بایگانی دسته بندی ها: انجمن داستان سیمرغ نیشابور

داستان «ابلق» نوشتۀ نجمۀ باغیشنی

«نجمه باغیشنی»، متولد سال ۱۳۶۵ در باغشنِ نیشابور، تحصیل کردۀ کارشناسی ارشد ارتباط تصویری است.

او با داستان «در فاصله چند نخی که میان ماست»، سال ۱۳۹۵ برگزیدۀ اول، «دومین جایزه داستان سیمرغ نیشابور» شد. همچنین در سال ۱۳۹۶ داستان «مارماهی» او در «سومین جایزه داستان سیمرغ» مورد تقدیر هیات داوران قرار گرفت؛ که هر دو داستان در مجموعه ­ای با عنوان «در خانۀ ما کسی یانگ را دوست نداشت» توسط نشر داستان، به همراه چند داستان منتخب دیگرِ جایزه داستان سیمرغ به چاپ رسید.

باغیشنی، اردیبهشت ۱۴۰۱ رتبۀ دوم «اولین دورۀ جایزه ملی کتاب اردیبهشت» برای داستان «کالبد شکافیِ پری دریایی» را از آن خود کرد.

برخی از داستان های کوتاه نجمه باغیشنی در مجله های معتبر ادبی مانند: «نقطه بند» و غیره به چاپ رسیده است.

داستان پیش رو، داستانِ دخترِ جوانی است که برای رهایی از خوددرمانی با داروهای خواب ­آور و یا خیال­ پردازی­ های بیمارگونه تصمیم می­ گیرد تا به همراه دوستانش به سفر برود. آنها مهمان­ خانه­ ای در خارج از شهر اجاره کردند. دوستان دختر، هر روز به بهانۀ گشت­ و­گذار و خرید، بیرون می­ رفتند. یک روز دختر جوان که مانند روزهای گذشته همراه دوستانش بیرون نرفته بود تصمیم می­ گیرد، اطرافِ مهمان­ خانه گردش کند. در نزدیکی مهمان ­خانه، خانه ای وجود داشت که در آنجا مردی تنها به همراه گاوش زندگی می ­کرد. دختر جوان آن روز متوجه شد که گاو آن مرد روز خوبی را نداشته؛ زیرا روز گذشته دو تا از گوساله ­هایش را با هم انداخته بود….

این داستان در شمارۀ نوروزی ۱۴۰۲ نشریه «افتاب صبح نیشابور» منتشر شده است.

تلگرام: @aftabeneyshabur

معرفی بهترین رمان ایرانی در سال ۱۴٠۱ به انتخاب مصطفی بیان.

 

اولین سال قرن پانزدهم را پشت سر گذاشتیم. سالی بد برای مردم سرزمینم.

 مردم ایران، بهترین مردم جهان هستند؛ مردمی مهربان، بخشنده و از خود گذشته، که در  مهم‌ترین حوادث تاریخی، حماسه می‌آفرینند و هوای هم‌نوع خود را دارند. به خدا، ظلم کردن به این مردم، جفایی است به خود؛ حق‌ این مردم این نیست که ظلم و بی‌عدالتی ببینند. این مردم جز‌ حق‌ خود، هیچ چیز دیگری نمی‌خواهند.

 امسال، سال غمگینی برای مردم سرزمین ایران بود. تعدادی از هم‌وطنان‌مان مظلومانه جان باختند. فشارهای اقتصادی، کمر پدران و مادران این سرزمین را خم و جلوی فرزندان‌شان شرمنده کرده. فقط می‌توانم آرزو کنم در سال جدید لبخند به چهره‌ی مردم سرزمینم باز گردد آمین 

 طبق عادت سال‌های گذشته، بهترین رمان و مجموعه‌داستان ایرانی را که در طول سال خوانده‌ام، معرفی می‌کنم. امسال ۲۷ کتاب جدید خواندم و در مورد برخی از آنها یادداشت نوشتم که در سایت  موجود است.
امسال، مجموعه‌داستان ایرانی خوبی نخواندم؛ اما ۴ رمان را به عنوان بهترین رمان‌های سال ۱۴٠۱ معرفی می‌کنم. ۴ رمان با فضایی متفاوت؛ که وجه مشترک هر چهار رمان، درونمایه‌ی سیاسی و تاریخی آن‌ها است.

رمان «بزها به جنگ نمی‌روند» از وضعیت جامعۀ ایران بعد از جنگ تحمیلی، دورۀ سازندگی و صنعتی می‌گوید؛ رمان «خانه‌ی آفاق» به حوادث قبل از انقلاب و جوانان مبارز و آرمان‌گرا اشاره می‌کند، رمان «به نام مادر» رشادت‌های خلبان ابوالفضل مهدیار را که در روزهای اول جنگ شهید می‌شود، به تصویر می‌کشد و در رمان «شب مرشد کامل»، شاه‌عباس صفوی را در آخرین شب زندگی‌اش می‌بینیم. 

 در هر ۴ رمان، داستان‌ پُر از تعلیق و کشش است و همین باعث می‌شود نتوانیم آنها را به آسانی کنار بگذاریم.

 بازگویی نمادین فرجام انسان‌های از جان گذشته، نوآوری در سبک و هم در تکنیک، تنوع موضوع و جسارت در ترکیب رویکردهای کلاسیک و مدرن، همگی باعث شد این ۴ رمان را به عنوان بهترین #رمان_ایرانی سال ۱۴٠۱ معرفی کنم.

 پیشنهاد می‌کنم در سال جدید این ۴ رمان را بخوانید 

 پیشاپیش سال نو مبارک 

 مصطفی_بيان / پنجشنبه ۲۵ اسفند ۱۴٠۱

نگاهی به آثار منتشر شدۀ ادبیات داستانی نیشابور در سال ۱۴۰۱

رمان «احتمام» / زهرا برهانی / انتشارات نسل روشن / بهار ۱۴۰۱

رمان «رویای سوخته» / سمیرا جوادی نژاد / انتشارات فرهنگ رسا / بهار ۱۴۰۱

مجموعه داستان «هیولای تلخ» / محمد اسعدی / نشر صاد / تابستان ۱۴۰۱

مجموعه داستان «طبقۀ ششم خانۀ پنج طبقه» / آنار رضایف / ترجمۀ علی ملایجردی / نشر خردگان / پاییز ۱۴۰۱

افسانه های زیر چادر / مجموعه ای از افسانه های آسیای میانه / ترجمۀ علی ملایجردی / نشر خردگان / پاییز ۱۴۰۱

رمان «برادران تاریکی» / مرتضی فخری / نشر مهری لندن / پاییز ۱۴۰۱

رمان «نصوح سیاه» / مرتضی فخری / نشر مهری لندن / پاییز ۱۴۰۱

رمان «زنده گور» / مرتضی فخری / نشر مهری لندن / پاییز ۱۴۰۱ رمان «هراس عقرب از مرگ» / هادی خورشاهیان / نشر پرنده / زمستان ۱۴۰۱

آخرین جلسۀ انجمن داستان سیمرغ نیشابور در سال ۱۴۰۱

آخرین جلسۀ انجمن داستان سیمرغ نیشابور در سال ۱۴۰۱ / شنبه ۲۰ اسفند ۱۴۰۱

Neyshabur Simurgh Story Society
Storytelling Association
Neyshabur / Iran

۲۰۲۳   March  ۱۱   , Saturday

سفرۀ هفت سین انجمن داستان سیمرغ نیشابور / نوروز ۱۴۰۲

نگاهی به مجموعه داستان هیولای تلخ؛ نوشتۀ محمد اسعدی

نگاهی به مجموعه داستان هیولای تلخ؛ نوشتۀ محمد اسعدی

نوشتۀ مصطفی بیان

این مقاله چاپ شده در:

ماهنامه ادبیات داستانی چوک _ شماره ۱۵۱ _ اسفند ۱۴۰۱

نشریه آفتاب صبح نیشابور _ شماره ۱۰۴ _ ۱۴ اسفند ۱۴۰۱

اینایی که راه رفتن مُرده ها رو دیدن، دروغ نمی گن. واقعا دیدن ( از متن داستان دندان های مصنوعی شما را خریداریم)

«هیولای تلخ» اولین کتابِ داستان نویس نیشابوری است که به طور جدی وارد فضای ژانر «وحشت» شده و تا حدی به فضای سورئال و ادبیات گمانه زن (تخیلی، فانتزی و فراطبیعی) نزدیک می شود.

