📓 سال کلاغ/ نوشتهی مریم سمیعزادگان
✅ معرفی: مصطفی بیان
🔹 فرقی نمیکند دختر خان باشی یا کنیز دربار و یا حتی ملکه ایران، اگر اجاقت کور باشد و نتوانی برای مَردت فرزند بیاوری، یک روز میبینی بعد از آن همه عشق و قربانصدقه رفتنها، قباله ازدواجت را جلوی پایت میاندازد و خیلی راحت دختر آفتابمهتاب ندیده و ترگلورگلی را جایگزین تو میکند!
میبینی که به غیر از شستوشو و بلهقربان گفتن، باید برای مردت فرزند بیاوری؛ آن هم #پسر. گویا جنسیت فرزند برای مردها فرق میکند!
🔸داستانِ «سال کلاغ»، داستانِ تلخ دختران و زنان سرزمین ماست. از #ثریا که روزی ملکه ایران بود تا دیگر دختران و زنان این سرزمین که به شوق دیدار ملکه محبوبشان کنار خیابان میایستادند تا عبور ماشین ملکه و شاه را ببینند.
🔹 خبری منتشر شده بود: ملکه نمیتواند برای شاه ولیعهد به دنیا بیاورد.
مجلس شورای ملی، شاه و خاندان سلطنتی را تحت فشار گذاشته بود. کشور به ولیعهد نیاز داشت. شاهِ جوان مصمم بود زندگی مشترکشان را نجات دهد؛ اما اگر مجلس تصمیم به جدایی بگیرد حتی شاه هم نمیتواند رای را تغییر دهد. منافع ملی به منافع شخصی شاه ارجح است. شاه باید هر چه زودتر برای حلِ این مشکل چارهای بیاندیشد.
🔸بالاخره روزنامه کیهان تیتر زد: «ملکه ثریا با تشریفات رسمی تهران را ترک کرد.» و مجله اطلاعات هفتگی نوشت: «ثریا هرگز فراموش نخواهد شد.» شاه جوان در روز اول سال نو اعلام کرد: «برای تامین آینده کشور و حفظ سلطنت موروثی ناچار شدم از همسر عزیزم که در سختترین مواقع شریک و یار وفادار من بود، جدا شوم.» شوک بزرگی بود برای مردم. این اتفاق از آن اتفاقهایی نبود که زود به فراموشی سپرده شود.
🔹 رمان «سال کلاغ» داستانِ ملکه ثریا، خانیمبال، عالیهخانم، قیزبسدی، فرنگیس، شهناز، خرم و اولماز است. زنانی که مردانشان عاشق #پسر هستند. جمشید، فرزند ارشد یوسفخانِ تاجر و خانیمبال بود. وقتی جمشید به دنیا آمد کِیف یوسفخان کوک شد و قدغن کرد که خانیمبال دست به سیاه و سفید بزند و آشپزی و رُفتوروب را به اولماز سپرد.
🔸 امسال، رمان و مجموعهداستان ایرانی زیادی خواندم. میتوانم اعتراف کنم، رمانِ «سال کلاغ» بهترین #داستان_ایرانی ست که امسال خواندم. نثر روان، تعلیق، کشش داستانی، جذابیت، شخصیتپردازی و روایتداستانی، همگی عالی بود. خیلی دوست داشتم پایان داستان را بدانم و نگران بودم مثل اکثر رمانهای ایرانی، پایانی سرد و شتابزده داشته باشد که اینگونه نشد.😊
تنها نقدی که به این داستان دارم این است که ای کاش مکالمه جمشید و گاسم در صفحه ۱۷۰ به آن شکل ردوبدل نمیشد؛ زیرا خواننده در صفحه ۱۴۶ به معمای گاسم پی برده بود😉
🔹 این اولین کتابیست که از #مریم_سمیعزادگان میخوانم. رمانِ سال کلاغش باعث شد تا رمانِ «آقادار» را خریداری کنم. رمانی که چاپ دومش، همزمان با رمان «سال کلاغ»، تابستان امسال منتشر شده است.😊
▪️سال کلاغ، مریم سمیعزادگان، نشر تندیس
منتشر شده در سایت کلبه کتاب کلیدر
https://klidar.ir/post-1808-%D8%B3%D8%A7%D9%84-%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%BA