‌ی آینده، نه تنها پیوند دوباره‌ای با مخاطبان داخل کشور برقرار کند، بلکه بتواند در عرصه‌های جهانی هم حضوری پررنگ و درخشان داشته باشد.

از سانسور تا گرانی سرسام آور کتاب ها!

از سانسور تا گرانی سرسام آور کتاب ها!

نگاهی به ادبیات داستانی نیشابور در سال ۱۴۰۰

با وجود تحریم و گرانی سرسام­آور کاغذ و خبر تعطیلی کتابفروشی های معتبر در تهران و برخی از شهرهای بزرگ و همچنین عدم تمایل چاپ کتاب از سوی ناشران معتبر کشور، امسال چاپ کتاب در حوزۀ ادبیات داستانی از سوی مولفان همشهری، از استقبال خیلی خوبی برخوردار بود و ده رمان و مجموعه داستان از نویسندگان همشهری منتشر شد؛ که این میزان نسبت به سال های گذشته رشد خیلی خوبی داشته است.

از همان ابتدای سال، خبر انتشار دو کتاب از دو بانوی نویسندۀ جوان، نشان از آغاز سالی پُر نشاط در حوزۀ نشر کتاب را می داد.

نشر صاد، که به تازگی آثار نویسندگان جوان را منتشر می کند؛ مجموعه داستان «میم و نون های جدا شده از من» اثر سمیه کاتبی و مجموعه داستان «گاه رویش عشقه» اثر معصومه دهنوی را در فصل بهار وارد بازار کتاب کرد.

سمیه کاتبی به تازگی وارد عرصۀ ادبیات داستانی شده و هنوز در ابتدای راه است. کتاب اولش از سوی منتقدان و علاقه مندان به داستان مورد استقبال قرار نگرفت؛ اما معصومه دهنوی کارنامۀ پُرباری در حوزه ادبیات داستانی دارد. او در جشنواره های مختلف ادبی مانند سیمرغ، خاتم، کبوتر حرم و بخش رمان «داستان انقلاب» از رتبه های برتر بوده است. «گاه رویش عشقه» اولین کتاب مستقل معصومه دهنوی است؛ هرچند کتاب معصومه دهنوی از لحاظ فرم و محتوی قوی است؛ اما چندان مورد استقبال علاقه­مندان به کتاب قرار نگرفت.

علی ملایجردی پیش از این ترجمۀ مجموعه داستان های پاکستانی با عنوان «فقط یک مشت استخوان» را به بازار کتاب ارائه کرده بود و همچنین رمان «بایقوش» را در سال ۹۹ منتشر کرد. پاییز امسال نیز ترجمۀ رمان «تعلیم نفس کشیدن» نوشتۀ «آن تایلر»، توسط نشر سیب سرخ راهی بازار کتاب کرد.

«آن تایلر»، رمان نویس و منتقد امریکایی است که مهم ترین و شناخته شده­ترین اثرش، رمان «تعلیم نفس کشیدن» است که در سال ۱۹۸۹ جایزه ادبی پولیتزر و کتاب سال تایم را برای نویسنده به ارمغان آورد و در سال ۲۰۱۵ نیز در فهرست صد رمان بزرگ قرن بیستم گاردین جای گرفت.

با وجود اینکه رمان «تعلیم نفس‌کشیدن» یک اثر ادبی مهمی است اما، این کالای فرهنگی در زمانی چاپ شد که قیمت پشت جلد با قیمت یک کیلو گوشت برابری می کرد؛ و طبیعی است که در این شرایط بی عدالتی اقتصادی، خانواده ها گوشت را در اولویت قرار بدهند و فقط تعداد انگشت شماری از خانواده­های مرفه بتوانند کتاب های حجیم خارجی با قیمت های سرسام آور را بخرند و در کنار خوردنِ چلوگوشت، رمان «تعلیم نفس کشیدن» را بخوانند! 

نشاط داودی از رمان نویسان پُرسابقه است که رمان های او چندین بار تجدید چاپ شده است؛ امسال داودی دو کتاب منتشر کرد: رمان «خانۀ عشق» و مجموعه داستان «گلپری».

