نقدی بر رمان «آواز کشتگان» رضا براهنی

در ابتدای داستان دكتر محمود شریفی(استاد دانشگاه تهران، روشنفكری لیبرال و رمان نویس) در نیمه‌شبی به دلیل سیاسی بودن نوشته ‌هایش دستگیر می‌كنند و به كمیته سازمان امنیت می‌برند. شریفی متهم است كه نوشته‌هایش تهدیدی برای امنیت كشور است و در خارج از كشور چاپ و پخش شده است.

شریفی را پس از مدتی آزاد می‌كنند، به این شرط كه نه از دستگیری، بازجویی و شكنجه چیزی بگوید و نه دیگر كم‌ترین فعالیت سیاسی داشته باشد. او را از درس دادن محروم می‌كنند و در مخزن كتابخانه مشغول به‌ كار می‌شود.

«ببین دکتر شریفی، اگر بشنوم که در جایی از کتک و شکنجه و ناراحتی صحبت کردی، دستور می دهم که برت دارند، بیاورندت همین جا و برایت یک پرونده رابطه با خارجی ها درست می کنم. می فهمی یعنی چی؟  یعنی مرگ. یعنی حداقل پانزده سال زندان. پس خفه می شوی و زندگی ات را می کنی!» (صفحه ۱۷ کتاب)

دكتر شریفی، هر روز در انتظار دستگیر شدن مجدد است. همسرش سهیلا و دخترش گلناز می‌دانند كه این دستگیری با حبس و شكنجه‌‌های گذشته فرق خواهد داشت و نگران محمود هستند.

قرار می‌شود كنگره‌ای بین‌المللی در رابطه با فرهنگ و ادبیات ایران در دانشگاه برگزار شود و همسر شاه نیز از كنگره و دانشگاه بازدید داشته باشد. از شریفی می‌‌خواهند در تزئین نمایشگاه كتاب همکاری كند. او سعی می‌كند طبق نظر دكتر قاصد (رئیس دانشكده ادبیات دانشگاه تهران و سرسپرده ساواک) عمل كند ولی دکتر قاصد به‌دنبال پاپوش‌سازی از شریفی است.

دکترخرسندی (از دوستان نزدیک دكتر شریفی) می‌گوید دكتر قاصد دیر یا زود برای دستگیری تو، توطئه‌ای می‌چیند و ساواک هم حتما به سراغت می‌آید. خرسندی می‌‌گوید: «من می‌خواهم از ایران خارج شوم. چون در ایران نمی‌توانم رشدی داشته باشم. تو به كار گزارش‌نویسی و افشاگری ادامه بده و اگر دستگیر شدی، گناه را بر گردن من بینداز.» تاریخ خروج دكتر خرسندی از ایران، چند روزی بعد از كنگره است. ولی وقتی در كنگره، دانشجویان تظاهرات می‌كنند، دكتر بلیتش را عوض می‌كند و قبل از شلوغی ها از ایران خارج می‌شود.

در دومین روز كنگره، گارد به كوی دانشگاه حمله می‌كند. اكبر صداقت (رهبر مبارزان دانشجویی) به خانه دکتر شریفی پناه می‌آورد. گزارش حمله به دانشجویان و اسامی دستگیر‌شدگان را به شریفی می‌دهد. شریفی تلفنی آن را به دكتر خرسندی گزارش می‌دهد.

در روز بعد گارد به دانشجویان در کنگره حمله می‌كند و آنها را سوار كامیون های نظامی بیرون می‌برد. شریفی نیز در پی اكبر صداقت به جست‌‌ و جو می‌پردازد. اكبر صداقت توسط ماموران شناخته شده، به طرفش تیراندازی می‌شود. شریفی برای نجات او از اتومبیلش بیرون می‌آید و بر پشت مامور تفنگ به‌دست می‌كوبد. اكبر صداقت بر فراز نرده دانشگاه جان می‌دهد. دانشجویان می‌كوشند جنازه او را با خود ببرند ولی موفق نمی‌شوند. ماموران به دستور سركرده ساواک، دکتر شریفی را بازداشت و با چشم‌بند به محل نامعلومی كه بعدا مشخص می‌شود همان مخزن كتاب و محل كار خودش ا‌ست می‌برند.

«چشم بند را پایین کشید و ناگهان افتاد به سرف کردن و بالا آوردن، شاید از تعجب. پشت میز خودش در مخزن کتابخانه نشسته بود. درست روی صندلی خودش و کسی توی مخزن کتابخانه نبود. چنان تعجب کرد که ناگهان وقایعی که اتفاق افتاده بود، واقعیت خود را یکسره از دست داد. غیر ممکن بود! پس در تمام این مدت او روی صندلی خودش نشسته بود…» (صفحه ۳۰۱ کتاب)

دکتر شریفی به خانه می‌رود و تمام ماجرا را برای خرسندی تعریف می‌كند. خرسندی از او می‌خواهد تمام آنها را در گزارشی بنویسد و به خارج بفرستد. فردای آن روز شریفی را در محل كارش دستگیر می‌كنند و به كمیته می‌برند.

 

شریفی را برای دیدن جسد به پزشک قانونی می‌برند. ساواک از شریفی می‌خواهد، با تطبیق عكس و جسد برادری كه كنار اكبر صداقت در سالن فردوسی ایستاده بود، شناسایی كند. شریفی به خاطر شباهت زیاد جسد به برادر دو قلویش، نمی‌تواند آن را تشخیص بدهد.

شریفی را شکنجه می دهند. شریفی برای تحمل ضربات شلاق و كابل، ذهن خود را به گذشته‌های دور می‌برد و به مرور دوره نوجوانی، سی‌تیر، ۲۸ مرداد، ۱۵ خرداد و نقش پدرش در سردمداری مردم خشمگین برای تصاحب رادیو در ۱۵ خرداد و بالاخره بیماری سرطان پدر او می‌پردازد. زیرا دو سال قبل، پس از آن که از انفرادی به عمومی برده بودنش، پیش یک نفر که به نظر می رسید شدیدا شکنجه شده، اعتراف کرده بود که کابل بد جوری می سوزاند. او گفته بود: «موقع کابل خوردن، اگر به کابل و دردش فکر کنی، هر ضربه به اندازه ی هزار ضربه درد دارد. باید کابل را فراموش کنی، باید پیله کنی به یک چیز مهم تر از کابل، به هر چی، باید پیله کنی به چیزی که از اتاق تشمیت ببردت بیرون!» (صفحه ۴۶۱ کتاب)

صدای پدرش را به روشنی شنید: «پاهای هزاران هزار جوان بر کف آجرفرش این حمام خواهد افتاد. ولی زمین به آنها وعده داده شده. زمین از آن آنهاست.» صورتش را بر زمین چسباند. لب هایش را روی آجر گذاشت. خواست ببوسد. نفهمید توانسته است ببوسد یا نتوانسته است. آهسته گفت: «خاک!» و ماند.

در پایان داستان، دکتر شریفی زیر شكنجه جان می‌ دهد.

نویسنده رمان

«رضا براهنی» متولد سال ۱۳۰۴ در تبريز به دنيا آمده است در ۲۲ سالگی از دانشگاه تبریز لیسانس زبان و ادبیات انگلیسی گرفت و  سپس به ترکیه رفت و پس از دریافت درجه دکترا در رشته خود به ایران بازگشت و در دانشگاه به تدریس مشغول شد.

براهنی دارای بيش از چهل کتاب چاپ شده است ازجمله هفت رمان شامل «آواز کشتگان»، «رازهای سرزمین من»، «آزاده خانم و نویسنده اش»، «الیاس در نیویورک»، «روزگار دوزخی آقای ایاز»، «چاه به چاه» و «بعد از عروسی چه گذشت»، پانزده مجموعه شعر شامل «آهوان باغ» ، «ظل الله»، «اسماعیل»، «خطاب به پروانه ها» و بيش از ده جلد کتاب نقد و نظريه ادبی شامل «طلا در مس»، «قصه نویسی»، «کیمیا و خاک» و «تذکر مذکر» می باشد. هم اکنون دکتر براهنی استاد دانشگاه تورونتو کانادا و رئیس انتخابی کانون نویسندگان کاناداست.

