نویسنده در مقامِ تجربه گر
یادداشتی برای مجموعه داستانِ جدید زهره احمدیان
مصطفی بیان / داستان نویس
چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور / شماره ۱۴۳ / چهارشنبه ۲۶ شهریور ۱۴۰۴

داستان های کوتاه یا خیلی کوتاهِ مجموعه ی «زن هایی که فقط گوش می کنند» اثر جدید زهره احمدیان، نه یک انتخاب صرفا تکنیکی، بلکه نسبت وجودی با زندگی است. من همیشه عمر را کوتاه دیده ام و فاصله ی زیست و مرگ برای من بسیار فشرده است. همین فشردگی باعث می شود که برخی نویسندگان مانند زهره احمدیان، جهان را نه در گستره ی مفصل و طولانی، بلکه در لحظه های تراکم یافته ببینند. به نظرم داستان کوتاه یا داستان کوتاه کوتاه، شکل ادبی همین تجربه ی زیستی است. شکلی که ممکن است در یک لحظه و در برخوردی کوچک، تمام جهان را به طور فشرده منعکس کند.
من اوایل سال ۱۳۹۴ زمانی که مسئولیت انجمن داستان نویسی اداره ی فرهنگ شهرستان نیشابور را بر عهده داشتم؛ کتابِ «دلتنگی های گربه تنهای من» اثر مشترک زهره احمدیان و رضا خماریان را خواندم و نقدی هم نوشتم و در هفته نامه خیام نامه همان سال منتشر شد.
در آن زمان نوشتم: «ویژگی های روانشناختی، تمثیلی، نمایشی و احساسی در داستان های زهره احمدیان بسیار مشهود است و حوزه زبانی به حوزه توصیفی و گزارشی حرکت دارد و بیشتر میل به قصه گویی توصیفی و گزارشی دارد.»
ورود زهره احمدیان به جهانِ داستان نویسی از مسیر داستان کوتاه و داستان کوتاهِ کوتاه بود و گویا شگفتی این نوع فرم ادبی برای زهره احمدیان تمام نشدنی است. فعلا در این نوع فرم ادبی می خواهد با حداقل ها، چیزهایی را تجربه کند. که شاید می خواهد بگوید کوتاهیِ زیستن آنقدرها برای انسان امروزی مجال ندهد.
کتاب «زن هایی که فقط گوش می کنند» اولین اثر مستقل زهره احمدیان است که می خواسته تجربه ای تازه داشته باشد و مجموعه ای بنویسد که داستان هایش هر چند مستقل اند با نخی نامرئی به هم وصل باشند. این مجموعه می تواند آغاز این تجربه برای زهره احمدیان باشد.
در این مجموعه، زبان کارکردی روایی دارد. روایت ها، ساده اند و زهره احمدیان در این مجموعه در مقام تجربه گر حضور دارد.
در ده سالِ گذشته حضور بانوان و دختران در عرصه ی داستان نویسی شهرستان نیشابور نسبت به آقایان بسیار بیشتر و پُررنگتر بوده است؛ که این عامل نیاز به بررسی و تحلیل بیشتر در مقاله ای جداگانه دارد.
در داستان نویسی بانوان و خانم های شهرستان نیشابور هرچند در سال های گذشته شاهد رشد و شکوفایی بودیم؛ اما در مقایسه با ادبیات داستانی کشور و حتی شهرهای بزرگ مانند تهران، شیراز و اصفهان و نیز در مقایسه با داستان های کوتاه ایرانی و رمان های دهه ی ۴۰ و ۵۰ هنوز عقب هستیم و باید تلاش بیشتری در این حوزه ادبی و هنری صورت گیرد.
با این حال واقعیت تلخ این است که داستان کوتاه امروز آن طور که باید خوانده نمی شود و یا در مسیرهایی غریب و ناامید کننده پیش می رود.
آرزوی من این است که روزی برسد داستان کوتاه ایرانی را بی هراس نوشت و بلندبلند خواند و منتشر کرد.
کار خانم زهره احمدیان قابل ارج است. همچنین در نگه داشتنِ چراغ «انجمن عصر داستان نیشابور». در این زمان هایی که شاهد کاهش کتابخوانی، سانسور، گرانی کاغذ، ناامیدی، ترس از آغاز دوباره جنگ، تحریم، بی آبی، بی برقی و مشکلات بسیار در کشورمان هستیم؛ زهره احمدیان، هر چهارشنبه تعدادی از دختران و پسرانِ جوان را دور هم جمع می کند؛ داستان می خوانند و داستان را برای آنها بررسی و تحلیل می کنند؛ که کاری ستودنی و قابل ستایش است.