بایگانی برچسب‌ها : گلوگاه

نگاهی به رمان «گلوگاه» نوشته ی طیبه گوهری

نگاهی به رمان «گلوگاه» نوشته ی طیبه گوهری

رمان «گلوگاه» شامل سه فصل به نام های «خون خاک»، «خانه ی شیشه ای» و «آتش مقدس» است که از زبانِ دو راوی اول شخص ناهید و حسام الدین گفته می شود. فصلِ اول، داستان از زبانِ ناهید با این جمله آغاز می شود: «لابد از آن هم کسی باید چیزی گفته باشد. ولی من همان لحظاتی را به یاد می آورم که حسام را دمِ در خواستند». داستان با دزدیده شدنِ همسر ناهید، حسام الدین همت، ویراستار و روزنامه نگار از درِ خانه اش شروع می شود. ضربه ای ناگهانی در پاراگراف اول رمان که خواننده را مجبور می کند داستان را ادامه دهد. تصور خواننده در ابتدای داستان این است که دارد داستان جنایی می خواند اما حضور پلیس و یا نیروهای امنیتی در فصل اول و همچنین در کل رمان بسیار کم رنگ است. در نتیجه داستان جنایی، پیچیده، ماجراجویانه و مخفوف نمی خوانیم و در نتیجه کشش و التهاب ابتدایی داستان کاهش پیدا می کند و فضای داستان به طرفِ رمان های «عامه پسند» می رود.

نویسنده در فصل اول به شکل دهی شخصیت دو راوی و عشق و زندگی آن ها می پردازد. به اینکه آیا خوشبخت هستند و یا نه!؟ (صفحه ۱۳ کتاب) ما در شخصیت «ناهید» شاهد پارادوکس هستیم. از یک طرف اضطراب و نگرانی او را نسبت به همسرش می بینیم و از طرفی احساس می کنیم گویا ناهید دارد به گم شدن و جای خالی حسام عادت می کند. کم کم هیچ نشانه ای از اضطراب و دلهره در شخصیت ناهید به عنوان شخصیت اصلی رمان نمی بینیم و حتی سعی می کند با انجام دادنِ کارهای روزمره برای لحظاتی از یاد حسام و حال و هوای آن روزها بیرون بیاید (صفحه ۳۷ کتاب). اما دلتنگی را در دانیال، فرزند نوجوان خانواده می بینیم که ترس از گم شدن، غیبت چند هفته ای و جای خالی پدر را به مادرش ابراز می کند! گویا فقط ناهید، به دنبال حسام نیست. گمشده های دیگری هم در زندگی دارد که باید به دنبالش باشد. برادرش، دو تا دخترهایش، ندا و کتابش و بقیه گمشده های زندگی اش (صفحه ۳۵ کتاب). حسام در داستان گم شده است ناهید و فرزندش دانیال، به دنبال او هستند اما نمی توان ترس، دلتنگی، اضطراب و حس ماجراجویی را در شخصیت ناهید ببینیم و با او همذات پنداری کنیم.

در بخش دوم رمان، داستان از زبان حسام گفته می شود. اتفاقی که بر سرش افتاده بود را تعریف می کند. هنوز نمی داند چرا او را گرفتند و در اتاقی تنگ و تاریک زندانی اش کردند و از او چه می خواهند و کی هستند!؟ داستان کمی تمِ سیاسی می گیرد: «سرت به زندگی خودت باشد. لازم نکرده دماغ درازت را توی این سوراخ و آن سوراخ فرو کنی و هی بو بکشی، ببینی کجا چه خبر است و اگر هم خبری هم نیست، خبرسازی کنی» (صفحه ۹۵ کتاب). آن شور و هیجانی که باید در تمِ داستان های سیاسی، جاسوسی و یا جنایی حاکم باشد را شاهد نیستیم. فقط با خواندنِ چند دیالوگ بین حسام و آدم های ناشناس متوجه می شویم که چرا حسام را گرفتند و از او چه می خواهند!؟ در حالی که باید «صحنه» و «دیالوگ» های اصلی در داستان مبتنی بر تجزیه و تحلیل جزئیاتی باشد که باعث به وجود آمدنِ کشمکش در وضعیت و موقعیت موجود می شوند. و عواملی که در به وجود آمدنِ پی رنگ و یا علت و معلولی که در متنِ داستان به وجود می آید، تجزیه و تحلیل شود و به این ترتیب کشمکش در داستان به وجود آید. حتی زمانی که حسام را پیدا می کنند و به بیمارستان می برند «پلیس» و «نیروهای امنیتی» را در این صحنه نمی بینیم به ویژه در هنگام خروج حسام از بیمارستان (صفحه ۱۰۳ کتاب) که اصلا سرهنگ پوریان و تیم جنایی شان کجا هستند و چرا نیستند!؟ علت و معلول ها پاسخ داده نمی شوند و داستان خیلی ساده و کلیشه ای ادامه پیدا می کند تا زمانی که ناهید از حسام می خواهد فصل خودش را بنویسد (داستانِ خودش را) و ثابت کند مترجم ها نویسنده های شکست خورده نیستند. (صفحه ۱۰۸ کتاب).

رمان «گلوگاه» از اتفاق یا حادثه ی مهمی برخوردار نیست. آدم های این داستان با با جزئیاتی که در مسیر داستان وجود دارد در ایجاد کشمکش همکاری ندارند. ما در این رمان شاهد چند روایت هستیم اما هیچ یک از روایت ها در کشش داستان و سرانجام داستان کمک نمی کند. سوال های زیادی در ذهنِ خواننده ایجاد می شود مثلا: چرا نقش پلیس در داستان کم رنگ است!؟ چرا کیانی و همکارانِ حسام عکس او را در روزنامه چاپ نکردند؟ آیا از روی ترس و یا مصلحت بوده؟ ارتباط روایت گم شدنِ ندا با روایت حسام؟ نقش سیامک در پیشبرد روایت اصلی داستان؟ چگونه آقای تاجیک حسام را پیدا می کند؟ چرا موقع پیدا شدنِ حسام، پلیس در بیمارستان حضور نداشت؟ و چندین سوال دیگر. عدم پرداخت مناسب این رویدادها و اتفاق ها و روایت های پراکنده در اثر، تعلیق و کشمکش مناسبی را در خلال اندیشه و عمل داستانی رقم نمی زند.

چاپ دوم رمان «گلوگاه» نوشته ی طیبه گوهری در سال ۱۳۹۶ به همت انتشارات صدای معاصر به چاپ رسیده است. این رمان در ششمین جایزه ادبی هفت اقلیم برگزیده شد. پیش از این دو مجموعه داستان از این نویسنده منتشر شده است: «و حالا عصر است» نشر ثالث در سال ۸۸ و «بزرگراه» نشر گمان در سال ۹۲٫ مجموعه داستان «و حالا عصر است» تحسین شده دوازدهمین دوره دوسالانه مهرگان ادب، نامزد یازدهمین دوره دوسالانه بنیاد گلشیری و منتخب جایزه ادبی بوشهر می باشد.

مصطفی بیان / داستان نویس

چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / شماره ۱۱۳ / دی ۱۳۹۸