ازمشهورترين آثار رضا براهنی «آواز کشتگان» است. دکتر محمود شریفی قهرمان رمان آواز کشتگان، استاد دانشگاه و نویسنده مبارز است که باجمع آوری و ارسال مدارک به خارج علیه رژیم شاه فعالیت می کند و به این دلیل راهی زندان شده و بعد از تحمل شکنجه‌های سخت از زندان آزاد می‌شود، ولی سمت استادی از او گرفته شده و باید به‌عنوان کارمند اداری در دانشگاه کار کند.

محمود سعی می‌کند دور سیاست را خط بکشد، مطلب تحریک‌کننده و بودار ننویسد و فقط به همسرش سهیلا و دخترش گلناز برسد. ولی زندگی عادی از او رویگردان است، ساواک همه حرکاتش را زیر نظر دارد، دانشجویان او را رهبر خود می‌دانند، همکاران و دوستانش از کوچکترین معاشرت با او هراسانند و….

رمان «آوازكشتگان» تحت تاثیر زندگی خود نویسنده در دهه چهل و پنجاه شکل گرفته است و برای اولین بار در دهه ۶۰ منتشر شد. براهنی خود اعتقاد دارد که تاریخ ادبی یک عصر جدا از سرنوشت ادبیات آن عصر است. در آن دخالتی ندارد، تنها روایت آن است. او وظیفه اساسی متن ادبی را تولید فکر می داند و می گوید متن باید در تاریخ جدید شعر و ادبیات شرکت کند.

«محمد محمدعلی» (نویسنده معاصر ایرانی) در نقدی بر رمان آواز کشتگان گفته است: «مجموعا رمان به عنوان اثری که ادبیات زندان و زندگی روشن ‌فکر جامعه ی شهری را مورد بحث قرار می‎دهد، قابل تامل است. ما آدم‌های جدیدی را در آن می‌بینیم. آدم‌هایی که همواره با خصلت‌های خوب ‌و بد بورژوازی و خرده‌ بورژوازی ‌شان حضوری ملموس در شادی و ناشادی ما داشته و در پیوندی تنگاتنگ و مکانیکی با هم عمل می‌کنند. شخصیت‌هایی نظیر دکتر معلم، دکتر قاصد، پرنیان، دکتر عرب، و… از یک‌ سو و نگهبانان، بازجوها، و مسئولان زندان از سوی دیگر. دکتر فیلسوف، دکتر هوشمند، و… از یک‌سو، دکتر خرسندی، دکتر شریفی،اسماعیلی، اکبر صداقت، ایشیق، سهیلا، سلیمان و پدر محمود از جانب دیگر. که همه در تقابلی خستگی ‌ناپذیر قرار دارند و این خود طرح تازه‌ای است در رمان‌نویسی معاصر ایران.»

 

رضا براهنی چهره‌ای است كه حضورش در ادبيات معاصر ايران غنيمت به شمار می آيد و به تنهايی توانسته است جايگاه نقد ادبی در كشور را توسعه دهد. او سال‌ها است كه در خارج از كشور زندگی می‌كند اما همواره در ادبيات ايران حضوری جدی داشته است. فعاليت‌های ادبی او در سه بخش شعر، داستان و نقد متمركز شده و در هر بخش كتاب‌های تاثيرگذاری را به يادگار گذاشته است.

رمان «آواز کشتگان» بعد از سه دهه مجوز نشر گرفته و چاپ شد و حالا با قیمت ۲۲۵۰۰ تومان با شمارگان ۳۰۰۰ نسخه توسط انتشارات نگاه عرضه شده است.

مصطفی بیان

روزنامه آرمان امروز، دوشنبه ۱۹ آبان ۹۳ به چاپ رسید

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *