بایگانی برچسب‌ها : سیمین دانشور

از رئالیسم تا مدرنیسم و پسامدرنیسم در داستان های سیمین دانشور

عنوان مقاله : از رئالیسم تا مدرنیسم و پسامدرنیسم در داستان های سیمین دانشور

با نگاهی به داستان های شهری چون بهشت، زایمان، به کی سلام بکنم؟، مردی که بر نگشت و میزگرد

سیمین دانشور اولین مجموعه داستانش را با نام «آتش خاموش» در سن بیست و هفت سالگی منتشر کرد. نوشتن داستان هایی از نظرگاه نوجوانان، یکی از مهم ترین دل مشغولی های سیمین دانشور در مجموعه داستان «شهری چون بهشت» است که در سال ۱۳۴۰ یعنی در چهل سالگی منتشر کرد. دانشور در داستانی که نامش را به کتاب داده، با در هم آمیختن واقعیت و رویا، نوشته ای زیبا پدید می آورد. رویاهای دده سیاه – تلاش برای گشودن دریچه ای به امید واهی – با سرخوردگی های نوجوانی که داستان را روایت می کند، هم خوانی می یابد؛ زیرا عشق علی نیز چون زندگی دده، پایانی تلخ دارد. گویی نویسنده به زندگی هر یک از آنها از دید دیگری نگریسته است.

داستان «شهری چون بهشت» با اینکه درباره زندگی چندین شخصیت اساسی آن، از جمله علی، مهرانگیز و نیّر است، اما به گونه ای زیبا وحدتی دارد که می توان همه را داستانی واحد در نظر گرفت. با آمیخته شدن واقعیت و رویا و زبان متفاوت راوی داستان با زبان شخصیت های داستان، تأثیری ویژه بر خواننده تحمیل می شود. راوی داستان (دانای کل محدود) با زبانی رسمی و متداول در متون علمی به روایت داستان می پردازد، که می توان گفت زبان او با زبان شخصیت های داستان غریبه است. زبان و لهجه افراد درون داستان، فضای جنوب ایران را یادآور می شود. استفاده از کلمات محلّی و قدیمی، به همراه ضرب المثل ها، اصطلاحات و باورها و خرافات آن زمان، باعث نوعی غریب سازی داستان با خوانندگان امروزی شده است؛ تا جایی که برای فهم آنها باید به فرهنگ های لغت رجوع کرد. نحوه زندگی شخصیت ها به گونه ای با ما غریبه است. شرح حال افراد مختلف، که به گونه ای در قالب جملات امید و آرزوهای خود را بر بادرفته می بینند، سبب می شود روایت به وحدتی بی نظیر دست پیدا کند. راوی با تصویر سازی های خود، که غالب ترین صنعت این داستان به حساب می آید، به همراه استفاده فراوان از اصطلاحات و تعبیرات جنوبی و کاربرد کنایه ها و ضرب المثل ها، به این وحدت روایی توانی دو چندان بخشیده است. گاهی موارد راوی داستان با نشان دادن زبان محلّی خاص شخصیت ها، از جمله مهرانگیز، سبب شده است که به تفاوت دو دنیا پی ببریم. دنیای دده سیاه با دنیای دیگران متفاوت است؛ حتی در زبان و دستور زبانی که در صحبت هایش به کار می برد.

داستان از میانه شروع می شود و پس از چند صفحه به اول باز می گردد و آن را شرح می دهد. از این منظر، داستان از رویداد عینی جدا می شود؛ چرا که ترتیب وقایع در داستان با ترتیب وقایع در واقعیت تفاوت دارد.

داستان «زایمان»، ششمین داستان از مجموعه داستان «شهری چون بهشت» است. در این داستان، راوی با نمایش کنش و گفت و گوی دو شخصیت اصلی در صحنه های بیرونی از قالب راوی دانای کل خارج می شود و حرکات و اعمال و حرف های دو شخصیت اصلی را به گونه ای عینی و بیرونی، بدون نشان دادن نادیده های درونی و روحی آنها با شیوه ی زاویه دانای کل محدود ارائه می کند.

در همین گفت و گوی دو نفره، نویسنده خواسته درون مایه و اندیشه ی داستانش را مطرح کند و تقابل دو نگاه به عشق را نیز نشان دهد. شخصیت اصلی داستان ماماست و مفهوم «عشق» را فراگیر و حتی در لبخند یک مادر و نگاه پُر محبت یک انسان به انسانی دیگر تعمیم می دهد اما شخصیت دیگر داستان مفهوم «عشق» را در عرصه ی غرایز و هوس پیش پاافتاده و طبیعی می بیند: «من عشق را به بند ناف آویزان دیده ام. حتی عشق را بخیه زده ام. عشق را دیده ام در حال خونریزی که هر چه ارگتین بزنی خون بند نیاید. عشق را دیده ام در ترس، ترس از پدر و مادر، ترس از زن و بچه، ترس از آبستنی. عشق را دیده ام از زن و بچه، ترس از ابستنی. عشق را دیده ام در سقط جنین. عشق را دیده ام در چاقو که به سفیدی ران خورده، آن هم برای یک لنگه ابروی هم دم دندان طلا.»