مجموعه داستان «گلپری»، تابستان امسال و رمان «خانۀ عشق» اواخر زمستان، توسط نشر شالان منتشر شد. «گلپری» اولین مجموعه داستان داودی است؛ که برخی از داستان های این مجموعه برگزیدۀ جوایز ادبی مانند صادق هدایت شده است. در مورد این دو کتاب، قضاوت کردن هنوز زود است. باید منتظر باشیم و ببینیم در بهار و تابستان ۱۴۰۱ از سوی خوانندگان و منتقدان مورد استقبال قرار خواهد گرفت یا نه.

هادی خورشاهیان که شاعر و نویسنده پُرکاری است و بیش از ۷۰ کتاب در حوزۀ کودک و نوجوان و بزرگسال منتشر کرده است؛ گویا امسال تصمیم گرفته برخلاف سال های گذشته، تنها یک کتاب در بازار کتاب منتشر کند. بدون شک این نویسنده پُرسابقه شرایط بحران نشر را درک کرده و می دانسته چاپ کتاب در این شرایط سخت اقتصادی چندان مناسب نیست و برای همین، فقط یک کتاب منتشر کرده: داستان بلند «دزدیدن آدم ربا‌ها» برای سنین نوجوانان، که بهمن امسال توسط انتشارات محراب قلم در ۴۸ صفحه منتشر شد.

اسفند ماه، بر خلاف ماه های گذشته، ماهِ پُرکار ادبیات داستانی نیشابور بود. دو کتاب از سوی دو بانوی نویسنده منتشر شد و این دو اثر بازتاب زیادی در رسانه های بومی داشت. رمان «انیسه» اثر شهلا ناظران و مجموعه داستان «معشوقۀ مایاکوفسکی» اثر سولماز اسعدی.

شهلا ناظران، عکاس و پژوهشگر، متولد سال ۱۳۳۳ است. رمان تاریخی «انیسه» اولین اثر ادبی اوست که در آخرین روزهای سال ۱۴۰۰ توسط نشر «آرمان رشد» وارد بازار کتاب شده است. این کتاب ۲۷۰ صفحه است و قیمتش ۸۵ هزار تومان.

خبر انتشار مجموعه داستان سولماز اسعدی، بازتاب گسترده ای در نیشابور و خبرگزاری های معتبر کشور داشت. سولماز اسعدی، متولد سال ۱۳۶۷ و در حال حاضر ساکن سوئد است. او تجربه حضور در کلاس های داستان نویسی معتبر را در تهران و کارگاه داستان نویسی عباس معروفی را در آلمان در کارنامۀ خود دارد. او فرزند محمد اسعدی، داستان نویس شناخته شدۀ نیشابور است. در کارنامۀ پُر بار سولماز اسعدی، جوایز معتبر ادبی مانند سیمرغ، جمال زاده، سقلاتون، بهاران، فرشته و خاتم دیده می شود.

مجموعه داستان «معشوقۀ مایاکوفسکی» اولین کتاب اوست که در آخرین روزهای سال، توسط انتشارات روشنگران و مطالعات زنان منتشر شده و به احتمال زیاد بعد از تعطیلات نوروز وارد بازار کتاب ایران خواهد شد.

در کنار اخبار انتشار آثار نویسندگان همشهری، دو خبر، بازتاب گسترده ای در رسانه های بومی و حتی در سطح کشور داشت. دو رمان از دو رمان نویس سرشناس نیشابوری، مرتضی فخری و جواد پویان بعد از سال ها انتظار منتشر شد، ولی با این تفاوت که رمانِ شش جلدی «مردم رنج» مرتضی فخری بعد از اینکه مجوز انتشار در داخل کشور نگرفت؛ از سوی انتشارات مهری لندن منتشر شد.

مرتضی فخری، متولد سال ۱۳۵۱ در نیشابور است. برخی از آثار این نویسنده همشهری، برگزیده جایزه ادبی واو و نامزد جایزه مهرگان شده است. از مرتضی فخری، بیش از ۱۰ رمان منتشر شده که مهمترین آنها «کفتار»، «سی گاو»، «مهبوط» و «گورکن» است.

