بایگانی برچسب‌ها : خیام نامه

گفتگو با برندگانی که تا قافِ داستان پریدند

گفتگو با برندگانِ بخش «ملی» و «منطقه ای» ششمین جایزه داستان سیمرغ

هامون حجار؛ برگزیدۀ بخش ملی

معصومه دهنوی و سارا عیش آبادی؛ برگزیدۀ بخش منطقه ای

فروغ خراشادی / نشریه خیام نامه / شماره ۵۳۷ / ۳۰ خرداد ۱۴۰۲

عبور از اجبار؛ در آستانۀ تکرار

عبور از اجبار؛ در آستانۀ تکرار

جایزه ششم سیمرغ اکثریت با زنان؛ برندۀ نهایی اما پسری جوان

نویسندۀ گزارش: فروغ خراشادی

هفته نامۀ خیام نامه / چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ / شماره ۵۳۵

http://www.khayyamnameh.ir/

هیچ چیز برای نویسنده الزام آور نیست.

برگزاری نشست تخصصی «ادبیات جنگ» به بهانۀ هفتۀ دفاع مقدس در انجمن داستان سیمرغ نیشابور 

هیچ چیز برای نویسنده الزام آور نیست.

نویسنده گزارش: فروغ خراشادی

چاپ شده در نشریه «خیام نامه» / شماره ۵۲۱ / یکشنبه ۲۴ مهر ۱۴۰۱

یکی از جلسات «انجمن داستان سیمرغ نیشابور»، همزمان با هفته دفاع مقدس، اختصاص یافت به دعوت از «علی براتی گجوان» و کتاب تازه چاپ شدۀ وی، با نام «پسرم قاتل است!»

این نویسنده و منتقد ادبیات جنگ که متولد سال ۱۳۳۸ (و به روایتی از زبان خود نویسنده ۱۳۴۴)، رزمنده جنگ هشت ساله ایران و عراق و ساکن مشهد است، در نشستی با اعضای انجمن داستان سیمرغ، از داستان نویسی، تجربه زیسته یک نویسنده و تاثیر جنگ بر ادبیات داستانی گفت و یکی از داستان های کتاب جدیدش را برای حاضران در جلسه خواند. وی به پرسش هایی در خصوص ادبیات داستانی هم پاسخ داد، نظرش را درباره ژانر جنگ گفت و تاکید کرد که نه تنها در نوشته هایش دست به نقد اجتماعی می زند، بلکه با دیدگاه انتقادی به پدیده جنگ می نگرد. در معرفی بیشتر وی باید بگوییم که دومین مجموعه داستان براتی، «آمادهٔ ترور باش»، کتابی است با محوریت رویداد‌های انقلاب ۵۷ که سال گذشته یکی ‌از نامزدهای جایزه ادبی جلال شد.

پیش از شروع جلسه از مصطفی بیان، دبیر انجمن داستان سیمرغ، از دلیل و اهمیت برگزاری چنین نشستی پرسیدیم که چنین پاسخ داد:

«براتی اصولا یا درباره جنگ تحمیلی می‌نویسد یا از انقلاب. به همین دلیل و به بهانهٔ آغاز هفتهٔ دفاع مقدس، تصمیم گرفتیم از جناب علی براتی گجوان دعوت کنیم با حضور در انجمن ما درباب شناخت ژانر «ادبیات جنگ» سخن بگوید. همچنین دوستانِ انجمن می توانند کتاب «پسر من قاتل است!» را با امضای نویسنده خریداری کنند؛ کتابی شامل ۲۵ داستان کوتاه که توسط نشر نیستان منتشر شده است.»

بیان در اهمیت این دعوت افزود: نشست ادبی «ادبیات جنگ»، اولین بار است که توسط انجمن داستان سیمرغ نیشابور، برگزار می‌شود و فرصتی است تا داستان‌نویسان جوان شهرستان نیشابور، با این نوع ژانر ادبی بهتر آشنا شوند. ما هم می توانیم امیدوار باشیم در سال‌های آینده، داستان‌هایی از این نوع ژانر ادبی از نویسندگان شهرمان منتشر شود.

تجربه زیسته به سن نیست!

یکی‌از جدی ترین پرسشذهایی که در خلال این جلسه مطرح شد، تاثیر تجربه زیسته نویسنده در خلق اثر بود؛ یکی‌از اعضای انجمن پرسید:

«چطور می توانم من، که متولد دهه ۶۰ هستم و جنگ را از نزدیک ندیده ام و تجربه جبهه را ندارم، داستان جنگ بنویسم؟ آیا این ژانر منحصر است به کسانی که جنگ را زیسته اند؟»

براتی پاسخ داد:

«تجربه زیسته به سن و دیده ها نیست…

مثلا من می‌خواهم رمانی درباره تاریخ اسلام بنویسم؛ من که آن موقع نبودم! الان از خودم می پرسم راجع به چه شخصیتی بنویسم؟ درباره چی؟ چه دوره ای را انتخاب کنم؟

خب من که نبوده ام … یعنی نباید بنویسم؟ در واقع تجربه زیسته از دید من، از دو چیز نشات می‌گیرد: ۱)  سیر مطالعاتی عمیق و ۲) تجربیات زیستی.»

براتی ادامه داد: «بسیاری از جوانان تجربه زیسته بیشتری از من دارند. چرا که سیر مطالعاتی منظمی که برای خود چیده اند، بر آنها افزوده است. انتقال داده داشته اند. راستش ملاک تجربه زیسته، تنها دیدن به چشم و گذر عمر نیست؛ مسأله مهمی که معمولا نادیده گرفته می شود، پژوهش است. هوشیار باشیم که تحقیق را از یاد نبریم.»

این نویسنده ادبیات جنگ افزود: «خودم تا موضوعی برایم کاملا روشن و آماده نشود، به سراغش نمی روم. شما به عنوان نویسنده می دانید که گاهی شخصیت یقه نویسنده را می‌گیرد و می گوید پیش زمینه ای برای من مهیا نکرده ای! وقتی تحقیق نکرده ای یا تحقیق کافی و وافی در مسأله ای نکرده ای، اینطور می شود. به همین دلیل، یک نویسنده فقط با اتکا به زندگی زیسته دست به تولید داستان می زند و دیگری، با تحقیق و تجربه زیسته، خلق می کند!  بین یک نویسنده خلاق با یک نویسنده تولید کننده تفاوت است؛ در فرامتن و فراسوی داستان آن کسی که خلق می کند، مخاطب شروع می کند به کشف کردن…»

دبیر انجمن داستان «شمس» حرفهایش را چنین پی گرفت: «اصلا می دانید چرا داستان یکی از هنرهای هفتگانه است؟

تصویرسازی، فضاسازی و شخصیت پردازی در داستان نویسی، مخاطب را شریک داستان می‌کند. یعنی مخاطب بر اساس آنچه می‌خواند، دنیای ذهنی خودش را می سازد. و هر چه داستان خلاقانه تر باشد، شراکت خواننده در آن نمود بیشتری دارد.»

جنگ همیشه آسیب می زند.

