نشست بررسی رمان «داستان خیاط» اثر رزالی هَم
شنبه ۲۴ آذر ۱۳۹۷
پژوهش سرای سینا مسیح آبادی / نیشابور
با حضور :
فروغ خراشادی / نویسنده و روزنامه نگار
مصطفی بیـــــان / داستان نویس

«جایزه داستان کوتاه سیمرغ»، تنها جایزه مستقل و خصوصی ادبیات داستانی در شرق کشور است که در سال های اخیر به ابتکار «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» برگزار می شود و هدف از برگزاری این جایزه ادبی، کشف، معرفی و تولید آثار خلاق و برتر داستانی است.
«چهارمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ» در سطح استان های شرق کشور، استان های خراسان شمالی، رضوی، جنوبی و استان سیستان و بلوچستان برگزار خواهد شد.
از علاقه مندان و نویسندگان استان های شرق کشور دعوت می شود تا داستان خود را طبق مقررات زیر به دبیرخانه این جایزه ادبی ارسال کنند:
۱ – داستان نویسان استان های خراسان شمالی، رضوی، جنوبی و استان سیستان و بلوچستان می توانند در این جایزه ادبی شرکت کنند.
۲ – جایزه در حوزه داستان کوتاه با موضوع آزاد برگزار می شود.
۳ – شرکت کنندگان فقط می توانند یک اثر را به منظور داوری ارسال کنند.
۴ – داستان ارسالی نباید از هزار کلمه کمتر و از پنج هزار کلمه بیشتر باشد.
۵ – داستان ارسالی نباید در سه دوره ی گذشته این جایزه ی ادبی شرکت داده شده باشد.
۶ – داستان باید با نرم افزار word تایپ شده باشد.
۷ – عنوان داستان، نام و نام خانوادگی، تاریخ تولد، کد ملی، محل سکونت، آدرس ایمیل، شماره همراه در صفحه ای جداگانه به همراه داستان ارسال شود. فایل داستان بدون نام و اطلاعات نویسنده باشد.
۸ – هیچ محدودیت سنی برای شرکت کنندگان در این جایزه وجود ندارد.
۹ – شرکت کنندگان باید متولد و یا ساکن استان های شرق کشور باشند.
۱۰ – دبیرخانه جایزه ی ادبی در استفاده از تمام و یا قسمتی از آثار رسیده، مختار است.
۱۱ – داستان های رسیده در دو مرحله داوری می شوند و اسامی داستان های رسیده به مرحله دوم پیش از داوری نهایی در وبلاگ و کانال تلگرامی و اینستاگرام انجمن داستان سیمرغ نیشابور منتشر خواهد شد.
۱۲ – مهلت ارسال داستان تا تاریخ دهم آذر ماه ۱۳۹۷ است. (این تاریخ تمدید نخواهد شد)
۱۳ – زمان و مکان برگزاری آیین پایانی از طریق وبلاگ، کانال تلگرامی و اینستاگرام انجمن اعلام می شود.
۱۳ – علاقه مندان به شرکت در این جایزه باید داستان خود را از طریق پست الکترونیک به نشانی simurgh.dastan@gmail.com ارسال کنند.
هیات داوران داستان کوتاه :
جوایز :
آدرس وبلاگ : www.simurgh-dastan.blogfa.com
اینستاگرام و کانال تلگرام : @Simurgh-Dastan
مصطفی بیـــان
مدیر جایزه داستان کوتاه سیـــمرغ
نشست نقد و بررسی رمان «بار هستی» اثر میلان کوندرا در کتابخانه دکتر علی شریعتی نیشابور برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) این نشست با عنوان «عصری با میلان کوندرا» به همت انجمن کتاب سیمرغ و با همکاری انجمن داستان سیمرغ نیشابور، عصر شنبه ۲۴ شهریور ۹۷ در سالن مرجع کتابخانه دکتر علی شریعتی برگزار شد.