خبر دوم، انتشار رمان جواد پویان در آخرین هفتۀ سال ۱۴۰۰ بود که باعث خوشحالی طرفداران ادبیات داستانی شد. رمان «اغوا» بعد از هشت سال مجوز چاپ گرفت. این رمان به حوادث سال ۸۸ پرداخته است.

جواد پویان، متولد سال ۱۳۳۵ در نیشابور است. او در حال حاضر ساکن تهران و مدرس داستان نویسی و عضو هیات داوران جایزه ادبی مهرگان است.

تیغ سانسور هم شامل حالِ کتاب «ده داستان برای سیمرغ» هم شد!

زمستان امسال مجموعه داستان «ده داستان برای سیمرغ» شامل داستان های برگزیدۀ «پنجمین جایزه داستان سیمرغ»، توسط نشر داستان منتشر شد.

«جایزه داستان سیمرغ»، تنها جایزه مستقل و مردمی شرق کشور است که از سال ۱۳۹۴ به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و با حمایت بخش خصوصی برگزار می شود. دورۀ پنجم این جایزه ادبی، به دلیل شیوع کرونا، به صورت مجازی در دی ماه ۱۳۹۹ برگزار شد.

«ده داستان برای سیمرغ» شامل هشت داستان است و متاسفانه دو داستان از این مجموعه، مجوز انتشار نگرفت!

در این کتاب می توانید داستان هایی را از: راضیه مهدی زاده (تهران)، شقایق بشیرزاده (آلمان)، مریم عزیزخانی (تهران)، شیما محمدزاده مقدم (اسفراین)، معصومه قدردان (اسفراین)، حامد اناری (نیشابور)، سولماز اسعدی (سوئد) و جواد دهنوخلجی (نیشابور) بخوانید.

شیوا مقانلو، منصور علیمرادی و جواد پویان در هیئت داوری و هادی خورشاهیان، لیلا صبوحی و مجید نصرآبادی در هیئت انتخاب آثار برگزیده «پنجمین جایزه داستان سیمرغ» حاضر بودند.

مجموعه داستان «ده داستان برای سیمرغ» و سایر آثار نویسندگان همشهری را می توانید از کتابفروشی های نشردانش، شب های روشن، کلبه کتاب کلیدر و پرنیان خریداری کنید.

مصطفی بیان / رئیس انجمن داستان سیمرغ نیشابور

چاپ شده در دو هفته نامه «آفتاب صبح نیشابور»، شماره نود، ۲۲ اسفند ۱۴۰۰

گفت و گو با سولماز اسعدی، داستان نویس جوان نیشابوری ساکن سوئد

داستان نویس نیشابوری مقیم سوئد از شهرزاد درون خود می گوید.

کفت و گوی مصطفی بیان با سولماز اسعدی

چاپ شده در نشریه «آفتاب صبح نیشابور» / شماره ۷۳ / دوشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۰

سولماز اسعدی، متولد تیر ماه سال ۱۳۶۷ ، داستان نویس جوان نیشابوری و در حال حاضر ساکن سوئد است. او فارغ التحصیل کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است و داستان نویسی را به طور جدی از ابتدای دهه ی نود، با حضور در کلاس های داستان نویسی محمدرضا گودرزی، محمدجواد جزینی و حسین سناپور در تهران و کارگاه داستان نویسی عباس معروفی در خارج از کشور شروع کرد. تک داستان های او در جوایز معتبر کشوری مانند: جمال زاده، سیمرغ، سقلاتون، فرشته، بهاران و خاتم برگزیده شد. همچنین برخی از داستان ها و نقدهای ادبی او در مجلات اینترنتی کافه داستان، عقربه، مِلپومن و نشریه داستان و سفر منتشر شده است. دو داستان «کُن فیکون» و «تاج رز برای شاه بی سر» در مجموعه داستان های برگزیده جایزه داستان سیمرغ در سال های ۹۷ و ۹۸ به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و توسط نشر داستان و نیز یکی از تک داستان های او با عنوان «آچمز» در مجموعه داستان های برگزیده آکادمی گردون به همت عباس معروفی در نشر گردون آلمان به چاپ رسیده است.

آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است با این نویسنده جوان شهرمان درباره ی جهان داستانی اش.

امروز نیشابور با برگزاری پنج دوره جایزه مستقل و خصوصی «داستان کوتاه سیمرغ» صاحب یک جایزه معتبر ادبی شده است و در جامعه ی ادبیات داستان نویسی ایران، جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. آيا برگزاری جوایز مختلف ادبی مثل جایزه ادبی «داستان سیمرغ» به رشد و ارتقای ادبيات داستانی ايران کمک می ‌کند؟

جوایز ادبی اگر علی رغم مشکلاتی چون کمبود بودجه و مجوز برگزاری و … بتوانند به صورت مستقل و به دور از حواشی، برای سال های متوالی ادامه یابند؛ سکوی پرش مناسبی برای بسیاری از نویسندگان جوان خواهند بود. این جوایز علاوه بر این که نقش مشوق و معرف را ایفا می کنند؛ به نویسنده ی تازه کار این فرصت را می دهند تا اثر خود را از دید چند نویسنده ی صاحب نظر ارزیابی کرده و رفته رفته نقاط قوت و ضعفش را دریابد. خود من هم نخستین بار به واسطه ی این جوایز، در جوامع ادبی شناخته شدم.

درباره داستانِ «دیدن پسر صددرصد نامطلوب در عصر دلگیر ماه آبان» حرف بزنید. داستانی که شما را جز برگزیدگان پنجمین دوره جایزه داستان سیمرغ معرفی کرد.

شبی در یک مهمانی فامیلی، یکی از اقوامم که قبلا مامور اداره ی بهداشت بوده، تعریف می کرد، چه طور زمانی برای ریشه کن کردن مالاریا، پشه های آنوفل اطراف بُنه کوه را از بین می برده است. من تا به حال چیزی در این مورد نشنیده بودم. شیوه ی کشتن پشه ها و لذتی که به نظر می آمد او از این کار برده است؛ به نظرم غریب و جالب آمد. دو سه روز بعد زمانی که یکی از کلاس های دانشگاهم تشکیل نشده بود، شروع به نوشتن طرحواره ای کردم که در ذهنم شکل منسجم داستانی نداشت. متاسفانه داستانم در آن زمان نیمه تمام ماند. دو سال بعد در سوئد، زمانی که داشتم فایل های Word را مرتب می کردم (معمولا لپ تاپ من پُر از طرح داستان های نصفه و نیمه است) تصمیم گرفتم این داستان را کامل کنم. همیشه اطرافیانم از من انتقاد کرده اند که «چه قدر تلخ می نویسی!» و همین تحریکم کرد خود را محک بزنم و به این داستان تازه، رنگ و بویی طنزآلود بدهم.

فکر نویسنده شدن نخستین ‌بار کی به ذهن ‌تان خطور کرد؟

من اولین داستانم را وقتی اول دبستان بودم، نوشتم. خوب یادم است با پدر و مادرم لج کرده و یک ساعتی بی سر و صدا در اتاقم ماندم و فقط نوشتم. آن ها نگرانم شدند و دست آخر آمدند ببینند دارم چه کار می کنم! شاید همیشه همین تنهایی و یا راحت نبودنِ ارتباط کلامی با دیگران بوده که مرا به سمت خواندن و نوشتن زیاد سوق داده است. در دوران دبیرستان هم، مدام داستان هایی می نوشتم که شخصیت هاش، خودم و همکلاسی هام بودیم. دوستانم داستان هایم را دوست داشتند و برای ادامه یافتن ماجراها به من ایده می دادند؛ البته گاهی هم دلخور می شدند که چرا فلان بلا را در داستان سرشان آورده ام!

من کارهای دیگری مثل نقاشی و کاریکاتور را هم امتحان کرده ام، مثلا زمانی در خانه ی کاریکاتور ایران، شاگرد بزرگمهر حسین پور بودم. اصولا در خانواده ی پدری ام همه هنری بلدند! از نوازندگی و نقاشی گرفته تا سفالگری و خطاطی و خیاطی؛ اما راستش هیچ کدام از این ها به اندازه ی کافی مناسب من نبود. فقط اولین باری که در سال ۹۰ به کارگاه داستان نویسی رفتم، احساس کردم در جایگاه درستی در زندگی، قرار گرفته ام.

ريشه يک ايده چگونه از داستان هایت درمی ‌آيد؟

همیشه یک جرقه است. من نمی توانم بگویم: «خوب! می خواهم داستانی در مورد فقر، عشق یا جنگ بنویسم!» این جوری هیچ وقت کار نمی کند، حداقل برای من. چون داستان مصنوعی و خشک از آب در می آید. ایده ها در یک لحظه و مثل جرقه می آیند. در هنگام نوشتن هم، خیلی اوقات نمی دانم می خواهم چه کار کنم، اما همین که شروع می کنم، خودش می آید. من اسمش را گذاشته ام کمک گرفتن از فرشته ی الهام. جرقه های اولیه می تواند با خاطره ی یکی از نزدیکانم زده شود، یا با تماشای یک آگهی تلویزیونی، یا حتی بوی عطری خاص. خیلی از اوقات هم وقتی اتفاق تلخی در زندگی خودم رخ داده، سعی کرده ام به قولی تهدید ها را به فرصت تبدیل کنم. این مواقع به خودم می گویم: «خیلی سخته، ولی تاب بیار بعدا می تونی ازش یک داستان فوق العاده در بیاری!»

آیا برای نوشتن داستان کوتاه صرفا حضور در کلاس‌های داستان‌نویسی کافی است؟

چند سال پیش، افتخار این را داشتم که چند ماهی در آکادمی گردون زیر نظر عباس معروفی، قلم بزنم. یک جمله ی ایشان را هیچ وقت فراموش نمی کنم. همان اول کار به ما گفتند: کارگاه های داستان نویسی و یادگیری تکنیک ها فقط نیمی از راه است، اما نویسنده هم باید یک شهرزاد درون، داشته باشد. من هم معتقدم داشتن استعدادِ روایت گری بسیار مهم است.

وضعیت داستان‌نویسی امروز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

وضعیت امروز داستان نویسی ایران را از لحاظ عرضه، مثبت می دانم. وجود علاقه مندان فراوان به داستان نویسی، تنوع سبک ها، کمرنگ شدن تقلید از بزرگان عرصه ی داستان، تعدد نگارش داستان ژانر، افزایش تعداد جشنواره ها و مسابقات داستان نویسی و رشد کارگاه های آموزشی و تاسیس کانون ها و همچنین توسعه ی فضای مجازی برای برگزاری نشست های داستانی به رشد کمی و کیفی داستان کمک شایانی کرده است. گرچه از سویی به دلیل وجود سرگرمی های دیگر و افزایش هزینه های تولید کتاب کاغذی، تیراژ کتاب ها با افت زیادی مواجه شده است و بسیاری از نویسندگان تازه کار برای چاپ کتاب شان با مشکل مواجهند. از طرف دیگر دغدغه های اقتصادی هم، عموم مردم را نسبت به مطالعه بی علاقه کرده است. به نظر می رسد، خوانندگان داستان در این سال ها بیشتر نویسندگان و منتقدان ادبی هستند.

آیا اثر جدیدی هم در دست چاپ دارید؟

بله. برای چاپ کتاب مستقلم با یکی از انتشارات به توافق رسیده ام و مجموعه داستانم در انتظار مجوز ارشاد است. ان شاالله به زودی خبرهای خوب آن را با شما و دیگر دوستان به اشتراک می گذارم.

و سخن آخر:

امیدوارم ادبیات داستانی، در صدمین سالگرد داستان نویسی ایران، بتواند جایی در بازار جهانی پیدا کرده و به این ترتیب به ادبیات بین المللی پیوند بخورد و بیش از پیش شناخته شود. تصور می کنم، نگارش به زبان انگلیسی، ترجمه ی آثار نویسندگان ایرانی به زبان های دیگر و به کارگیری فنون مارکتینگ در عرضه ی داستان ایرانی با همت نویسندگان و ناشران می تواند آینده ی بهتری را برای ادبیات داستانی ایران رقم بزند.

مصطفی بیان / داستان نویس