به اعتقاد من، بهترین پیام رمان «زن سی ساله» در صفحهی ۳۱۰ کتاب آمده؛ در جایی که اونوره بالزاک می نویسد: «داور، جز خدا کسی نیست. خداوندی که غالبا انتقامش را در کانون خانوادهها مستقر میسازد و جاودانه فرزندان را علیه مادران، پدران را علیه پسران، ملتها را علیه دولتها، دولتها را علیه ملتها، همه را علیه هم برمیانگیزد. در دنیای اخلاق، احساسات را جایگزین احساسات میکند، به همانگونه که در بهار برگهای جوان، جای برگهای مرده را میگیرند، با نظم و ترتیب تغییرناپذیری همه چیز را به حرکت وامیدارد، و تنها اوست که به هدف و مقصود این کار واقف است.»
دو هفته به خاطر کرونا تجربهی حصر خانگی را چشیدم 😊 خانهنشینی فرصتی فراهم کرد تا بتوانم رمان ۳۲۷ صفحهای «زن سی ساله» نوشتهی بالزاک را با ترجمهی محمد آریان (چاپ سال ۱۳۴۸) بخوانم .
عالیجناب بالزاک ، نویسندهی مورد علاقهی من است. بعد از دو رمان «باباگوریو» و «رازهای پرنسس دو کادینیان» ، رمان «زن سی ساله» را از او خواندم.
قبلا در مورد اونوره دو بالزاک، مفصل یادداشت نوشته ام. بالزاک نویسندهی سبک رئالیسم عاشقانه و ادبی است و به اعتقاد من در توصیف شخصیت ، ماهر و چیرهدست است. بالزاک ، ۵۱ سال بیشتر عمر نکرد ، اما رمانهای بینظیری به یادگار گذاشت.
ترجمههای زیادی از این کتاب منتشر شده است که من ترجمهی قدیمی و بدون سانسور گیرم آمد که یک نفس آن را خواندم . دکتر محمد آریان (مترجم) در مقدمهی این کتاب نوشته: «بالزاک این داستان عاشقانه را از زنی به نام هانسکا که با او رابطهی نامشروعی داشته، الهام میگیرد.»
داستان دربارهی زنی جوان، زیبا و باهوش به نام ژولی است که دلباختهی افسر جوانی به نام ویکتور اگلمون میشود. ویکتور افسر لایق گارد مخصو ناپلئون است. داستان در اوایل قرن نوزدهم، در امپراتوری ناپلئون رخ میدهد. ژولی، برای اولین بار، ویکتور را در صف رژهی افسران ناپلئون که راهی جنگ خانمانسوز هستند، میبیند.پدر #ژولی با پیوند این دو مخالف است و دخترش را منصرف میکند.
در ادامهی داستان این دو بالاخره ازدواج می کنند اما، ازدواج عاشقانه ژولی با شکست مواجه میشود. همسرش به او خیانت میکند. ژولی درگیر عشقی رازآلود و ممنوعه میشود. از این عشقِ ممنوعه، فرزندی نامشروع به دنیا میآید که در ادامه داستان، دختر ژولی از راز مادرش باخبر میشود ….
مصطفی بیان
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۰