بایگانی برچسب‌ها : محمدجواد جزینی

گفت و گو با سولماز اسعدی، داستان نویس جوان نیشابوری ساکن سوئد

داستان نویس نیشابوری مقیم سوئد از شهرزاد درون خود می گوید.

کفت و گوی مصطفی بیان با سولماز اسعدی

چاپ شده در نشریه «آفتاب صبح نیشابور» / شماره ۷۳ / دوشنبه ۲۸ تیر ۱۴۰۰

سولماز اسعدی، متولد تیر ماه سال ۱۳۶۷ ، داستان نویس جوان نیشابوری و در حال حاضر ساکن سوئد است. او فارغ التحصیل کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی است و داستان نویسی را به طور جدی از ابتدای دهه ی نود، با حضور در کلاس های داستان نویسی محمدرضا گودرزی، محمدجواد جزینی و حسین سناپور در تهران و کارگاه داستان نویسی عباس معروفی در خارج از کشور شروع کرد. تک داستان های او در جوایز معتبر کشوری مانند: جمال زاده، سیمرغ، سقلاتون، فرشته، بهاران و خاتم برگزیده شد. همچنین برخی از داستان ها و نقدهای ادبی او در مجلات اینترنتی کافه داستان، عقربه، مِلپومن و نشریه داستان و سفر منتشر شده است. دو داستان «کُن فیکون» و «تاج رز برای شاه بی سر» در مجموعه داستان های برگزیده جایزه داستان سیمرغ در سال های ۹۷ و ۹۸ به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و توسط نشر داستان و نیز یکی از تک داستان های او با عنوان «آچمز» در مجموعه داستان های برگزیده آکادمی گردون به همت عباس معروفی در نشر گردون آلمان به چاپ رسیده است.

آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است با این نویسنده جوان شهرمان درباره ی جهان داستانی اش.

امروز نیشابور با برگزاری پنج دوره جایزه مستقل و خصوصی «داستان کوتاه سیمرغ» صاحب یک جایزه معتبر ادبی شده است و در جامعه ی ادبیات داستان نویسی ایران، جایگاه ویژه ای پیدا کرده است. آيا برگزاری جوایز مختلف ادبی مثل جایزه ادبی «داستان سیمرغ» به رشد و ارتقای ادبيات داستانی ايران کمک می ‌کند؟

جوایز ادبی اگر علی رغم مشکلاتی چون کمبود بودجه و مجوز برگزاری و … بتوانند به صورت مستقل و به دور از حواشی، برای سال های متوالی ادامه یابند؛ سکوی پرش مناسبی برای بسیاری از نویسندگان جوان خواهند بود. این جوایز علاوه بر این که نقش مشوق و معرف را ایفا می کنند؛ به نویسنده ی تازه کار این فرصت را می دهند تا اثر خود را از دید چند نویسنده ی صاحب نظر ارزیابی کرده و رفته رفته نقاط قوت و ضعفش را دریابد. خود من هم نخستین بار به واسطه ی این جوایز، در جوامع ادبی شناخته شدم.

درباره داستانِ «دیدن پسر صددرصد نامطلوب در عصر دلگیر ماه آبان» حرف بزنید. داستانی که شما را جز برگزیدگان پنجمین دوره جایزه داستان سیمرغ معرفی کرد.

شبی در یک مهمانی فامیلی، یکی از اقوامم که قبلا مامور اداره ی بهداشت بوده، تعریف می کرد، چه طور زمانی برای ریشه کن کردن مالاریا، پشه های آنوفل اطراف بُنه کوه را از بین می برده است. من تا به حال چیزی در این مورد نشنیده بودم. شیوه ی کشتن پشه ها و لذتی که به نظر می آمد او از این کار برده است؛ به نظرم غریب و جالب آمد. دو سه روز بعد زمانی که یکی از کلاس های دانشگاهم تشکیل نشده بود، شروع به نوشتن طرحواره ای کردم که در ذهنم شکل منسجم داستانی نداشت. متاسفانه داستانم در آن زمان نیمه تمام ماند. دو سال بعد در سوئد، زمانی که داشتم فایل های Word را مرتب می کردم (معمولا لپ تاپ من پُر از طرح داستان های نصفه و نیمه است) تصمیم گرفتم این داستان را کامل کنم. همیشه اطرافیانم از من انتقاد کرده اند که «چه قدر تلخ می نویسی!» و همین تحریکم کرد خود را محک بزنم و به این داستان تازه، رنگ و بویی طنزآلود بدهم.

