بایگانی برچسب‌ها : عبدالرحمن جامی

عارف جام

به بهانه ۲۴ آبان سالروز تولد عبدالرحمن جامی 

«نظام الدین احمد دشتی» دست رو به آسمان کرد و خدا را شاکر شد. بعد قرآن را باز کرد و چنین نوشت:

«تولد عبدالرحمن در شامگاه بیست و سوم شعبان ۸۱۷ (۲۴ آبان ۷۹۳ خورشیدی) در این روستای کوچک خرگرد (خرجرد) به میمنت و مبارکی» و چنین گفت: «من نام او را عبدالرحمن می نامم تا همیشه مطیع و عبدِ فرامین پروردگار خود باشد.»

عبدالرحمن تحصیلات ابتدایی را نزد پدر فراگرفت و سپس نزد مولی جنید اصولی،خواجه علی سمرقندی و مولی شهاب الدین محمد جاجرمی حاضر شد و از آنها کسب فیض کرد. پس از گذراندن این مراحل، عبدالرحمن جوان برای مدتی از هرات به سمرقند (پایتخت تیموریان)، نزد استاد قاضی زاده ی رومی رفت و آن استاد پس از اندک زمانی چنان شیفته ی این دانشجوی مستعد خود شده بود که می گفت: «تابنای سمرقند است هرز به جَودَتِ طبع و قوت تصرف این جوان جامی کسی از آب آمُویه نگذشته است.» سلطان محمد ثانی کوشید تا او را به استانبول بکشاند؛ سلطان بایزید ثانی نیز دو نامه برای او فرستاد و از تاثیر او در ادبیات عثمانی گفت.

لقب نخستین عبدالرحمن جامی، عمادالدین بود و سپس به لقب نورالدین شهرت یافت. و در شاعری به مناسبت آنکه اجدادش از محله ای در دشت اصفهان بودند، نخست «دشتی» تخلص کرد ولی بعدها به علت آنکه تولدش در ولایت جام رویداده بود، «جامی» را به عنوام تخلص شاعری خود برگزید.

جامی در قدرت کلام و شعر، مقام عرفانی و اخلاق مانندی نداشت و از همین رو در محیط حاکمان تیموریان مورد احترام بود. او در دوره حیات بزرگترین شاهان تیموری، یعنی شاهرخ، ابوالقاسم بایقرا، میرزا ابوالسعید و قسمت اعظم سلطنت سلطان حسین بایقراء زندگی کرد.

«هرمان اته» صاحب نظر آلمانی در کتاب «تاریخ ادبیات فارسی» درباره جامی چنین نوشت: «می توان گفت دوره ی کلاسیک شعر فارسی با ظهور و افول نورالدین جامی به پایان رسید.»

معین الدین محمد زمچی اسفزاری از دانشمندان و نویسندگان بزرگ قرن نهم در «روضات الجنات» جامی را «تارمِ چهارمِ مقام مسیح و منزلِ خورشید حقایق نامیده است.»

جامی در مجالس کم سخن می گفت و تا حدی ممکن بود از ستایش و تعریف دیگران خودداری می کرد. او نویسنده و دانشمندی پرکار بود  بزرگ ترین استاد سخن پارسی پس از روزگار حافظ و به نظر عده ایی از نویسندگان «خاتم شاعران بزرگ پارسی گوی» است.

تصوّف و عرفان

قرن نهم به سبب اعتقاد شدید شاهان و شاهزادگان تیموری به مشایخ صوفیه، یکی از دوره های پیشرفت و رواج تصوف و نفوذ روزافزون صوفیه بود. بخصوص آنکه تصوف در این زمان تا حدودی رنگ دینی به خود گرفت. از سوی دیگر از قرن هفتم به بعد رفته رفته اصول تصوف و عرفان در کتاب های علمی و درسی وارد شد.

گروهی تصور می کنند تصوف همان عرفان است در حالی اینگونه نیست. «تصوف، عرفانی است که از دیدگاه اسلام و تعالیم آن نگریسته شده است و هدف آن شناخت ذات آفریننده ی بزرگ است و راه رسیدن به این هدف در تصوّف، رعایت مبانی شرع، پرهیز از گناه، سیر و سلوک در وادی های شریعت و طریقت و سرانجام دستیابی به حقیقت و شناخت نهایی یا عرفان است و حال آن که در عرفان راه وصول به این هدف و حقیقت، تهی شدن خویشتن خویش و اشراق و کشف و مشاهده است که رهروان راه اشراق و کشف شهود را «اهل حال» می نامند.»

به عقیده جامی، عقاید صوفیه بر وصول به حق از طریق عشق است، بر عقاید متکلمین و حکما – که به برهان جدل و اثبات و تفکر اتّکا دارند – برتری دارد.

