بایگانی دسته بندی ها: داستان های من

 اتمام نگارش رمان درباره شهید خلبان عزیزاله جعفری

مصطفی بیان از اتمام نگارش رمان خود درباره زندگی شهید خلبان عزیزاله جعفری خبر داد.

به گزارش ایسنا، این نویسنده در معرفی این شخصیت نوشته است: نهم فروردین، هفتادودومین سالروز تولد هنرمند و شهید والامقام خلبان عزیزاله جعفری است.

او در نهم فروردین سال ۱۳۳۱ در شهرستان نیشابور چشم به جهان گشود. از همان ابتدای نوجوانی به نقاشی و مینیاتور علاقۀ بسیار داشت. پس از دریافت دیپلم ریاضی در دانشکدۀ نیروی هوایی قبول شد و در سال ۱۳۵۴ جهت گذراندن دورۀ خلبانی به آمریکا رفت و دو سال بعد به میهن برگشت. با تخصصی که داشت در نیروی هوایی استخدام و مشغول به کار شد.

شهید خلبان عزیزاله جعفری جزو اولین خلبانانی بود که با جت F۵ پرواز می‌کرد و با شروع جنگ تحمیلی به همراه شهید خلبان مسعود محمدی به پایگاه ششم شکاری بوشهر می‌روند و در چند عملیات برون‌مرزی شرکت می‌کنند.

در ۴ مهر ماه ۱۳۵۹، خلبان عزیزاله جعفری به همراه خلبان مسعود محمدی در آخرین عملیات خود پس از انهدام بسیاری از تاسیسات دشمن در خاک عراق، حین بازگشت در آسمانِ عراق توسط ناو مورد هدف قرار می‌گیرند و موشک به هواپیما اصابت می‌کند. شهید جعفری و شهید محمدی وقتی کار را تمام‌شده می‌بینند از آنجا که دوست دارند پیکرشان در خاک ایران باشد سرعت هواپیما را بیشتر می‌کنند و در نهایت در خاک ایران سقوط می‌کنند و به درجۀ والای شهادت نائل می‌شوند.

مصطفی بیان، داستان‌نویس و دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور همزمان با سالروز تولد شهید خلبان عزیزاله جعفری گفت: رمان شهید خلبان عزیزاله جعفری که به اهمیت و نقش تیزپروازان نیروی هوایی ارتش در پنج روز آغاز جنگ و به ویژه آخرین عملیات شهید خلبان عزیزاله جعفری می‌پردازد، به اتمام رسیده و در مرحلۀ بازنویسی نهایی است. شهید جعفری هنرمند و یکی از فرزندانِ نخبۀ شهرستان نیشابور و یکی از تیزپروازان شجاع و دلیرمند نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است. من مفتخرم رمانِ جدیدم دربارۀ این فرزند سلحشور و شیردل نیشابور و وطن است.

او در ادامه خاطرنشان کرد امیدوار است این کتاب امسال منتشر شود.

https://www.isna.ir/news/1403010803372/%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C

داستان جدیدم با عنوان عطر ریواس کوهی در مجله اطلاعات هفتگی

✍ داستان جدیدم با عنوان «عطر ریواس کوهی» در شماره‌ی جدید مجله‌ی «اطلاعات هفتگی» شماره ۳۹۴۸ چهارشنبه پنجم آبان ۱۴۰۰ به چاپ رسیده است.

🔻 مجله‌ی اطلاعات هفتگی از قدیمی‌ترین مجله‌های کشور است. این مجله را می توانید از روزنامه‌فروشی‌های سراسر کشور خریداری کنید.

علی اصغر شیرزادی (داستان نویس و مدرس داستان) در معرفی این داستان نوشته است:

مصطفی بیان به لطف قریحه خلاق و نیرومندش، با هر داستان که می نویسد گامی محکم و سنجیده برای رسیدن به جایگاه یک نویسنده حرفه ای تمام عیار بر می دارد. داستان جدید او، «عطر ریواس کوهی» نشانه ای شاخص از این تلاش پیوسته است.