در ابتدا مصطفی بیان با بررسی شخصیت های رمان بار هستی گفت: «شخصیت های این رمان محدود است. ما در این رمان چهار شخصیت اصلی به نام های توما، ترزا، سابینا و فرانز و دو شخصیت فرعی به نام های کارنین و مادر ترزا داریم. نویسنده در این رمان به بررسی و حلاجی تفکر و اندیشه شخصیت های متنوع داستانش می پردازد. شخصیت های غیرواقعی که در دنیای واقعی ما وجود دارند و ما در زندگی مان و محل کارمان آنها را می بینیم و برخورد می کنیم. رمان بار هستی، یک رمان فلسفی است که نگاه روانشناسانه همراه با نقد اجتماعی و سیاسی دارد. توما، یک جراح موفق و ساکن پراگ و منتقد کمونیست است. توما، همان میلان کوندرا می تواند باشد. کوندرا یک منتقد کمونیست بود که در دهه ی شصت میلادی به جنبش اصلاح طلبان حزب کمونیست چک پیوست و در نهایت به فرانسه تبعید شد. کوندرا در ابتدای داستان به تضاد فلسفه ی پارمنید و موسیقی بتهوون اشاره می کند. در حالی که پارمنید، تحسین کننده سبکی در زندگی است؛ موسیقی بتهوون تایید بر اهمیت و ارزش سنگینی روح دارد که یک ضرورت بشری است مثل دلهره ی ترزا از خیانت مداوم توما نسبت به او که ارزش سنگینی روح دارد.»
این داستان نویس و منتقد ادبی با اشاره به کتاب «نظریه رمان از رابله تا مارکز» اثر میلان کوندرا ادامه داد: «کتاب های زیادی پیرامون چگونگی نوشتن یک رمان منتشر شده است. این کتاب برای من اهمیت دارد زیرا نویسنده ی این کتاب، یک رمان نویس موفق است. او خالق رمانِ بار هستی است به همین دلیل اعتماد من را به خود جلب می کند. میلان کوندرا معتقد است؛ انسان در رمان حکم صادر نمی کند. فیلسوفانی که رمان می نویسند چیزی جزء رمان نویسان کاذب نیستند که تنها از فرم رمان بهره می برند تا ایده های خود را تشریح کنند. نه کافکا، نه کامو، هیچکدام نتوانسته اند چیزی را کشف کنند که رمان خود به تنهایی توان کشف آن را دارد.»
در ادامه این نشست مجید نصرآبادی گفت: «ریچارد رورتی، فیلسوف معاصر امریکایی، مقاله ای با عنوان هایدگر و کوندرا و دیکنز دارد. نویسنده در این مقاله می گوید فرض کنید همین امروز تمدن اروپا و امریکا که وام دار تمدن یونانی است به کلی همه ی آثار معنوی را از بین ببرد حالا مردمانی از افریقا می خواهند بیایند و ببیند چه شاخصه هایی در تمدن اروپا به حساب می آید؟ ریچارد رورتی توضیح می دهد اگر فرهنگ اروپا از بین برود آیا ما به واسطه ی نظریات فلاسفه می توانیم آرای فرهنگی اروپایی را شناسایی کنیم؟ خودِ رورتی پاسخ می دهد: نه! توضیح می دهد برای فرهنگ اروپا بهترین میزان و شاخصه های بررسی، آثار دیکنز است. در ادامه هم چند مثال از کتابِ هنر رمانِ میلان کوندرا می آورد که جایگاه رمان را برای انسان معاصر مشخص می کند.
کوندرا خودش را فیلسوف معرفی نمی کند. سعی می کند وضعیت ها و موقعیت ها را که انسان در آن گرفتار شده است برای ما به تصویر بکشاند و تک تک این وضعیت ها و موقعیت ها با استفاده از زبان و واژگان برای ما حلاجی می کند. ما اگر رمان بار هستی را خوانده باشیم یک دایره المعارفی از واژگان بسیار است. این واژگان بسیار ساده است مثل عشق، موسیقی. کوندرا به شدت بر زبان و معنای واژگان حساس است. نویسنده در این کتاب و اکثر آثارش سعی می کند به شدت واژه ها را مفهوم پردازی کند.»
