سوژه ی خوب داستان، نیروی عجیب و غریبی دارد. هر زمان که پای خواندن آن بنشینید حتی در غروب های دل تنگ و کسل آور بعداز ظهر جمعه، داستانِ خوب را بخوانید، آرامشی خاص از احساس هیجان و امنیت پیدا می کنید که موقع خواندن به سراغتان می آید. سوژه ی خوب، ترکیبی از شخصیت های داستانی و فضای مناسب و تاثیرگذار است.
شخصیت اول می آید، شخصیت دوم کنار آن قرار می گیرد و همین طور شخصیت های بعدی تا به خلق یک سوژه خوب داستان می رسند تا خواننده که از دور آن ها را می بیند به سمت خودشان جذب کنند. درست عین تابلوی زیبا که ناخودآگاه، آدم با نگاه آن تعقیبش می کند.
سوژه خوب داستان همان کاری می کنند که نقش و نگار تابلو با نگاه آدم می کند؛ اینکه نویسنده شخصیت های داستان و خطوط مسیر سوژه داستان را با هم ترکیب کند تا پیام را به خواننده انتقال دهد، خیلی لذت بخش است. الان کاملا احساس می کنم که خداوند در هنگام خلق انسان چه لذتی می برد؛ این لذت را فقط نویسنده می تواند احساس کند.
این احساس را قبل از شروع نوشتن نمی دانستم، اما حالا که رفته ام و جذابیت هایش را کشف کرده ام، دیگر نمی توانم به سادگی «ترکش» کنم.
سوژه های خوب داستان از نگاه نویسنده چیزی اند و از دید خواننده چیزی دیگر؛ و در دو حالت سعی در رساندن پیام دارند و وسوسه ایی برای خواندن و یا کشاندن خواننده به نویسنده.
نویسنده خوب می خواهد دید و تفکر خواننده را درگیر کند. درست شبیه نقاش که با خلق تابلوی خوب، ناخودآگاه نگاه بیننده، خطوط تابلو را تعقیب می کند.
حالا که قدرت اعجاز قلم نویسنده را کشف کرده اید، انگار وسوسه شده اید داستانی بنویسد. ولی حتما باید مراقب قدرت اعجاز قلم باشید تا با نیروی عجیب خود، شما را از مسیر اصلی منحرف نکند.
مصطفی بیان