در جایی خواندم که «رابرت مک کی» گفت: «داستان خوب یعنی داستانی که ارزش تعریف کردن داشته باشد و دنیا بخواهد گوش کند.»
لذت داستان شنیدن یا خواندن از کجاست؟ ما چرا از شنیدن یا خواندن داستان لذت می بریم؟
در مورد «داستان» تعریف های بسیاری بیان شده است. علی سیف الهی در جایی نوشته بود: «نویسندگی شرح دادن چیزهایی است که برای دیگران بدیهی است. هنر زمینی کردن حس ها، فکرها، واقعیت ها، خیالات و رویاها. نویسنده خودش را در مرکز واقعه قرار می دهد و از آن به بعد شروع می کند گزارشگری به افشا کردن آنچه در او می گذرد.» خب حالا از کجا باید فهمید که یک داستان ارزش تعریف کردن دارد یا نه؟
بسیاری از اساتید آموزشگاه های داستان نویسی در اولین جلسه کلاس این جمله را گفته اند که: «داستان یک نوشته است، ولی هر نوشته ای داستان نیست!»
«جمال میر صادقی» در کتاب «عناصر داستان» «داستان» را تصویری عینی از چشم انداز و برداشت نویسنده از زندگی معرفی کرده است. هر نویسنده «فکر و اندیشه» معینی درباره ی زندگی دارد یا نحوه ی برخوردش با زندگی، فلسفه ی زندگی او را مجسم می کند. در ضمن هر نویسنده چون هرکس دیگر، «احساس» به خصوصی از زندگی دارد و این «احساس» صمیمانه با «فکر و اندیشه ی» او در ارتباط است؛ در واقع افکار و اندیشه ها را نمی توان از احساسات و عواطف جدا کرد. این افکار و احساسات گاهی به هم آمیخته و پیوسته اند و گاه در برابر هم قرار می گیرند.
روح الله مهدی پور عمرانی در کتاب «آموزش داستان نویسی» در مورد تعریف داستان این گونه توضیح داده است: «داستان، متن است که نویسنده ی آن به کمک تخیل و از راه پرورش و گسترش دادن یک حادثه تلاش می کند بر احساس خواننده ی تاثیر بگذارد.» داستان با دو ویژگی ۱ – بهره گیری از نیروی تخیل ۲ – برانگیختن احساس، سبب می شود تا داستان، متنی هنری به حساب آید.
من اعتقاد دارم که بسیاری از مردم استعداد نوشتن دارند، ولی در واقع نویسنده نیستند. ارزش نوشتن دوره ایی است که با داشتن داستان خوب بتوانیم خواننده بسیاری جذب کنیم. «هربرت گُلد» در مقاله اش برای یک «سمپوزیوم بین المللی درباره ی داستان کوتاه» اظهار داشته که « داستانگو باید قصه ای برای گفتن داشته باشد، نه آنکه با نثری شیرین خواننده را بفریبد.»
خصلت یک داستان خوب این است که بتواند ما را وادار کند که بخواهیم بدانیم بعد چه اتفاق می افتد. «ای. ام. فورستر» در کتاب «جنبه های رمان» داستان را چنین تعریف کرده است: «داستان نقل وقایع است به ترتیب توالی زمان – در مثال ناهار پس از چاشت و سه شنبه پس از دوشنبه و تباهی پس از مرگ می آید.»
امروز خواننده داستان دو دسته هستند؛ یا از داستان بیشتر اطلاعات می خواهند یا سرگرمی و لذت بخشیدن. این نکته حائز اهمیت است که بسیاری از شاهکارهای ادبی ایران و جهان موفق به دریافت جوایز ادبی نشده اند و یا با شمارگان کم به فروش رسیده اند؛ و این دلیلی بر نبودن «داستان خوب» آنها نیست.
این یادداشت در شماره ۲۳۰۵ / ۱۵ مهر ۹۲ در روزنامه آرمان چاپ شد