«هیولای تلخ»، دومین مجموعه داستان محمد اسعدی با دوازده داستان کوتاه است که اوایل سال ۱۴۰۱ توسط نشر صاد منتشر شده و برخی از داستان های این مجموعه در جایزه ملی «داستان افسانه ها» در بخش ژانر وحشت برگزیده شده است.

«ادبیات گمانه زن»، ادبیاتی است که در آن سحر، جادو، رمز، معما و ترس به هم آمیخته باشد. داستان های وحشت، از جن، روح، شبح، جادوگران شیطان صفت و همهمه های گنگ و دلهره آور سخن می گوید.

«استیون کینگ» معروف ترین رمان نویس ژانر وحشت امریکایی در یکی از داستان های معروفش می نویسد: «ارواح و هیولاها واقعی هستند، آنها درون ما زندگی می کنند، و گاهی بر ما غلبه می کنند…»

جمال میرصادقی، داستان نویس و مدرس داستان در کتاب «ادبیات داستانی» می نویسد: «داستان های سورئالیستی از بعضی خصلت های داستان های وحشت بهره برده است، یعنی فضاهای وهم آور و ابهام آمیز و پُر رمز و راز  که از خصوصیت های داستان های سورئالیستی است، از داستان های وحشت گرفته شده است.»

از نمونه های داستان های ایرانی می توان به اغلب داستان های غلامحسین ساعدی مثل داستان های به هم پیوستۀ «عزاداران بیل» و «ترس و لرز» و بعضی از داستان های بهرام صادقی مثل داستان بلند «ملکوت» و داستان کوتاه «خواب خون» اشاره کرد.

از مولفه های داستان های گونۀ وحشت حضور «هیولا»، «روح»، «جن»، «مرد آزما» و یا «از ما بهتران» است که امروز خوانندگان نوجوان و جوانِ بسیاری را در داخل و خارج از کشور مجذوب این گونه از داستان ها کرده است.

اردیبهشت امسال طبق روال سال های گذشته، سری به نمایشگاه کتاب تهران زدم. نمایشگاه امسال به دلیل کرونا و مشکلات اقتصادی، رونق چندانی نداشت و حضور علاقه مندان به کتاب به ویژه از شهرستان ها بسیار بسیار کم رنگ بود؛ اما با این وجود برخی از غرفه ها مانند نشر ویدا، هوپا و یا تندیس از حضور نوجوانان و جوانان دهۀ هشتاد پُررنگ بود که این نشانۀ علاقۀ ویژۀ این نسل به ادبیات گمانه زن و یا ادبیات ژانر وحشت، علمی تخیلی و ماوراطبیعی است.

نگاه تخصصی و روان کاوی دلایل علاقۀ نسلِ جدید به این گونه از ادبیات در این مقالۀ مجاب نمی دهد. هدف معرفی مجموعه داستان «هیولای تلخ» اثر محمد اسعدی است که برای اولین بار ادبیات داستانی شهرستان به طور حرفه ای و جدی وارد جریان این گونه از ژانر شناخته شده و پُرطرفدار ادبیات داستانی و همچنین ادبیات سینمای هالیوود است.

«نمی دانم چقدر گذشت؛ ولی زمان زیادی نبود. موجودی سفید و لاغر اندام را دیدم که پشت یکی از سنگ ها ایستاده بود؛ شبیه زنی بود که سرش به یک طرف آویزان باشد. خون توی سرم منجمد شد. گفتم حتما خیالات است. دوباره نگاه کردم. بدون اینکه قدم بردارد، آهسته به طرف من آمد. بلند شدم و مشت به در کوبیدم. کسی جواب نداد. محکم تر زدم. سرم را برگرداندم. شبح سفید، پشت سرم بود؛ زن مانندی، با قد بلند و سراپا سفید. خط خون سیاهی از زیر گلو، تا روی سینه اش جاری بود. چند لگد به در زدم. وارد مرده شورخانه شدم…. دندان ساز را دیدم که روی تخت مرده شورخانه، کنار جسد زنی ایستاده. دهان زن پُرخون بود. انبر و چکشی روی زمین افتاده بود.» (از متن داستان دندان های مصنوعی شما را خریداریم)

داستان «دندان های مصنوعی شما را خریداریم»، یکی از بهترین داستان های این مجموعه است. یک داستان هوشیار‌کننده و البته ترسناک که باعث می‌شود خواننده انتظار اتفاقات غیرقابل باوری را در ادامۀ داستان داشته باشد. داستان در یک روز سرد زمستانی رخ می دهد. مردی بیکار در یک بازارچه، دست فروشی را می بیند که سی، چهل دست دندان مصنوعی زرد و چرک، چند عکس رادیولوژی، تعدادی دندان نیش کرم خورده، گاز انبر و کل بساط دنداسازی را می فروشد.

دندان ساز به مرد می گوید که کارش، فروش، خرید، اجاره و تعمیر دندان است و هجده سال سابقه کار دارد! شغلِ عجیبِ مرد دست فروش باعث می شود تا مرد جوان بابِ گفت و گو را با او باز کند. داستان ادامه پیدا می کند تا آن دو به قبرستان می روند. مرد دست فروش به مرد بیکار می گوید اگر جویای کار هست، همراهش به قبرستان برود. آن دو می روند. در مسیر راه، صحبت هایی بین آنها رد و بدل می شود تا اینکه به قبرستان می رسند و به سمت مُرده شورخانه می روند. دندان ساز از جوان می خواهد پشت درِ مُرده شورخانه منتظر بماند. دندان ساز کلید می اندازد و وارد ساختمان می شود. چند دقیقه بعد مرد جوان زنی ترسناک را پشت یکی از سنگ های قبرستان می بیند. ترس برش می دارد و به داخل مُرده شورخانه می رود. ناگهان در میان توده بخار، دندان ساز را انبر به دست می بیند که روی تخت مُرده شورخانه، کنار جسد زنی با دهانی پُر خون ایستاده…. تلاش‌های مرد جوان برای فرار از دستِ دندان ساز نیز بر ترسناک بودن داستان می‌افزاید و آن را به یکی از تکان‌دهنده‌ترین داستان‌های محمد اسعدی که در این مجموعه چاپ شده، تبدیل می‌کند.

داستان «دستگاه مورد نظر خاموش است» داستانِ وهمناک و طنزآمیزی است. داستان دو برادر و یک خواهر است که به دلیل ناپدید شدنِ پدرشان به کلانتری مراجعه می کنند. در کلانتری، صحبت هایی بین فرزندان و سرگرد صورت می گیرد که در نهایت سرگرد متوجه می شود فرزندان شناسنامه، کارت شناسی از پدرشان ندارند و همچنین اسم و فامیل پدر را فراموش کرده اند و حتی نمی دانند پدرشان چه شکلی است!

یک هفته بعد سرگرد پیرمردی به آنها نشان می دهد که تا اندازه ای شباهت به چهرۀ پدر گم شدۀ شان دارد. فرزندان با دیدنِ پیرمرد تردید می کنند. اما سرگرد تاکید می کند که این پیرمرد خودِخودِ پدرشان است. در نهایت سرگرد از فرزندان می خواهد پیرمرد را با خود ببرند و اگر احیانا پدرشان پیدا شد، این پیرمرد را به کلانتری برگردانند.

در پایان، بچه ها پیرمرد را به جای پدرشان با خود به خانه می ببرند و نویسنده در پایان داستان تصویری از افتادنِ ونِ بهزیستی را در داخلِ جوی آبِ جلوی کلانتری نشان می دهد که چهار پیرمرد از پشت شیشۀ عقبِ ون، به ازدحام خیابان خیره شده اند.

داستان «دستگاه مورد نظر خاموش است» یکی از بهترین داستان های محمد اسعدی است که حسِ خواننده را همراه با طنز و واقعیت تلخ اجتماعی به واقعیت ترس نزدیک می کند؛ و در نهایت همین میزان ترس خواننده را وادار می کند که با خواندنِ این داستان به فکر فرو رود.

