نامۀ نامور

نامۀ نامور

مصطفی بیان؛ دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور

چاپ شده در نشریه خیام نامه / شماره ۵۴۷ / ۲ آذر ۱۴۰۲

زنده ­یاد استاد محمدعلی ­اسلامی ­نُدوشن، شاهنامه­ پژوه معتقد بودند، تنها دو کتاب است که مردم ایران آنها را وابسته به سرنوشت خود شناخته ­اند: یکی «شاهنامه» و دیگری «دیوانِ حافظ». منظور آن است که تنها این دو کتاب مجموعیت روح ایرانی و جوهر وجودی او را، هر یک به نحوی در دورانی باز می ­تابانند.

ایرانی وقتی «شاهنامه» می ­خواند، گویی چنان است که به دورانِ جوانی خود می ­اندیشد. دفتر یاد و خاطره است. از دوران­ های دور. عمر درازِ یک ملت. از حوادثی که بر مردمِ ایران گذشته است. زن و مرد و دوست و دشمن، ایرانی و انیرانی، همگی حق زندگی را در این سرزمین ادا کردند.

بدونِ تردید این سخنِ استاد اسلامی ­نُدوشن را شنیده ­اید که فرمودند: «اگر از من بپرسند کدام ایرانی است که بیشترین حق را به گردن ایرانیان دارد و بزرگ‌ترین آنهاست، بی‌تردید خواهم گفت: فردوسی.»

محمدعلی اسلامی نُدوشن در کتابِ «نامۀ نامور» – گزیدۀ شاهنامۀ فردوسی – می ­نویسد: «شاهنامه کتابِ صریح و روشنی است. در آن از ابهام و کنایه، عِلوی سرایی و تجریدگرایی که بعدها در سروده­ های عرفانی دیده می ­شود، خبری نیست. انسانِ خاکی با انسانِ خاکی روبروست، و این انسان به همۀ مواهب زمین دلبستگی دارد. جهانِ پس از مرگ را می ­شناسد بی ­آنکه شتابی برای رفتن به آن داشته باشد و یا بشارت­ های رنگارنگ از آن به خود بدهد. همه چیز در تعادل و در ارتباط با سرشت طبیعی جریان می­ یابد.»

اگر یادتان باشد پنج – شش سالِ قبل، کارگردان جوان کشورمان، محمدحسین مهدویان در برنامۀ زندۀ «هفت» شاهنامه را اثری فاشیستی نژادپرستانه پُر از شعار و خشونت تعبیر کرد! هرچند کارگردان «لاتاری» بابت اظهاراتش عذرخواهی کرد؛ اما استاد نُدوشن در این مورد در مقدمۀ کتابِ «نامۀ نامور» پاسخ می ­دهد: «در جنگ­ های شاهنامه، هدف اصلی غارت و غنیمت و انگیزه­ های حقیر مطرح نیست، آن­گونه که در نبردهای مشابه دیده می ­شود. هرگز نمی­ بینیم که پهلوانان ایران، نظیر آنچه فی ­المثل در ایلیاد دیده می ­شود، بر سرِ تقسیم غنائم با هم مشاجره کنند. کوته­ نظری و قساوت و شکنجه نیست» در ادامۀ می­ نویسد: بزرگ­ترین و مهم­ترین جنگ شاهنامه، جنگ کین­ خواهی سیاوش است.

نکتۀ مهم در شاهنامه این است، دینِ ایرانیان هر چه هست در ارتباط مستقیم با پروردگار یکتاست. بی­ هیچ­ واسطه ­ای. در هر زمان و هر واقعۀ مهم چه شاد و چه ناشاد. خدا را نیایش می­ کنند. سر و تن می­ شویند و با تامل و خضوع رو به او می ­برند، در آغاز هر جنگ و پایان هر فتح.

اگر شاه مورد احترام ایرانیان است، برای آن است که موید به تایید یزدان است که نشانۀ «فرّۀ ایزدی» است. شاه باید نمونۀ «انسان والا» باشد. باید از خرد بهره ­ور باشد و از «آز» به دور، که آن یک بزرگ­ترین موهبت و این یک بدترین پتیاره است. به محض آنکه فرّه ایزدی از شاه دور می­ گشت، از تخت به زیر می ­افتاد، مانند جمشید، مانند اردوان، آخرین شهریار اشکانی. آن­گاه دیگر قیام بر ضد او واجب شناخته می ­شد.

استاد نُدوشن در بخشی از کتابِ نامۀ نامور توضیح می ­دهد؛ زنان در شاهنامه (به استثنای سودابه) مایۀ افتخار هستند. ایثار و استحکام و پاکدامنی و وفاداری به صورت طبیعی در آنهاست که گویی این خصوصیات با سرشت زنِ ایرانی عجین­ اند. حتی زنان تُرک، دخترانِ افراسیاب، فرنگیس و منیژه یا جریره، دختر پیران، چون با ایرانیان می ­آمیزند. زیباترین جلوه­ های روح بانوانه را از خود بروز می­ دهند.

«جریره»، مادر فرود نیز از داستان­ های تراژدی شاهنامه است. جریره تنها شخصیت داستانی شاهنامه است که بی­گناه در جنگ ایران و توران، خودساخته به زندگی خود پایان می ­دهد. جریره یکی از سیماهای بسیار شیرین زنانۀ شاهنامه است. دکتر نُدوشن دربارۀ جریره می­ نویسد: «حساسیت و بزرگ­منشی جریره او را شایستۀ قهرمانی تراژدی کرده است؛ مانند آنتیگون، مانند اندروماک، زن هکتور.»

بیامد به بالین فرّخ فرود / برِ جامۀ او یکی دشنه بود / دو رخ را به روی پسر بر نهاد / شکم بردرید و برش جان بداد.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *