بایگانی برچسب‌ها : مرتضی فخری

درباره ی رمان سی گاو نوشته مرتضی فخری

رمان «سی گاو» را می توان در گروه رمان های عرفانی – تمثیلی – تبلیغی قرار داد. رمانی که نویسنده در آن هدف و مقصودش ارائه قضیه ای عقلانی یا نشان دادن نگرش فلسفی به زندگی است. نویسنده در این رمان با جریان و مساله خاص اجتماعی و اخلاقی سرو کار دارد و نویسنده به شدت از نظر و اندیشه خاصی یا اصول عقیدتی معینی طرفداری می کند.

نکته اصلی در رمان «سی گاو»، این رمان ۱۵۰ صفحه ای که صفحه ‌به ‌صفحه آن با دقت و ظرافتی هنرمندانه طراحی شده تا به وضعیت بحرانی جامعه ی امروز ما که «همه چیز جایش عوض شده» بینجامد، این است که «مرتضی فخری» در این رمان ایده‌های مذهبی، اعتقادی و فلسفی‌اش را با وسواس، پشت روابط داستانی خوابانده است، به‌نحوی‌که این ایده‌های مذهبی، اعتقادی و فلسفی از هیچ کجای رمان بیرون نمی‌زنند. همچنین به عنوان یک نویسنده نیشابوری، ماهرانه و هنرمندانه ادای دینی به دیار خود کرده است و نشانه های از مکان زندگی اش را در جای جای داستان آورده است: آرامگاه و باغ شیخ عطار نیشابوری، یادمان روز ورود امام رضا به نیشابور، محله های شهر نیشابور، افسانه بادقیس و …

«سی گاو»، بصورت «گزارش توصیفی» و «مقاله غیر رسمی» از زبان نویسنده نوشته شده است (تعریف رمان تبلیغی). مرتضی فخری به عنوان یک نویسنده در بسیاری از صحنه های داستانی عقیده ی خود را در کنار شخصیت های داستانی اش آورده و همین ویژگی باعث می‌شود تا خواننده نتواند و اجازه نیابد که خودش بر اساس دیالوگ های شخصیت های داستانی رمان، تصمیم گیری و در پایان  خواندن رمان، نتیجه ی خود را از خواندن داستان «سی گاو» بگیرد.

«- چرا گوش نمی کنی، حیوان؟… هیچ خبری آن بالا بالاها نیست… (زعیم این را سال ها پیش فهمیده بود…) – آسمان دروغ است… (سال ها پیش، این را درک کرده بود…) – و فرشته ها دروغ تر…! (سال ها پیش، این را به چشم دیده بود…) – و آسمان هیچ وقت، حال زمین را نپرسیده، و نخواهد پرسید…» (ص ۲۳۳ کتاب)

«…بدبخت واقعی زعیم بود؛ که همه چیز را از دست داده بود؛ بخصوص ریحانه اش را. بانویی که گویی برای بلعیده شدن توسط یک چاه، برای گم شدن در دل زمین، به دنیا آمده بود؛ و نیز برای از هم پاشاندن هست و نیست زعیم!…» (ص ۲۴۱ کتاب)

«… همه اش تقصیر این گاو پیشانی زرد است؛ که…

… همه اش تقصیر صبا خانم بود؛ که یکباره پای به زندگی گاو گون ام گذاشت…

… همه اش تقصیر آن دخترک کولی بود؛ که وادارم کرد، دوباره پا به کارگاه دایی کمال بگذارم.» (ص ۲۴۷ کتاب)

نویسنده از همان سرآغاز داستان و با همان عنوانی که برای آن برگزیده نشان می‌دهد که چندان در پی پنهان نگه‌داشتن فرجام داستان نیست. نشانه‌ها از همان آغاز گواه آن‌اند که داستان «سی گاو» در واقع ماجرای گاوی است که عارف شده و عارفی که گاو شده !

معمولا وقتی درباره ی «ایده داستان» از نویسنده مطرح می شود هر نویسنده جواب خودش را دارد. بعضی نویسنده ها منتظر الهام هستن و بعضی دیگر خودشان ایده پرورش می دهند. سوژه «سی گاو» نشان می دهد نویسنده علاقه به مطالعه آثار ادبی کهن ایران زمین دارد. او دلش می خواهد اعتقاد مذهبی و پیام فلسفی خودش را به همان خوبی نویسنده های گذشته در داستان هایش بیاورد.