داستان «مردآزما»، سومین داستانِ جذابِ این مجموعه است. داستان دربارۀ مردی به نام «اوس مراد» است که دو زن به نام های عصمت و محترم دارد. اوس مراد به مناسبت ازدواج با محترم، همسر دومش، آتشدان حمامِ خانه اش را تعمیر می کند تا مجبور نشود هر روز قبل از اذان صبح، به حمامِ محل برود. تا اینکه خبر می رسد یک روز سحر، اوس مراد قبل از اذان صبح در حمامش از ما بهترانی با سُم سیاه می بیند و سکته می کند. بعد از فوت اوس مراد، درِ حمام را می بندند و یک قفل بزرگ هم می زنند.

حمام یک پنجره به بیرون داشت که زباله ها را از آنجا داخلِ حمام می ریختند. یک روز عماد، پسر بزرگ اوس مراد به دلیلی از پنجرۀ حمام به داخل خزینه می رود. در آنجا، از ما بهتران را می بیند که روی تاقچۀ خزینه نشسته و به او خیره شده است. می خواهد فریاد بزند اما صدایی از گلویش خارج نمی شد. جن با بسم الله گفتن هم غیب نمی شود. عماد از پنجره حمام، سر و بدنش را بیرون می کند اما پای چپش گیر می کند. عماد کمک می خواهد اما کسی داخل حیاط نیست. موجود عجیب با زبان سرخ رنگش کفِ پای عماد را می لیسید. هوا دارد تاریک می شود که عماد صدای پا می شنود. زنی با چادر وارد حیاط خانه می شود. عماد کمک می خواهد. زن به طرف عماد می آید. زن رویش را گرفته اما صدایش، صدای محترم است. عماد از محترم کمک می خواهد؛ اما زن چادری محترم نیست….

داستان «مردآزما» یکی از ترسناک ترین داستان های این مجموعه است که باعث می شود خواننده با خواندنِ این داستان، ترس را با تمام وجودش حس کند.

علاوه بر این ۳ داستان، داستان های متوسطی هم در این مجموعه وجود دارد که از جذابیت داستان های این مجموعه نمی کاهد.

محمد اسعدی متولد سال ۱۳۳۹ در نیشابور و در حال حاضر ساکن تهران است. در کارنامۀ ادبی محمد اسعدی، علاوه بر چاپ کتاب جوایز معتبری می بینیم.

اگر علاقه مند به داستان های ژانر وحشت هستید؛ پیشنهاد می کنم این کتاب را خریداری کنید. مجموعه داستان «هیولای تلخ» نوشتۀ محمد اسعدی توسط انتشارات صاد در ۱۲۴ صفحه و به قیمت ۵۰ هزار تومان در بهار سال ۱۴۰۱ وارد بازار کتاب شده است.

نشست «دیدار و گفت و گو با علی ملایجردی» در انجمن داستان سیمرغ نیشابور برگزار شد.

نقد و نظر پیرامون «طبقه ششم خانه ۵ طبقه و افسانه های زیر چادر»

مترجمی که به سه زبان تسلط دارد، پل فرهنگی مطمئنی است!

نویسنده: فروغ خراشادی / کانال تلگرام خیام نامه

دیدار و گفت‌وگو با علی ملایجردی، نویسنده و مترجم همشهری، همراه با نقد و بررسی دو ترجمه‌ جدید از وی با نام‌های «طبقه ششم خانه پنج طبقه» و «افسانه‌های زیر چادر» در خانه انجمن داستان سیمرغ نیشابور برگزار شد.

در این جلسه مجید نصرآبادی، منتقد و مدرس داستان، و پونه شاهی، مترجم و نویسنده، در خصوص ویژگی های کار ملایجردی در‌ مقام مترجمی که به سه زبان فارسی، انگلیسی و ترکی مسلط است، سخن گفتند.

نصرآبادی پیرامون «آنار رضایف»، نویسنده آذربایجانی این دو اثر، که در شوروی کمونیستی جوانی اش را سپری کرده و مجموعه داستان هایش را در آن دوره نوشته است، سخن راند و تاثیر نظام سلطه بر هنر و به ویژه ادبیات را تبیین کرد.

پونه شاهی از تسلط مترجم در برگردان دقیق و درونی کردن تجربیات نویسنده و انتقال آن به زبانی دیگر  به گونه ای که خواننده درکش کند، حرف زد و چنین مترجمی را یک پل بین فرهنگی خواند.

این نشست، با پرسش و پاسخ اعضا و مترجم ادامه یافت و با مراسم امضا و خرید این دو کتاب توسط اعضای انجمن داستان سیمرغ  پایان یافت.

شنبه ۶ اسفند ۱۴۰۱ / انجمن داستان سیمرغ نیشابور
تلگرام:

@khayyamnameh

نشست دیدار و گفت‌وگو با علی ملایجردی به مناسبت انتشار دو ترجمه‌ی جدیدش

نشست دیدار و گفت‌وگو با علی ملایجردی به مناسبت انتشار دو ترجمه‌ی جدیدش با نام‌های «طبقه ششم خانه پنج طبقه» و «افسانه‌های زیر چادر» در «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» برگزار می‌شود.

در این نشست که جمعی از اهالی فرهنگ و ادب حضور خواهند داشت، مجید نصرآبادی، منتقد و مدرس داستان، پونه شاهی، مترجم و مصطفی بیان، داستان‌نویس و دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور درباره‌ی این دو اثر صحبت خواهند کرد.

کتاب‌های «طبقه ششم خانه پنج طبقه» و «افسانه‌های زیر چادر» با ترجمه علی ملایجردی، پاییز امسال به همت انتشارات خردگان منتشر شد.

«طبقه ششم خانه پنج طبقه» شامل ۶ داستان‌کوتاه اثر «آنار رضایف» است. «آنار رسول اوغلو رضایف»، متولد سال ۱۹۳۸، داستان‌نویس، نمایشنامه‌نویس، کارگردان فیلم و دبیر اتحادیه نویسندگان آذربایجان است. اکثر داستان‌های این مجموعه در سال‌های سرکوب و پاکسازی‌های استالین در آذربایجان زیر سیطره شوروی نوشته شده‌اند.

کتابِ دوم با عنوانِ «افسانه‌های زیر چادر»، مجموعه‌ای از افسانه‌های آسیای میانه، نوشته «سلی پام کلیتون» و تصویرگری «سوفی هرکس همیر» است. این کتاب شامل افسانه‌های زیر چادر از کشورهای افغانستان، قزاقستان، قرقیزستان، ازبکستان، تاجیکستان و ترکمنستان است که در ۶۴ صفحه تمام رنگی منتشر شده است. داستان‌های این مجموعه، مناسب گروه سنی کودکان و نوجوانان است.

«علی ملایجردی»، نویسنده، مترجم، متولد سال ۱۳۴۶ و ساکن نیشابور است. از وی ترجمه‌های مجموعه‌داستان «فقط یک مشت استخوان»_داستان‌های کوتاه زبان اردو_ و رمان «تعلیم نفس کشیدن»، اثر آن تایلر و همچنین نگارش رمان «بایقوش» در سال‌های گذشته منتشر شده است.

نشست دیدار و گفت‌وگو با علی ملایجردی، شنبه ۶ اسفند ۱۴٠۱ ساعت ۱۷:۳٠ تا ۱۹:۳٠ به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» در دفتر این انجمن برگزار می‌شود.

ظرفیت محدود و حضور در نشست رایگان است.

لطفا برای کسب اطلاعات بیشتر جهت شرکت در این نشست، به ادمین کانال تلگرام و یا اینستاگرام «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» به آدرس @Simurgh_Dastan پیام بدهید.

دو روز کارگاه داستان نویسی محمد حسن شهسواری در نیشابور برگزار شد.

کارگاه داستان نویسی محمدحسن شهسواری، جمعه ۲۸ و شنبه ۲۹ بهمن ۱۴۰۱ در دفتر انجمن داستان سیمرغ نیشابور برگزار شد.

مصطفی بیان، موسس و دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور و محمدحسن شهسواری، داستان نویس و مدرس داستان

کارگاه داستان نویسی «محمدحسن شهسواری» در نیشابور

به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور»، کارگاه داستان‌نویسی «محمدحسن شهسواری» جمعه ۲۸ و شنبه ۲۹ بهمن ۱۴٠۱ (صبح و عصر) در نیشابور برگزار خواهد شد.

 ظرفیت محدود

لطفا برای کسب اطلاعات بیشتر جهت شرکت در کارگاه، به ادمین کانال تلگرام و یا اینستاگرام «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» به آدرس Simurgh_Dastan@ پیام بدهید.