این مدرس و پژوهشگر فلسفه و ادبیات ادامه داد: «بار هستی هم در صفحات ابتدایی و هم در صفحات انتهایی به یک شخصیت کلیدی اشاره می کند و آن شخصیت نیچه است. نیچه برای کوندرا یک شخصیت خاص و کلیدی است زیرا درونمایه بار هستی را بر این مبنا طرح ریزی کرده است که در ابتدای رمان برای خواننده آشکار می کند و آن بازگشت جاودانه همان است. آموزه بازگشت جاودانه همان، يكی از بنيادی ترين انديشه های فلسفی نيچه است. نویسنده در ابتدای اثر به مفهوم بازگشت ابدی اشاره می کند که از جانب نیچه مطرح شده است.
ایده بازگشت ابدی که نیچه در کتاب حکمت شادان در قطعه ی ۳۴۱ با عنوان سنگین ترین بار ارائه کرده است حتی در ظاهر کلام با آنچه که کوندرا نقل می کند، متفاوت است. کوندرا، کلام نیچه را این گونه تفسیر می کند که قرار است زندگی بارها و بارها تکرار پیدا کند و به نظر کوندرا این تکرار غیر ممکن است و هیچ تاثیری در رفتار ما ندارد، اما نیچه نه چنین تاکیدی بر زندگی دوباره دارد و نه مفسرین او چنین چیزی را تایید کرده اند. پس مقصود نیچه، آنچه که به غلط کوندرا به ما نشان می دهد، تکرار دوباره زندگی نیست تا اینکه در زندگی بعدی به اصلاح، رفتارهای خود بپردازیم، بلکه نیچه بر ما عیان می کند که «خواست ما بر بازگشت جاودانه همان» تعیین کننده است و می تواند این خواست، ناظری بر بازتاب عملکرد ما باشد.»
منبع: ایبنا
http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/265451
سی و دومین نشست تخصصی «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» در کتابکده فرّ اندیشه با عنوان «عصری با شوهر آهو خانم» برگزار شد.
نشست نقد و بررسی رمان «شوهر آهو خانم» اثر علی محمد افغانی، بعدازظهر سه شنبه ۱۳ شهریور ماه با حضور دکتر مهری امینی ثانی، سارا عیش آبادی، مریم حسینی، نشاط داودی، داستان نویسان و علاقه مندان به این کتاب برگزار شد.
این رمان در سال ۱۳۴۰ منتشر شد و در آن سال با استقبال بی نظیری در بازار کتاب ایران روبه رو شد. این کتاب در طول پنج دهه بیش از سی بار تجدید چاپ شده است و چندین پایان نامه و مقاله هم بر اساس آن نوشته شده است. همچنین فیلمی با همین عنوان در سال ۱۳۴۷ به کارگردانی «داوود ملاپور» ساخته شد.
«علی محمد افغانی» متولد ۱۱ دی ۱۳۰۳ است و هم اکنون ساکن امریکا است.
