درباره ی رمان «دختر پرتقالی» نوشته ی یوستاین گردر
حال و هوای رمان «دختر پرتقالی» مانند رمان «مرد داستان فروش» اش است. تشکیل شده از یک داستان کلی با روایت هایی گوناگون، حول محور پرسش های فلسفی فراوان. اثری نسبتاً خوب با دیالوگ های تاثیر برانگیز. انگار خواننده تصور می کند ، رمانِ «مرد داستان فروشِ» یوستاین گردر را مجدد می خواند!
«یوستاین گردر» رمانِ «دختر پرتقالی» را دو سال بعد از نگارش رمان «مرد داستان فروش» منتشر کرد و سه سال بعد توسط «مهوش خرمی پور» به فارسی برگردانده و بیش از ده بار تجدید چاپ شد.
رمان «دختر پرتقالی» گفتگوی فلسفی و شاعرانه بین پدر و پسری است که در دو زمان مختلف زیسته اند. پدر ماجرای آشنایی با دختری را به شیوه ای جذاب (به طریق دست نوشته) برای پسرش بازگو میکند و در نهایت، پسر با خواندن یادداشتهای پدرش، دید جدیدی نسبت به زندگی پیدا میکند.
«حالا قرار است هر دو با هم کتابی بنویسیم. این ها اولین سطرهای این کتابند که من به تنهایی به روی کاغذ می آورم اما به زودی پدرم نیز مرا همراهی می کند. زیرا او حرف های بیشتری برای گفتن دارد» (صفحه ۵ کتاب).
داستان توسط راوی ، پسری پانزده ساله روایت می شود. اسمش «جرج رِد» است و به همراه مادرش، یورگن (ناپدری) و میریام (خواهر کوچک و هجده ماهه) زندگی می کنند. جرج رِد به طور اتفاقی به دست نوشته ای از پدرش دست مییابد. در حالی که پدرش (پزشک هم بوده) یازده سال پیش به دلیل ابتلا به بیماری صعب العلاجی از دنیا رفته بود و در آستانه ی مرگ، نامه ی دور و درازی برای پسرش از خود به جا گذاشته بود. به گفته مادرش، بیشترین غم و اندوه پدر در آستانه مرگ این بوده که پیش از آن که بتواند پسرش را بشناسد، باید بمیرد.
پدر داستان دختر پرتقالی را نوشت که وقتی جرج رِد بزرگ شد آن را بخواند و بتواند آن را درک کند. «در واقع او نامه ای به آینده نوشت» (صفحه ۹ کتاب).
داستان توسط راوی طوری روایت می شود که به گونه ای خواننده احساس می کند شخصیت داستانی ، خود نیز خالق شخصیت پدرش و یا توسط نویسنده در نقشِ پدر خلق شده است. داستان بر روی یک خط صاف و مستقیم با یک حادثه (و آن کشف دست نوشته های پدر) آغاز و بدون هیچ حادثه ای کشش دار با خلق سوالات فلسفیِ درونی انسانی به پایان می رسد. در واقع خواننده از نگاه راوی به سوالات مهیج و تکان دهنده و پاسخ های درونی نویسنده که توسط راوی پرسیده و در در مسیر داستان روایت می شود به «پاسخ» (در نهایت ، پاسخی که خود نویسنده به تمام سوالات فلسفی می دهد) می رسد!
«سرگیجه گرفته بودم. این دیگر چه بود؟ نامه ای از پدرم؟ اما آیا این نامه واقعی بود؟» (صفحه ۱۱ کتاب).
لحن راوی پرسشگر است. همه ی شخصیت های داستان ، جزء پدر ، پسر و دختر پرتقالی کم رنگ است. انگار نویسنده در این کتاب سعی نداشته خواننده را درگیر شخصیت های فراوان داستانش کند.
کشمکش های درونی پدر و پسر که با روایت جزئیات تصویری و دیالوگ ها و واکنش های نسبتاً پُر اهمیت شخصیت پدر در برابر سوال های بی پاسخ درون مغزش نشان داده می شود تعلیق نسبتاً کم رنگی برای ادامه دادن داستان در ذهن خواننده ی کنجکاو ایجاد می کند و خواننده با ادامه ی داستان، لایه های پنهان شخصیت پدر را بیشتر می تواند کشف کند.
رمان، روان و ساده است و نمی توان گفت جذاب و خوشخوان است. جملات به صورت سوالی و گاهی شعاری مقابل چشمان خواننده هویدا می گردد. اما خواننده را مجبور نمی کند به یک نفس، خواندنِ داستان را به پایان برساند.
از نکات منفی داستان می توان به حوادث فرعی مثل فرصت های پیش آمده برای صحبت با دختر پرتقالی، داستان جستجوی دختر پرتقالی در گوشه کنار محله ی فروگنر، داستان بلیت بخت آزمایی و … اشاره کرد که تاثیر چندانی بر روی شکل گیری روایت داستانی ندارد و نویسنده می توانست خلاصه تر به آنها بپردازد (تا حجم کتاب کم تر می شد) و خواننده را مجبور نمی کرد که سرسری رد شود!
از دیگر نکات منفی داستان، راوی و یا بهتر بگویم نویسنده داستان ، بیشتر گزارش داستان را می دهد تا «داستان» بگوید.