فکر نویسنده شدن نخستین ‌بار کی به ذهن ‌تان خطور کرد؟

من اولین داستانم را وقتی اول دبستان بودم، نوشتم. خوب یادم است با پدر و مادرم لج کرده و یک ساعتی بی سر و صدا در اتاقم ماندم و فقط نوشتم. آن ها نگرانم شدند و دست آخر آمدند ببینند دارم چه کار می کنم! شاید همیشه همین تنهایی و یا راحت نبودنِ ارتباط کلامی با دیگران بوده که مرا به سمت خواندن و نوشتن زیاد سوق داده است. در دوران دبیرستان هم، مدام داستان هایی می نوشتم که شخصیت هاش، خودم و همکلاسی هام بودیم. دوستانم داستان هایم را دوست داشتند و برای ادامه یافتن ماجراها به من ایده می دادند؛ البته گاهی هم دلخور می شدند که چرا فلان بلا را در داستان سرشان آورده ام!

من کارهای دیگری مثل نقاشی و کاریکاتور را هم امتحان کرده ام، مثلا زمانی در خانه ی کاریکاتور ایران، شاگرد بزرگمهر حسین پور بودم. اصولا در خانواده ی پدری ام همه هنری بلدند! از نوازندگی و نقاشی گرفته تا سفالگری و خطاطی و خیاطی؛ اما راستش هیچ کدام از این ها به اندازه ی کافی مناسب من نبود. فقط اولین باری که در سال ۹۰ به کارگاه داستان نویسی رفتم، احساس کردم در جایگاه درستی در زندگی، قرار گرفته ام.

ريشه يک ايده چگونه از داستان هایت درمی ‌آيد؟

همیشه یک جرقه است. من نمی توانم بگویم: «خوب! می خواهم داستانی در مورد فقر، عشق یا جنگ بنویسم!» این جوری هیچ وقت کار نمی کند، حداقل برای من. چون داستان مصنوعی و خشک از آب در می آید. ایده ها در یک لحظه و مثل جرقه می آیند. در هنگام نوشتن هم، خیلی اوقات نمی دانم می خواهم چه کار کنم، اما همین که شروع می کنم، خودش می آید. من اسمش را گذاشته ام کمک گرفتن از فرشته ی الهام. جرقه های اولیه می تواند با خاطره ی یکی از نزدیکانم زده شود، یا با تماشای یک آگهی تلویزیونی، یا حتی بوی عطری خاص. خیلی از اوقات هم وقتی اتفاق تلخی در زندگی خودم رخ داده، سعی کرده ام به قولی تهدید ها را به فرصت تبدیل کنم. این مواقع به خودم می گویم: «خیلی سخته، ولی تاب بیار بعدا می تونی ازش یک داستان فوق العاده در بیاری!»

آیا برای نوشتن داستان کوتاه صرفا حضور در کلاس‌های داستان‌نویسی کافی است؟

چند سال پیش، افتخار این را داشتم که چند ماهی در آکادمی گردون زیر نظر عباس معروفی، قلم بزنم. یک جمله ی ایشان را هیچ وقت فراموش نمی کنم. همان اول کار به ما گفتند: کارگاه های داستان نویسی و یادگیری تکنیک ها فقط نیمی از راه است، اما نویسنده هم باید یک شهرزاد درون، داشته باشد. من هم معتقدم داشتن استعدادِ روایت گری بسیار مهم است.