مهین باز این طور فلسفه بافت: «اگر آدم عاشق بشه، همه ی دردها و خستگی ها و دل زدگی ها رو فراموش می کنه.»

این تقابل در پایان داستان با زایمان به اوج می رسد و مفهوم «عشق» را فرازمینی و با شکوه به زایش و زندگی نوزاد نشان می دهد. در این داستان یک تقابل دیگر نیز وجود دارد که تقابل اول را در کلیت خود تکمیل می کند تا جان مایه ی چند وجهی روایت را پدید آورد. در آغاز داستان، پدر دو شخصیت اصلی، مُرده اند و آنها در سوگ مرگ پدر سیاه پوش اند. می توان به این نتیجه رسید که «زایش» معنای زتدگی دارد و «مرگ» را تحقیر و مغلوب می کند.

مجموعه داستان «به کسی سلام بکنم» سال ۱۳۵۹ منتشر شد. داستان «به کی سلام بکنم؟» از این مجموعه داستان از بهترین داستان های سیمین دانشور محسوب می شود. نویسنده در این داستان، زنی را نشان می دهد که از همه جا رانده شده و در لابه لای خیالات خود گم شده است و تنها دل خوشی اش زنده کردنِ یاد گذشته هاست. انگار زن دارد برای خواننده دردِ دل می کند؛ و حدیث نفس می کند و می کوشد با زنده نگه داشتن یاد گذشته با حسِ «تحقیر شدن» مقابله کند.

«ناگهان خیال کرد که این جوان دامادی است که آرزو داشت داشته باشد اما نداشت و این زن دختر خودش است. بعد اندیشید که تمام مردم شهر قوم و خویش و کس و کار او هستند و از این اندیشه یک آن دلش خوش شد. رو به همه سلام گفت و ناگهان زد به گریه و حالا اشک می ریخت که انگار حاج اسماعیل همین دیروز گم شده بود.» (از متن داستان)

سیمین دانشور مجموعه داستان «به کی سلام کنم» را در گرماگرم سیاست زدگی جامعه انقلابی، منتشر می کند. نویسنده در داستان «به کی سلام کنم» دلواپسی های زنان و کنار هم نهادن جزئیاتی که حال و هوای خاص اثر را پدید می آورند، شخصیت قهرمان خود را شکل می دهد.

داستان «مردی که برنگشت» اولین بار در سال ۱۳۴۰ منتشر شد. این داستان از مجموعه داستان «شهری چون بهشت» انتخاب شده است. داستان حول زندگی شخصیت اصلیِ آن – محترم (دختر بی سروپا مشدی اصغر پینه دوز) – شکل می گیرد و رویداد اصلی داستان، ناپدید شدن ابراهیم (همسر محترم) است که هیچ دلیلی هم برای آن ذکر نمی شود. مضمون داستان جان یک زن و حضور مقتدرانه در گفتمان مردسالانه نشان داده می شود. هنر نویسنده را در این دید که با ایجاد فاصله ی زیبایی شناختی بین خواننده و شخصیت اصلی، در عین ایجاد همدلی عاطفی با محترم، خواننده را به نگرشی انتقادآمیز درباره ی او سوق می دهد. شخصیت پردازی مناسب باعث شد تا ساختار داستان از ایجاز برخوردار شود و درون مایه آن هنرمندانه به خواننده القا شود. سر در نیاوردن محترم از این که زنان به چه مفهوم «بی جنبه» اند، نماد ناتوانی از درک گفتمانی است که او تاکنون فقط به آن تسلیم شده، اما هرگز نیازی به تعامل مستقیم با آن نمی دیده است. نمونه ی این تسلیم، گریه سر دادنِ او پس از شنیدن سخن «مرد گردن کلفت» درباره ازدواج مجدد ابراهیم است: محترم به جای این که فرهنگ مردسالانه را به چالش بگیرد، صرفا عجز و استیصالی سنخی را به نمایش می گذارد.

دکتر حسین پاینده در کتاب «داستان کوتاه در ایران / داستان های مدرن» می نویسد: نقشی که دانشور در این داستان به خواننده وا می گذارد، داستان را از روایتی تک صدایی به محصول همکاریِ مشترک خواننده و نویسنده تبدیل می کند. بدین ترتیب، داستان دانشور – برخلاف روال غالب در داستان هایی که در دهه ی ۱۳۴۰ در ایران نوشته می شدند – مروج فرهنگی چند صدایی و اعطای نقش به خواننده شد.» (دکتر پاینده، داستان «مردی که برنگشت» را حرکت به سوی پسامدرنیسم می داند و توضیحات فراوانی درباره ی این داستان نوشته است).

از نمونه های دیگر رویکرد پسامدرنیستی در داستان «میزگرد» می توان دید: «گفتم – آقای رستم، از شما شروع می کنم. راست است که شما با سیمرغ رابطه داشته اید و پَرِ او در جنگ با اسفندیار موجب مرگ آن جوان ناکام شد؟» (شروع داستان).

