عنوان گزارش : قصه نگفتن برای کودکان چه تاثیری در تربیت آنها دارد؟
در روزگار نه چندان دور، زمانی که خبری از اینترنت، ماهواره و شبکه های مجازی نبود؛ با غروب آفتاب بچه ها دور کرسی زغالی می نشستند و پدربزرگ یا مادربزرگ قصه گفتن را شروع می کردند. از قصه های شاهنامه و گلستان سعدی تا خسرو و شیرین نظامی گنجوی. در پس این قصه ها نکات آموزشی و اخلاقی را با زبانِ ساده ی قصه به بچه ها منتقل می کردند. اما انگار با آمدن بخاری های چند شعله ی گازی و رفتنِ کرسی ها از خانه ها، قصه های شیرین هم همراهشان خانه ها را ترک کردند. دیگر تلویزیون برنامه ی زیبای «خونه ی مادربزرگه هزار تا قصه داره» را پخش نمی کند و دیگر پدر و مادری بعد از یک روز پُر کار حال و حوصله ی قصه گفتن برای فرزندش را ندارد. دلایل مختلفی برای اهمیت قصه گفتن برای کودکان از نگاه جامعه شناسان و داستان نویسان وجود دارد و این نکته را باید بدانیم که یکی از مهم ترین ابزار تربیت فرزندانمان «قصه گفتن» است.
هنر «قصه نویسی» یا «قصه گویی»، گرفتن دانه های حوادث، تجربیات و معنی دار کردن و چیدن آنها در کنار هم است. ما با استفاده از ابزار «قصه گویی» می کوشیم معنای واقعی «زندگی صحیح» را به فرزندانمان بفهمانیم و همین کوشش دریچه ی فکری به سوی دنیای پراکنده و شیرین زندگی را می گشاید.
«بهاره ارشد ریاحی» داستان نویس، منتقد ادبی و داور اولین و دومین جایزه داستان کوتاه سیمرغ نیشابور می گوید: «کودکان مانند خمیر نرمی انعطاف پذیرند و تشنه ی یادگیری. آشنا کردن کودکان با قصه تاثیرات مثبت زیادی در تقویت تخیل آنها دارد. کودکی که قصه میشنود در سنین بالاتر و به محض کسب توانایی خواندن و نوشتن به خواندن کتاب داستان علاقه پیدا میکند. قصه نگفتن برای کودک فضا را برای جایگزینی کتاب با کامپیوتر، موبایل و بازیهای کامپیوتری باز میکند. ذهن کودک در برابر رنگ و لعاب و جذابیت های بصری این فضاها آسیب پذیر است و این کودک به زودی مستعد تنبلی ذهن، آسیبهای بینایی، اختلالات خواب و در موارد شدیدتر مشکلات رشد ذهنی و جسمی خواهد شد.»
«زهره اکبرآبادی» مربی کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان نیشابور و قصه گوی برتر کشور در مورد ارتباط بچه ها با قصه توضیح می دهد: «به گمانم آدم حرف ها و آموزش هایی هر چند ساده را می تواند با قصه بهتر به بچه ها بفهماند و ارتباط بچه ها با قصه می تواند راه را برای رسیدن به مطلوب ها ساده تر کند و طبعا بچه هایی که از این امکان دور هستند بخش مهمی از فرصت تجربه دانسته های دیگران را از دست نی دهند و شاید همین امر موجب جایگزینی تفکری دیگر گونه در آنها شود تفکری که با شنیدن قصه ها می تواند بهتر و ساده تر جهت دهی شود.»
ما با استفاده از ابزار «قصه گویی» تجربه های صحیح و شخصی خود را با زبانی نرم و ساده در اختیار فرزندانمان قرار خواهیم داد. موقعی که فرزندانمان در برابر تجربه ی شخصی ما قرار می گیرند، مجبور می شوند که نسبت به آن جهت عاطفی بگیرد، چرا که انسان درباره ی تجربیات خود و به ویژه درباره ی شنیدنِ بعضی پندهای اخلاقی و آموزشی، فکر می کند.
«نشاط داودی» رمان نویس نیشابوری و نویسنده ی رمان های «رنگ خاموشی» و «باد ما را خواهد برد» معتقد است: «کودکان با قصه ها می توانند هم ذات پنداری کنند. با قهرمان داستان تجربه کنند. تجربه هایی که شاید هیچگاه در دنیای واقعی نمی توانند بدست بیاورند. با نگفتن قصه این فرصت بسیار شیرین و آموزنده را از کودکانمان دریغ می کنیم.»
همچنین «سیما رحمتی» رمان نویس نیشابوری و نویسنده ی رمان «شوکران» پاسخ می دهد: «قصه نگفتن برای کودکان اولین اثر منفی که دارد این هست که ذهن خلاق کودکان پرورش پیدا نمی کند و از دنیای تخیلات و اندیشه دور می مانند.»
چرا پدرها و مادرها دیگر قصه نمیگویند؟
«بهاره ارشد ریاحی» یکی از مهمترین دلایل این معضل را کتاب نخواندن و نبودن فرهنگ کتابخوانی بین پدر و مادرها می داند و می گوید: «کتاب نخواندن پدر و مادرها تا حد زیادی متاثر از فضای خانوادگی و تربیت آنها از سنین کودکی است. با اینکه فضای مجازی یکی از بزرگترین موانع انسان مدرن برای کتابخوانی است ولی به نظر من دغدغه پدر و مادرها به تنهایی برای آشنایی کودک با قصه و تمایل او به کتاب و کتابخوانی کافی است.»