وضعیت داستان‌نویسی امروز را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

وضعیت امروز داستان نویسی ایران را از لحاظ عرضه، مثبت می دانم. وجود علاقه مندان فراوان به داستان نویسی، تنوع سبک ها، کمرنگ شدن تقلید از بزرگان عرصه ی داستان، تعدد نگارش داستان ژانر، افزایش تعداد جشنواره ها و مسابقات داستان نویسی و رشد کارگاه های آموزشی و تاسیس کانون ها و همچنین توسعه ی فضای مجازی برای برگزاری نشست های داستانی به رشد کمی و کیفی داستان کمک شایانی کرده است. گرچه از سویی به دلیل وجود سرگرمی های دیگر و افزایش هزینه های تولید کتاب کاغذی، تیراژ کتاب ها با افت زیادی مواجه شده است و بسیاری از نویسندگان تازه کار برای چاپ کتاب شان با مشکل مواجهند. از طرف دیگر دغدغه های اقتصادی هم، عموم مردم را نسبت به مطالعه بی علاقه کرده است. به نظر می رسد، خوانندگان داستان در این سال ها بیشتر نویسندگان و منتقدان ادبی هستند.

آیا اثر جدیدی هم در دست چاپ دارید؟

بله. برای چاپ کتاب مستقلم با یکی از انتشارات به توافق رسیده ام و مجموعه داستانم در انتظار مجوز ارشاد است. ان شاالله به زودی خبرهای خوب آن را با شما و دیگر دوستان به اشتراک می گذارم.

و سخن آخر:

امیدوارم ادبیات داستانی، در صدمین سالگرد داستان نویسی ایران، بتواند جایی در بازار جهانی پیدا کرده و به این ترتیب به ادبیات بین المللی پیوند بخورد و بیش از پیش شناخته شود. تصور می کنم، نگارش به زبان انگلیسی، ترجمه ی آثار نویسندگان ایرانی به زبان های دیگر و به کارگیری فنون مارکتینگ در عرضه ی داستان ایرانی با همت نویسندگان و ناشران می تواند آینده ی بهتری را برای ادبیات داستانی ایران رقم بزند.

مصطفی بیان / داستان نویس

آیین اختتامیه «چهارمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ» برگزار شد.

آیین اختتامیه «چهارمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ»، پنجشنبه چهارم بهمن ۱۳۹۷، در پردیس سینمایی شهر فیروزه برگزار شد.

جایزه ی ادبی «داستان کوتاه سیمرغ»، به ابتکار «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و امسال با حمایت «شرکت مجتمع فولاد خراسان» در سطح استان های شرق کشور، شامل: خراسان های شمالی، رضوی و جنوبی و استان سیستان و بلوچستان برگزار شد. در این دوره ۱۷۵ داستان نویس از ۲۰ شهر از استان های شرق کشور شرکت کردند که به ترتیب مشهد، نیشابور، شیروان و سبزوار بیشترین مشارکت را در این دوره داشته اند.

مصطفی بیان / مدیر جایزه داستان کوتاه سیمرغ
مصطفی بیان / مدیر جایزه داستان کوتاه سیمرغ

در ابتدای این مراسم، مصطفی بیان، مدیر جایزه داستان کوتاه سیمرغ ضمن خوشامدگویی به مهمانان مراسم گفت: «جایزه داستان کوتاه سیمرغ، یک جایزه مستقل و خصوصی است که در طول این چهار سال، توسط تعدادی از نویسندگان جوان نیشابور و با حمایت بخش خصوصی برگزار شده است. در کشور ما، چندان رسم نیست به جوایز ادبی و همچنین تشکل های مردم نهاد توجه شود. در حالی‌ که رویدادهای ادبی در سایر کشورها از حمایت وسیع برخوردارند.»

بیان ادامه داد: «به امید خدا، پنجمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ را در سطح ملی و در دو بخش ملی و نیشابور برگزار خواهیم کرد. برای رسیدن به این هدف بزرگ، نیاز به حمایت گسترده بخش خصوصی داریم. خوشبختانه، امروز، نیشابور با داشتنِ سه شهرک صنعتی، و شرکت های بزرگ تولیدی، به عنوان یکی از شهرهای بزرگ صنعتی در شرق کشور معرفی شده است.»

در ادامه ی مراسم، غلامحسین علی پور، مدیر اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نیشابور با اشاره به فعالیت های چهار ساله این جایزه ادبی افزود: «این رویداد ادبی شناسنامه دار شده و در تقویم نویسندگان کشور وجود دارد؛ این جایزه ادبی می تواند از مبدا نیشابور در سطح ملی عرضه شود.»

جعفر توزنده جانی / نویسنده کودک و نوجوان
جعفر توزنده جانی / نویسنده کودک و نوجوان

در این مراسم از جعفر توزنده جانی، نویسنده کودک و نوجوان تقدیر به عمل آمد. جعفر توزنده جانی بعد از دریافت نشان طلایی سیمرغ از دست جواد محقق نیشابوری، مرتضی فخری و خدابخش صفادل، گفت: «در میان این همه مراسم مختلفی که من شرکت کردم این مراسم کاملا متفاوت است چون توسط همشهریان خودم مورد محبت و احترام قرار گرفتم.»

سپس بیانیه هیئت داوران توسط نشاط داودی قرائت شد. در این بیانیه، هیئت داوران همت بلند دست اندرکاران این دوره از جایزه ادبی داستان کوتاه سیمرغ را در جهت تلاش برای توسعه فعالیت های ادبی بومی شرق کشور را مورد ستایش قرار دادند. برگزاری چنین جایزه ادبی می تواند به کشف استعدادهای ناشناخته منجر شود. اما این هدف نهایی نیست و بخشی از این فرآیند است. محیا سازی زمینه های آموزشی و کمک به چاپ آثار، همچنان از امیدهای ماست. در این دوره از جایزه ادبی سیمرغ، توجه به داستان هایی معطوف شد که علاوه بر تکنیک های نوشتن و حفظ ساختار صحیح در داستان کوتاه، از خلاقیت نویسنده هم بهره مند بودند.

شیما محمدزاده، مونا بدیعی جوان، مصطفی توفیقی و مصطفی بیان
شیما محمدزاده، مونا بدیعی جوان، مصطفی توفیقی و مصطفی بیان

در پایان مراسم، جوایز برندگان «چهارمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ» اهدا شد: جایزه نخست، تندیس سیمرغ، دیپلم افتخار و دو میلیون تومان جایزه نقدی برای داستان «پری خورجنّی» به مونا بدیعی جوان از مشهد تعلق گرفت. رتبه دوم، تندیس سیمرغ، دیپلم افتخار و یک میلیون و پانصد هزار تومان جایزه نقدی برای داستان «کالترا» به شیما محمدزاده از اسفراین اهدا شد. رتبه سوم، تندیس سیمرغ، دیپلم افتخار و یک میلیون تومان جایزه نقدی برای داستان «لاله عباسی» اثر مصطفی توفیقی از مشهد تعلق گرفت.

همچنین هفت داستان، «راپرت» اثر معصومه قدردان از اسفراین، «والران» اثر علی اصغر داوری از کاشمر، «آقای مرد هنوز همان جا ایستاده است» اثر سیده حدیث میرفیضی از نیشابور، «آواز شغال ها» اثر کیان درجزی از نیشابور، «تاج رز برای شاه بی سر اثر» سولماز اسعدی از نیشابور، «چای تلخ» اثر آریاناز برجی از نیشابور و «عقربه ساعت دویدنش را از سر می گیرد» اثر نگین محمدی از نیشابور شایسته تقدیر شدند و لوح تقدیر و جایزه غیر نقدی را دریافت کردند.

محمدجواد جزینی، نشاط داودی و مژگان مظفری داوری این دوره از جایزه داستان کوتاه سیمرغ را بر عهده داشتند.