این داستان در مجموعه ای به نام «انتخاب» منتشر شده است. این داستان را یک «مصاحبه گر» روایت می کند که با برخی شخصیت های ادبی و اسطوره ای مانند رستم، سعدی، حافظ و مهدی اخوان ثالث به گفت و گو نشسته است. پیرنگ داستان عمدتا تشکیل شده است از پرسش های مصاحبه گر و پاسخ هایی که شخصیت های یاد شده به او می دهند، به علاوه جملات معدودی که مصاحبه گر در پرانتز اضافه می کند و بیشتر به توضیحات مربوط به صحنه و نحوه ی عمل شخصیت ها در نمایشنامه شباهت دارند، مانند این که می گوید: «رستم سر به زیر می اندازد. اشک می ریزد روی ریش دو شاخه اش…» مصاحبه گر در طول داستان پرسش های گوناگونی می کند که همگی به چند و چونِ اعمالِ این شخصیت ها آن گونه که از تاریخ و متون ادبی می دانیم، مربوط می شوند. با دقتِ بیشتر می توان گفت راوی پرسش های خود را در پی سنجش درستی یا نادرستی دانسته هایی درباره ی این شخصیت ها مطرح می کند.

دکتر حسین پاینده در کتاب «داستان کوتاه در ایران / داستان های پسامدرن» می نویسد: «کارکرد صنعت ادبی آیرونی در این داستان (میزگرد)، تردید آفرینی درباره ی صحت دانسته های ما درباره ی تاریخ است. راوی با سوالاتِ خلاف توقع (از قبیل این که می پرسد آیا زن و دختر سعدی «سر و گوش شان می جنبیده»، یا آیا حافظ به رغم داشتن زن و فرزند معشوقی هم به نام «شاخ نبات» داشته است)، تلویحا این برنهاد را تقویت می کند که معرف تاریخی همواره موضوعی حل و فصل ناشده است…. از منظر پسامدرنی که دانشور در داستان «میزگرد» اتخاذ کرده است، تاریخ به جای آن که مفروض و بی چون و چرا تلقی شود، می بایست بحث انگیز باشد. به همین دلیل، راوی لازم می بیند صحت و سُقم روایت مشهوری را که درباره ی ملاقات حافظ با امیر تیمور در کتاب های تاریخ ذکر شده است، با پرسش مستقیم از خود حافظ بسنجد…. راوی صرفا یک مصاحبه گر است و از سرِ نادانستگی به مصاحبه با شخصیت هایی مانند رستم و سعدی و حافظ و اخوان ثالث روی آورده است. سردرگم بودنِ راوی را از آنجا می توان دریافت که او برای تعیین درستی و نادرستی استنباط ها و معرفت عامی که ما از تاریخ داریم، ناگزیر از مورد پرسش قرار دادنِ شخصیت های داستان است…. داستان «میزگرد» مشوق بی اعتمادی به درستی بی چون و چرای روایت های تاریخی است.»

پاینده می نویسد: «این گفته ی اخوان ثالث در بخش پایانیِ داستان میزگرد، هم حاکی از تلاشی پسامدرنیستی برای نفی دوبودگیِ تاریخ و داستان است و هم این که بُعد سیاسی و دموکراتیکِ دیدگاه مطرح شده در این داستان را باز می تاباند: «در افسانه ها هم اگر تمام حقیقت منعکس نباشد، جزئی از حقیقت هست. تو حقیقت را بیرون بکش.»»

سیمین دانشور یکی از نویسندگانی است که با نگاهی زنانه و ویژه به موضوع شک اندیشی و سرگردانی فلسفی و زیر بنایی انسان معاصر در داستان هایش به ویژه جزیره ی سرگردانی و ساربان سرگردان توانسته است؛ این شک اندیشی و سرگردانی را منعکس کند. نگاه خاص او و دریافت و بیان دغدغه های زنانی از طبقات مختلف جامعه چه با سواد و روشنفکر، چه بی سواد و عقب مانده و چه فقیر و چه غنی باعث شده است که آثار او در ردیف یکی از نویسندگان قابل توجه قرار گیرد. همچنین به کار گرفتن تکنیک هایی از متون مدرن و پست مدرن آثار او را به موفقیت بیشتر نزدیک کرده است.

ویژگی‏ های مهم و شاخص داستان مدرن عبارتند از: شخصیت منزوی و ضد قهرمان بودن، راوی غیر قابل اعتماد، عدم توالی خط زمانی، روایت کردن رویدادهای درونی ذهن، استفاده از تکنیک تک‎ گویی درونی و سیلان ذهن، ابهام وضعیت شخصیت اصلی، فرجام باز و … سیمین دانشور در داستان‎ هایش بر آگاهی فردی، روان ‎شناسی و درون ‎نگری تاکید می کند و ذهن شخصیت‏ ها را می کاود؛ ولی با نقد این داستان ‏ها معلوم می شود که مشخصات مدرن در اغلب داستان‎ ها قوی است، و سیمین دانشور به عنوان یک نویسنده مدرن توانسته است معضلات جامعه مدرن را به خوبی به نمایش بگذارد.

محیا سادات اصغری در پایان نامه «نمودهای پسامدرنیسم در آثار سیمین دانشور» می نویسد: «برخی شگردها و عناصر پسامدرن مانند ویژگی هایی چون فروپاشی فرا روایت ها، عدم قطعیت، تردید، سرگردانی، پارانویا و بدبینی، امتزاج واقعیت و خیال از طریق اتصال کوتاه، پیوند دوگانه و عدم اقتدار مولف، تناقض و فقدان هویت، بهره گیری از طنز و عدم انسجام، همه و همه ترفند هایی هستند که این نویسنده برای برجسته کردن عنصر وجود شناسانه در اثرش و غلبه ی آن بر عنصر معرفت شناسانه به کار گرفته است و بدین ترتیب برخی آثار داستانی خود را با عبور از مرزهای مدرنیسم به حوزه ی پسامدرنیسم وارد ساخته است.»

مصطفی بیان / داستان نویس

چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / شماره ۱۱۰ / مهر ۱۳۹۸ 

منبع:

میرعابدینی، حسن.«صد سال داستان نویسی ایران/ چهار جلد». نش چشمه. چاپ پنجم

میرعابدینی،حسن.«هشتاد سال داستان کوتاه ایرانی/جلد اول». نشر کتاب خورشید. چاپ ششم

میرعابدینی، حسن.«تاریخ ادبیات داستانی ایران». انتشارات سخن. چاپ اول.

پاینده، حسین.«داستان کوتاه در ایران / داستان های مدرن».انتشارات نیلوفر. چاپ دوم.

پاینده، حسین.«داستان کوتاه در ایران / داستان های پسامدرن». انتشارات نیلوفر. چاپ دوم.

اصغری، حسن.«کالبد شکافی بیست داستان کوتاه فارسی». نشر ورا. چاپ اول ۱۳۹۶

ذوالفقاری، حسن.«چهل داستان کوتاه ایرانی از چهل نویسنده ی معاصر». انتشارات نیما. چاپ اول

دانشور، سیمین. «به کی سلام کنم؟». انتشارات خوارزمی. چاپ پنجم.

دانشور. سیمین.«شهری چون بهشت». انتشارات خوارزمی. چاپ هفتم.

مقاله «نقد و بررسی شهری چون بهشت از دیدگاه فرمالیستی». سید شهاب الدین سادات و بهاره سقازاده

تاثیرات ادبیات کلاسیک فارسی در داستان نویسی معاصر فارسی

عنوان مقاله: تاثیرات ادبیات کلاسیک فارسی در داستان نویسی معاصر فارسی

با نگاهی به کتاب «تاثیر ادبیات کلاسیک فارسی در داستان نویسی معاصر» نوشته معصومه صادقی

 

در ادبیات کلاسیک ایران با نمونه های متنوعی از آثار ادبی مواجه می شویم که در توسعه ی روایت و نثر داستانی ایفای نقش کرده اند. از افسانه های اسطوره ای و تاریخی گرفته تا آثاری که به روش کشور داری و آداب درباری می پردازند مثل سیاست نامه نظام الملک، منظومه های تعلیمی چون مصیبت نامه ی عطار و مخزن الاسرار نظامی؛ تمثیل های فلسفی و رمزی از قبیل حی بن یقظان ابن سینا و آثار سهروردی مانند آواز پر جبرئیل؛ مناظره هایی به قصد آزمونِ قهرمان که ریشه در درخت آسوریک دارند و در ادبیات رواییِ فارسی به شکل های گوناگون در آمده اند؛ و قصه هایی با بن مایه ی سفر به عالم ملکوت مثل ارداویراف نامه یا سیرالعباد الی المعادِ سنائی؛ یا داستان های عاشقانه که نمونه هایی متعددی در حماسه ی شاهنامه دارد اما در دوره ی غزنوی به صورت داستان هایی مستقل در می آید و در ویس و رامینِ فخرالدین اسعد گرگانی و خمسه نظامی شکل خاص خود را می یابد.

ادبیات کلاسیک فارسی گنجینه ای سرشار از واژگان اصیل فارسی، ترکیبات واژگانی، بازی های زبانی (آرایه های ادبی) و همچنین اندیشه ها، مضامین، درونمایه های داستانی و نیز شیوه ها و شگردهای بیانی است که داستان نویس امروز می تواند با بهره گیری، تاثیر و الهام از آنها در خلق اثر هنری خود با دقت بیشتری عمل کند.

برای شناخت چگونگی اثر پذیری داستان معاصر از ادبیات کلاسیک، لازم است علاوه بر آشنایی با ادب کلاسیک، آثار داستانی ای که از ادبیات کلاسیک فارسی تاثیر پذیرفته اند نیز با دقت مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند تا به رگه های تاثیرپذیری آن از متون کهن و سنت ادبی پی برد. اگر چه می توان تاثیرپذیری های ادبی را در دو حوزه ی «صورت» و «محتوا» مورد بررسی قرار داد:

 

  • تاثیرات زبانی
  1. کاربرد واژگان کهن: ادبیات کلاسیک فارسی گنجینه ای غنی از واژگان است و طبیعتا نویسنده که ابزار آفرینش ادبی اش را واژگان تشکیل می دهد، با مطالعه و انس با ادبیات کلاسیک فارسی، بهتر و بیشتر واژگان را می شناسد و دایره ی واژگانی خود را گسترش می دهد. از سوی دیگر نویسنده گاه به تناسب روایت نیاز دارد از واژگان کهن بهره بگیرد و شناخت ادبیات کلاسیک او را از این نظر نیز یاری می رساند.

به عنوان مثال در اکثر آثار محمود دولت آبادی تاثیر آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی در نثر و زبان داستان خویش مشاهده می شود. آشنایی دولت آبادی با ادبیات کلاسیک فارسی باعث خلق رمان «جای خالی سلوچ» می شود. این اثر نیز از نظر زبانی و اندیشگانی (مضامین) تحت تاثیر آثاری چون شاهنامه، تاریخ بیهقی، سعدی، حافظ، عطار قرار گرفته است که دولت آبادی بارها به مطالعه ی آنها پرداخته است.

 

  1. نثر شاعرانه: در قرن های پیش در شکل داستانی رمانس، نثر شاعرانه فراوان به کار می رفت زیرا با ماهیت رمانس سازگاری داشت. اوج این نثر در گلستان سعدی است. بنابراین می توان کاربرد نثر و زبان آهنگین در داستان های امروز را تاثیر نثر کهن دانست.

از ویژگی های بارز آثار دولت آبادی مانند کلیدر، جای خالی سلوچ و طریق بِسمِل شدن، زبان و نثر شاعرانه آنهاست. دو دلیل عمده این ویژگی نثر دولت آبادی: یک خراسانی بودن اوست یعنی قرار گرفتن در منطقه ای که از لحاظ زبان بسیار غنی است و دلیل مهم تر مطالعات عمیق و کنکاش او در این آثار بده است. محمود دولت آبادی در نشریه هفت (مهر ماه ۱۳۸۷) در این باره می گوید: «وقتی بیهقی را خواندم متوجه شدم به زبان مادری من بسیار شبیه است.» دولت آبادی ادامه می دهد: «من با شاهنامه فردوسی مثل خیلی از مردم ایران از دوران کودکی انس داشتم. من به دانشگاه که نرفتم، دبیرستان را هم تمام نکردم؛ بنابراین آن وقت ها خودم باید می گشتم و ادبیات قدیم را پیدا می کردم و دنبال این بودم که بدانم در این کتاب چیست؛ اما بعد از اینکه این ها را به صورت منظوم دیدم، با خودم گفتم چرا این ها به نثر نوشته نشده که من بتوانم فارغ از شعر و قافیه و ریتم، موضوع و قصه این ها را بفهمم. بنابراین همین طور جستجوگرانه در پی آن بودم.»

 

  1. ویژگی های بلاغی: ویژگی های بلاغی و آرایه های ادبی از دو جنبه مورد توجه است؛ اول صرف استفاده از این آرایه ها به عنوان شیوه ای برای آرایش کلام که گذشتگان در آثارشان فراوان آنها را به کار می بردند، دوم آرایه هایی که از جنس ادبیات کلاسیک است و رنگ و بوی همان آرایه ها را دارد و به همان صورت در ادبیات کلاسیک دیده می شود.

محمود دولت آبادی با تامل در شاهکارهای ادب فارسی، نه تنها توانسته است به زبانی پیراسته و شیوا دست یابد، بلکه از جنبه صور خیال نیز از تجربیات بزرگان ادب فارسی بهره ها برده و برای پُر بار کردن زبانِ داستان از عناصر خیال استفاده کرده است.

 

  1. ویژگی های دستوری متاثر از ادبیات کلاسیک فارسی: برخی ویژگی های دستوری مانند نحو خاص جملات، جابه جایی ارکان جمله همچون تقدم فعل بر فاعل و مفعول، کاربرد حرف اضافه به شیوه ی خاص، حذف فعل با قرینه و بی قرینه … از ویژگی های نثر گذشته ی فارسی است که در برخی داستان های امروزین نیز دیده می شود و کاربرد آنها رنگ کهنگی و قدمت به اثر می بخشد و گاهی در ایجاد لحن، فضاسازی و شخصیت پردازی داستان ها موثر است

 

  • تاثیرات شگردی

منظور از شگرد در اینجا شگرد ادبی یا روایی، شیوه و فنون خاصی در بیان ادبی و روایت داستانی است. رمان نویسان به برخی از شیوه های روایی اشاره کرده اند که از گذشته وجود داشته و در برخی رمان ها نیز مورد استفاده قرار گرفته است. میریام آلوت در کتاب «رمان به روایت رمان نویسان» می نویسد: «در مراحل نخستین از سیر تحولی رمان، انتخاب شیوه ی روایت، چه در عمل و چه در مقام نظر، محدود می شد به نخست شیوه ی نقالی حماسی ، دوم خاطره نویسی، سوم شیوه نامه نگاری. بیشتر فنون روایی آغازین، در واپسین گام، آبشخور از همین شیوه ها دارند.» از میان شیوه هایی که وی نام می برد، لااقل درباره ی شیوه ی نخست به اطمینان می توان گفت که در ادبیات کلاسیک فارسی وجود داشته و داستان نویسان معاصر ایرانی نیز از آن بهره برده اند. این مساله از آن رو بین شد که برخی نویسندگان و منتقدان بر آن باورند که داستان ایرانی فرم و ساختارش را از غرب گرفته است و بحث درباره ی فرم ها و شگردهای روایی متاثر از ادبیات کلاسیک فارسی ظاهرا بیهوده است؛ سخن بر سر نفی تاثیر آثار غربی بر داستان ایرانی نیست، بلکه بحث بر سر آن است که همه ی شگردها و فرم ها لزوما از داستان های غربی تقلید نشده است؛ بسیاری از شگردهای روایی در گنجینه ی عظیم ادبیات فارسی بوده است و نویسندگان از آنها بهره برده اند. امیرحسن چهل تن در کتاب «ما نیز مردمی هستیم» می نویسد: «شیوه تداعی معانی که ده سالی است به عنوان نشانه ی نبوغ نویسندگان غربی، از بدیع ترین کشفیات داستان نویسی تلقی شده است، در ادبیات فارسی پیش از ما روشی معمول و عادی بوده است.» ، چنان که بسیاری از قصه های مثنوی با اسلوب تداعی پدیدار می شوند.