دیالوگ های پُرمایه و تصویری سازی نسبتاً خوب باعث می شود به رقم ضعف سایر عناصر داستانی که در داستان وجود دارد، خواننده تا انتهای داستان با نویسنده همراه شود. نویسنده در پی آن است که دغدغه های درونی خود را به شکل روایت داستانی (زبان داستان) به خواننده منتقل کند. زبانی (زبان داستانی) که می تواند به سادگی به جامعه تزریق شود تا قابل فهم باشد.
شاید این کتاب برای خوانندگان علاقه مند به رمان، جذابیت نداشته باشد اما برخی از دیالوگ ها و تلنگرهای سوال برانگیز و رازهای درونی در ذهن نویسنده می تواند تاثیر مثبتی در نگرش خواننده داشته باشد.
یکی از دلایل پُر فروش بودن این کتاب را می توان به «عنوان کتاب» اشاره کرد. خودِ عنوان داستان گاهی به فروش کتاب کمک می کند. انتخاب «عنوان داستانِ» جذاب و خواننده پسند ، می تواند بخشی از بار سنگین فروش کتاب را کم کند و به خواننده القا کند که کتابِ جذابی خریداری کرده است.
«روح الله مهدی پور عمرانی» در کتاب «آموزش داستان نویسی» می نویسد: «ویژگی های یک عنوان خوب را برای داستان می توان به نو و تازه گی و خوش آهنگی و خوش ترکیبی اشاره کرد. عنوان یک داستان خوب نباید فریبنده باشد و طرح داستان را لو ندهد.»
«یوستاین گردر» خلاقیت زیادی در انتخاب «عنوان جذاب داستان» دارد. مانند رمان «دختر پرتقالی» ، «مرد داستان فروش» ، «قصر قورباغه ها».
«ما متعلق به این سیاره هستیم و این امر بدیهی است و بدون شک در قسمتی از طبیعت این سیاره، از میمون ها و خزندگان یاد گرفته ایم که زاد و ولد کرده، تعدادمان را افزایش بدهیم و من هیچ اعتراضی به این موضوع ندارم و نمی خواهم همه چیز را زیر سوال ببرم. منظورم فقط این است که نباید این موضوع باعث شود که نتوانیم جلوتر از دماغمان را ببینیم» (صفحه ۵۹ کتاب).
«یوستین گردر» یک معلم فلسفه است. نویسنده همانند شخصیت پدر (پزشک بوده است)، باید با سعی و کوشش، تفسیر علایم و نشانه ها را خوب بیاموزد و با حوصله ی یک کارآگاه، قادر به تشخیص بیماری های جامعه باشد و با اشتیاق بیماری های کمیاب (سوال های بی پاسخ) را ردیابی کند.
«این انسان چیست؟ ارزش هر انسان چه قدر است؟» (صفحه ۱۳۶ کتاب).
نویسنده در این رمان در مواردی بسیار از واژه ی «معما» استفاده کرده است. برای درک بهتر جهان (معمای فکری و ذهنی). نویسنده می نویسد: «شاید حل معما درون خودمان باشد. از آن جا که ما در این جا هستیم. پس ما خود جهانیم اما شاید آفرینشمان تکمیل شده باشد. بدیهی است که تکامل جسمانی انسان ها از تکامل فکری و روانی آنها پیشی گرفته است. شاید اصل و ماهیت روح و روان، یعنی عاملی لازم و ضروری برای شناخت کائنات، در این جهان وجود خارجی داشته باشد» (صفحه ۱۳۷ کتاب).
«بسیاری از انسان ها، زندگی در این افسانه ی بزرگ چنان زیباست که وقتی به روزی فکر می کنند که سرانجام این زندگی به پایان می رسد اشک در چشمشان جمع می شود. در این جا همه چیز چنان خوب است که فکر کردن به زمانی که در آن دیگر روزهای دیگری را نخواهیم دید خیلی دردناک است» (صفحه ۱۵۶ کتاب).
این رمان نفوذ بیشتری در میان خوانندگانِ کنجکاو و علاقه به فلسفه دارد بخصوص اگر از زندگی، تصویر فلسفی ترسیم کنند. تصوری که در هر جای دنیا می تواند در ذهن هر انسانی اتفاق بیفتد؛ مانند افتادن سیب بر سر نیوتن.
زندگی مملو از اتفاق های به ظاهر بی اهمیت (مانند افتادن سیب نیوتن) است اما انسان هایی هستند مانند یوستین گردر که هر زمان سیبِ نیوتن بر سرشان می افتد از آن سیب به ظاهر ساده داستانی خلق می کنند با سوال های فلسفی فراوان (انسان ساز) که می تواند تاثیری مثبت برای هر آدمی (خواننده داستان) داشته باشد.
داستان «دختر پرتقالی» را می توان این طور گفت که پرتقال های دختر (سیب نیوتن) در ذهن پدرِ فیلسوف (نیوتن یا نویسنده) تلنگری ایجاد کرد و پاسخِ سوال های فلسفی خود را از طریق دست نوشته (روایت داستانی) به پسرش (خواننده) انتقال داد. در واقع او نامه ای (به زبان داستان) به آینده نوشت.
مصطفی بیان
این مقاله در ماهنامه ادبیات داستانی چوک (شماره ۷۱) تیر ۱۳۹۵ به چاپ رسیده است.