عنوان یادداشت : نگاهی به رمان «این خیابان سرعت گیر ندارد» نوشته ی مریم جهانی
رمان «این خیابان سرعت گیر ندارد» از داخل پمب بنزین شروع می شود. وقتی راوی داستان (شهره) نازل را داخل باک فرو می کند شروع می کند به گفتنِ داستان. داستان در محدوده ی جغرافیایی کرمانشاه اتفاق می افتد. شهره عاشق رانندگی است و از زندگی گذشته اش می گوید. از کلاس درس انشا: «درآینده می خواهید چه کاره شوید؟» شهره می خواهد راننده تاکسی بشود.
شهره می خواهد برخلاف عرف و سنت پشت فرمان بنشیند و در جامعه مردسالار راننده تاکسی شود. آن هم در محدوده جغرافیایی که مردهایش پایبند سنت و آداب و رسوم خودشان هستند. حتی مادر شهره هم مخالف شغل دخترش هست و او را نهی می کند. از نظر مادر، زن با سه چیز زن می شود. ازدواج، زایمان و شیردهی!
اما برخلاف مادر، این پدر هست که گاهی همراه شهره می شود. دو نگاه متفاوت. همچنین بابک (پسر دایی اش) در تمام سال هایی که زن داشت همین نگاه پُر از عشق اما مردانه و سلطه طلبانه نسبت به شهره داشت. وقتی بابک از همسرش فاطمه جدا می شود چون از جوانی چشمش به دنبال شهره است، سعی می کند با پیش بگذارد. اما وقایع تلخ گذشته ی بابک نمی گذارد شهره، او را ببخشد. اشتباهی که بابک قبل از ازدواج انجام داده بود همان رنگ مردانه و سلطه طلبانه بابک را در ذهنِ شهره نمایان می کند که نمی تواند آن را نادیده بگیرد. و حتی حامد (همسرش) که دوست دارد شهره رفتاری زنانه داشته باشد و آنگونه که او دوست دارد لباس بپوشد و آرایش کند و پشت فرمان ماشین ننشیند.
شهره، زنی جسور است. زنی جوان که برخلاف زنان های هم سن و سالش شغلش را باور دارد. برای ماشینش، اسم انتخاب می کند و به او شخصیت می دهد. «الیزابت» می شود نام تاکسی اش. در نهایت شهره بهای علاقه اش به شغلی که انتخاب کرده را می پردازد. از همسرش (حامد) در یک طلاق توافقی جدا می شود و سختی های کار و نگاه سنگین مردان و زنان جامعه را می پذیرد.
تمام زن های این رمان، به غیر از شهره، منفعل اند و مردها در این رمان سیاه هستند (به غیر از پدر شهره). مردهایی که در زندگی شان به زنان نگاه پایین تر دارند. از حامد همسرش، تا بابک، پسر دایی اش و مسافران و مردم شهر. نکته ی جالب این داستان جایی است که مادر شهره هم همسوی مردانِ جامعه است. اما پدر برخلاف مردانِ جوان (حامد و بابک) شهره را تشویق می کند. می توان گفت که نگاه مردانه و سلطه طلبانه به سن و سال و جنسیت مربوط نیست. لایه هایی پنهانی را در شخصیت های این رمان می توان دید که در زندگی تک تک ما نیز وجود دارد و قابل تامل است.
داستان نگاه ضد مرد یا فمینیستی ندارد. داستان درباره «تغییر» است. شهره به دنبال تغییر است. این تغییر را می خواهد با انتخاب شغلِ مورد علاقه اش و از اتاق کوچک تاکسی زردش (الیزابت) شروع کند. حتی این تغییر برای شهره از تغییر نام تاکسی اش از الیزابت به آناهیتا (پیشنهاد محبوبه) شروع می شود. در نهایت شهره با دیدنِ زنی همانند خودش در پشت فرمان سمند زرد دور میدان آزادی شاهد این تغییرات می شود و از خوشحالی در پوست خود نمی گنجد.
«زنانی کشورم چه اعجوبه هایی هستن که با این همه سد و حصار و دیوار که سر راهشونه باز از مردا بعضی جاها پیشی می گیرن.» (صفحه ۹۳ کتاب)
از نکات بارز این رمان می توان به لحن و زبان راوی داستان و همچنین تعبیرها و فضاسازی و توصیفات مردانه مربوط به راننده ها اشاره کرد. نویسنده، جامعه مردسالارانه که در آن زندگی می کند را به خوبی نشان می دهد.
رمان «این خیابان سرعت گیر ندارد» نوشته ی مریم جهانی، سال ۹۶ جایزه ی ادبی جلال آل احمد را دریافت کرد و همچنین به مرحله ی ماقبل نهایی جایزه ادبی مهرگان راه یافت.
مصطفی بیان / داستان نویس
چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / شماره ۱۲۰ / مرداد ۱۳۹۹