هوشنگ گلشیری در مقاله ی «روایت خطی منابع شگردهای داستان نویسی در ادبیات کهن» می نویسد: «شیوه ی خاص قصه گویی قرآنی که ما اصطلاحا شیوه ی اشارتی می گوییم، و حضور آخر داستان در آغاز و یا در بند بند هر آیه که ما در برابر شیوه ی خطی توراتی، شیوه دایره ای می گوییم، همان مختصه ای است که در بخش عظیمی از داستان های ادب کهن ما موجود است. سابقه ی این نحوه روایت را شاید بتوان در اوستا نیز دید مثلا در گاتها، که به جای روایت خطی یک قصه، به پاره پاره های اعمال داستانی اشاره می شود، انگار که با ذکر بعضی اعمال بخواهیم کل یک قصه را احضار کنیم.»

حسین حداد در مقاله ی «مقدمه ای بر شگردهای روایت در درام ایرانی» می نویسد: «قرن ها پیش از تجربه ی جدید غرب در زمینه ی کشف شکل های نوین داستان پردازی، شکل شکنی ساخت های متعارف، روایت گوناگون از رویدادهای واحد، و سرانجام دیدگاه های غیر متعارف در نحوه روایت داستان، ادبیات و داستان پردازی ما دارای سنتی تودرتو و روایت در روایت بوده است.»

شهریار مندنی پور در گفتگو با یوسف علیخانی در کتاب «نسل سوم داستان نویسی امروز» به نکته ی مهمی اشاره می کند: «شیوه ها، فرم ها و شگردها، چون برآمده از سازه های زبان هستند پس امکان نمودشان در هر فرهنگ و هر زبانی هست. یعنی راه و رسم و رفت و آمد داستان در زبان های گوناگون تقریبا مشابه است. با این نگره و فرضیه، پس دیگر نمی توانیم به راحتی حرف از تقلید بزنیم. شیوه شگرد فلش بک ذاتی زبان است، تعلیق در ذات هر جمله حتی جمله ی خبری هست؛ بنابراین طبیعی است که در داستان نو ایرانی هم شاهد مثلا فلاش بک ، تعلیق ، تغییر زاویه دید ، بازی با زمان های روایت باشیم. یا همین طور، سیال ذهن که اصلا حالتی در ذهن همه ی انسان هاست. بنابراین، استفاده از این شگردها که جهانی زبان هستند، تقلید نیست، این ها امکانات زبان هستند… هیچ فرهنگ و ملتی نمی توان ادعا کند که مثلا شگرد فلاش بک یا سیال ذهن، یا حضور نویسنده در متن از آن اوست، چرا که نخستین بار و بیشتر نویسندگان این فرهنگ یا این ملت به کارش برده اند. اما در نحوه ی استفاده از این شیوه ها و شگردها، تقلید ممکن است.»

از شگردها و فنونی که در روایات ادبیات کلاسیک فارسی وجود دارد و در داستان های معاصر نیز دیده می شود:

 

  1. براعت استهلال: به بیان ساده «خوش آغازی تناسب بین مقدمه و موضوع اثر» است.

سرآغاز رمان «سووشون» اثر سیمین دانشور بیتی از حافظ نقش بسته که علاوه بر اشاره به نام داستان، زیباترین و موجزترین براعت استهلال برای این اثر محسوب می شود:

شاه ترکان سخن مدعیان می شنود

شرمی از مظلمه ی خون سیاووشش باد

فارغ از آن، در فصل آغازین داستان نیز اشاراتی به سرانجام داستان می شود که می توان آن را براعت استهلال برای این اثر دانست و پیداست دانشور در آفرینش سووشون به این شگرد داستانی توجه داشته است.

نادر ابراهیمی در براعت استهلال این اثر را در بخش براعت استهلال زبانی مورد بررسی قرار می دهد و توضیح می دهد که می توان براعت استهلال سووشون را محتوایی یا تصویری یا شخصیتی و در نهایت استهلال مرکب تلقی کرد. به نظر می رسد که کل فصل اول این رمان در واقع براعت استهلال است و در آن نویسنده خواننده را از اوضاع سیاسی و اجتماعی شیراز، مسئله قحطی، مشکل نان، دیدگاه یوسف نسبت به این ماجرا، مهر و محبت بین یوسف و زری، ایستادگی یوسف در برابر انگلیسی ها، نگرانی زری برای یوسف و کشیده شدن جنگ به حریم خانه زری و غیره آگاه می کند.

محمود دولت آبادی، رمان «جای خالی سلوچ» را از بزنگاه حساس و مناسبی شروع می کند. داستان با یک بحران آغاز می شود؛ بحرانی که به یکباره مخاطب را در خود می کشد و با داستان همراه می کند. ضرباهنگ تند داستان با نگرانی ها و سرگشتی های مرگان و با همه ی آنچه در فصل های بعدی، از گمشدگی و نبود سلوچ روایت می شود همخوانی دارد. در همان چند سطر اول شخصیت های اصلی معرفی می شوند تا در فصل های بعد بنابر مفتضای روایت کاملا پرداخت و شناسانده شوند. تنگدستی و شرمندگی سلوچ، سردی و فقر حاکم بر زمینج، بی تفاوتی مردم روستا در آنچه بر سر مرگان می رفت و تنهایی مرگان در اوج سختی ها، در چند سطر نخست رمان پدیدار می شود.

 

  1. نماد پردازی: آشکارترین و گسترده ترین نمادی که سیمین دانشور در رمان «سووشون» به کار می گیرد، نماد «خانه» است برای همه ی ایران. هوشنگ گلشیری در این باره می نویسد: «تقابل خانه و باغ زری با کل ایران، که یکی اشغال شده است و آن یک نیز اشغال می شود و با مرگ یوسف، تمام و کمال به غارت می رود.»

محمدرضا قربانی در کتاب «نقد و تفسیر آثار دولت آبادی» می نویسد: «چهره ی نمادین پدر را در رمان جای خالی سلوچ بازنمایی گذشته ی روستایی است که قرار است تا چندی دیگر صفحه ی روزگار حذف شود.» حتی بازگشت سلوچ در صحنه ی پایانی چون وجدانی آغشته به خون جلوه ی تمثیلی دارد. «مرگان» نیز نمادی از سرزمین است. ارتباط گسترده ی او با تمامی خانواده ها، ایستادگی در برابر خرده مالک ها و تلاش تمام جریان های روستا برای تاثیرگذاری و تصرف او، درستی این ادعا را تایید می کند.

 

  1. زاویه ی دید: تغییر زاویه دید و راوی در داستان، آنجا که نویسنده با آگاهی و برای روایتی مناسب تر آن را انجام می دهد از شگردهای داستانی محسوب می شود.

با وجود اینکه زاویه دید کلی رمان «جای خالی سلوچ» محمود دولت آبادی، دانای کل است. گاه نویسنده از زاویه دید دوم شخص بهره می برد و شخصیت های داستانی خود را مورد خطاب قرار می دهد؛ این شیوه بر احساس صمیمیت و نزدیکی با شخصیت های داستانی می افزاید.

  1. داستان در داستان: نمونه ی جاویدان این شیوه ی قصه نویسی، «هزار و یک شب» است که در داخل یک قصه، یعنی قصه ی «شهرزاد و شهریار»، قصه های زیادی روایت شده است.

این شیوه مورد استفاده رمان نویسان بوده است؛ ماننده رمان «سووشون». سیمین دانشور آگاهانه این شیوه را بر اساس شیوه ی روایت مثنوی، برای روایت داستان خویش به کار برده است. سیمین دانشور می گوید: «بیشتر غرضم در این تک گویی ها، آوردن قصه های فرعی ضمن قصه ی اصلی بوده، یعنی مثلا پیروی از سنت قصه گویی مثنوی.» او در جایی دیگر یکی از دلایل جذاب و تاثیرگذار بودن این رمان را شیوه ی «قصه در قصه» ی آن می داند.

 

  1. مداخله گری راوی: روایت با زاویه دید سوم شخص یا دانای کل از قدیمی ترین اشکال روایت است. راوی در اصل همان نویسنده است که بر همه چیز آگاه و داناست. هوشنگ گلشیری در مقاله ی «حاشیه ای بر رمان های معاصر» می نویسد: «گزینش نظرگاه دانای کل به تنهایی نه حسن است و نه عیب، بلکه استفاده نامناسب از آن است که به روایت و کل اثر لطمه می زند. برخی منتقدان، این نوع روایت گری را برگرفته از شیوه قصه نویسی و قصه گویی در ادبیات کهن می دانند که با شیوه های داستان نویسی امروز چندان همخوانی ندارد.

یکی از شیوه هایی که در رمان «سووشون» به کار رفته است، تغییر زاویه دید است. نظر کلی داستان دانای کل محدود به ذهن زری است، اما از آنجایی که حضور این شخصیت در تمام صحنه ها و رویدادها امکان پذیر نیست، نویسنده برخی فصول را از زبان راویان دیگری بیان می کند (تغییر زاویه دید).

محمود دولت آبادی هم در کلیدر و هم در جای خالی سلوچ از این شیوه استفاده کرده است.

«عشق مگر چیست آنچه که پیداست؟ نه عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست، که نیست. پیدا نیست و حس می شود. می شوراند. منقلب می کند. به رقص و شلنگ اندازی وا می دارد. می گریاند. می چزاند. می کوباند و می دواند… گاه آدم، خودِ آدم، عشق است، بودنش عشق است.» (جای خالی سلوچ).

