اوایل آبان ماه، برگزیدگان جایزه ادبی «هفت اقلیم» معرفی شدند؛ و کتاب «ساکن خانه ی دیگران» نوشته ی محمدرضا زمانی از نشر ثالث به عنوان بهترین مجموعه داستان معرفی شد.
در این کتاب، همانگونه از نامش پیداست، «خانه» محوریت دارد. موضوع اصلی اکثر داستان ها خانه است.
کتاب، شامل ده داستان است؛ داستان هایی از آدم های آواره که دچار پوچی روزمرگی شده اند، به گونه ای ساکنِ خانه ی دیگران هستند. حتی راوی داستان ها هم به نوعی در خانه ی خودش نیست. عوضش دیگران در خانه ی او هستند.
آدم های این مجموعه داستان کلافه اند. از همه طیف هستند. بعضی جسم دارند و بعضی جسم ندارند؛ یا در حافظه اند یا از گذشته آمده اند و یا روح اند و از عالم غیب کوچ کرده اند. نکته ی مهم این است که تمام آدم ها ساکن این تکه ی زمین اند.
خانه های این مجموعه داستان، آجری یا سنگی، نه خیلی بزرگ، نه خیلی کوچک، نه خیلی ارزان و نه خیلی گران هستند. گاه دیوارها ضخیم، و گاه کم قطرِاند، آنقدر که حتی صدای پای همسایه و یا قیژقیژ اسباب و وسایل به گوش می رسند، انگار که در آن خانه روح وجود دارد.
در هر داستانِ این مجموعه، آدم ها گرفتار یک حادثه ی تلخ یا خشونت هستند و یا چیزی یا کسی را گم کرده اند. که نویسنده گاه با زبانی طنز، تا حدی از این تلخی کاسته است.
به اعتقاد من، داستان «حفره ی مشترک» سوژه ی جالبی دارد. راوی داستان، یک خانه معمولی دارد با یک سوراخ در سقف آن، که می تواند بیشتر آشپزخانه ی همسایه را ببیند. مرد و زنِ همسایه طبقه ی بالایی از روی سوراخ بالای سرِ راوی میپرند و قرار گذاشته اند هر بار هم را دیدند سلام نکنند.
داستان «حفره ی مشترک» خیلی خوب شروع می شود. خواننده کنجکاو است تا بداند در ادامه ی داستان چه رخ میدهد؛ ولی همین چاشنی تعلیق در ابتدای داستان، به مرور کمرنگ می شود؛ که چرا فرزند خانواده ی همسایه گم شد؟ و از همه مهمتر، راوی در داستانِ مرد و زن همسایه چه نقشی داشت؟ فقط صدای ذهن مردِ همسایه بود؟ و سوال های بعدی.
به اعتقاد من، اکثر داستان های این مجموعه، یک سری حرف های ناگفته در ذهن پُرتلاطم راوی (نویسنده) است تا داستان. به همین دلیل تعلیق، کشش و جذابیت کمتری را در پایان اکثر داستان های این مجموعه شاهد هستیم.
مصطفی بیان / داستان نویس
آبان ۱۴۰۰
داستان نویس و منتقد ادبی