صوفی ای دید زآلایش پاک / زده در چهره ی آسایش خاک/ گفت کای روی تو چون خوی، درشت! / کرده بر صحبت دانایان پشت / با شناسایی خود ساخته ای / گو خدا را به چه بشناخته ای؟ / گفت: من غرق شناساوری ام / نیست کاری به شناساگری ام / کار من نیست که کس را به جدال / رو نمایم به خدای متعال.

جامی در تمثیل زیبای قطره و دریا در دفتر دوم سلسله الذهب، شناخت جاودانه را به طرزی زیبا و قابل فهم سخن می گوید:

قطره چون آب شد به تابستان / گشت آن آب سوی بحر روان / وز روانی خود به بحر رسید / خویشتن را ورای بحر ندید / هستی خویشتن را در او گم ساخت / هیچ چیزی بغیر آن نشناخت.

جامی موسیقی شناس

در هرات آن زمان یک گروه موسیقی شناسان زبردست و استادان ماهرساز سرود از شهرهای بخارا، سمرقند، خوارزم، آذربایجان و خراسان حضور داشتند از رساله ها و آثار تاریخی آن زمان چنین نتیجه ای به دست می آید که نی، تنبور، قانون، رباب، نفاره، دایره، تار، دوتار، دهل، طبل و غیره فراوان به کار برده شده و مشهورترین استادان اهل ساز در آن زمان محمد عودی، سید احمد غِژکی، حافظ بصیر، حافظِ قزاقِ قانون نواز، حسنِ بَلَبانی و امثال اینها بوده اند. درویش احمد سمرقندی برابر قانون در بربط نوازی مهارت داشته است. در کنار موسیقی، هنر رقص هم  در میان زن ها خیلی پیشرفت کرده بود. (نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی تالیف اعلاخان افصح زاد/ ص ۹۶)

عبدالرحمن جامی یک رساله دارد که رساله موسیقی نامیده می شود. جامی در این رساله نشان می دهد که:  «پیدایش هنر موسیقی اساس حیاتی و زمینه ی اجتماعی داشته، موسیقی واسطه ای است که به حالت های روحی انسان تاثیر نموده، برای تکامل فکری و معنوی او مدد می رساند.» (نقد و بررسی آثار و شرح احوال جامی تالیف اعلاخان افصح زاد/ ص ۱۷۰) جامی ر خاتمه رساله ی موسیقی اش تاثیر خاص داشتنِ هر مقام و آواز و شعبه ها را تاکید کرده است.

جامی و تقلید از شاعران

جامی را به حق آخرین استاد بزرگ شعر فارسی باید شمرد. ویژگی مهم شعر جامی منتخب بودن الفاظ و استحکام عبارات، قدرت در بیات تعالیم و افکار صوفیانه بی نظیر است. اغلب او را یکی از بنیاگذاران سبک هندی می شناسند.

جامی در شاعری تا حد زیادی نظر به امیر خسرو دهلوی داشت اگرچه در غزل به سعدی، حافظ و در مثنوی به فردوسی و نظامی گنجوی و سنایی متمایل بوده است ولی در نظم «هفت اورنگ» بیشتر از همه به نظامی بیشتر نزدیک بوده است. هفت اورنگ دربردارنده ی هفت مثنوی است که همه از درون مایه های عرفانی و اخلاقی برخورداند.

مرد باید که به لطف سخن و حسن خطاب/ طبع ارباب ستم را ز ستم باز آرد/ هر لئیمی که از احسان و کرم رم کرده ست/ به فسون سخن او را به کرم باز آرد.

مشهورترین اثر عبدالرحمن جامی، «بهارستان» را به تقلید از گلستان سعدی در سن ۷۳ سالگی اش نوشته است. جامی در این اثر عقاید جامعه شناس، اندیشه ها و افکار ادیب خود را در آن به طور ساده و روشن بیان کرده است.

خواهی که شاه عدل کند، عدل پیشه باش / در کار خود که معرکه ی گیر و دارِ توست / شاه آینه است، هرچه همی بیند اندر او / پرتو فکند قاعده ی کار و بار توست.

***

نورالدین عبد الرحمن بن احمد بن محمد معروف به جامی ملقب به خاتم الشعرا در سن ۸۱ سالگی در صبحگاه هجدهم محرم سال ۸۹۸ هجری (۲۷ آبان ۸۷۱ خورشیدی)، نبض او از حرکت ایستاد. مزار او در مکانی به نام «تخت مزار» در هرات می باشد. بر روی سنگ قبر آرامگاه او نوشته شده است:

جامی که بود مایل جنّت مقیم گشت / فی روضه مغلدة ارضها السما / کلک قضا نوشت روان بر در بهشت / تاریخه و من دخل کان آمنا.

این مقاله در روزنامه آرمان به تاریخ دوشنبه ۲۷ آبان ۹۲ چاپ شده است