در این نشست که با خاطراتی از دوره رزمندگی براتی و تاثیرات آن بر اندیشه، احساس و داستان نویسی او همراه بود، این نویسنده حوزه ادبیات جنگ گفت:

«از دید من جنگ همیشه آسیب می زند؛ چه شما مهاجم باشید و چه مثل کشور ما در جریان جنگ ۸ ساله، دست به دفاع بزنید… جنگ همیشه تاثیر مخربش را باقی می گذارد… به همین دلیل وقتی از ادبیات جنگ حرف می زنیم، من آن را به ادبیات دفاع مقدس و جنگ تقسیم نمی‌کنم…» وی با تاکید بر این نکته که ژانر جنگ، یکی از جذاب ترین ژانرهای داستانی است و در دنیا طرفداران بسیار دارد، گفت:  «تولید این ژانر در کشور ما هم زیاد است اما در بین مخاطبان، به دلایلی طرفداران زیادی ندارد؛ من توصیه میکنم شما چند رمان یا داستان کوتاه درباره جنگ بخوانید… از کسانی بخوانید که برای دل خودشان می نویسند… از نویسندگانی که خود را موظف به نوشتن چیزی نمی کنند… اصلا نویسنده  اگر ژانری را دوست ندارد، نباید بنویسد؛ به شما هم تاکید می‌کنم سفارشی نویسی نکنید؛ جشنواره نویسی و جایزه نویسی نکنید… چیزی که نویسنده برای خودش می‌نویسد مهم است… هیچ چیز برای نویسنده الزام آور نیست…»

ادبیات، معلمی و سفر؛ زندگی یک داستان نویس

ادبیات، معلمی و سفر؛ زندگی یک داستان نویس

اینجایی که ایستاده ام، فرد دیگری نایستاده است

فروغ خراشادی / هفته نامه «خیام نامه» / چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ / شماره ۵۱۲

نیشابور در روزهای میانی اردیبهشت ماه ۱۴۰۱، میزبان نمایندۀ نشر نیماژ برای برگزاری کارگاه داستان نویسی بود. این رویداد به همت انجمن داستان سیمرغ و حمایت دکتر فارما، طب صحت و اعضای انجمن سیمرغ سامان یافت و مورد استقبال علاقه‌مندان حوزۀ ادبیات داستانی شهرستان قرار گرفت. شیوا مقانلو، منتقد، داستان نویس و مدرس این کارگاه، ضمن تبیین عناصر داستانی، فرق داستان کوتاه با دیگر گونه‌های ادبی را توضیح داد و در ضمن پاسخگویی به پرسشهای طرح شده، به نقد شماری چند از داستان‌های کوتاه اعضای انجمن پرداخت. وی در اقامتی سه روزه در استان خراسان رضوی که یک روز آن در مشهد و کتابفروشی نشر نیماژ و دو روز دیگرش در نیشابور سپری شد، از آثار تاریخی و باستانی نیشابور نیز دیدن کرد.  در این نیشابورگردی  اعضای انجمن و آقای حجت حسن ناظر  وی را همراهی کردند. آنچه در ادامه می‌آید، چکیده ای از طرح درس و پرسش-پاسخ‌هایی است که شیوا مقانلو در کارگاه داستان نویسی به تفصیل توضیح داد. تلاش شده است در میان این مباحث، مطالبی که برای داستان نویسان جوان مفید و کاربردی است، گنجانده شود و صحبت‌های تخصصی خانم مقانلو درباره داستان‌‌های شرکت کنندگان در کارگاه، در دل همین متن قرار بگیرد.

در شهرستانها کسانی به سمت ادبیات می‌آیند که واقعا عاشقند

در آغاز جسله، امیرحسین روح نیا، داستان نویس و مدیر جلسه، از مقانلو پرسید که چرا ادبیات را به عنوان اولولیت و کار برگزیده است؟ و چه دلیل وجود دارد که برای ادبیات سفر می‌کند؟

دبیر  نشر نیماژ، ۳ دلیل برشمرد: نخست عشق به ادبیات، دوم کار معلمی و تدریس و سوم علاقه به سفر. این هر سه به یک اندازه در من هست و همدیگر را تقویت می‌کنند. از طرفی احساس میکنم در شهرستانها اتفاقاتی می‌افتد که لازم است تدریس ویژه خود را داشته باشد؛ گاهی مواجهه با دختران جوانی که در شهرهای حاشیه به رغم محدودیت به عشق ادبیات می‌آیند، برای خانواده‌هایشان حضور من به عنوان یک زن در چنین جمع هایی نوعی فرهنگ سازی به همراه دارد. من داوری و تدریس داستان کوتاه را در همه نقاط کشور قبول میکنم چون نکته های خوبی در آموزش دوستان شهرستانی وجود دارد از جمله اینکه افرادی می آیند که خیلی عاشق ادبیات هستند. اما در این ۱۵ سال سفر و تدریس به مسائلی هم برخورده ام که می‌تواند برای بچه های شهرستان چندان خوب نباشد؛ در شهرستان امکانش هست بچه ها از بحث های روز دور بیفتند. در این شهرها، ممکن است بزرگی حضور داشته باشد که حرفش حجت باشد اما دیگر حرفهایش، حرف روز ادبیات نیست!

با هجوم اطلاعات و گوشی های هوشمند، لزوم آگاهی رسانی و تدریس درست مهم می شود. شیوه نگارش و نقد اینجا مهم است مرتب حرفها به روز می شود و هیچ  حرف آخری در ادبیات و هنر وجود ندارد. پس اگر در شهری کوچک، بزرگی حرف آخر را بزند، خلاف جریان روز ادبیات پیش رفته است. بااین حال، در نیشابور شما گروه خوبی دارید که هر یک مرغی از پیکره سیمرغ است، حتی ما هم در بین شما، مرغی از سیمرغ می شویم.

 بدانیم آدم ادبیات هستیم یا نه؟!

خانم مقانلو  شما داور جایزه سیمرغ بودید؛ داستان‌های بچه‌های نیشابور را چطور دیدید؟

مشکل بزرگ در داستان‌های بچه‌های نیشابور عدم شناخت نسبت به داستان کوتاه، ناولت و رمان است. وقتی راجع به کاراکتر داستانی حرف میزنیم، درباره پی رنگ، لحن و نقطه اوج حرف می زنیم، هر سه گونه داستانی بالا، دارای این عناصر هستند. گاهی داستان کوتاهی می‌خوانم که بخش از یک رمان یا ناولت است و باید به یک کار ۶۰ با ۷۰ صفحه ای تبدیل شود. گاهی رمانی می‌خوانم که لازم نبوده ۳۰۰ صفحه باشد بلکه در ۶۰ صفحه می‌توانسته جمع شود. ما وقتی از ادبیات به معنای عام Literatureحرف می زنیم، این شامل داستان کوتاه، فرم های ناداستان، رمان، شعر و … می شود؛کما اینکه چند سال پیش نوبل ادبیات به یک ترانه سرا – باب دیلن- رسید. مشکلی که در برخی نوشته های دوستان می‌بینم  این است که برخی اصلا داستان نویس نیستند و می توانند جستار نویس‌های خوبی باشند. می توانند شکل های دیگری از ادبیات را بنویسند.گاهی افرادی خاطره نویسی را به اسم داستان کوتاه می‌نویسند که می‌شود در این خصوص، آن فرد را به نوعی نوشتن که در دنیا به «مموآر» معروف است، رهنمون کرد. می‌خواهم بگویم برای داستان نویس شدن، اول استعداد ذاتی لازم است؛ دوم بزرگ شدن در محیط کتابها بخصوص در دوره طلایی بلوغ؛ در این دوره اگر فرد در میان کتابها باشد، بعدها می‌تواند دست به قلم شود. این دوره طلایی از ۱۲ سالکی شروع می‌شود؛ مثلا جنگ و صلح را اگر تا ۱۷ سالگی خواندیم، خوب است؛ از آن بگذرد سخت میشود. مورد سوم، آموزش است؛ آموزش می تواند میان‌بُر ایجاد کند اما در هر حال، بهترین مربی و معلم البته خود کتاب ها هستند. بنابراین ما باید بدانیم آدم کدام بخش ادبیات هستیم و بدانیم پایه های لازم برای داستان نویسی و ادبیات را داریم یا نه؟ در دوره فیلمسازی، که من مدرس آن هم هستم، پایان سال دوم بچه ها باید یک فیلم ۶۰ ثانیه بسازند و تمام نکاتی که یاد گرفته‌اند انجام دهند و قواعد را به طور کامل نشان دهد. یعنی فرد باید در پایان سال دوم ساختار را کامل شناخته باشد تا بتواند در سال سوم آن قواعد را بشکند؛ بچه های نیشابور قواعد اصلی را بلد نیستند، به سراغ داستان پست مدرن می‌روند این ایراد است. بگذارید داستانی بگویم که البته سندیت آن مشخص نیست اما ما به عنوان الگو از این داستان کمک می گیریم: پیکاسو به یک نقاش جوان که دوست داشت در سبک کوبیسم کار کند، گفته است: هر وقت تو یک سماور را آنقدر واقع گرایانه بکشی که اگر نقاشی ات را در میدان سرخ مسکو بگذاری، مردم جمع شوند تا از آن آب جوش بگیرند، بعد می‌توانی قواعد را بشکنی و کوبیسم کار کنی!