چرا باید مثل «سیمرغ» عطار بنویسم!؟

زیرا همان طور که نویسنده های بزرگ نوشته اند: «شاهکارهای ادبی جهان همیشه یکبار خلق نمی شوند و می توانند در دوره های مختلف توسط نویسنده های جدید خلق شوند» یعنی اجازه تقلید از آنها.

آقای مرتضی فخری شجاعت به خرج دادند و به دنبال سوژه های مذهبی – فلسفی و عرفان رفته اند و این شجاعت نویسنده قابل تقدیر و ستایش است. اما باید عطار شناسان و سیمرغ شناسان توضیح بدهند که آیا رمان «سی گاو» از لحاظ معنی و معنوی در راستای شاهکار «سیمرغ» عطار، بوده است یا خیر!؟

شخصیت پردازی:

نکته بعدی در مورد «شخصیت پردازی» رمان است. رمان برخلاف داستان کوتاه و بلند نیاز به معرفی و توصیف شخصیت های اصلی داستان دارد. اگر از خواننده توقع دارید توجهش به شخصیت های اصلی جلب شود و خواندن داستان را ادامه بدهد، شخصیت های اصلی باید شخصیت های منحصر به فرد و مهم باشند. و این بد است، هر شخصیتی که نتواند از صحنه ای تا صحنه ی دیگر در ذهن خواننده بماند، برای نویسنده بی فایده است. اما بعضی نویسنده ها موفق شده اند مردم را متقاعد کنند که خلق شخصیت همین است.

در رمان «سی گاو» شخصیت های اصلی داستان کاملا جان ندارند. یعنی مرتضی فخری، نظرات خودش را درباره شخصیت توضیح می دهد.

خواننده از خودش بارها می پرسد: «زعیم» کیست!؟ زعیم فقط صاحب یک گاو است تا برایش گِل لگد کند. «زعیم به این سادگی از دست این گاو نفرین شده، راحت می شد. بیهوده به او اعتماد کرده، آورده بودش، تا برایش گِل لگد کند. در این پنج شش ساعتی که گاو خریده بود، جز وقت تلف کردن، جز بد و بیراه گفتن و شلاق کشیدن و خود را به آسمان و زمین زدن، کار بهتری نکرده است…» (ص ۲۳۱ کتاب)

یا درمورد «ریحانه» دختر پانزده ساله زیبا و مهربان: «شاید ریحانه، به خاطر پول هایش هم شده، با رسوا شدن زعیم، توی بیابان نمی دوید و چاهی بر سر راهش دهان نمی گشود؛ و او را نمی بلعید. ولی … افسوس..! این بیست سال از دست رفته.» (ص ۲۳۷ کتاب)

گفتگو:

«رابین کار» منتقد ادبی می نویسد: «گفتگو گو ابزاری جذاب است برای این که داستان تان را غنی کنید و به آن روح ببخشید.»

شخصیت های تاثیرگذار یک رمان خوب، باید با شیوه ی حرف زدن شان، زمان حرف زدن شان و محتوی کلام شان خلقت شان را کامل کنند. داستان «سی گاو» به شدت به ارتباط کلامی – گفت و گو – وابسته است و همین توصیف و توضیح بیش از حد، داستان را برای خواننده خسته کننده و سنگین می کند و از سوی دیگر – مثل زندگی واقعی – تا وقتی شخصیت ها حرف زده باشند، خواننده نمی تواند آنها را بشناسد. «گفتگو» بین شخصیت های اصلی رمان «سی گاو» به جای آنکه از زبان خود «شخصیت داستانی» گفته شود، بیشتر از زبان و تفکر نویسنده بیان می شود. انگار نویسنده با خواننده صحبت می کند. «ارنست همینگوی» را بهترین و ماهرترین گفتگو نویس امریکایی می دانند، در گفت گوهای «پیرمرد و دریا» نویسنده اطلاعاتی درباره خصوصیات و احساسات شخصیت به خواننده می دهد، یا دستِ کم آنچه را که پیش از این گفته شده تقویت می کند. و هر شخصیتی را تبدیل به یک شخصیت منحصر به فرد می کند.

«مرتضی فخری» نویسنده نیشابوری است. کتاب «سی گاو و هشت رمان دیگر» با قیمت چهل هزار تومان در سال ۱۳۹۳ منتشر کرده است.

مصطفی بیان

هفته نامه فر سیمرغ