«فلانری اوکانر» نویسنده آمریکایی (۱۹۶۴- ۱۹۲۵) در کتاب ارزشمند «راز و روشها» مینویسد: «نوشتن فرار از واقعیت نیست، غوطه خوردن در آن است.» او تاکید میکند: «نویسنده کسی است که به دنیا امید دارد، انسان بدون امید نمیتواند داستان بنویسد.» امروز برخی در لباس روشنفکری معتقدند که «دنیا معنایی ندارد» اما به نظر من طبق آیه ۳ سوره احقاف (ما آسمانها و زمین و آنچه را میان آنهاست، جز بر اساس حق (هدف) و زمان بندى مشخص نیافریدیم) دنیا معنا دارد. جویس کرول اوتس در مقاله «طبیعت داستان کوتاه یا طبیعت داستان کوتاه من» میگوید:« ما مینویسیم تا معانی را در آشفتگیهای بزرگ زمانه و زندگیهامان پیدا و انتخاب کنیم. ما مینویسیم چون معتقدیم که معنا وجود دارد و میخواهیم جایی ثبتش کنیم.» من به نیروهای اسرار آمیز رویا معتقدم. رویاها میتوانند سطح ما را ارتقا دهند. حتی کابوسها میتوانند قابل عرضه و فروش باشند؛ مانند آثار «فرانتس کافکا». به همین دلیل است که حرف کافکا درست از آب در میآید: «ما باید به رویاهامان اعتماد کنیم.» جمال میرصادقی در کتاب «راهنمای داستان نویسی» از قول احمد محمود مینویسد که وی از خوابهایش در نوشتن داستانهایش بسیار بهره میگیرد. نویسندههای بسیاری به اهمیت این امر اعتراف کردهاند و بر این باورند که رویاها، سرچشمهای غنی برای داستان است. نویسنده هرچه بیشتر تمرین تخیل کند در رسیدن به فکر اولیه توفیق بیشتری خواهد داشت. آنچه در این میان از اهمیت فوق العادهای برخوردار است، هدفداری در تخیل است. تخیل به دو دسته تخیل واقعی (رئال) و تخیل غیر واقعی (سوررئال) تقسیم میشود. سوررئالیستها (به معنای گرایش به ماورای واقعیت یا واقعیت برتر، مکتبی که در سال ۱۹۲۰ بعد از جنگ جهانی اول در فرانسه به وجود آمد)، برای رسیدن به جهان فرا واقعیت یا واقعیت برتر ضمیر ناخودآگاه را به طور طبیعی یا مصنوعی بر میانگیختند و تحت تاثیر خواب هیپنوتیزمیو رویا، در حالت بین خواب و بیداری آثار خود را میآفریدند. سوررئالیستها خوابهای خود را اساس کارهای خود قرار میدادند و ضبط رویاها یکی از سرچشمههای آثار آنها به شمار میرفت. تمایل به سورئالیسم با داستان «بوف کور» صادق هدایت در سال ۱۳۲۰ به ادبیات داستانی ایران راه یافت. نخستین انعکاسهای این مکتب ادبی نیز در همین سالها به ایران رسید. در بین سالهای ۱۳۲۰ الی ۱۳۳۰ داستانهایی متاثر از آثار صادقهدایت و ادگار آلن پو، با مضمونهای خیالی و با تاکید بر قدرت خواب و رویا نوشته شد. نویسندههای سورئالیست هیچ نوع محدودیتی را برای آثار خود نمیپذیرفتند، شیوه غیر منطقی را بهترین شیوه درک برای نشان دادن واقعیت میدانستند. جمال میر صادقی در کتاب «عناصر داستان» میگوید: «نویسنده سورئالیست واقعیتهای جهان و زندگی روزمره را در کنارحوادث خارق العاده و امور غریب میبیند و به همین دلیل است که دنیای خیال و وهم و عجیب و غریب، عادی و طبیعی جلوه داده میشود. در رمان «بوف کور» جهان واقعی و زندگی روزمره در کنار جهان خیال و وهم گذاشته میشود و هر کدام از این جهانها بازتاب یکدیگرند و همدیگر را تکمیل و توجیه میکنند.» در جایی خواندم: کابوس برام استوکر، نویسنده انگلیسی در حالت بیماری و تب که در آن پشههای بزرگی به او حمله کردهبودند دستمایه ای برای نوشتن داستان «دراکولا» وی شده بود. ارسطو بر این باور است که: «اثر داستانی باید از کیفیت تخیلی برخوردار باشد.» پس ادبیات آفریننده اشیای تخیلی است، یعنی نویسنده ابزار و مصالح آثار خود را از جهان واقعی میگیرد و آنها را بازآفرینی میکند.
مصطفی بیان
روزنامه آرمان / چهارشنبه ۲۳ مهر ۹۳