دوستان جوانی با الگوهای جدید داستان نویسی می‌نویسند، بدون آنکه سیر داستان نویسی از آغاز را بدانند و تمرین کرده باشند.

کتابهای جدی مخاطب ندارد

لطفا درباره ادبیات عامه‌پسند و ادبیات جدی صحبت کنید

ادبیات عوام پسند بازار خوبی دارد؛ کتاب هشتصد صفحه‌ای به چاپ بیستم می رسد و اصلا برایش ما، به عنوان کاربران جدی ادبیات، مهم نیستیم. البته ادبیات عامه پسند در دنیا تعریفی متفاوت از ایران دارد؛ معنای عامه پسند در دنیا متفاوت است و باید آن ادبیات زردی را که در ایران به ادبیات عامه‌پسند معروف شده است، ادبیات عوام گفت نه عامه پسند! مثلا نوشتن شکل خوشخوان ادبیات جنایی در دنیا، نیاز به سواد بالا و طی دوره های تخصصی دارد؛ این کتابها وظیفه ای انجام می دهند که علاوه بر سرگرمی، سطح سواد و آگاهی خواننده را ارتقا می دهند. در‌ واقع قرار نیست جلب و جذب مخاطب به هر قیمتی باشد. هر چند نوشتن برای عده معدود هم توجیه منطقی و اقتصادی ندارد، اما قرار هم نیست برای خوانده شدن به مخاطب باج بدهیم.

مثلا داستان های دیکنز، دافنه دوموریه، توآین و … در زمره ادبیات خوشخوان تاثیرگذار هستند اما در کنار ادبیات داستانی زرد ایران هم قرار نمی‌گیرند؛ یادمان باشد داستان های دیکنز انقلابی در زندگی کودکان کار و قوانین اجتماعی کار ایجاد کرد. یا کتاب های جک لندن تاریخ جویندگان طلا در آمریکا را بیان می‌کند و آن رسالت ادبیات، که تکان دادن مخاطبان است،  در کنار خوشخوانی عرضه می‌کند.

درباره اهمیت ادبیات کلاسیک در داستان نویسی کوتاه بگویید

در واقع اهمیت کلاسیک خواندن این است که داستان های موجود جهان را دریابیم. مثلا اگر شما با الکساندر دوما (بویژه پدر) شروع کنید، می بینید تمام داستان های دنیا، و فیلم های دنیا، رد پایی در داستانهای او دارد. پیش از این، حرفی زده شده است؛ حالا اگر بپذیریم همه حرفها زده شده، می‌توانیم بگوییم در جایی که من ایستادم هرگز کسی دیگر نایستاده و من می توانم  از جایگاهم حرف خودم را بزنم. شما به عنوان داستان نویس باید زاویه شخصی خودتان را پیدا کنید و البته چیزی بگویید که ارزش گفتن داشتن باشد. پس باید بتوانید چیزهایی از این نوشته ها را دور بریزید. یکی  از لحظات بلوغ یک نویسنده این است که بتواند بخش های اضافی داستانش را دور بریزد؛ کاری که در سینما، تدوینگر انجام می دهد.

فرم و محتوا درهم تنیده‌اند

خانم مقانلو به نظر شما فرم و محتوا چقدر به هم مرتبط هستند؟

در نقد نو سالهاست بین این دو تفاوتی نمی گذاریم . در واقع تفاوت میان این دو را، مبنای تفاوت انتقادی نمی گذاریم. منطقا این دو از هم تجزیه ناپذیرند. تم و هدف را فقط بر مبنای تکنیک انتخابی می توانید بیان کنید و اگر تکنیک را عوض کنید، پیام هم عوض می شود چرا که آن فرم در خودش پیامی دارد؛ پس نمی شود گفت حرفت خوب بوده اما بد بیانش کرده ای! ما نمی‌توانیم یک چاقو دستمان بگیریم و بگوییم این بخش ها را خوب  گفتی و این بخش ها را نه! تا اواخر قرن نوزدهم دیدگاهی وجود داشت که داستانها یا ماجرا محور یا کاراکتر محور هستند.از اواخر قرن ۱۹میلادی هنری جیمز می‌گوید این دو از هم جدایی ناپذیرند. کنش کاراکتر است و بالعکس. آن چیزی که به عنوان کاراکتر تعریف میکنیم، درون کنش تعریف می شود؛ این که نباشد، آن یکی هم نیست. در نقد نوین در هم تنیدگی بیشتر می شود و اینها از هم تفکیک نمی‌شوند. این مسأله در ژانرهای سینمایی هم دیده می شود؛ دیگر به راحتی قبل نمی شود ژانرها را جدا کرد. این را در سایر علوم و رشته ها نیز می توان دید. دنیای امروز، دنیای علوم بینارشته‌ای است. با این حال همیشه برای شروع بحث نیاز به یک تکه زمین ثابت داریم که بتوانیم پایمان را رویش سفت کنیم و بگوییم دستگاه فکری من اینجاست. اگر این زمین ثابت نباشد، مبنایی برای آغاز گفتگو نداریم.

داستان با برهم خوردن تعادل همراه است

اگر از شما بخواهند یک تعریف کلی از داستان بدهید ،چه می‌گویید؟

کسی از جایی خارج می شود یا به جایی وارد می شود و تعادل اولیه را بهم می زند. این داستان است. حال، کسانی هستند که تعادل اولیه را می‌خواهند و کسانی همراستا با قهرمان داستان در صدد تعادل جدید هستند؛ اینجا کشمکش رخ می دهد. برای داستان کوتاه از میان انواع شیوه های نقادانه، نقد فرمالیستی انتخاب من است.

ترجیح نقد فرمالیستی به دلیل قرارگیری مبنا بر عناصر داستانی است. سایر دستگاه های نقادانه، جا را برای حواشی باز می‌کند. در نقد داستان ها، ساختار رمان با ساختار ناولت و داستان کوتاه متفاوت است چرا که در داستان کوتاه تجربه های بازیگوشانه تری امکان بروز دارد.