«نشاط داودی» و «سیما رحمتی» معتقد هستند که مشغله ی کار و شرایط اقتصادی برای والدین عذر موجهی شده که دیگر برای کودک شان قصه نگویند و در اوقات فراغت چنان در دنیای مجازی غرق شده اند که ترجیح می دهند به جای قصه گفتن، کودک را تشویق به دیدن کارتن یا انجام بازی های کامپیوتری کنند.
متولدین دهه ی شصت و ماقبل آن به خوبی برنامه ی «زیر گنبد کبود» را به یاد دارند. در این برنامه بهرام شاه محمدلو در نقش آقای حکایتی به ایفای نقش می پرداخت. در این برنامه با یک قصه، موضوعی بیان می شد و وظیفه بعدی بر عهده بازیگران بود که به نحوی موضوع را بسط بدهند و مسئلهای که در داستان ایجاد شده بود را با کمک آقای حکایتی حل کنند. در این میان، آقای حکایتی که شالی بر گردن و کتاب قصهای بزرگ در دست داشت، به شیوه کاملا غیر مستقیم و بدون آنکه مستقیما پندی دهد، تلاش میکرد تا آن پیام مورد نظر را به مخاطب کودک برنامه منتقل کند. در این لحظات بود که بازیگران با هم توافق میکردند که آقای حکایتی قصهای را برایشان تعریف کند و بعد با یک ریتم تند دکور صحنه متناسب با داستان تغییر می کرد.
معتقد هستم که قصه گو باید با زبان قصه آشنا باشد. اگر هم قصه می گوییم نباید خیلی مکانیکی و از روی عادت و بدون توجه به متن خوانده شود. ما باید با قصه زندگی کنیم تا بتوانیم حس خوبی را از قصه به شنونده منتقل کنیم. اگر قصه خوانی را از روی رفتار و عادت روزانه آغاز کنیم به مرور کم کم عادی و خسته کننده می شود.
بازی رایانه و شبکه های مجازی رقیب قصه هستند؟
«بهاره ارشد ریاحی» نویسنده ی رمان «تقویم تصادفی» می گوید: «در سنین بالاتر از ۷ سال و به خصوص در سنین نوجوانی که بچهها در محیط مدرسه زمان زیادی را با گروه همسالانشان سپری میکنند تاثیرپذیری آنها از دوستانشان بیشتر از محیط خانواده و پدر و مادرهایشان است ولی در صورتی که والدین از سنین کم برای کودکانشان قصه بگویند، برای آنها کتاب بخرند و به عنوان الگوهای رفتاری به طور مداوم جلوی آنها کتاب بخوانند میتوانند تاثیرات پایهای و قدرتمندی در ناخودآگاه آنها داشته باشند.»
«سیما رحمتی» بازی های رایانه ای و تلویزیون و کارتون را رقبای اصلی قصه می داند و پاسخ می دهد:«چرا که در این بازی ها کودکان خود به تنهایی می توانند اوقات خود را پر کنند اما زمانی که قصه باید گفته شود یک نفر باید برای کودک وقت بگذارد.»
زهره عزیز آبادی، کارشناس ارشد جامعه شناسی از دانشگاه تهران با اشاره به نظریه پردازان این حوزه مانند موریس هالبواکس بیشتر بر نقش فرهنگ در انسجام دهی به جامعه به مفهوم حافظه جمعی اشاره می کند و می گوید: «به زعم وی یادبود های جمعی، جشنواره ها، داستان گویی و نوشته های ضبط شده رویدادها را ثبت و ضبط و از دوره ای به دوره بعد انتقال می دهند. در واقع این نظریه پردازان به نقش عناصر فرهنگی همچون قصه گویی که یادآور خاطرات خوب و قهرمانی های یک ملت است در انسجام دادن به یک ملت تاکید دارد. همچنین هویت افراد جامعه از طریق تاریخ شفاهی و حافظه جمعی تعریف می شود. در واقع به رسميت شناسی و پـذيرش گذشته بخشی از فريند ايجاد محيط پيرامون و هويت فرد در آن جهان است. بنابراین کودکان از طریق یادگیری داستان ها و اسطوره های یک ملت بخشی از هویت خود را ساخته و تعریف می کنند. هر ملتی به منظور حفظ فرهنگ و انسجام خود نیاز به عناصر اسطوره ای و نمادهای جمعی دارد تا بتواند تداوم آن را در نسل های بعدی حفظ کند.»
جامعه شناسان بر این باور هستند که: از نگاه رفتار شناسی، وقتی مادر یا پدری کنار بستر فرزندش دراز میکشد و برای او قصه میگوید رابطه عاطفی بین او و فرزند برقرار میشود. قصهگویی بیشتر جنبه برقراری ارتباط عاطفی دارد و باعث می شود فرزند با آرامش در کنار پدر و مادر خود بخوابد و از اضطراب و استرس فاصله بگیرد.
سعی کنیم با استفاده از ابزار «قصه گویی» این رابطه ی عاطفی و پیام های آموزشی و تشویقی خود را به فرزندانمان منتقل کنیم تا در آینده شاهد جامعه ای پویاتر و شادتر باشیم.
مصطفی بیان
چاپ شده در ماهنامه «خاتون شرق» / شهریور ۱۳۹۶