نشست نقد و بررسی رمان «پدرو پارامو» اثر خوآن رولفو، بعد از ظهر شنبه ششم مرداد ماه ۱۳۹۷ با حضور مجید نصرآبادی، مصطفی بیان و فروغ خراشادی در کتابخانه دکتر علی شریعتی شهرستان نیشابور برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مصطفی بیان در ابتدای این نشست به مضمون داستان اشاره کرد و گفت: «تمِ اصلی داستان، ناامیدی است. امید هر شخصیت اصلی این داستان منجر به نابودی می شود. زیرا هیچ یک از تلاش های آنها برای رسیدن به هدفشان موفق نبوده است. ارواح و ماهیت حقیقی نیز از مضامین مکرر در متن داستان است. هنگامی که خوآن پرثیادو به کامولا می رسد این شهر در تسخیر ارواح است. در حالی که خودش خبر ندارد. حتی خواننده ی رمان هم نمی داند. این مضمون به تدریج به راوی داستان و خواننده ی داستان تزریق می شود. به عنوان مثال در یک قسمت خوآن پرثیادو تصور می کند دامینا زنده است تا اینکه به رفتار او مشکوک می شود و از او می پرسد: آیا شما زنده هستید؟ این برخورد نشان می دهد که بدانیم چه کسی مرده است؟ و چه کسی در کامولا زنده است؟»
این داستان نویس و منتقد ادبی به عنوان داستان اشاره می کند و توضیح می دهد: «پدرو پارامو که عنوان داستان است؛ هم شخصیت اصلی داستان است و هم می تواند یک نماد باشد. پدرو پارامو، شخصیت ضد قهرمان است. او خان کامولا است. هرزه و با زن های کامولا در ارتباط است. همچنین عاشق زنی زیبا، پاکدل و بی گناه به نام سوسانا است. پدرو پارامو، نماد نابودی آبادی به نام کامولا است. فردی که فرزندان زیادی تولید می کند و عامل مرگ خیلی افراد می شود. کامولا را از آبادی به ناآبادی تبدیل می کند. همچنین برای حفظ جان خودش به مقابله با ارتش انقلابیون می رود.»
بیان در ادامه به ویژگی های این رمان اشاره می کند: «تقسیم روایت، ویژگی های فیزیکی شخصیت های اصلی داستان و نجواها و توهمات شنیداری که توسط راوی اصلی داستان توصیف می شود و در نهایت انزوای انسان ها، مرگ و تنهایی از ویژگی های بارز این داستان محسوب می شود.»
مجید نصرآبادی در این نشست گفت: «رمان پدرو پارامو از دو سبک ادبی، جریان سیال ذهن و رئالیسم جادویی بهره گرفته است و این خوانش رمان را سخت می کند و حداقل باید دو بار این رمان خوانده شود. زیرا نویسنده خیلی به صحنه پردازی و فضاسازی نپرداخته و بیشتر بر حول محور دیالوگ پرداخته است. از قرن شانزدهم تمدن های بومی مکزیک از سوی اسپانیاییها مورد حمله قرار گرفتند. اسپانیاییها توانستند تمدنهای آزتک و مایا را در مکزیک شکست دهند و این کشور را به تصرف خود درآورند. با وجود اینکه زبان رسمی مکزیک، اسپانیایی است اما هنوز افرادی هستند که به زبان بومی شان تسلط دارند و باورهای اسطوره ایشان بسیار قوی است. تمدن مایا از تمدن های قدیمی و غنی در مکزیک است که بنیان های اسطوره شناختی خیلی خوب و قوی دارد که رد و پاهای آنها را می توان در ادبیات اسپانیایی زبانان آمریکای لاتین و مرکزی بینیم. رئالیسم جادویی، مبنا آن در همین اسطوره ها است.»
این مدرس و پژوهشگر فلسفه و ادبیات در ادامه توضیح داد: «در بسیاری کشورها حتی در کشور خودمان این تفکر و بینش اسطوره ای پا برجاست. در بینش اسطوره ای از ابزارهای علت و معلول برای شناخت جهان استفاده نمی کند. یکی از ابزارها و تکنیک های بنیان های اسطوره ای بر مبنای مجاورت و مشابهت است. ما در ابتدای این رمان می بینیم که خوآن پرثیادو عکس مادرش را به همراه دارد و بعد اینکه عکس مادرش را بیرون می آورد با سوزن و یا سنجاق سوراخ سوراخ شده است؛ سوراخ های نزدیک سر و قلب. این به تفکر اسطوره ای بر می گردد حتی در بینش قدیمی خود ما هم هست. آن سوزن ها قرار بوده از راه دور قلب مادر خوآن پرثیادو را تسخیر کند که این از تفکر اسطوره ایست. در قوم مایا، جهان به جهان آسمانی، زمینی و زیرزمینی تقسیم می شود و معتقد بودند که انسان ها همراه خودشان همذاتی دارند و این همذات ها توانایی این را دارند که با جهان زمینی و مردگان ارتباط برقرار کنند. ما این رد و پای این تکنیک و اسطوره ای را در رئالیسم جادویی می بینیم.»