در آغاز صحبت از گونه‌های داستانی گفتید؛ انتخاب گونه داستانی چگونه ممکن می‌شود؟

یکی از بحث های مهم در ادبیات داستانی، بحث فروش است. پس فروش  یکی از دو شکل رمان یا داستان کوتاه برای کتابفروشی ها راحت تر است. با این حال، یک داستان نویس خوب باید بداند چقدر قرار است به ایده اش جا بدهد؟! در جشنواره ها و جوایز  داستان کوتاه، معمولا۶هزار کلمه بیشتر قابل قبول نیست. حتی اگر داستان بسیار خوبی با تعداد کلمات بیشتر به دست ما برسد که بسیار هم قوی باشد، اما چون همان گام اول یعنی حدود کلمات را رعایت نکرده، نمی شود آن را پذیرفت‌. پس اول یک داستان نویس باید تکلیف خود را با ایده و فضای مورد نیازش مشخص کند. داستان باید به هوش مخاطب اعتماد کند و باید به تدریج اطلاعات را به مخاطب بدهد تا بتواند داستان را متناسب و متعادل جلو ببرد. تکرار مطالب و یکجا اطلاعات سرارزیر کردن، به داستان ضربه میزند و قصه را خنثی می‌کند. توصیف پشت سر هم فضا و مکان در همان صفحات نخست، ایراد بزرگ بسیاری از داستان کوتاه هایی است که برای جشنواره ها ارسال میشود. توصیفات باید در تمام صفحات خرد و شکسته شود؛ این یعنی افشای تدریجی اطلاعات . چرا که اگر قرار باشد همه توصیفات یکجا آورده شود، نشانگر ضعف داستان است و برای کشش داستانی، توصیفات باید با یک‌ ریتم  مشخصی در کل فضا پخش شود.

شکستن کلان روایت رسالت پست مدرنیسم

در پایان صحبت، درباره ادبیات پست مدرن و چرایی شکل گیر آن برایمان بگویید

مهمترین مسأله ادبیات پست مدرن مخالفت و رد کردن کلان روایت هاست؛ مذهب، خانواده، پرچم، ارزش های اخلاقی و… شکسته می‌شوند. این کار، نه به‌صورت تهاجمی بلکه با دست انداختن و هجو کردن است. در واقع، این اقدام در برابر مدرنیسم بود که دو جنگ جهانی در پی داشت. پس از آن، کلان روایت ها در ادبیات هم‌ شروع به شکستن کرد. به نوعی انسان قطعه قطعه قرن بیستم ساختار کلان روایت داستانی را شکست و شروع کرد به قطعه نویسی  که نمادی از ذهنیت و تفکر شکسته انسان آن دوره بود که البته با شوخ طبعی این کار را انجام داد. کار دیگر پست مدرنیسم در حوزه ادبیات، بازی کردن با اسطوره و تاریخ  است. با این نگاه که نه سنت تاریخی و نه مدرنیسم، هیچ یک پاسخگوی انسان امروز نیست.

مگر می شود مردم رنج را سانسور کرد؟

📰 در ویژه‌نامه‌ نوروزی دوهفته‌نامه «خیام‌نامه» می‌خوانید:

🖇 گزارش: با نوشتن نفس می‌کشند؛ مگر می‌شود مردم رنج را سانسور کرد؟ / گزارش نشست تخصصی در خصوص داستان‌نویسی مرتضی فخری با محوریت رمان اخیرش / ✍ #فروغ_خراشادی صفحه ۱٠

📰 #خیام‌نامه چهارشنبه ۲۵ اسفند ۱۴٠٠

مصطفی بیان، رئیس انجمن داستان سیمرغ نیشابور:

متاسفانه اکثریت همشریان اطلاع و شناختی نسبت به مفاخر معاصر ادبی شهرشان ندارند! نویسندگانی که در جامعۀ ادبی شناخته شده و مطرح هستند. کافی است نام شان را در جستجوگر گوگل سرچ کنید و شگفت زده شوید. نویسندگانی در این شهر داریم که کتاب آنها برگزیدۀ جوایز ادبی هستند و در جامعۀ ادبی کشور شناخته شده.

وظیفۀ «انجمن داستان سیمرغ» این است که با برگزاری نشست های ادبی و ارائه گزارش و معرفی آثار در رسانه های بومی و شبکه های مجازی، مفاخر ادبی معاصر را به همشهریان معرفی کند.

مرتضی فخری از بزرگان ادبیات داستانی معاصر شهرمان است که دستش را می بوسم. استاد فخری، آثار فراوانی دارد که من رمان «سی گاو» و «کفتار» را خوانده و لذت برده ام. رمانِ «کفتار» نامزد جایزۀ ادبی مهرگان شد. او در لابه لای داستان هایش از اسطوره و قصه های خراسان و نیشابور سخن می گوید و نمی گذارد این گنجینه های ادبی به فراموشی سپرده شوند. رمانِ شش جلدی «مردم رنج» جدیدترین اثر وی است که هشت سال عاشقانه، برای نگارش آن تحقیق کرد و رنج های بسیاری کشید. افسوس که مجوز چاپ را در سرزمینش ندادند!

ولی می شود «کلمه» و «داستان» را سانسور کرد!؟ می شود تصویر زیبای شیر دادنِ مادر به نوزاد را و یا مهر و محبت پدر و مادر در بوسیدنِ هم و به تصویر کشیدنِ آنچه که در جامعۀ امروز می بینیم و لمس می کنیم در «کلمه» سانسور کرد!؟ می شود از کودک همسری، همسرکشی، تجاوز، خشونت، فحاشی و فقر در داستان سخن نگفت!؟ روزنامه «آرمان ملی» در تاریخ پنجشنبه ۱۹ اسفند با تیتر درشت از «سرقت سنگ قبر» سخن می گوید! چگونه می شود در داستان از این دردها سخن نگفت! «داستان» در بطن جامعه و زندگی آدم ها شکل می گیرد. ما داستان می خوانیم تا به درک مان افزوده شود.

رمان «دیوید کاپرفیلد» چارلز دیکنز از رنج، فقر و وضعیت اجتماعی طبقات مختلف جامعۀ قرن نوزدهم انگلیس سخن می گوید و یا رمان «داستان دو شهر» از همین نویسنده از اشرافی گری و خشونت انقلابیونِ انقلاب فرانسه می نویسند و یا رمان «بینوایان» ویکتورهوگو به انقلاب فرانسه، سیاست و قضاوت های نادرست و ضد اخلاق می پردازد و جالب این است که همین رمان ها در کشورشان منتشر و پُرفروش می شوند و در نهایت در لیست مشهورترین عناوین ادبیات داستانی جهان قرار می گیرند! به یاد انتقاد استاد علی نصیریان از حذف بخش هایی از سریال میوه ممنوعه افتادم. استاد گفتند: «خیلی از صحنه ها حذف شد. آنجا که دختر (هانیه توسلی) می پرسد از این کارهایی که کردی پشیمان نیستی؟ حاج یونس (علی نصیریان) جواب می دهد که از این پشیمانم که چرا پیش تر از این عاشق تو نشدم. این عین کلام عطار در داستان شیخ صنعان است که حذف شد.»

