اولین باری که نام «لئوتولستوی» را شنیدم، مربوط به سال سوم دبیرستان، ادبیات فارسی ۳ بود. داستان کوتاه «سه پرسش» که درون مایه ی آن دعوت به نیکی ودرستی بود. بالای عنوان داستان هم، عکس مشهور لئو با ریشی بلند و سفید که روی صندلی چوبی اش لم داده بود.
زمانی که لئوتولستوی چشم به جهان گشود، جنگ سختی بین ایران و روسیه در سواحل شمالی رود ارس در گرفت. در سال ۱۲۰۷ خورشیدی (۱۸۲۸ میلادی) روس ها کتابخانه معتبر اردبیل را غارت و به کتابخانه امپراتوری در سن پترزبورگ انتقال دادند. حاصل جنگ هم «معاهده ترکمنچای» بود که مطابق آن، خانات ایروان و نخجوان را به روسها واگذار و از حقوق دولت ایران برای کشتیرانی در دریای خزر محروم و ایران متعهد شد تا مبلغ پنج میلیون تومان غرامت جنگی به روس ها پرداخت نماید.
نام «لئو نیکلایویچ تولستوی» را به عنوان یکی از مهمترین نویسنده های تاریخ ادبیات جهان بسیار شنیده و آثارش را یکبار هم خوانده و یا در تلویزیون دیده ایم. تولستوی بهحدی در کشورش مشهور و محبوب است که سکه طلای یادبودی بهاحترام وی ضرب شده و تندیس های بزرگی از وی در میدان های معروف جهان نصب شده است. تولستوی به رغم اشرافی و شهرت حاصل از نگارش کتاب هایش، زندگی خود را به شدت تغییر داد و به ساده زیستن روی آورد.
لئو در ۹ سپتامبر ۱۸۲۸ (۱۸ شهریور ۱۲۰۷ خورشیدی ) در یاسنایا پالیانا در ۱۶۰ کیلومتری جنوب مسکو در خانواده ی ملاک و ثروتمند چشم به جهان هستی گشود. مانند سوژه خیلی از قصه هایش مادر و پدرش را در کودکی از دست داد و پس از آن تحت سرپرستی عمهاش قرار گرفت. وی در سال ۱۸۴۶ در دانشکده حقوق نام نویسی کرد. تولستوی مانند جوانان ایرانی در سال ۱۸۵۱ به خدمت سربازی اعزام شد و پس از گذراندن دوران مقدماتی نظام، طعم تلخ جنگیدن در جنگهای قفقاز را هم چشید.
تولستوی پس از کناره گیری از ارتش در سال ۱۸۵۷ به مدت پنج سال از کشورهای اروپای غربی و با نویسندگانی همچون چارلز دیکنز، فریدریش فرویل و آدلف دیستروگ از نزدیک دیدار کرد و پس از بازگشت زندگیش را صرف تربیت کودکان روستایی بنا کرد و در آن خود به آموزگاری پرداخت. نشریه آموزشی با نام «یاسنایا پولیانا» منتشر کرد و در سال ۱۸۲۷ الفبای مشهورش را تدوین کرد و با آن چهار کتاب برای مطالعه ی کودکان نوشت.
تولستوی، برای بهره گیری در کارش، به مطالعه ی یونان باستان پرداخت و زبان های عربی و هندی را هم فرا گرفت.
با وجود اینکه تولستوی شایسته دریافت نوبل ادبیات هم بود ولی به خاطر مسائل سیاسی و سلیقه های شخصی در کمیته نوبل، نوبل ادبیات تا سال ۱۹۱۰ نه تنها تولستوی بلکه هیچ نویسنده روس موفق به دریافت نوبل ادبیات نشد و در آخرین سال زندگی وی، «پال هیزه» نویسنده آلمانی موفق به دریافت جایزه نوبل ادبیات گردید.
تولستوی جمله زیبایی دارد: «هر اثر برجسته و ارزشمند باید اعماق روح نویسنده را منعکس نماید.»
مصطفی بیان