نصرآبادی ادامه داد: «رئالیسم جادویی که در این رمان به کار گرفته شده است در حقیقت همان نگاه و تفکر اسطوره ای است که نویسنده مدرن امروزی سعی می کند آن را در داستانش بکار ببرد. شاید ما امروزه فکر کنیم که روح از نگاه عصر روشنفکری وجود نداشته باشد و انسان همذاتی برای او نیست. اما چه انسان دینی و چه انسان اسطوره ای به روح و همذات اعتقاد دارد. نویسنده ی ما از ظرفیت هایی که در اسطوره وجود دارد برای خلق رمان استفاده می کند.»
فروغ خراشادی در ادامه این نشست گفت: «من تصور می کنم هیچ سفری اتفاق نیفتاده هر چه هست در ذهن و ناخودآگاه خوآن پرثیادو رخ داده است. از همان جایی که بعد از فوت مادرش صداهایی می شنود، حالش عوض می شود، تغییراتی می کند و یکدفعه بدون هیچ مقدمه ای در مسیر گاریچی قرار می گیرد. نکته اینجاست داستان با شخصیت آبوندیو شروع می شود و با آبوندیو تمام می شود. ضمن اینکه می گوید: آمدم به کامولا. انگار این آمدنِ، بیرون رفتن نیست؛ آمدن و عمیق شدن می باشد؛ این برداشت شخصی من هست. خواب یا لایه های زیرین ذهن یا ناخودآگاه یا مرگ و یا هر عبارتی دیگری که در این دسته بندی قرار بدیم تناقضی با ساختار داستان ایجاد نمی کند. داستان دارای چند راوی است. الزاما هیچ لازم نیست یک سفر فیزیکی اتفاقی افتاده باشد و مرگی رخ داده باشد و ما وارد جهان دیگری شده باشیم. همه ی این موارد می تواند فرو رفتن به ضمیرناخودآگاه فرد باشد.»
این نویسنده و روزنامه نگار با اشاره به حوادث تاریخی و انقلاب مکزیک در دوران زندگی خوآن رولفو و تاثیر آن بر فضای رمان پدرو پارامو گفت: «خوآن رولفو با لحن طنزی تلخ و یک ریشخند به سراغ حوادث تاریخی و انقلاب می رود. انگار انقلاب و نتیجه انقلاب به جای اینکه آبادانی به وجود آورد غارت را گسترش می دهد. گروه های انقلابی همدیگر را غارت می کنند. انقلابیون مردم را غارت می کنند. خوآن رولفو به بی عدالتی اعتراض نمی کند اما از وجود آن چه که بخشی از زندگی اش قرار دارد، رنج می برد.»
«خوان رولفو» از معتبرترین نویسندگان اسپانیایی زبان قاره امریکا است. شهرت رولفو برای مجموعه داستان «دشت سوزان» و رمان «پدرو پارامو» است که در صحنه ادبیات بینالمللی بسیار تحسین شده است.
http://www.ibna.ir/fa/doc/report/263771
رونمایی از مجموعه داستان های برگزیده جایزه داستان کوتاه سیمرغ
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ، آیین رونمایی از مجموعه داستان «در خانه ی ما کسی یانگ را دوست نداشت»، عصر سه شنبه، ۱۹ تیر ماه با حضور رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نیشابور، منتخبان جایزه داستان کوتاه سیمرغ، داستان نویسان و علاقه مندان به داستان در سالن همایش جهاد دانشگاهی شهرستان نیشابور برگزار شد.
مجموعه داستان «در خانه ی ما کسی یانگ را دوست نداشت»، شامل ۱۷ داستان کوتاه از ۱۴ داستان نویس منتخب سه دوره جایزه داستان کوتاه سیمرغ در سال های ۱۳۹۴ الی ۱۳۹۶ است که تابستان امسال توسط نشر داستان منتشر شده است.
مصطفی بیان، داستان نویس و مدیر جایزه داستان کوتاه سیمرغ، سخنانش را با وضعیت نشر و ممیزی آغاز کرد و گفت: «متاسفانه نوشتن کتاب در ایران خیلی سخت شده است؛ منظورم نوشتنِ کتاب خوب! این روزها خبرهای خوشی نمی شنویم. ناشرانمان درگیر گرانی کاغذند. هر روز خبر تعطیلی کتابفروشی ها را در نقاط مختلف کشور می شنویم. آمار کتابخوانی پایین است؛ و دردسر بعدی كه برای همه ی ما نويسندگان وجود دارد، بحث سانسور و مميزی است. اميدواريم قانون درستی وضع شود، چرا كه سانسور، باعث می شود كتاب ها و داستان های خوبی منتشر نشود.»
دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور با اشاره به این سخن هوشنگ گلشیری که تنها راه داستان نویس موفق بودن این است که باید خوب ببینی، خوب تجزیه و تحلیل کنی و جامعه را بشناسی، ادامه داد: «معتقدم، بزرگترین لذت یک نویسنده، انتقال تجربه، اندیشه و آگاهی است. لذتی که در داستان و ادبیات هست در هیچ جای دیگری نمیشود پیدا کرد. منظور من نسخه پیچیدن و دادن راهکار به جامعه نیست. داستان نویس اگر می خواهد داستانش ماندگار شود، باید با نگارش داستان خوب (رعایت فرم و محتوی) و دادن آگاهی، تلنگری به ذهنِ خواننده و جامعه بزند.»
این داستان نویس با اشاره به انتشار مجموعه داستان «در خانه ی ما کسی یانگ را دوست نداشت»، گفت: «انجمن داستان سیمرغ نیشابور به عنوان انجمنی ادبی و مستقل، تمام تلاشش در این سه دوره این بوده، آثاری را به جامعه ی ادبی و عموم مردم معرفی کند که هم در تکنیک و هم در محتوی، آثار شاخص و قابل دفاعی باشند. این مجموعه داستان شامل داستان های منتخب سه دوره جایزه ادبی سیمرغ است که توسط داوران کشوری، که همگی داستان نویس، منتقد، مدرس داستان و داور چندین جایزه معتبر ملی بوده اند؛ به صوت مستقل و آزادانه داوری شده اند. من به همه ی داستان نویسانِ منتخب که داستان شان در این مجموعه منتشر شده است تبریک می گویم.»
عباس کرخی، رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نیشابور در ادامه این نشست به اهمیت حضور جوانان در عرصه های فرهنگ و هنر شهرستان اشاره کرد و گفت: «ایمان دارم؛ جوانان اگر قرار باشه اتفاقی را رقم برنند در زیر سایه خردمندانه باتجربه ها کاری خواهند کرد کارستان.»
در قسمتی از این برنامه نیز معصومه دهنوی و زهره احمدیان بخشی از داستان های خود را برای حاضران در نشست خواندند.
گفتنی است این مجموعه داستان، با آثاری از امیرمحمد سلیمانی، سولماز اسعدی، هستی بشروتنی، معصومه دهنوی، نجمه باغیشنی، زهره احمدیان، کیان درجزی، پوریا دارابیان، هدی امینیان مقدم، جواد دهنوخلجی، علی بوتیمار، محمد اسعدی، سلیمان آهی و فریده ترقی منتشر شده است.
مجموعه داستان «در خانه ما کسی یانگ را دوست نداشت»، با گردآوری مصطفی بیان و ویرایش رضا روزبهانی با شمارگان پانصد نسخه، ۱۳۳ صفحه و بهای شانزده هزار تومان از سوی نشر داستان منتشر شده است.
در نشست بررسی آخرین اثر محمود دولت آبادی مطرح شد؛
مهمترین ویژگی دولت آبادی کاربرد واژگان کهن و نثر شاعرانه اوست
نشست نقد و بررسی رمان «طریقِ بسمل شدن» آخرین اثر محمود دولتآبادی، بعد از ظهر شنبه دوم تیر ماه با حضور زهرا ابویسانی، مجید نصرآبادی و مصطفی بیان در کتابخانه دکتر علی شریعتی شهرستان نیشابور برگزار شد.