سیمرغ داستان

سیمرغ داستان

کتابنامه

نوشته: مهدی کاکولی

چاپ شده: خیام نامه / پنجشنبه ۱۲ اسفند ۱۴۰۰ / شماره ۵۰۷

ده داستان برای سیمرغ

کتاب «ده داستان برای سیمرغ»، شامل داستان های برگزیده پنجمین جایزه داستان سیمرغ منتشر شد.

کتابی که به کوشش «مصطفی بیان»، دبیر این جایزه ادبی، امکان نشر یافته است و البته همان طور که ایشان در مقدمه کتاب گفته با «همت تعدادی از جوانان علاقه مند به ادبیات و با راهنمایی اساتید حوزه ادبیات داستانی و با مشارکت داوران بخش ملی و حمایت بخش خصوصی» به سرانجام رسیده است.

«ده داستان برای سیمرغ» شامل هشت داستان است و علت خالی بودن جای دو داستان منتخب دیگر در این مجموعه، این است که متاسفانه وزارت ارشاد به آنها مجوز انتشار نداده!

به هر حال در این کتاب می توانید داستان هایی از: راضیه مهدی زاده، شقایق بشیرزاده، مریم عزیزخانی، شیما محمدزاده مقدم، معصومه قدردان، حامد اناری، سولماز اسعدی و جواد دهنوخلجی را بخوانید.

بخشی از مقدمه:

در چنین شرایطی که انسان نیاز به آرامش دارد؛ «نوشتن» و «خواندن» از ابزارهای رسیدن به آرامش محسوب می‌شود.

سیمرغِ پنجمین جایزه داستان کوتاه از اواخر تابستان ۱۳۹۹ بال‌هایش را گشود و پروازش را در گسترۀ ملی و جهانی آغاز کرد. ۴۵۰ نویسنده از داخل و خارج از کشور در این رویداد بزرگ ادبی شرکت کردند که بیشترین داستان‌ها از استان‌های تهران، خراسان رضوی، مازندران، خوزستان و کرمانشاه ارسال شده است. همچنین از کشورهای کانادا، اسکاتلند، سوئد، آلمان، ترکیه، مالزی و هند نیز آثاری به دبیرخانۀ این جایزه ادبی رسیده است.

بخشی از گزارش هیئت داوران پنجمین جایزه داستان سیمرغ:

بی‌شک آنچه جایزۀ داستان سیمرغ را از بقیۀ جوایز ادبی متمایز می‌سازد، شهر برگزاری آن است. شهری که جز تکیه بر هویتی تاریخی، موطن و زادگاه دو تن از مشاهیر ادبی ایران و جهان «حکیم عمرخیام» و «شیخ فریدالدین عطار» است. از این منظر جایزه داستان کوتاه و سایر فعالیت‌های ادبی «انجمن داستان سیمرغ» در نیشابور می‌تواند نشانه‌ای باشد از ظرفیت این شهر، به عنوان یکی از مراکز ادبیات داستانیِ مستقل از پایتخت.

ده داستان برای سیمرغ

سیمرغ بعدی سال ۱۴۰۱

و اما به گفته مصطفی بیان، سال آینده ششمین جایزه داستان سیمرغ در دو بخش فراملی و منطقه ای و با حضور شش داور مطرح برگزار خواهد شد. در بخش فراملی، همه ی فارسی زبانان از سراسر جهان می توانند در این جایزه ادبی شرکت کنند. جوایز نقدی در این دوره افزایش می یابد. برگزیده بخش ملی، ده میلیون تومان به همراه تندیس سیمرغ و برگزیده بخش منطقه ای، پنج میلیون تومان به همراه تندیس سیمرغ دریافت خواهند کرد.

گفت و گو با حامد اناری ، منتخب اول ، بخش منطقه ای ، پنجمین جایزه ملی داستان سیمرغ

می خواهم روزی فیلم خودم را بسازم

گفت و گو با حامد اناری ، منتخب اول ، بخش منطقه ای ، پنجمین جایزه ملی داستان سیمرغ

چاپ شده در هفته نامه «خیام نامه» ، شماره ۴۸۲ ، دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۹

«حامد اناری» متولد شهریور سال ۱۳۸۰ در نیشابور است. او کمتر از بیست سال سن دارد و با نگارش داستان «عروس عاشورا» داوران کشوری «پنجمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ» را شگفت زده کرد. استعدادی جدید در ادبیات داستان نویسی نیشابور . با پشتکار و راهنمایی بزرگان ، در آینده ای نزدیک می توانیم شاهد ظهور نویسنده ای نو در ادبیات داستان نویسی نیشابور و ایران باشیم.

«حامد اناری» در پنجمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ در بخش «منطقه ای» (ویژه نویسندگان ساکن نیشابور و متولدین نیشابور در داخل و خارج از کشور) به عنوان برگزیده ی اول ، تندیس سیمرغ و جایزه نقدی یک میلیون تومانی را دریافت کرد.

آنچه می خوانید گفت و گو با «حامد اناری» درباره جایزه ادبی سیمرغ و جهان داستانی اوست.

فکر نویسنده شدن نخستین ‌بار کی به ذهن ‌تان خطور کرد؟

«هنوز هم به طور قطع تصمیمی روی این موضوع ندارم. یعنی خودم رو محدود به یک مسیر نکردم. اما می­دونم چند سال آینده رو می­خوام توی این مسیر حرکت کنم. چون می­تونم در کنارش زمان بیشتری برای مطالعه داشته باشم.

فکر می­کنم داستان­ نویسی مسیر مناسبی است برای من که سن و سال زیادی ندارم و تازه کارم و نیاز به یادگیری زیادی دارم. چون اصولا نوشتن رو میشه اغلب اوقات یک تجربه­ی انفرادی دونست، این خلوت کمک زیادی به من می­کنه. در مورد بازیگری بگم که تجربه­ی حضور روی صحنه رو دارم. از سال نود و دو، با گروه تئاتر سایه شروع به کار کردم. البته که تجربه­ای جدی­ برای بازیگری نبود، چون من صرفا دانش آموزی بودم که فراغتم رو با تئاتر کار کردن، حالا در هر سطحی پر می­کردم. در حال حاضر الویت من بازیگر شدن نیست. مدتی هست که از این هدف فاصله گرفتم. چون قبلا دوست داشتم که در دانشگاه رشته­ی بازیگری قبول بشم. اما به مرور فهمیدم که ادبیات نمایشی رشته­ی مناسب­تری هست برای یکی مثل من.

بنابراین اصراری برای داستان­نویسی یا نمایش­نامه نویسی و فیلمنامه نویسی ندارم. از همشون لذت می­برم و هرجا ضرورتی رو کشف کنم برای انجامش حرکت می­کنم.

من دلم می­خواد روزی فیلم بسازم. فیلم خودم رو. نمیدونم اون روز با امروز چقدر فاصله داره. بنابراین خودم رو از این قضیه دور نمی­دونم.»

ريشه يک ايده چگونه از داستان هایت درمی ‌آيد؟

«بیشتر از یک تصویر شروع میشه. تصویری که حاوی سوال باشه. مثلا تصویری که باهاش ذهن من مشغول این داستان شد، تصویری یک زن بود که چمدان به دست، بدون دو راهی رفتن و موندن ، مونده. و در انتها هم نمی­ره. یعنی برای خودم فرض کردم که چیزهای زیادی در زندگی اون زن هستن که دارن اذیتش می­کنن ولی باز هم این زن از خونه بیرون نمی­ره. این روش من نیست. یعنی من هم یاد گرفتم. خب مثلا من شنیدم که آقای اصغر فرهادی ساختن درباره­ی الی رو از یک تصویر شروع می­کنه، که مرد میانسالی رو به دریا ایستاده و شونه­هاش میلرزن. ایده­های منم اغلب این شکلی گسترش پیدا می­کنن. و این شکلی نیست که مثلا بشینم و مشخص کنم که خب حالا راجع به فلان معضل بنویسم. بحثی که خیلی مفصل است؛ اما باز هم خودم رو محدود به شیوه­ای نمی­کنم. در این زمینه و خصوصا در ادبیات نمایشی، قانون و قاعده­ی مستحکمی نداریم.»

