به تازگی رمان «شوومان» را خواندم. داستان بلند (رمان) «شوومان» را می توان در گروه «داستان گوتیک» قرار داد. داستانی که در آن سحر و جادو، رمز و معما، بی رحمی، خونریزی و وحشت به هم آمیخته است. موضوع داستان درباره دختری جوان به نام حوريا شمسیا است كه قرار است برای تدريس به روستایی دور افتاده و سردسير به نام «شوومان» منتقل شود. «دلم نمی خواهد به شوومان برسم. دلم نمیخواهد از ماشین پیاده شوم. یاد سرما که می افتم دست و پاهام می لرزند. در پالتوم مچاله می شوم. چشمهام را میبندم و سرم را به پشتی صندلی تکیه میدهم. چند نفر در گوشم پچ پچ می کنند با هم. گوشم سوت می کشد. چشمهام را باز می کنم. راننده در سکوت رانندگی میکند. عقب مینی بوس را نگاه می کنم. سایه ردیف آخر نشسته، بی صدا، بی حرکت.» (صفحه ۹ کتاب).
حوریا، با وجود سختی ها و سرمای آزار دهنده در نهايت راهی شوومان می شود و پس از برخورد با حوادث عجيب تصميم به بازگشت می گيرد، اما در طول داستان متوجه می شود كه زندگی گذشته اش با زندگی شوومانیها گره خورده است. «حال غریبی دارم. انگار چیزی نیشم زده باشد. مایعی داد در همه بدنم جریان پیدا می کند. چیزی مثل سم. احساس می کنم رگهام متورم شده اند. طلسم شکسته و من دارم خود واقعیام را کشف می کنم.» (صفحه ۹۳ کتاب).
روایت داستان، با عمل داستانی در زمان و با زندگی در گردش و جریان سر و کار دارد، عمل داستانی یا حوادث داستان بازتاب یکدیگرند و وضعیت و موقعیت حوریا در شوومان را واژگون می کنند، یعنی حوریا، معلم امیدوار و هدفمند، در پایان داستان، تبدیل به زنی جوان درهم شکسته و زخم خورده و ناامید می شود که او را به نابودی می کشاند. شروع خوب نه تنها شخصیتها و وضعیتها و موقعیتها را می شناساند، بلکه لحن و حال و هوای داستان را نیز نشان میدهد.
یکی از دشواری های شروع داستان، این است که دقیقا معلوم نمی شود که پیش از آن که پیرنگ گسترش یابد، به صحنه امکان داده شود که وضعیت و موقعیت داستان را تشریح کند. داستان بلند (رمان) «شوومان» نوشته نازنین جودت، یکی از بهترین شروع ها را دارد. داستان در صحنه مسیر رفتن حوریا به شوومان آغاز می شود و برخورد راننده اتوبوس با حوریا وضعیت و موقعیت داستان را پیش از آنکه پیرنگ داستان گسترش یابد، نشان میدهد. «می گویم:معلمم. منتقل شدم شوومان. پوزخندی می زند. گوشه سبیلش را تابی میدهد و میگوید: من جای شما بودم با اتوبوس بعدی بر میگشتم شهر خودم.» (صفحه ۳ کتاب).
میانه داستان، بخش اساسی عمل داستانی است و بحران و معمای داستان شروع می شود. «پشت تپه خانهای نیست. جایی مثل زیارتگاه است که دور تا دورش را درختهای بلند نخل پوشانده. هاج و واج به درختها نگاه می کنم و می گویم: «غیر ممکنه که درخت نخل در چنین منطقه آب و هوایی رشد کنه.» سفیا میگوید: «ما برای رشد این درختها از خاک مخصوصی استفاده می کنیم.» جواب احمقانهای می دهد. حتی بچههای دبستانی هم می دانند که درخت نخل پوشش گیاهی مناطق گرمسیری است.» (صفحه ۸۱ کتاب).
«بلند می شوم تا در اطراف زیارتگاه چرخی بزنم. کمی دورتر، پشت اولین ردیف نخل های بلند، صندوقهای بزرگ فلزی در فواصل کم اما یک اندازه؛ کنار هم چیده شدهاند. به درِ همه شان قفل بزرگی زده شده. این همه صندوق را برای چه کاری کنار هم چیدهاند؟» (صفحه ۸۲ کتاب).
در داستان شوومان، خصوصیات روانشناختی با ویژگیهای نمادینی می آمیزد و ناراحتیهای روانی به صورت نمادهایی در داستان ظاهر میشود. نویسنده اغلب با استفاده از ابزار و مصالح واقعی و تجزیه و تحلیلهای روانشناختی میکوشد به داستان غیرعادی خود جنبهای قابل قبول بدهد. شخصیت اصلی داستان (حوریا) از دلهرهها و اضطرابها و ترس و لرزهای ناشناختهای رنج می برد و در ذهنیتی مریض غرق است. فضا و رنگ داستان اغلب تار و مه آلود است و شخصیتهای داستان دستخوش حالتهای خواب گونهاند.
گفته اند که ارائه شروع خوب برای داستان هنر است، اما پایان بندی خوب برای آن هنرمندانه تر است. زیرا در پایان بندی، باید همه چیز با هم جفت و جور شود و کلیت معنایی و ساختاری را بیافریند؛ و همه ویژگی های پایان بندی هنرمندانه در یک «داستان خوب»، در رمان «شوومان» به خواننده منتقل می شود.
رمان «شوومان» نوشته «نازنین جودت» از سوی انتشارات برکه خورشید در ۲۰۲ صفحه به قیمت ده هزار تومان منتشر شده است.
در روزنامه آرمان امروز چهارشنبه ۱۵ بهمن ۹۳ به چاپ رسید