به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مصطفی بیان در ابتدای این نشست گفت: «رسالت یک رمان چه می تواند باشد؟ مگر غیر از سرگرم کردن خواننده است؟ البته که همین طور است. رسالت ابتدایی رمان، سرگرم کردن خواننده است. آیا در این رمان کشمکش میبینیم؟ آیا رویارویی دو نیروی متقابل در این رمان میبینیم؟ آیا ارائه نتیجهای برای این رویارویی میبینیم؟ آیا دولتآبادی در این داستان میخواهد کسی یا چیزی پیروز شود و کسی یا چیزی ببازد؟»
این داستان نویس و منتقد ادبی به ویژگیهای داستاننویسی محمود دولتآبادی اشاره کرد و توضیح داد: «مهمترین ویژگی بارز داستاننویسی دولتآبادی، کاربرد واژگان کهن و نثر شاعرانه اوست. در این رمان، تاثیر آشنایی نویسنده با ادبیات کلاسیک فارسی در نثر و زبان داستان مشاهده میشود. این اثر از نظر زبانی و مضامین تحت تاثیر آثاری کلاسیک و تاریخی قرار گرفته که دولتآبادی بارها به مطالعه آنها پرداخته است. نویسنده، رمان را از بزنگاه حساس و مناسبی شروع میکند. داستان با یک بحران و صحنه آغاز میشود. با شلیک یک گلوله، آغاز یک جنگ. بسملشدن. بحرانی که به یکباره مخاطب را در خود میکشد و با داستان همراه میکند.»
بیان ادامه داد: «با وجود اینکه زاویه دید کلی رمانِ طریق بسمل شدن، دانای کل است. گاه نویسنده زاویه دید را تغییر میدهد. مانند فصل گفتوگوی کاتب و سرگرد عراقی. نویسنده در این فصل، شخصیتهای داستانی خود را مورد خطاب قرار میدهد؛ این شیوه بر احساس صمیمیت، همذات پنداری و نزدیکی با شخصیتهای داستانی میافزاید. زبان، زاویه دید و شروع نقطه بحران در این داستان کاملا شبیه رمانِ «جای خالی سلوچ» دولتآبادی است. انگار داستان دوباره تکرار شده است. این تکرار و شباهت برای نویسندگان بزرگی چون دولتآبادی یک زیان محسوب میشود.»
زهرا ابویسانی نیز در این نشست گفت: «عنصر اصلی این قصه یک روایت است. یک روایت اصلی همراه با چند روایت دیگر در لایههای پنهانی نقل میشود. نام کتاب خودش یک مفهوم استعاری است. یک نگاه بسیار متفاوت به موضوع جنگ و انسان دارد. این داستان یک مخاطب آگاه را میطلبد؛ مخاطبی که با تاریخ و فلسفه آشنایی نسبی یا کامل داشته باشد. بنابراین گفتوگوهای فلسفی و تاریخی بسیار زیاد در این رمان وجود دارد. به نظر میرسد یک روایت در این کتاب گفته شده اما انگار روایتهای دیگری در موازات داستان کشیده میشود اما چون راویان متفاوت هستند مثلا ستوان ایرانی، سرگرد عراقی و دانای کل صحبت میکند انگار، خودانگاری نویسنده به نام کاتب در داستان حضور دارد. این شخصیت کاتب را می توان با خیلی عقاید امروز دولت آبادی مقایسه اش کرد. در واقع شخصیت کاتب در این داستان یک اصلاح طلب است.»