 محمدحسن شهسواری، متولد سال ۱۳۵٠، داستان‌نویس، مدرس داستان و داور چند جایزه معتبر ادبی مانند جایزه هوشنگ گلشیری، جایزه بهرام صادقی و جایزه منتقدان‌و‌نویسندگان‌مطبوعات است. اولین مجموعه‌داستانش «کلمه‌ها و ترکیب‌های کهنه» در سال ۱۳۷۹ و نخستین رمانش «پاگرد» در سال ۱۳۸۳ منتشر شد و نام او را سر زبان‌ها انداخت. او در سال ۱۳۹۵ کتاب «حرکت در مه» را در فن داستان‌نویسی و نوعی کتاب راهنمای فیلمنامه‌نویسی منتشر کرد که امسال چاپ نهم آن توسط نشر چشمه منتشر شده است؛ همچنین در سال ۱۳۹۸ آخرین رمانش «شهریور شعله‌ور» را منتشر کرد که به چاپ سوم رسیده است.

«شهریور شعله‌ور» رمانی است در ژانر جنایی و تریلر که محمدحسن شهسواری، آن را در ادامه‌ی رمان «مرداد دیوانه» نوشته است.

شهسواری در سال ۱۳۹۸ رمانی را با انتشارات شهرستان‌ادب منتشر کرد به نام «ایران شهر» که «یک رمان چند جلدی» است. به گفته‌ی وی، ۸ جلد آن نوشته شده و ۵ جلدش منتشر شده است.

انجمن داستان سیمرغ نیشابور برای هم وطنان زلزله زدۀ خوی فراخوان یاری رسانی منتشر کرد.

«انجمن داستان سیمرغ نیشابور» از هم وطنان برای یاری رساندن به هم وطنان زلزله زده شهرستان خوی دعوت کرد.

به گزارش خبرگزاری مهر، مصطفی بیان دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور، ضمن ابراز همدردی و همراهی با هم وطنانِ زلزله زده شهرستان خوی از عموم هم وطنان و همچنین مردم شهرستان نیشابور دعوت کرد تا کمک‌های خود را در قالب لباس گرم، غذای بسته‌بندی شده و همچنین کمک‌های نقدی، هلال احمر را یاری کرده و در صورت تمایل به اهدای کمک‌های نقدی، مبالغ کمک را به شماره کارت ۶۳۶۷۹۵۷۰۷۸۷۵۸۳۳۶ به نام جمعیت هلال احمر واریز کنند.

وی افزود: در حال حاضر بیشترین کمک غیر نقدی مورد نیاز وسایل گرم‌کننده مثل هیتربرقی و پتو است و مردم می‌توانند این اقلام را به شعب جمعیت هلال احمر در سراسر کشور تحویل دهند.

دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور گفت: «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» به همت تعدادی از داستان نویسان در دو مرحله مبلغ یک میلیون تومان به شماره حساب هلال احمر واریز کرد.

وی ادامه داد: «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» پیش از این در اهدای شیرخشک نوزاد به هم وطنانِ سیل زده کرمانشاه در سال ۹۸ و نیز اهدای بیش از ۵ میلیون تومان کتاب به سه کتابخانه روستاهای محروم استان‌های سیستان و بلوچستان و کردستان در بهار امسال ایفا نقش کرده است.

بیان گفت: امید است مردمِ سخاوتمند و فرهنگ دوست شهرستان نیشابور، همانطور که در حوادث مشابه نشان داده‌اند، با اهدای کمک‌های انسان دوستانه خود به نهادهای خدمت‌رسان، موجبات کاهش درد و رنج هموطنان عزیزمان در این نقطه از ایران را فراهم آورند.

https://www.mehrnews.com/news/5702930/%DB%8C%DA%A9-%D8%A7%D9%86%D8%AC%D9%85%D9%86-%D8%AF%D8%A7%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86%DB%8C-%DA%A9%D8%B4%D9%88%D8%B1-%D9%81%D8%B1%D8%A7%D8%AE%D9%88%D8%A7%D9%86-%DB%8C%D8%A7%D8%B1%DB%8C-%D8%B1%D8%B3%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D9%85%D9%86%D8%AA%D8%B4%D8%B1-%DA%A9%D8%B1%D8%AF