درباره داستانِ «عروس عاشورا» حرف بزنید. داستانی که شما را برگزیده ی پنجمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ نیشابور معرفی کرد. (ایده نوشتن و چرا این داستان را نوشتید)

«اسم عروس عاشورا رو با اینکه دقایق آخر انتخاب کردم، اما من واقعا دوسش دارم. و نکته­ی مهمی که این داستان داره و من تا آخر عمرم فراموشش نمی­کنم، تاثیری بود که مامان­بزرگم روی ایده­ی من داشت. متاسفانه ایشون دو روز قبل از اختتامیه­ی جایزه ادبی سیمرغ فوت کردند و عمرشون به دیدن این نتیجه قد نداد و خب طبیعتا این جایزه بیشتر به من مزه می­داد اگر این طوری نمی­شد. گذشته از این حرف­ها فرد دیگه­ای که در کنار من بود و هست، دوست و استاد خوبم، کیان درجزی عزیز . کیان درجزی معلم خوبی بود که نه تنها من داستان عروس عاشورا رو بهش مدیونم، بلکه داستان­نویسی رو بهش مدیونم. همواره به من کمک کرد و فکر می­کنم اینجا لحظه­ی مناسبیه که ازش تشکر کنم. اما خود داستان عروس عاشورا خب از ابتدا عروس عاشورا نبود. انگار یک پروسه و یک فرایندی داشت تا یکم پخته بشه. و خب توی این فرایند دچار دگرگونی­های زیادی شد و خب این مسئله هم دور از انتظار نیست. بنابراین خیلی خودم رو درگیر چگونگی خلق این اثر نمی کنم. درسته نکاتی داره این اثر در حال حاضر که من ازشون خوشم میاد. اما  خب باید فاصله بگیرم و زیاد خودم رو درگیر یک سری از تعریف­ها و توصیفات نکنم و از فکر و خیال فاصله بگیرم.»

درباره جایزه داستان کوتاه سیمرغ صحبت کنید. آیا این جایزه خصوصی می تواند در مسیر شناخت و حمایت از داستان نویسان جوان شهرستان نیشابور حرکت کند؟

«جشنواره­ها مهم­تر از نتیجه­شون خب انگیزه­ای ایجاد می­کنن برای کار کردن. حس چاپ شدن اثر برای منی که این اولین داستان کوتاهم بود (فراتر از یک تمرین)  واقعا جالبه. و خب این حس بخاطر افرادی که این فرصت رو به من دادن بوجود اومده. این باز شدن درها به روی یک نفر همواره می­تونه هم فرصت باشه و هم تهدید. خوشبختانه من راهنماهای خوبی داشتم. و کمک گرفتن از این عزیزان. دست ­اندرکاران انجمن داستان سیمرغ نیشابور تلاش­های مسئولانه­ای در این زمینه داشتند. امیدوارم تنه­ی این درخت روز به روز استوارتر بشه و در باد و طوفان­ها خم نشه، چون نتیجه­ی این دلسوزی­ها قطعا روزی به بار خواهد نشست. عزیزانی که در جمع صمیمانه­ی انجمن حضور داشتند که من از هر کدومشون آموختم. آقای مصطفی بیان و دیگر همکارانشون در این رویداد، زمینه­ی خوبی رو برای من و امثال من فراهم کردند. استاد حجت حسن ناظر که به من لطف زیادی داشتند.

در آخر هم باید فرصتی باشه تا به دوستان دیگری اشاره بکنم که سهمی در این لحظه دارن. خوشبختانه خانواده­ای داشتم که از من حمایت کردن. با اینکه این مسیر آینده­ی واضحی نداشت، باز هم به تصمیم من احترام گذاشتند. من به یاد دارم که تصمیم داشتم کنکور تجربی بدم و مسیرم رو به شکل متفاوتی از امروز، دنبال کنم. استاد علی سیدانی من رو توی خیابون دیدند و با صحبت­هاشون باعث شدند اون جرقه­ی لازم در من بوجود بیاد. حداقل چیزی که اینجا صدق می­کنه این مسئله­ست که در من در صورت عدم آشنایی با معلم­هایی که الان دارم، شاید چندین سال دیگه به نقطه می­رسیدم. یعنی طول می­کشید تا خودم به این برسم که چی میخوام یا شاید اصلا نمی­فهمیدم. اما خب از این نظر شانس زیادی آوردم.»

مصطفی بیان

گفت و گو با مرتضی امینی پور ، منتخب اول ، پنجمین جایزه ملی داستان سیمرغ

برای نوشتن داستان باید آدم ها را تماشا کنی همه به فکر سیر کردن جسم و روح خودند!

گفت و گو با مرتضی امینی پور ، منتخب اول ، پنجمین جایزه ملی داستان سیمرغ

چاپ شده در هفته نامه «خیام نامه» ، شماره ۴۸۲ ، دوشنبه ۱۱ اسفند ۱۳۹۹

مرتضی امینی پور ، داستان نویس و نمایش نامه نویس ، متولد سال ۱۳۶۶ ، تحصیل کرده رشته مدیریت بازرگانی و ساکن امیدیه خوزستان است. او از ابتدای دهه ی هشتاد مشغول به نمایشنامه نویسی و کارگردانی تئاتر است و ۲۱ نمایش را کارگردانی و به روی صحنه برده است. در سال ۸۴ گروه تئاتر کامیاب را تاسیس کرد که همچنان بعد از گذشت پانزده سال به صورت حرفه ای فعالیت دارد و در جشنواره های معتبر کشور رتبه ها و جوایز زیادی را کسب کرده است.

رتبه ی اول نمایش نامه نویسی را در «ششمین و هشتمین جشنواره تئاتر خیابانی» در سال های ۹۳ و ۹۵ ، «بیست و سومین جشنواره تئاتر لاله های سرخ» را در سال ۹۶ و «یازدهمین جشنواره تئاتر کودک و نوجوان» را در سال ۹۷ از آن خود کرد. مرتضی امینی معتقد است: «آرامش و پالایش روح را در صحنه های شگفت انگیز تئاتر یافته است.»

او داستان نویسی را به طور مستمر و جدی در سال های گذشته آغاز کرده است و داستان هایش در دو جایزه ادبی «صادق هدایت» و جایزه ادبی «بیژن نجدی» در سال های ۹۷ و ۹۸ برگزیده شده اند. امسال ، داستان «ناگهان» ، منتخب اول در «پنجمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ» در نیشابور معرفی شد.

«پنجمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ» با حضور داوران مرحله پایانی ، شیوا مقانلو ، منصور علیمرادی و جواد پویان در دوران کرونایی ، شامگاه جمعه ۱۹ دی ماه ۱۳۹۹ با آیین پایانی مجازی به کار خود خاتمه داد.

آنچه می خوانید گفت و گو با «مرتضی امینی پور» درباره جایزه ادبی سیمرغ و جهان داستانی اوست.