این مدرس و پژوهشگر ادبیات در ادامه توضیح داد: «یکسری شخصیتها در این داستان به نظر من پردازش نشده است. بیان این داستان غیر متعارف است در نتیجه این بیان متعارف یک آفرینش ادبی خلق میکند تا تولید یک قصه. به نظر من این غیر متعارف بودنِ این داستان هم بسیار جالب است. به نظر میرسد که دولتآبادی بسیاری از استعارههای مفهومی را در این روایت به کار برده است. دقیقا این استعاره مفهومی را از زبانِ ستوان ایرانی بسیار میشنویم. هر لحظه به کبوتر بودن فکر میکند از لحاظ شخصیتپردازی در گفتوگوها متوجه میشویم که کبوتر عشق نرسیده شخصیت داستان است. ستوان ایرانی نقش ترغیبی دارد اما سعی میکند دیگران را امیدوار کند و به اخلاقیات توجه میکند مانند از بین نبردنِ اسیر. نگاه دولتآبادی به جنگ با نویسندگان دفاع مقدس متفاوت است. ظاهرا دولت آبادی احساس کرده باید این حرفها گفته شود و زمانش به نظر من زمانی است که نویسنده تصمیم می گیرد این داستان را بنویسد.»
زهرا ابویسانی ادامه داد: «دولت آبادی یک نگاه حماسی در این داستان دارد. آب در آیین باستان رمز جاودانگی، زندگی و تداوم را بیان می کند. گذر از آب نمادی از حمایت ایزدی از قهرمان ایرانی است. تانکر آب در تپه صفر که اسرای ایرانی و عراقی دوست دارند به آن برسند این زنده بودن هر دو طرف در گرو رسیدن به منبع آب و زنده ماندن، نمادین است. نویسنده در جایی دیگر دو موضوع سمبلیک را نیز مطرح میکند. موضوع ماده شیری که بیتوجه به دوست یا دشمن تشنگان زمین را با شیر خود سیراب میکند و دیگری تبدیل شدن انسان به کبوتر.»
مجید نصرآبادی در ادامه این نشست به موضوع زبان اشاره می کند: «در جای جای این داستان کلمات و ترکیبات عامیانه و بومی را زیاد میبینیم. من معتقدم باید برای پیشرفت داستاننویسی، ادبیات کلاسیک را خواند. یک نویسنده ایتالیایی به نام ایتالو کالوینو کتابی با عنوان «چرا باید کلاسیک را خواند؟» منتشر کرده است. این که ما فکر میکنیم داستان نقل یک خاطره است کاملا اشتباه است. دولتآبادی کاملا با زبان آشناست. ما در این کتاب شیوههای روایت ذهنی یا جریان سیال ذهن را داریم. نویسنده به سمت حدیث نفس گویی نمیرود و خودِ دانای کل وارد تکنیک تداعی معانی میشود مانند متن پشت جلد کتاب. که بسیار دلنشین و حرفه ای است که نشان از مهارت دولت آبادی در موضوع دارد.»
این مدرس و منتقد ادبی با اشاره به دیدگاه هرمنوتیک فلسفی گادامر توضیح داد: « کسی که ماشه را میکشد و به دیگری نظر می افکند، دیگری را چه می بیند؟ یک حیوان می بیند یا قوطی یا شی خاص؟ اینجاست که نویسندگان و فلاسفه ورود پیدا میکنند. دولت آبادی پس از جنگ این داستان را مینویسد و از دور به این مسئله نگاه میکند. گادامر سه رابطه میان «من و تو» با «دیگری» برقرار می کند. اول دیگری یا تو را در مقام ابژه یا ابزار می بیند. دوم فرافکنی تاملی و سوم سنتی که سخن می گوید. گادامر میگوید باید دیگری را به رسمیت بشناسیم. دولت آبادی، کاراکترها را در این رمان به نحوی طراحی میکند که مثلا کاراکتر سرگرد عراقی، از طرفی، دیگران را یک شی میبیند و از طرف دیگر، عرب بودن را بر عجمیت ارجحیت میدهد. در مقابل کاراکتر کاتب، انسان دوست است و به رسالت قلم اشاره می کند. همچنین کاراکتر راوی ایرانی، نمی خواهد اسیرش کشته شود و به اخلاقیات اشاره می کند.»@ایبنا