مرور هفتگی کتاب با مسعود بهنود

مرور هفتگی کتاب با مسعود بهنود در رادیو بی بی سی

مسعود بهنود، نویسنده و روزنامه نگار مقیم لندن هر هفته در روزهای سه شنبه دو کتاب را که اخیرا به بازار وارد یا تجدید چاپ شده اند مرور می کند.

این هفته (سه شنبه سیزده آبان ۱۳۹۹) مسعود بهنود مروری دارد بر مجموعه داستان «بزقاب» نوشته ی مصطفی بیان

برای شنیدن فایل صوتی مسعود بهنود می توانید به سایت زیر مراجعه کنید:

 

https://www.bbc.com/persian/tv-and-radio-54790579

داستانک : سه ثانیه

عنوان داستانک : سه ثانیه

آن قدر دود بود که چهره ی خیابان دیده نمی شد. کلاه کش بافی را تا روی گوش هام کشیده بودم پایین و صدای خرخر خودم را از پشت ماسک می شنیدم. خودم را بین جمعیت هراسان رساندم. مامور آتشنشانی را دیدم که لبش شروع کرد به لرزیدن. دلش را گرفت و روی دو زانویش خم شد. زبانش را بیرون آورد و عُق زد. بدنش بی حس شد و روی زمین افتاد. دو نفر از ماموران آتشنشان به همراه یک مامور پلیس او را از روی زمین بلند کردند و دوان دوان به طرف آمبولانس رساندنش. کسی نمی دانست چه بلایی سرش آمده. هیچکس ! عده ی دوربین به دست، در پی سلفی گرفتن و فیلم برداری به دنبال آنها می دویدند!

صدای خرناس بلندی شنیده شد. پشت سرِ آن صدایی آمد که گفت :«یا خدا …!». نگاه ها و لنز دوربین ها به طرف انگشت اشاره ی صاحب صدا رفت. زمین زیر پایمان بعد از آن صدا، تکانی عصبی خورد.

 

چشم هایش را باز می کند و سرش را آهسته بالا می برد. نور آفتاب می خورد به چهره ی خاک گرفته اش که خط های قرمز رویش نهرهای کوچکی ساخته اند.

چشم هایم را می بندم و می شمارم.

هزار و یک … هزار و دو … هزار و سه … صدای آژیر آمبولانس و ماشین های امداد می پیچد. هزار و یک … هزار و دو …. هزار و سه … داغی شعله های آتش و صدای انفجار گاز. هزار و یک … هزار و دو … هزار و سه … به فریاد آتشنشان ها  کسی اهمیت نمی دهد. هزار و یک … هزار و دو … هزار و سه …. همه جا را دود غلیط آتش فرا می گیرد. هزار و یک … هزار و دو  … او را زیر خروارهای  آهن و خاک و آتش پیدا کردند.

مصطفی بیان 

چاپ شده در هفته نامه «همشهری جوان» / ۱۶ بهمن ۱۳۹۵

داستان «قهرمان ورشکسته» به مرحله نهایی ششمین جایزه ادبی لیراو راه یافت‬‎

داستان من با عنوان «قهرمان ورشکسته» به مرحله نهایی ششمین جایزه ادبی لیراو راه یافت

منتخبین مرحله‌ی نیمه‌نهایی – بخش داستان:
داستان “برف” نوشته‌ی حمیده حبیب‌وند
داستان “خانم غوله مرده است”نوشته‌ی سپیده ابرآویز از تهران
داستان “قطره‌های خون” نوشته‌ی سیاووش شیرازی از تهران
داستان “زندانی شماره این پلاک” نوشته‌ی زهرا پورترک از شیراز
داستان “قهرمان ورشکسته”نوشته‌ی مصطفی بیان از خراسان رضوی”نیشابور”