سرزمین ما پُر است از قصهها و اسطورههایی که در دلِ تاریخ و فرهنگ ما جا باز کردهاند و برای داستاننویسان منبع خیلی خوبی هستند. آنها میتوانند با استفاده از منابع تاریخی و قصههای بومی و اسطورهای، داستانهای شگفتی خلق کنند.
🔸 رمانِ ایشان نمونهای از باورها و قصههای بومی است. باورها و آیینهایی که در دل فرهنگ و اجتماع ما نهفتهاند و اگر سرچشمهی این باورها را دنبال کنیم، میبینیم که خاستگاه این خرافات به هیچ ختم میشود. انسان تشنهی حقیقت و دانستن است. دانستن از هیچ . میتوان از هیچ، از چیزی که میتواند باشد یا نباشد، در نهایت قصهها و اسطورهها خلق کرد. میتوان قهرمان ساخت، با از ما بهتران مبارزه کرد و با مردآزما دست و پنجه نرم کرد.
🔹 رمان ایشان نمونهای از داستانهایی هست که در آن، نویسنده به باورهای بخش کوچکی از این سرزمین پرداخته است.
🔸 داستان خیلی سریع، با کشش فراوان و با مرگ سنگین بانو، مادربزرگ سینا (قهرمان داستان) شروع میشود. سینا بهرهمند نوهی حکیم حافظ بهرمند، رویای رسیدن به جایگاه پدربزرگ و خیال حکیم شدن، دارد. برای رسیدن به این جایگاه، در پی راز میگردد. رازی که در قصههای سنگینبانو نهفته است. اما از این قصهها جز کابوس و شب ادراری، چیزی نصیبش نمیشود. این شبادراری و ترس نشان میدهد سینا هنوز به بلوغ نرسیده. قهرمانِ داستانِ ما باید ابتدا به بلوغ فکری و جسمی برسد تا بتواند با از ما بهتران و یا غریبه و یا ایشان، مقابله کند.
🔹 داستان خیلی خوب شروع میشود، اما در بخش دوم داستان از کشش داستان کاسته میشود و گویا نویسنده، خواسته و یا ناخواسته از اسطوره و نماد فاصله میگیرد. این در حالیاست که همین اسطوره ، نماد ، تمثیل و قصههایبومی میتواند به جذابیت داستان کمک کند. مثلا نویسنده میتوانست از میشزا و مادیان و ترفندِ آتش زدنِ دستهای از موهای یالِ مادیان، بیشتر در داستانش استفاده کند و از این طریق راه و چاه را به قهرمان داستان نشان بدهد و به جذابیت و کشش داستان کمک کند.
🔸 خواننده در ابتدای داستان تصور میکند یک رمان اسطورهای_واقعگرا میخواند، در حالی که اینگونه نیست. نویسنده میتوانست با استفاده بیشتر از پارامترهای اسطوره و خیال بر جذابیت، خلاقیت و نوگرایی داستان بیفزاید. چیزی که در داستانهای ایرانی کمتر دیده میشود و داستانها و سوژهها خیلی به هم شبیه شده اند.
مصطفی بیان / شنبه ۲۷ شهریور ۱۴۰۰
داستان نویس و منتقد ادبی