سوژه هایی که نوشتن درباره شان سخت و دشوار است

سوژه هایی هست که نوشتن درباره شان سخت و دشوار است. تا به حال فکر کرده اید چه حکمتی در  داستان هایی با سوژه های ژانر وحشت و ترسناک وجود دارد؟ چرا نویسنده به سراغ چنین سوژه هایی می رود؟

برای فهم و درک آن لازم است به احساس نویسنده در لحظه خلق اثر راه پیدا کنیم. چرا که هر آنچه در این نوشته ها دیده می شود، نتیجه احساس کامل شخصی و یک هیجان فردی نویسنده است.

خالقان چنین آثاری تمام زیبایی و اصول هنری را در کنار سوژه اصلی داستان قرار می دهند و تمام وحشت که حاصل هیجان فردی نویسنده است به خواننده کنجکاو تزریق می نماید. شاید شما تصور کنید که این هنر نویسنده، یک جور خودخواهی و شاید رهایی یا ارضای نویسنده از هیجان درونی اش است، اما همین هیجان نویسنده است که در اروپا و امریکا میلیون ها شمارگان فروخته و از روی آثارش اقتباس های ادبی فراوانی شده است.

شخصيت‌ های اصلی داستان‌های شكل گرفته بر پايه اين نوع از ادبيات الزاما ارواح پس از مرگ نبودند بلكه بيشتر شامل موجوداتی خفته، ارواح، خون آشام‌ها، هيولاها در اعماق جنگل‌ها، غارها، موجودات فضايی و يا حتی موجودات ساخته شده از سوی خود انسان‌ها در آزمايشگاه می‌باشد.

گاهی اوقات نویسنده های این نوع ژانر ادبی نه به خاطر علاقه، بلکه برای فرار از خاطرات تلخ و هراس درونی شان به کاغذ و قلم پناه می برند و خشم و هراس خود را با خلق شخصیت های ذهنی خود، آثاری بزرگ پدید می آورند. از نمونه های بارز این نوع نویسنده ها که در کودکی شاهد صحنه های دلخراش بوده اند؛ می توان «کلایو بارکر»، «رابرت آلبرت بلوخ» و «چارلز بِمانت» را نام برد؛ که بعدها در داستان هایشان به آنها اشاره می کنند.

بارکر در خاطراتش به کشته شدن یک چترباز فرانسوی که در چهارسالگی به همراه پدرش در نمایشگاه هوایی لیورپول شاهد آن بود، و یا چارلز به کشته شدن سگش توسط همسایه سنگدل و بی رحم به وضع دلخراشی در کودکی توضیح می دهند.

«رابرت اروین هوارد»، «آلگرنون هنری بلک وود» و « هوارد فیلیپس لاوکرافت» از نویسنده موفقی بودند که ترس و وحشت در هیجان درونی شان برانگیخت تا آنجا که شرایط پیرامون زندگی نویسنده در سلامت روان آنها تاثیر منفی گذاشت و در نهایت منجر به خودکشی شد.

اما علی رغم تصور من و شاید شما، این آثار خیلی هم بی حساب و کتاب خلق نمی شود و پشت سرش تحقیقات علمی و شاید سیاسی و اعتقادی بسیاری است که می شود نیت باطل را درشان پیدا کرد.

جايزه ادبی برام استوكر كه به اسكار وحشت شهرت دارد از سال ۱۹۸۷ هر ساله برای تقدیر از نويسندگان موفق ادبيات ژانر وحشت برگزار می شود.

با این وجود و فارغ از تحقیقات، همچنان این آثار چنان مورد استقبال به نظر می رسند که شاید برای ما که تخصصی هم در این نوع ژانر نداریم، تنها به راه سرگرم کننده ی این اثر هنری و شاید مدعی، رجوع کنیم.

«استفن کینگ» کتابی دارد به نام «درخشش» که تا دلتان بخواهد، خواننده را به وحشت می اندازد. کتاب را انتشارات البرز چاپ و بهنام دیانی هم آن را ترجمه کرده است.

مصطفی بیان

این یادداشت در شماره ۵۵۷ (شنبه ۲۶ بهمن ۹۲) هفته نامه چلچلراغ به چاپ رسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *