عنوان یادداشت: واقعیتهای خیالی
یادداشتی بر مجموعه داستان «بزقاب» نوشته مصطفی بیان
مجموعه داستان بُزقاب مشتمل بر سی و سه داستان کوتاه شده است. این واژه را انتخاب میکنم تا در همین ابتدا، وجهی از ویژگی این مجموعه بیان شده باشد. آفرینندهی مجموعه اگر چه در تمامی داستان ها سرِ صحبت با مخاطب را درباره موضوع و معنایی بزرگ در زندگی و کنش انسان ها باز میکند اما آن را به انجامی اندرزگو و نتیجهگرا نمیرساند. با این کار در پایان هر داستان بارِ تاویل و تفسیر بر گردن مخاطب مینشیند و مصطفی بیان زیرکانه و البته زیباطور از بار بیان معنا میگریزد. ممکن است این بیسرانجامی به ذائقه بسیاری از خوانندگان خوش نیاید. پایان اغلب داستان های مجموعه که به راستی کوتاه هستند و مخاطب را با پیچیدهگویی و یا توصیف و فنون اضافی سرگرم نمیکند. داستان ها با نقطهای تمام میشوند که در واقع «ب» بسماله نتیجهگیری و آموختن توسط خواننده است. مورد دیگری از ویژگی مجموعه آن است هیچ کدام از موضوعهای انتخاب شده برای آفرینش داستان های مجموعه تکراری، مشابه و کلیشه نیست. در کتابی که خواهیم گشود خالق اثر به گوشهکنارهای بسیاری از هستی پا گذاشته است و معانی تلنبار شده را در قالب داستان واگشوده است. خالق اثر در نوشتن دست به انتخاب موضوع صرفا با هدف جلب نظر مخاطب دست نزده است. بسیاری از مجموعههای داستانی ما حول و حوش موضوع یا موضوعات خاصی چرخ میزنند و یا احیانا سریالی بر کاغذ آمدهاند. در مورد «بزقاب» چنین چیزی نیست.
مصطفی بیان در نوشتن داستان هایش صرفا از تجربه زیسته خودش بهره نبرده است. حتی میتوان گفت اغلب یا زاییده تخیل محض نگارنده و یا نهایتا با اشارتی از موضوعی است که از اطراف شنیده و یا دیده است. این موضوع به مخاطب میفهماند که با اثری در کلنجار است که از آن نمیتواند و نباید در صدد واکاوی روح و روان نویسنده باشد. اگر بخواهم نامی بر آن بگذارم باید که گفت داستان هایی از زبان همه! البته این عدم زیستن عینی اتفاق گاهی در تبیین مطلب به کارآمدی ضربه میزند.
در داستان کوتاه «بزقاب» که عنوان مجموعه از آن برگرفته شده است، با مجموعهای کامل از اطلاعات از تیپولوژی شخصیت، اسطورهشناسی، طالعبینی و مراودات مرسوم اما بیفایده اجتماعی در کنار هم قرار میگیرند. شهرداری که «بز» است اما میخواهد «عقاب» جلوه کند و هنر این دوگانگی را به ریشخند میگیرد. در نهایت هنرمند مجسمهساز از کار خود راضی است اما شهردار عوامفریب و تشنه قدرت در تماشاندن خود ناکام میماند. ریشخندی که وظیفه هنر است. همان کاری که داستاتهای مجموعه با ناتمامی خود انجام میدهند.
انتخاب زیان معیار و رسمی در داستان ها نمیتواند اتفاقی و یا از سر ناتوانی به کار بستن زبان و لحنهای دیگر باشد. همچنین نویسنده از امکانات داستاننویسیای که تحت عنوان مدرن و پست مدرن مورد استفاده قرار میگیرد بهره نبرده است. آشنایی بیان با سبکهای ادبی خواننده حرفهای داستان را به این صرافت میاندازد که او این تکنیکها را نه یک نقطه قوت که شگردهایی بیهوده برای نو جلوهدادن نوشتار میدانسته و از آنها استفاده نمیکند. تعلیق در داستان های مجموعه نه با پس و پیشکردن زمان وقوع وقایع و یا پیچیدهنویسی، که در دل روایتگری آورده شده است. همچنین داستان ها از بار اروتیک تهیاند. شخصیت نویسنده دلیلی برای آوردن چنین کنشهایی دلیلی نیافته و حتی در داستان هایی که به موضوع عاشقیت میپردازند نیز حجب و حیای قلمی که آنها را مینوشته در خود محفوظ داشتهاند.
نکته دیگر که البته ممکن است از دایره نقد و یادداشت داستانی خارج و یا زاید باشد ولی از نگفتن آن خود را ناگزیر میدانم توجه نویسنده به حواس پنجگانه است. برای مصطفی بیان گرما و سرمای هوا و سوز سردی و هرم گرما غیر قابل گذشت هستند. همانطور که هر انسانی از نا_بودن در فضای فیزیکی اطراف ناگزیر است. شخصیتهای مجموعه در خیال نویسنده و البته بیش از آن در محیط زندگی میکنند؛ انسانی بسیار انسانی نه از نوع نیچهای که از طیف زیستن حقیقی که از آن گریزی نداریم. این ویژگی شاید به اقبال مخاطب خاص به کتاب آسیب بزند، اما دامنه مخاطبان را میگستراند و حاشیه امنی فارغ از سوگیری سیاسی میآفریند. سایهساری آرام که میتواند برای چند ساعت سر را گرم خواندن و ذهن را به جستجوی موارد مشابه در زندگی خود و اطرافیان وادارد.
مجموعه داستان «بزقاب» در سال ۹۸ توسط نشر روزنه و در ۱۷۰ صفحه به بازار نشر راه یافته است.
مجتبی تجلی / داستان نویس
چاپ شده در روزنامه آرمان ملی / پنجشنبه ۶ شهریور ۱۳۹۹