فکر نویسنده شدن نخستین ‌بار کی به ذهن ‌تان خطور کرد؟

«هر انسانی برای رها شدن از دردها، رنج ها و دل سپردن به آرامش پناهی نیاز دارد که باید آن را کشف کند. و من این پناه را از نوجوانی در جادوی روح قلم و تن جاودانه کاغذ یافتم. درست زمانی که با لذت انشا می نوشتم و قصه های ایرانی را می خواندم عطش نوشتن در من شکل گرفت و دل سپردم به واژه هایی که با تولدشان روح را آماده می کردند.»

ريشه يک ايده چگونه از داستان هایت درمی ‌آيد؟

«به عقیده من هر نویسنده باید بیش از دو چشم داشته باشد تا بتواند پنهان ترین اتفاقات و لایه های زیرین جامعه خودش را بهتر ببیند. جامعه ای که پر است از انسان هایی که شبانه روز غرق در دغدغه ها و رنج هایی هستند که چون صندوقچه ای پر از ایده برای نوشتن اند. آدم ها و اتفاقات زندگی شان سر زنده ترین ریشه ها را در ایده داستان های من دارند. آدم هایی که باید نوشته شوند و دردشان را فریاد زد تا بلکه بتوانیم جهان بهتری برای نسل های بعد خودمان به یادگار بگذاریم و گره هایی باز کنیم تا زنده بودن، کیفیت بهتری به خودش بگیرد. و چه ابزاری بهتر از داستان و چه جادویی قوی تر از ادبیات که آینه زندگی است.»

آیا پروژه انتشار کتابی در دست دارید؟

«بله. علاوه بر مجموعه داستانی که در دست تهیه هست، یک کتاب در مرحله ویراستاری و صفحه آرایی دارم که حاصل ۱۰ سال تحقیق و پژوهش درباره اساطیر ایرانی، گاهشماری و جشن های ایران باستان است. کتابی که بسیار به نسبت نمونه های مشابه کامل تر است و می تواند دایره المعارفی درباره اساطیر ایرانی باشد. و امید است که در سال جدید به چاپ برسد و در اختیار همگان قرار گیرد.»

به عنوان یک داستان نویس، مشکل کتابخوانی در جامعه ما چگونه حل می شود؟

«پاسخ به این سوال چیزی نیست که تنها من به عنوان یک داستان نویس بتوانم بگویم و راهکاری پیدا شود. این مشکل ریشه ای باید بسیار عمیق بررسی و راهکار برایش ساخته شود. ما مردمان این سرزمین که هویت و اصالتمان در دل قصه ها و افسانه هایی ست که از دیر باز عاشقانه به شنیدن و خواندنشان دل می سپردیم، حالا شده ایم کسانی که چهار خط قصه خسته مان می کند. و با چیزی که من در ریشه های بی آب این اتفاق می بینم، به گمانم هر سال از کتاب ها دورتر می شویم، بدون آنکه کسی جز خودمان بتواند نجاتمان دهد.»

درباره داستانِ «ناگهان» حرف بزنید. داستانی که شما را برگزیده ی اول ، پنجمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ نیشابور معرفی کرد.

«ناگهان ، داستانی ست که از دل جامعه بیرون آمده است. جامعه ای با آدم هایی پر از درد و رنج که تن به کارهایی می دهند تا عقده ها و حسرت هایش را بدون توجه به انسانیت و اخلاق تسکین دهند. خواه مرگ باشد، خواه خیانت، خواه سیاه کردن روح و ویرانی وجدان خفته خود. دیگر هیچ چیز برای این آدم ها مهم نیست جز سیری جسم و روحشان. برای نوشتن داستان آدم ها چه ایده بهتر از اینکه تماشایشان کنیم؟»

به نیشابور سفر کرده اید؟

«برای من همیشه یکی از بهترین تجربیات زندگی دل سپردن به سفر و دیدن شهرهای مختلف با فرهنگ و آداب متفاوت بوده است. و در تجربه های سفرم دو بار به شهر نیشابور سفر کردم و از بذر شعری که خیام و عطار در آن کاشته اند لذت برده ام. شهری زیبا و با تمدن که در آن تماشای بقایای شهر تاریخی شادیاخ بسیار شگفت انگیز بود.»

آيا برگزاری جوایز مختلف ادبی مثل جایزه مستقل و خصوصی «داستان کوتاه سیمرغ» به رشد و ارتقای ادبيات داستانی ايران کمک می ‌کند؟

«به هیچ وجه نباید در این مورد شک کرد. چرا که استقلال ادبیات یکی از نجات بخش ترین راه ها برای رهایی از این کرختی و نخوت است. در سالیان اخیر بسیاری از نویسندگان بزرگ و حتی نویسندگان جوان بخاطر بی توجهی ها و بی مهری های نهادهای دولتی بانی ادبیات، اعتمادشان را از دست داده اند و همگی یا گوشه گیر شده اند یا در جستجوی این استقلال هستند. و برگزاری چنین جوایزی می تواند بستری باشد برای شناخت نویسندگان جوان در جای جای این سرزمین و قرار دادن آنها کنار نویسندگان بزرگی که می توان بسیار از تجربه و دانش شان آموخت. چرا که ادبیات دنیایی دارد که ما هر چقدر به سمت مقصد برویم باز یک قدم برای رسیدن می ماند و همواره باید بیاموزیم.»

و سخن آخر:

«برای من برگزیده شدن در جایزه ادبی سیمرغ نیشابور که نشان می دهد با برگزاری پنج دوره سر پا ماندن ، راه درستی را پیش گرفته تجربه بسیار لذت بخش و افتخار آمیزی است که امیدوارم برای همه نویسندگان جوان اتفاق بیفتد.»

مصطفی بیان 

گفت و گو با داوود آتش بیک ، داستان نویس

یکی از راه ‌های به فکر فرو بردن جامعه، ادبیات داستانی است.

به بهانه ی حضور داوود آتش بیک در نیشابور

سه شنبه ۳۰ ام شهریور ماه داوود آتش بیک، نویسنده ی بجنوردی به دعوت «انجمن داستان سیمرغ» به نیشابور آمد تا در نشست جشن امضا و نقد و بررسی کتابش شرکت کند. مجموعه داستان او با عنوان «خودزنی» سال گذشته توسط نشر چشمه منتشر و در نمایشگاه بین المللی کتاب تهرانِ همان سال رونمایی شد. به بهانه ی حضور او در نیشابور فرصتی دست داد تا با او گپ و گفت ‌و گویی داشته باشم.

پدربزرگ شما از مبارزان دهه ی سی و از طرفداران محمد مصدق بودند و در نیشابور به خاک سپرده شده اند. از پدربزرگتان برایمان بگویید.

هر سال به مناسبت تولد فرزند محمدرضا پهلوی در تاریخ نهم آبان در سرتاسر کشور جشنی به پا می‌شده. مدرسه ‌ها هم برای این روز برنامه ‌های ویژه‌ ای تدارک می‌دیدند و برای حضور بچه ‌ها در این جشن (چون خارج از مدرسه برگزار می‌شده) از خانواده ‌ها تقاضای رضایت‌ نامه‌ می‌کردند. پدربزرگ من رضایت ‌نامه ‌ی فرزندان خودش را امضا نکرده و گفته دوست ندارد بچه‌ هایش در این جشن شرکت کنند و خب، همین هم شده موضوع یکی از بازداشت ‌ها و بازجویی ‌های پدربزرگم.

