بایگانی برچسب‌ها : هادی تقی زاده

با شیوا مقانلو در کتابفروشی فلسطین (نمایندگی نشر نیماژ مشهد)

✍️ از سمت راست: زهره محقق، شیوا مقانلو، سارا عیش‌آبادی و مصطفی بیان
📎 کتابفروشی فلسطین (نشر نیماژ) / مشهد / پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴٠۱
✍️ از سمت راست: مصطفی بیان، هادی تقی زاده، زهره محقق و سارا عیش آبادی

📎 کتابفروشی فلسطین (نشر نیماژ) / مشهد / پنجشنبه ۱۵ اردیبهشت ۱۴٠۱ / نشست دیدار و گفت و گو با شیوا مقانلو

نشست دیدار و گفت و گو با صمد طاهری در نیشابور

نام صمد طاهری را اولین بار هنگامی شنیدم که جوایز ادبی «جلال آل احمد» و «احمد محمود» را در سال ۹۷ دریافت کرد. صمد طاهری، این دو جایزه ادبی را به خاطر نگارش مجموعه داستان «زخم شیر» گرفت. داستان های «زخم شیر» آنچنان من را مجذوب کرد که رمان جدیدش را با عنوان «برگ هیچ درختی» خریدم و یک نفس خواندم. طاهری، قصه گوی خوبی است. زبان و فضای داستان هایش ایرانی است. یک داستان ناب ایرانی. داستان هایی که خواننده را مجذوب دنیای خودش می کند. آدم های داستانش، آدم های جامعه ی ما هستند. کپی داستان های خارجی نیستند که فقط لباس ایرانی به تن داشته باشند و در شهرها و روستاهای داستان هایش راه بروند و ژست شبه ایرانی به خود بگیرند و شعار سر بدهند! گوشت و پوست آدم های داستانش، مالِ همین سرزمین اند. نخل هایش، جاده هایش، لهجه هایش، لباس هایش، دریا، آسمان و خاک.

امروز (جمعه ۱۸ بهمن ۹۸) میزبان صمد طاهری نازنین در نیشابور بودیم. مردی آرام، متین و مهربان. قدم های آهسته بر می داشت و صدایش گرم بود. دنبال جلب توجه نبود. بی نیاز بود. مردی بزرگ که فقط عاشق قصه گفتن است. لذتش، قصه است و کتاب. از داستان هایش و آدم هایش حرف زدیم. از بورخس گفت که شیفته نیشابور است. از عطار گفت و خیام. گفت بعد از چهل سال به نیشابور آمده است.

امروز به همت بچه های نیشابور و انجمن داستان سیمرغ، با حضور حسین لعل بذری، لیلا صبوحی، احمد ابوالفتحی، نفیسه مرادی، هادی تقی زاده و سروش مظفرمقدم نشستی به بهانه ی حضور صمد طاهری در نیشابور برگزار کردیم. دو ساعت درباره ی داستان صحبت کردیم و داستان شنیدیم.

مصطفی بیان / جمعه ۱۸ بهمن ۱۳۹۸

 

یادداشتی در مورد مجموعه داستان «باواریا» نوشته ی هادی تقی زاده

یادداشتی در مورد مجموعه داستان «باواریا» نوشته ی هادی تقی زاده

جملات کوتاه و تاثیرگذار ، فضاسازی تصویری و تعلیقی و پرداخت ساده از ویژگی های مثبت این کتاب است. نویسنده بیشتر تلاش کرده است که در داستان هایش از شعار استفاده کند. او می خواهد تلنگری در ذهن مخاطبانش ایجاد شود که در پایان خوانش داستان، به سوالی که در ذهن شان ایجاد شده، بیاندیشند.

مجموعه ، سی داستان کوتاه و داستانک دارد. در برخی داستان ها نویسنده به کنکاش روابط آدم ها و نمایش دادن ذهنیات روانشناسانه شخصیت های داستانش می پردازد. نثر برخی از داستان هایش خلاقانه و طناز است که از دیگر ویژگی های مثبت داستان شمرده می شود. داستان های باواریا، پاپا هیولا، جلاد، شرکت کاریابی، عشق مدور، رشوه، پیشنهاد کودکانه و آکادمی ابلیس، داستان های بسیار خوبی هستند که نویسنده در نگارش آن کاملا موفق عمل کرده است. ضمن اینکه این داستان ها از نظر محتوایی هم نسبت به دیگر داستان های مجموعه حرف های مهم تری برای خواننده دارند.

اگر نویسنده تمرکز بیشتری روی مفاهیم یا فرم برخی از داستان هایش انجام می داد و یا آنها را در مجموعه ی داستانش به چاپ نمی رساند؛ کمتر داستان های خوبِ این مجموعه اش زیر بارش ترکش های سایر داستان هایش قرار می گرفت. داستان‌هایی که برخی در حد طرح یا ایده‌ ای درخشان هستند، برخی از آنها را نمی توان داستان برشمرد و برخی شتاب‌‌ زده‌ نوشته شده اند.

نکته ی بعدی اینکه، در برخی از داستان ها مانند شرکت کاریابی، بازی بامدادی، نویسنده بطور آشکار در داستانش حضور دارد:

چاق است، شبیه کاپیتان دزدهای دریایی، ریش و شکم توپ، ابروهای نامرتب، لب های کلفت مثل لانگ جان سیلور (بازی بامدادی). سیگار می کشد، چرت و پرت می نویسد. اما نویسنده پاسخ می دهد: «این ها چرت و پرت نیستند. داستان می نویسم.» (شرکت کاریابی) و یا در داستان های پیشنهاد کودکانه و آکادمی ابلیس.

در مجموعه داستان «باواریا» ، روایت های داستانی روان، خوش خوان و بدون هیچ نقطه ی اوجی به پایان می رسند. سوژه ی برخی از داستان ها مانند باواریا، جلاد، شرکت کاریابی، عشق مدور، رشوه و آکادمی پلیس، بکر، جذاب و خلاقانه است و شگفت به نظر می آید. خواننده را به بازبینی روایت وا می دارد اما به سمت نتیجه گیری قطعی نمی رود. تاثیر این داستان‌ها، به لحاظ دامنه ی تخیل و وجوه استعاری بر ذهن و روان خواننده قابل تحسین است.

مهمترین فوت و فنی که در داستان نویسی باید به آن اعتقاد داشت این است که باید حرفی برای گفتن یا داستانی برای تعریف کردن داشت و در عین حال باید به ساده ترین و تاثیرگزارترین شکل ممکن آن حرف را گفت و یا آن داستان را تعریف کرد؛ به قول معروف لقمه را دور سرمان نچرخانیم.

نویسنده باید برای غنی کردنِ سایر داستان هایش از ابزارهای دیگر داستان نویسی استفاده کند. خواننده دوست دارد با خوانش داستان به فکر فرو رود. پس داستان، باید حرفی برای گفتن داشته باشد؛ خواننده شعار شنیدن را نمی پسندد. پس «محتوا» برای داستان، عنصری حیاتی است.

مجموعه داستان «باواریا» در سال ۱۳۹۴ توسط نشر نیماژ منتشر شد.

مصطفی بیان

چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / شماره ۷۹ / اسفند ۹۵