عنوان یادداشت: برای تعطیلی پُر سابقه ترین مجله ی ایران
معتقدم اولین و مهمترین پایگاه برای موفقیت در عرصه ی نوشتن (داستان، شعر، روزنامه نگاری گزارش نویسی و سایر شاخه های روزنامه نگاری) ، نشریات هستند. روزنامه و مجله، پایگاهی است برای دوستداران «قلم». دورهمی اهالی قلم و اندیشه. دور یک میز می نشینند و تا پاسی از شب می نویسند و می نویسند و می نویسند. سپس دبیر یا سردبیر نوشته ها را بررسی می کند و در صورت تایید، آنها را به دست چاپخانه می سپارد.
گاهی وقت ها برای داستان نویس و شاعر اتفاق افتاده که چند ماه از سال را نتوانسته اثری خلق کند؛ و برای جلوگیری از خشک شدنِ جوهر قلمش، به دفتر نشریات سری می زند و برای آنها یادداشت، مقاله، نقد و یا گزارش می نویسد تا از بلای «مرگ جوهر» رهایی یابد.
در سن نوجوانی، اولین نوشته هایم را برای «سلام بچه ها»، «سروش نوجوان» و «کیهان بچه ها» می فرستادم؛ و چهار ماه بعد (دقیقا چهار ماه بعد) اسمم را در صفحه ی «پاسخ به نامه های داستانی» می دیدم. آنها داستان های پُر نقص و ایرادم را با حوصله می خواندند و در چند پاراگراف، مفصل پاسخ می دادند. چه لذتی آن روزها برای منِ «نوجوان» داشت که فقط نامم را در مجله ها می دیدم؛ مصطفی بیان از نیشابور !
شانزده هفده ساله بودم با مجله «سروش جوان»، «دختران و پسران» و «جوانان امروز» آشنا شدم. برای آنها هم داستان می فرستادم.
مجله ی «جوانان امروز»، اولین داستانم را با عنوان «بالای آسمان» در ۱۲ آبان ۱۳۸۲ (شماره ۱۸۱۳) به چاپ رساند. عادت داشتم وقتی شماره ی جدید هر مجله را می خریدم، قبل از اینکه پولش را بدهم نگاهی به صفحه ی «داستان» آن می انداختم. یاد آن روزهای نوجوانی و جوانی بخیر. وقتی وارد کتابفروشی زنده یاد توسلی (از کتابفروشی های قدیمی نیشابور) شدم، آقای توسلی خبرِ چاپِ داستانم را داد. باورم نمی شد. داستانم در مجله ی «جوانان امروز» به چاپ رسیده بود.
آن موقع نوزده سال داشتم. یادم نمیاد پول مجله را دادم یا نه. از کتابفروشی زدم بیرون. احساس می کردم جایزه نوبل ادبیات را در دست دارم! چاپ داستانم در قدیمی ترین و پُر سابقه ترین مجله ی ایران. اکثر بزرگان ادبیات و روزنامه نگاران مشهور کارشان را از ساختمان «اطلاعات» شروع کردند و اولین نوشته های شان در زیر مجموعه موسسه روزنامه اطلاعات (روزنامه اطلاعات، جوانان امروز، اطلاعات هفتگی، اطلاعات ورزشی و ….) به چاپ می رسید.
احساس می کردم با چاپ اولین داستانم در مجله ی «جوانان امروز»، من هم به جمع نویسندگان بزرگ ایران پیوستم و خودم را در کنار جلال آل احمد، بزرگ علوی و صادق هدایت می دیدم!
«جوانان امروز» از سال ۱۳۳۷ شروع به کار کرد و در ۵۲ سال، نویسندگان، شاعران و روزنامه نگاران بسیار زیادی را به جامعه ی ادبی و روزنامه نگاری تقدیم کرد. به قول مجید فلاح شجاعی (دبیر تحریریه جوانان امروز)، جوانان امروز در قبل از انقلاب به تیراژ بالای ۳۰۰ هزار نسخه چاپ می شده است!
افسوس که بعد از پنج دهه پُر فراز و فرود، انتشار مجله ی «جوانان امروز» در شهریور ۱۳۹۷ متوقف شد! شرایط اقتصادی و گرانی کاغذ، دامنِ مجله ی پُر سابقه ی ایران را گرفت و باعث شد درِ اتاق آن برای همیشه بسته شود. تعطیلی یک نشریه، تعطیلی یک دانشگاه است. تعطیلی ترویج فرهنگ و ادب، تعطیلی آگاهی و دانستن …. البته مطمئنم گوش مدیران کشور، از حرف های من پُر است و تعطیلی نشریه قدیمی کشور برای آنها و شاید برای خیلی های دیگر مهم نخواهد بود!
احساس خوبی ندارم. مدت هاست که احساس خوبی ندارم.
مصطفی بیان
چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور / شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۷