پدربزرگ من رئیس قطعه ‌ی راه ‌آهن نیشابور بوده؛ بر سلامت ریل‌ ها و مسیرها نظارت می‌کرده. او یک مبارز یا فعال سیاسی نبوده ولی متاسفانه در حکومت ‌های توتالیتر پای آدم‌ ها بی ‌آنکه خودشان بخواهند به سیاست باز می‌شود. پدربزرگ من هم در آن سال‌ ها از نخست‌ وزیر قانونی وقت حمایت می‌کرده. نخست ‌وزیری که بر آمده از خواست عموم جامعه بوده و مطالبات مردمی و ملی را پیگیری می‌کرده. ولی خب، ناگهان ورق برمی‌گردد و همان نخست‌ وزیر مردمی و ملی به احمد آباد تبعید می‌شود و امثال پدربزرگ من به دردسر می‌افتند و مثلا این‌ که چرا عکس او را در اتاقش نصب کرده بوده ولی عکسی از شاه نداشته‌ می‌شود یک جرم سنگین برایش. وقتی حکومت به خودش اجازه می‌دهد که در زندگی خصوصی آدم‌ها (مثل رفتن و نرفتن به یک جشن، یا نصب و عدم نصب یک عکس در دفتر کار) دخالت کند، آن ‌وقت یک آدم حتی اگر دلش هم نخواهد تمامی تصمیم ‌ها و کارهایش سیاسی می‌شود.

بعد از بیست سال به نیشابور آمدید. از این سفر یک روزه بگویید؟

سری به مزار خیام، کمال ‌الملک، عطار، مشکاتیان و دو شاعر نیشابوری گرایلی و یغما زدم و با این‌ که همان بیست‌ سال پیش همه‌ ی این ‌ها را دیده بودم، ولی چیز زیادی خاطرم نمانده بود و برایم تازگی داشت. از هنر معماری و زیبایی این یادواره‌ ها بسیار لذت بردم. در این سیر و سیاحت علاوه بر شما ، استاد حجت حسن ناظر هم من را همراهی می‌کرد. استاد ناظر هنرمندی دوست ‌داشتنی و خوش‌ ذوق است و از همراهی او بسیار مشعوف شدم. قبل از شروع جلسه هم با آقای كاكولی مدير كلبه كتاب كليدر صحبت كوتاهی كردم و متوجه شدم كه کتاب «خودزنی» به واسطه او در نيشابور پخش خوبی داشته. او و خيلی از دوستان ديگری مانند آقای عباس کرخی، مدیر فرهنگ شهرستان نیشابور كه در اين سفر با آنها آشنا شدم برای بالا بردن سطح مطالعه در نيشابور تلاش های زيادی می كنند كه قابل ستايش است.

بعد هم که جلسه برگزار شد و در مجموع از جلسه ‌ی نقد و بررسی کتاب راضی بودم.

شما به عنوان یک دکتر داروساز از خشونت در داستان هایتان گفتید. چرا ايده اصلی داستان‌هایتان خشونت در جامعه است؟

چند سال قبل در میدان کاج تهران حادثه ‌ی تلخی رخ داد؛ مردی در حضور مردم با قمه، شخصی را به قتل رساند و منتظر ماند تا جان بدهد. مردم و مامورین که از مرد و شی ‌ای که در دست داشت واهمه داشتند هیچ مقاومتی از خودشان نشان ندادند و جان دادن مقتول را تماشا کردند. من به این فکر کردم که چرا مردم هیچ مقاومتی از خودشان نشان ندادند و برای نجات جان یک انسان حاضر نشدند کوچکترین مقاومتی بکنند؟ مدتی بعد این اتفاق تبدیل شد به داستان کوتاه جوی خون. بعد از نوشته شدن این داستان من در خشونتی که در دیگر بخش ‌های جامعه وجود داشت دقیق‌تر شدم و نتیجه‌ ی این دقیق‌تر شدن، شد مجموعه داستان خودزنی.

خودکشی، نزاع، فساد و … هر روزه در رسانه های رسمی و به ویژه در شبکه های مجازی شاهد هستیم. متاسفانه در زمان حضور شما در نیشابور خبر قتل فجیع یک دختر بچه هفت ساله، شهرستان را تکان داد. نویسنده در بررسی علل و رفع خشونت در جامعه، چه نقشی دارد؟

متاسفانه نویسنده هیچ نقشی در رفع خشونت از جامعه دست‌ کم در کوتاه‌ مدت ندارد. من اگر می‌دانستم که چطور می‌توانم جلوی گسترش خشونت در جامعه را بگیرم، به جای نوشتن وارد سیاست می‌ شدم و از طریق مجاری قانونی و اجرایی جلوی خشونت را می‌گرفتم. ولی از آن‌ جایی که جوابی برای این مساله ندارم، تنها به طرح پرسش می‌پردازم و سعی می‌کنم علل را واکاوی کنم.

نویسنده تنها می‌تواند طرح مساله کند، به ریشه‌ ها و علل بپردازد و از طریق ایجاد پرسش در ذهن مخاطب در دراز مدت جامعه را به فکر فرو ببرد. و جامعه‌ ای که به فکر فرو رفته باشد و به مساله‌ ها فکر کند، کم‌تر دست به خشونت می ‌زند. معتقدم انسانی که «فکر» می‌کند، به مراتب کم‌تر دست به خشونت می‌زند و بیشتر به تعامل و گفت ‌و‌ گو رو می ‌آورد. یکی از راه ‌های به فکر فرو بردن جامعه، هنر و به ویژه ادبیات داستانی ‌ست.

امسال نیشابور به عنوان «پایتخت کتاب ایران» معرفی شده است. به عنوان یک نویسنده، مشکل کتابخوانی در جامعه ما چگونه حل می شود؟

کتاب‌ خواندن باید تبدیل به یک عادت و ارزش در جامعه شود و این ممکن نیست مگر آن‌ که آموزش و پرورش تصمیمی اساسی در این راستا بگیرد. اغلب روان ‌شناس‌ها معتقدند که باورها و ارزش ‌های آدمی در همان سنین کودکی در روان انسان شکل می‌گیرند و بنابراین ریشه ‌ی بسیاری از رفتارها به کودکی باز می‌گردد. اگر آموزش و پرورش بتواند خواندن کتاب ‌های شعر و داستان را در برنامه ‌های مدرسه بگنجاند و از همان دوران دبستان بچه‌ ها را به خواندن داستان و شعر عادت بدهد و وقتی بچه طعم شیرین خواندن یک داستان خوب را بچشد، در بزرگسالی هم دوباره سراغ آن طعم شیرین را خواهد گرفت. و از آن مهم‌تر، اگر در همان مدرسه از اهمیت خواندن کتاب غیردرسی برای بچه ‌ها گفته شود، دیگر در بزرگسالی لازم نیست تا برای تشویق جامعه به خواندن کتاب هزار و یک دلیل بیاوری.

توصیه تان به نویسندگان جوان نیشابور چیست؟

هر روز بنویسند و بی ‌وقفه بخوانند. شاهکارهای کلاسیک و آثار نویسندگان بزرگ معاصر خودمان را در اولویت بگذارند. رابطه ‌ی خودشان را با نویسندگان جوان و امروزی قطع نکنند.

مصطفی بیان

چاپ شده در هفته نامه «خیام نامه» / شماره ۳۰۳ / اول آبان ۱۳۹۵