آنچه نویسنده درباره جوانی و عشق می آورد نه اندیشه ای است در ذهن شخصیتی و نه سخنی است بر زبان کسی، بلکه تصور هنرمندانه خود اوست که از زبان راوی بیان می شود (راوی مداخله گر).

 

  1. کاربرد شعر در میان نثر: کاربرد شعر در میان نثر از ویژگی های متون کلاسیک فارسی چون گلستان سعدی، مرزبان نامه، کلیله و دمنه و … است.

 

  • تاثیرات اندیشگانی (مضامین و درونمایه ها)

از تاثیرات محتوایی و اندیشگانی رمان «جای خالی سلوچ» می توان به دفاع از سرزمین (جنبه حماسی)، عشق ممنوع (میل پنهانِ مرگان به سردار و تردید و دودلی هایش در تضاد با این میل)، چهله یا چله نشینی (از مفاهیم و رسوم مهم عرفان و تصوف) اشاره کرد.

 

تا سر زلف عروسان سخن:

محمود دولت آبادی در مقدمه ی کتاب «تا سر زلف عروسان سخن» می نویسد: «این به گزین سخن پارسی به چند انگیزه فراهم آمد در گذر سالیان؛ نخست توجه بیشتر به نثر – نوشتار؛ دیگر توجه به شیوه روایی گزیده ها. دو دیگر نگاهکی هر چند گذرا به پراکنده هایی از تاریخ – اسطوره، همچنان که به ما رسیده است از برکت پژوهشِ اهل دانش و تحقیق. استادانی که مدیون ایشانیم، به اعتبار هموار کردنِ دشواری های کار پژوهش در یکصد سال هنوز جاری. پس دیگر انگیزه ی من در این فراهم، ادای دین است به یکایک آموزگارانی که کتب منبعِ این گزینه ها را ویراسته پیش روی ما نهاده اند.

و دیگر این که مگر این دفتر را نشانی باشد وانهاده پیش نگاه جوانانی که چون به من می رسند اشاره می کنند به ادبیات قدیم پارسی؛ و با ایشان بگویم نشانه هایی از آن در این دفتر فراهم شده است.»

کتاب «تا سر زلف عروسان سخن» اثر محمود دولت آبادی، هدیه ارزشمندی است برای نویسندگان جوان که همچون دولت آبادی تشنه ی ادبیات کلاسیک فارسی هستند. این کتاب گزیده ای از آثار کهن از قرن سوم، تا هفتم که دوره ی باروری ادبیات کلاسیک ایران است. مانند تاریخ طبری، شاهنامه ابومنصوری، تاریخ بلعمی، تاریخ بخارا، تاریخ سیستان، سفرنامه ی ناصرخسرو، تاریخ بیهقی، قابوس نامه، نوروزنامه، کیمیای سعادت، سیاست نامه، افسانه بیدپای و اسرار التوحید.

مصطفی بیان

 چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / تیر ماه ۱۳۹۷ / شاره ۹۵

منبع:

صادقی، معصومه.«تاثیر ادبیات کلاسیک فارسی در داستان نویسی معاصر». انتشارات امیر کبیر. چاپ ۱۳۹۶

دولت آبادی، محمود.«تا سر زلف عروسان سخن». نشر چشمه. چاپ ۱۳۹۴

میرعابدینی، حسن.«تاریخ ادبیات داستانی ایران».انتشارات سخن. چاپ ۱۳۹۲

 

 

 

 

شب «سیمین دانشور» در نیشابور

شب «سیمین دانشور» در نیشابور

نکوداشت سیمین بانوی ادبیات داستانی ایران با عنوان «شب سیمین دانشور» به همت انجمن داستان سیمرغ و با مشارکت کلبه کتاب کلیدر عصر دوشنبه ۲۲ آذر ماه ۹۵ در پژوهش سرای سینا مسیح آبادی برگزار شد. در این مراسم سه نفر از اساتید برجسته شهرستان ، عزیز الله صادقی ، حجت حسن ناظر و دکتر مهری امینی ثانی حضور داشتند و در مورد اندیشه و آثار دانشور سخن گفتند.

در ابتدای جلسه مصطفی بیان دبیر انجمن داستان سیمرغ گفت: «سیمین دانشور نویسنده ای که دردهای ناگفته ی زنان ایران را شناخت و در توصیف ذهنی و عینی زنان، موفق بود.»

دکتر مهری امینی ثانی به اندیشه و آثار سیمین دانشور پرداخت و توضیح داد: «دانشور با نگرشی اجتماعی، دنیای عینی و ذهنی زنان بی پناهی را توصیف می کند که در پهنه ی زندگی گم شده اند.»

در ادامه ی این جلسه  فاطمه سوقندی ، لیلا زنده دلان و سمیه سیدآبادی از اعضای انجمن داستان سیمرغ به معرفی و بررسی کتاب های «شهری چون بهشت» ، «جزیره سرگردانی» و «سووشون» سیمین دانشور پرداختند.

پایان بخش برنامه فیلمی مستند از زندگی سیمین دانشور بود و از طرف کلبه کتاب کلیدر ، سه جلد کتاب به رسم یادبود به اعضای فعال انجمن داستان سیمرغ اهدا شد.

سیمین دانشور 2