بایگانی برچسب‌ها : مصطفی بیان

کتاب «ده داستان برای سیمرغ» به چاپ دوم رسید

 مجموعه‌داستان: ده داستان برای سیمرغ / داستان‌های منتخب پنجمین جایزه داستان سیمرغ / شامل داستان‌هایی از: راضیه مهدی‌زاده، شقایق بشیرزاده، مریم عزیزخانی، شیما محمدزاده‌مقدم، معصومه قدردان، حامد اناری، سولماز اسعدی و جواد دهنوخلجی.

 گردآورنده: مصطفی بیان

 ویراستار: فاطمه همت‌آبادی

 ناشر: داستان

 چاپ دوم تابستان ۱۴٠۲

 قیمت: ۱۱٠ هزار تومان

هشت سال تلاش یک انجمن مستقل و مردمی در حوزۀ ادبیات داستانی نیشابور

هشت سال تلاش یک انجمن مستقل و مردمی در حوزۀ ادبیات داستانی نیشابور

آفتاب صبح نیشابور / شماره ۱۱۲ / شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲

در ایران، عمر مفید انجمن و یا جوایز ادبی کمتر از ده سال می باشد و وقتی یک انجمن ادبی و یا یک جایزه ادبی، عمرش نزدیک به ده سال می شود آن موقع می توان بگوییم که انجمن یا جایزه ادبی ریشه دار شده است.

در ایران امروز، کمتر شاهد آن هستیم که یک انجمن یا جایزه ادبی به دلایل مختلف بتواند پایدار بماند. یکی از انجمن های ادبی و مستقل موفق شهرستانی که توانسته امواج پُرتلاطم روزگار را پشت سر بگذارد و چراغ ادبیات را روشن نگاه دارد؛ «انجمن و جایزه داستان سیمرغ نیشابور» است که سی ام تیر ماه امسال، وارد نهمین سالِ فعالیتش می شود.

انجمنی که امروز جایگاه معتبری در جامعۀ ادبی کشور پیدا کرده است و توانسته نیشابور و ادبیات داستانی نیشابور را به سراسر کشور و حتی خارج از کشور معرفی نماید؛ و به جرات می توان گفت که امروز به همت مدیریت و اعضای این انجمن در کنار شعر و موسیقی، «ادبیات داستانی» نیشابور نیز مطرح شده است.

شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲ دورهمی به بهانۀ آغاز نهمین سال فعالیت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» با حضور داستان نویسان و علاقه مندان به داستان در «خانۀ داستان سیمرغ» برگزار شد.

به گزارش آفتاب صبح نیشابور، در این نشست ادبی که عباس کرخی، رئیس پیشین ادارۀ فرهنگ، مجید نصرآبادی، نویسنده و منتقد ادبی، علی ملایجردی، نویسنده و مترجم و همچنین تعدادی از علاقه مندان به داستان حضور داشتند، مصطفی بیان، موسس و رئیس انجمن داستان سیمرغ نیشابور؛ ضمن خوشامدگویی گفت: «انجمن داستان سیمرغ نیشابور، به عنوان یک انجمن مستقل و مردمی معتقد است که فعالیت‌های فرهنگی، هنری و اجتماعی باید توسط بخش مردمی و سازمان‌های مردم‌نهاد صورت بگیرد و این مهم، نیازمند اعتماد به مردم است. در کشورهای پیشرفته‌، تمام برنامه‌های فرهنگی توسط بنیادها، انجمن‌ها و سازمان‌های مردم‌نهاد صورت می‌گیرد و دولت نقش نظارتی دارد.

نمونه‌‌ی موفق مشارکت مردمی را می‌توان در دورانِ ریاست آقای عباس کرخی (رییس سابق ادارۀ فرهنگ) ببینیم. در دوران ایشان و با مشارکت انجمن‌های مردمی، نیشابور در سال ۱۳۹۵ پایتخت کتاب ایران شد و همان سال نمایشگاه کتاب با حضور ناشران معتبر کشور مانند نیماژ، آموت و…. در نیشابور برگزار شد؛ همچنین ما در نیشابور چند روزی میزبان ۵٠ نویسنده و شاعر کودک‌و‌نوجوان بودیم. این همه، با مشارکت انجمن‌های مردمی و در نتیجۀ اعتماد رییس ادارۀ فرهنگ به بخش مردمی بود.»

بیان در ادامه گفت: «در همان دورانِ آقای کرخی، اعتماد وجود داشت و کارهای خوبی صورت گرفت. من، ما و انجمن ها که تغییر نکردند. فقط دولت و مدیران تغییر کردند. چرا بعد از هفت سال، سایۀ سنگین بی‌اعتمادی در فضای فرهنگی شهر سنگینی می‌کند؟! نتیجۀ آن کم‌سو شدن چراغ فرهنگ و هنر و ادبیات شهرمان است. کافی است به اهمیت سخن استاد نصیریان توجه کنیم، استاد علی نصیریان، مدتی قبل در رسانه‌ای به اهمیت فرهنگ‌وهنر اشاره کردند و گفتند: هنر و هنرمند شناسنامۀ یک ملت است

همچنین در پایان نشست، از آقایان امیرحسین روح نیا، حسین رهاد و خانم ها زهره محقق و مریم حسینی، تقدیر و تشکر شد.

شب نویسنده سبزواری در نیشابور

مریم حسینی، حسین رهاد و مصطفی بیان

شب نویسنده سبزواری در نیشابور

منبع: خیام نامه / فروغ خراشادی

نشست «شب محمود دولت‌آبادی» همزمان با سالروز تولد این نویسنده خراسانی و با نگاهی به آخرین آثار منتشر شده‌ وی، با تسهیلگری مصطفی بیان، حسین رهاد و مریم حسینی به همت انجمن کتاب سیمرغ برگزار شد.

در این نشست که سه‌شنبه ۱٠ مردادماه ۱۴٠۲ در یک  موسسه نهال برگزار شد، دبیر انجمن داستان سیمرغ با نگاهی به زندگینامه، فعالیت حرفه ای بیش از ۶۰ سال و دو اثر غیرداستانی دولت آبادی، به ایراد سخن پرداخت.

مریم حسینی، کارشناس ارشد آموزش، درباره دو اثر( یک اثر داستانی و یک غیر داستانی) از این نویسنده شهیر به نقد و تحلیل پرداخت.

حسین رهاد، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، آخرین رمان منتشر شده دولت آبادی، دودمان، را با نگاهی به ساختار اثر و بررسی زبان در آثار آقای نویسنده، مورد بررسی قرار داد.

شب محمود دولت آبادی در نیشابور

به همت انجمن کتاب سیمرغ

چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور / چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۲ / شماره ۱۱۳

چه کسی می دانست ۸۳ سال قبل فرزندی از روستای دولت آبادِ سبزوار چشم به جهان می گشاید، روزی «آقای رمان ایران» می شود و جایزه «نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه» را دریافت می کند؟! پسری که از همان بدو تولد، طعمِ تلخِ فقر و نداری را چشید و در ۱۹ سالگی برای کار به تهران مهاجرت و برای تهیه لقمه نانی کارگری کرد و سلمانی، کفاشی، حروفچینی و غیره را آموخت. خودش می گوید: «هنر را در کار آموختم نه از تئوری و نظریه های ادبی.»

به طور اتفاقی از همان جوانی با تئاتر آشنا و شیفتۀ آن شد. از آغاز دههٔ چهل در کلاس ‌های نمایش آناهیتا شرکت کرد و بازیگر نمایش شد و کم‌کم نوشتن را نیز آغاز کرد. او در دههٔ چهل در نمایشنامه‌های بهرام بیضایی و اکبر رادی ایفای نقش کرد. 

در سی سالگی با مهرآذر ازدواج کرد و ثمرۀ ازدواجش سه فرزند به نام های سیاوش، فرهاد و سارا شد.

اولین داستانش با عنوان «ته شب» در ۲۲ سالگی در مجلۀ آناهیتا چاپ شد. مهم ترین ویژگی های آثار دولت آبادی را: ۱) انعکاس زندگی مردم روستا (توجه به ادبیات اقلیمی) و ۲ ) توجه به روان شناسی شخصیت های داستان برمی شمارند، به همین دلیل او را از پیشروان ادبیات روستایی و کارگری می دانند.

محمود دولت آبادی می گوید نویسنده سیاسی و روشنفکر نیست: «من نویسنده هستم. نویسنده که حتما روشنفکر نیست» (این گفت و سخن ها / ص ۱۵۴)؛ و معتقد است در کشور به جای تشکیل حزب سیاسی باید انجمن های اجتماعی شکل بگیرد و وارد پروسه های اجتماعی شود.

محمود دولت آبادی دربارۀ دولت خاتمی می گوید بدون شک دولت خاتمی روان تر از دولت احمدی نژاد است. نظر تساهلی بیشتری داشتند و آزادی نسبی بیشتری وجود داشت (به خصوص در حوزه کتاب و مطبوعات)

او معتقد است: «من به آن ایده ای رای خواهم داد که بتواند از عهده ی چهار اصل مهم برآید: ۱) صلح با عزت ۲) آزادی بیان و ایمنی بعد  از آزادی بیان ۳) نان و کار ۴) سرانجام یافتن راه های صلح آمیز و برادرانه با اقوام ایرانی و زدودن برخوردهای خصمانه.»

او در مورد رمانِ پُرحاشیۀ خود پاسخ داد که رمانِ «کلنل» را در سال ۶۳ و ۱۳۶۲ نوشته است و تنها اثری است که بخش هایی از آن را به صورت کابوس در خواب دیده است.

روزی که این رمان را تمام کرد آن را به همسرش داد تا بخواند. همسرش از او پرسید چه زمانی آن را نوشته است. دولت آبادی پاسخ داد: «من وقت هایی می نویسم که خدا بیدار است و همه خواب اند. به هیچ عامل بیرونی احتیاج ندارم. به ذهنم احتیاج دارم و یکتای همیشه بیداری که خداست.»

دولت آبادی در مورد رمان «کلنل» می گوید بعد از چهل سال چاپ این کتاب دیگر نفعی برای من ندارد. حالا دیگر چاپ کلنل به نفع دولت است. حالا فرصت برای آنهاست تا دولت جمهوری اسلامی به دنیا بگوید جامعه ی ما از حد آزادی بیان برخوردار است (همان / ص ۱۳۳).

دولت آبادی در کتاب «این گفت و سخن ها» می نویسد: «من در نوشتن دنبال چیزی نبودم تا به آن برسم مگر خودِ نوشتن، و از نظر من نوشتن یک ضرورت بود و من این ضرورت را به انجام رساندم و هنوز هم در حال انجامش هستم. به یاد ندارم هرگز چیز خاصی در ازای نوشتن خواسته باشم به دست بیاورم مگر برای نوشتن و انتشار آن اگر ممکن بشود! البته آن چه در ابعاد اجتماعی – انسانی می خواسته ام در خلق آثارم عیان است و چیزی بیشتر از این برایم ارزش نداشت و ندارد، البته نان دسترنج خود را خوردن، بسیار گواراست.»

دولت آبادی معتقد است نویسندگی ذاتی است البته مرحله اول ذاتی است و مرحله دوم یادگیری و فراگیری. با منزوی کردن و منزوی شدن کسی نویسنده نمی شود، این مهم با کار کردن و حضور در اجتماع میسر است. او باور ندارد که ادبیات را بتوان مثل علم به کسی آموزش داد؛و می گوید: «در زندگی ادبی ام هیچ استادی نداشته ام. استادهای من، ادبیات کلاسیک و مترجم هایی بودند گه آثار بزرگان ادبیات را ترجمه کرده اند. (همان / ص ۱۹۲)

دولت آبادی دربارۀ جلال آل احمد معتقد است: نثر جلال هیچ کمکی به رمان نویسی نمی کند و آل احمد فاقد تخیل است؛ اما اگر کسی می خواهد نویسنده شود باید یکی از معلم های نثرنویسی اش، هوشنگ گلشیری باشد؛ ولی من نگفتم از تخیل گلشیری می توانید بهره مند بشوید.

به گزارش آفتاب صبح نیشابور، نشست «شب محمود دولت آبادی» همزمان با سالروز تولد دولت آبادی به همت انجمن کتاب سیمرغ، شامگاه سه شنبه ۱۰ مرداد ماه در موسسۀ نهال با حضور نویسندگان و علاقه مندان به آثار دولت آبادی برگزار شد. در این نشست مصطفی بیان، داستان نویس و رئیس انجمن داستان سیمرغ نیشابور دربارۀ دو کتاب «بیرونِ در» و «این گفت و سخن ها» ایراد سخن پرداخت و در ادامه، مریم حسینی، کارشناس ارشد آموزش و حسین رهاد، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی به نقد و تحلیل سه کتاب «اسب ها، اسب ها از کنار یکدیگر»، «عبور از خود» و «دودمان» پرداختند.

شب محمود دولت آبادی در انجمن کتاب نیشابور

به همت انجمن کتاب نیشابور:

شب محمود دولت آبادی؛ همزمان با سالروز تولد نویسنده.

با نگاهی به آخرین آثار منتشر شدۀ محمود دولت آبادی

باحضور:

حسین رهاد؛ کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی

مریم حسینی؛ کارشناس ارشد آموزش

مصطفی بیان؛ داستان نویس

سه شنبه ۱۰ مرداد ۱۴۰۲ / ساعت ۱۷

موسسه فرهنگی نهال / نیشابور، ۱۵ خرداد ۲۶

نشست دیدار و گفت و گو با سیما رحمتی به بهانۀ انتشار رمان «گس»

شنبه شب‌های انجمن داستان سیمرغ نیشابور.

نشست نقد و بررسی رمان «گس»، نوشته‌ی سیما رحمتی که نشر انار، آن را به تازگی منتشر کرده است. این نشست، شنبه دهم تیرماه ۱۴۰۲ با حضور:

ویدا جوریان؛ روان‌درمانگر
مصطفی بیان؛ داستان‌نویس
امیرحسین روح‌نیا؛ نویسنده و منتقد

و سیما رحمتی؛ نویسندۀ کتاب در خانۀ داستان سیمرغ برگزار شد.

گزارش تصویری نشست:

Simurgh story forum

مصطفی بیان، امیرحسین روح نیا، سیما رحمتی و ویدا جوریان

چرا جایگاه ادبیات بومی در ایران تضعیف شده است؟ 

گفت‌وگوی آرمان ملی با مصطفی بیان، داستان‌نویس

چرا جایگاه ادبیات بومی در ایران تضعیف شده است؟ | آثار احمد محمود بهترین نمونه داستان‌های بومی

هر ملتی به فراخور گستره جغرافیایی، فرهنگی و زبانی خود، می‌تواند از فرهنگ‌ها و اقوام مختلفی تشکیل شود و نویسندگان و شاعران هر منطقه، با تکیه بر ظرفیت‌های بومی خود می‌توانند آثار متفاوتی را با محوریت زبان معیار و رسمی کشور خود، بیافرینند. از این منظر، ادبیات بومی را می‌توان در حکم پلی ارتباطی بین گونه‌های مختلف زیستی و فرهنگی با گونه‌ فرهنگ و زبان معیار آن جامعه دانست. بنابراین فعالیت و شکوفایی ادبیات بومی در یک سرزمین، موید انسجام و قوام ملی یک کشور است. در ایران، نویسندگان سرشناسی در ادوار مختلف به خلق اثر با شاخصه‌های بومی پرداخته‌اند، اما به‌نظر می‌رسد عوامل مختلفی طی دهه‌های گذشته منجر به تضعیف این جریان شده است.

به گزارش آرمان ملی آنلاین، مصطفی بیان، داستان نویس، موسس و دبیر انجمن و جایزه داستان سیمرغ نیشابور معتقد است مهم‌ترین عامل در این میان، تغییرات به‌وجود آمده در سبک زندگی جامعه بوده است؛ عاملی که نهادهای رسمی کشور باید برای آن تدابیری را بیندیشند. 

ادبیات بومی یا اقلیمی چه ویژگی‌ها و شاخصه‌هایی دارد؟

تعریف‌های بسیاری درباره‌ این گونه‌ ادبی در سایت‌ها و کتاب‌های داستان نویسی منتشر شده است؛ اما به طور خلاصه به ادبیاتی، ادبیات اقلیمی می‌گویند که در آن به آداب و رسوم اجتماعی، سنت‌ها، عادت‌های طبقات معینی از جامعه، توصیف مختصات زبان و زیستگاه و همچنین به مختصات جغرافیایی و ناحیه‌ای اشاره می‌شود. مثلا رمان «کلیدر» دولت آبادی و «قصه‌های مجید» مرادی کرمانی از نمونه‌های بسیار خوبِ ادبیات اقلیمی هستند. مثال دیگر، داستان «تنگسیر» صادق چوبک و «داستان یک شهر» احمد محمود است که در آنها به توصیف محل و اقلیم اشاره شده است. در کُل داستان‌های اقلیمی به علم مردم شناسی، جامعه‌شناسی و همچنین تاریخ کمک بسیاری می‌کند. 

جایگاه ادبیات بومی اقلیمی در ادبیات امروز چیست؟ و این مساله چه آسیب و خلأهایی را به همراه داشته است؟

اگر تاریخ هشتاد ساله‌ داستان کوتاه ایرانی را مطالعه کنیم، باید بدون تعصب – و با در نظر گرفتن دلایل بسیاری که الان مجال بحث در مورد آنها نیست- بگوییم ادبیات اقلیمی و همچنین ادبیات روستایی، بومی، محلی و ناحیه‌ای در ادبیات داستانی امروز ایران بسیار کمرنگ شده است؛ که کمرنگ شدنِ این گونه‌ ادبی به عنوان یک منبع معتبر مطالعاتی می‌تواند صدماتی را به علمِ مردم شناسی، جامعه شناسی و همچنین بخش مطالعاتی تاریخ وارد کند. خودتان تصور کنید، نبود یک منبع مطالعاتی در حوزه‌ مردم شناسی، جامعه شناسی، شهرشناسی، جغرافی و همچنین تاریخ چه آسیبی می‌تواند به همراه داشته باشد؟!

با توجه به تجربیات شما در انجمن و جایزه داستان سیمرغ و آثار ادبی نویسندگان جوانی که به این انجمن ارسال می‌شود، نویسندگان جوان تا چه میزان در این حوزه می‌نویسند؟

همان‌طور که خدمت‌تان عرض کردم، جایگاه ادبیات اقلیمی بسیار کم رنگ شده است؛ حتی در بخش منطقه‌ای که ویژه‌ نویسندگان متولد و یا ساکن نیشابور است! این ضعف شامل کل ایران می‌شود. به همین منظور عزم‌مان را جزم کردیم تا به ادبیات بومی بیشتر بپردازیم. سعی کردیم نویسندگان جوان و حتی حرفه‌ای نیشابور را تشویق کنیم که در داستان‌های خود به زندگی روستایی و همچنین شهری نیشابور و نیز به ویژگی‌های ادبیات اقلیمی، آداب و رسوم، ناحیه‌ای و محلی بیشتر بپردازند. در یک سال گذشته که از شیوا مقانلو، مجید قیصری، کاوه فولادی نسب، مهیار رشیدیان و انسیه ملکان دعوت کردیم تا در انجمن داستان سیمرغ، کارگاه داستان برگزار کنند؛ دوستان به اهمیتِ استفاده از سرمایه زیست بومی و غنای عرفانی در شهر نیشابور به عنوان منبع الهام برای خلق داستان‌های کوتاه و رمان پرداختند؛ به همین منظور تصمیم داریم در آینده مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه از نویسندگان جوان نیشابور که به این گونه ادبی پرداخته باشند، منتشر کنیم. 

چرا آنطور که باید ادبیات بومی اقلیمی مورد توجه نویسندگان قرار نمی‌گیرد؟ 

دلایل مختلفی وجود دارد؛ دلایل تاریخی، اجتماعی، سیاسی، تبلیغاتی، تجربی، روانشناختی، جامعه‌شناختی و غیره. نمی‌توان در چند کلمه به این سوال پاسخ کامل داد، اما مهم‌ترین عامل به اعتقاد من، تغییر شیوه زندگی است. شیوه زندگی مردم به سرعت در حال تغییر است. از اوایل دهه‌ هشتاد که اینترنت آرام آرام وارد زندگی خصوصی مردم شد، تغییر سبک زندگی در تولید آثار ادبی و همچنین سایر شاخه‌های هنری مانند تئاتر، سینما و تلویزیون محسوس است؛ ولی با این همه، این دلیل موجهی نیست که نویسندگانِ جوان ایرانی به این گونه ادبی توجه نکنند. آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تلویزیون، سینما، تئاتر، رسانه، ناشران و نویسندگان، همگی در رشد و ارتقای این گونه ادبی نقش دارند. 

به طور کلی از مهم‌ترین انواع داستان و رمان باید به داستان‌های تاریخی، سیاسی، اقلیمی و علمی اشاره کنیم. نگارش و تولید آثار خلاق در این چهار گونه ادبی می‌تواند در رشد و ارتقای جامعه و کشور کمک کند و همچنین به عنوان منبع مطالعاتی مفیدی محسوب شود. برای توضیح بیشتر می‌توانم به رمان «غرور و تعصب» جین استین اشاره کنم. اگر بخواهیم در مورد آداب، رسوم، عادت‌ها، سنت‌ها، تاریخ و آدم‌های قرن نوزدهم انگلیس مطالعه کنیم، رمان «غروب و تعصب» می‌تواند به عنوان یک منبع مطالعاتی به ما کمک کند. 

 به نظر شما چگونه می‌توان نویسندگان را به نگارش و خلق آثار ادبی بومی و اقلیمی علاقه‌مند کرد؟

همان‌طور که در دو سه دهه‌ گذشته، آهسته آهسته، اهمیت خلق این گونه‌ ادبی کم رنگ و کم رنگ‌تر شد، نیاز هست برای بازگشت به جایگاه اصلی از امروز برای دو دهه‌ آینده برنامه ریزی کنیم. این برنامه ریزی برای یک بخش و یا یک نهاد تعریف نمی‌شود. دستگاه‌های زیادی مانند آموزش و پرورش، وزارت فرهنگ، دانشگاه، کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان، تلویزیون، سینما، تئاتر، رسانه، ناشران، انجمن‌ها و سازمان‌های مردم نهاد در این مسئولیت نقش دارند. 

چگونه می‌توان از سوژه‌ها و وقایع تاریخی در خلق ادبیات بومی و اقلیمی بهره برد؟

بهترین مثالی که می‌توانم بزنم رمان «داستان یک شهر» اثر احمد محمود است که هیچ شخصیت تاریخی در آن وجود ندارد؛ اما داستان حوادث پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، بازداشت و اعدام تعدادی از افسران ارتش را بازگو می‌کند. در این داستان، نویسنده به مختصات جغرافیایی بومی و ناحیه‌ای یک شهر (بندر لنگه) وفادار است. قهرمانِ داستان، بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ به جرم عضویت در حزب توده به بندر لنگه تبعید می‌شود. در این داستان، قلمرو و مردمانی که در بندر لنگه زندگی می‌کنند، به عنوان پایه و شالوده‌ داستان به کار گرفته شده است. به همین دلیل «داستان یک شهر» احمد محمود را می‌توان یکی از بهترین نمونه‌های ادبیات تاریخی، اقلیمی و ناحیه‌ای دانست.

آرمان ملی / چهارشنبه ۷ تیر ۱۴۰۲ / شماره ۱۵۸۵

نگاهی به کتابِ یکاترینا، تنها وزیر زن در دورۀ اتحاد جماهیر نوشتۀ ناتالیا کارنیوا

نگاهی به کتابِ یکاترینا، تنها وزیر زن در دورۀ اتحاد جماهیر شوروی نوشتۀ ناتالیا کارنیوا

چاپ شده در ماهنامۀ ادبیات داستانی چوک / شماره ۱۵۵ / تیر ماه ۱۴۰۲ / صفحۀ ۴۰ تا ۴۳

نوشتۀ : مصطفی بیان

آدرس دانلود:

http://www.chouk.ir/download-mahnameh/18308-155-1402.html

تعداد کم آثار دفاع مقدس نویسندگان نیشابوری / زندگی خلبان شهید جعفری کتاب می‌شود

گفت و گوی خبرگزاری ایبنا با مصطفی بیان، دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور، به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر، روز ملی مقاومت و ایثار.

دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور گفت: نگارش داستان کوتاه و رمانِ تاریخی و سیاسی به ویژه در حوزۀ ادبیات دفاع مقدس در نیشابور بسیار کم است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)  نیشابور در حوزه ادبیات پایداری از نظر نیروی انسانی دارای وضعیت بسیار مطلوبی است. رمان «گیلو» و داستان‌های کوتاه «کوبا نیشکر صادر می‌کند»، «کیف»، «فصل سوم» و.. تنها برخی از آثار چاپ شده در نیشابور در دهه اخیر با محوریت ادبیات پایداری توسط نویسندگان مختلف است. با مصطفی بیان دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور به بهانه سوم خرداد، روز آزادسازی خرمشهر و روز مقاومت و پیروزی در این فضا به گفتگو نشستیم.
 
دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور با اشاره به ۹ سال سابقه و فعالیت این انجمن گفت: انجمن داستان سیمرغ، در این مدت، علاوه‌بر برگزاری جلسات منظم هفتگی، کارگاه‌های داستان، دعوت از نویسندگان سراسر کشور، چاپ سه مجموعه داستان و برگزاری شش دوره جایزه داستان سیمرغ را درکارنامۀ ادبی خود دارد.

مصطفی بیان ادامه داد: امروز به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور»، شهرستان نیشابور که در گذشته با شعر و شاعری زبان‌زد بود؛ با «ادبیات داستانی» نیز در جامعه ادبی کشور مطرح شده است. اکثر مجموعه داستان‌ها و رمان‌های نویسندگانِ نیشابوری توسط ناشران معتبر کشور منتشر و همچنین در برخی جوایز معتبر ادبی، نامزد و یا برگزیده می‌شوند. مانند رمان‌های «کفتار» و «بغض سرخ» اثر مرتضی فخری که به ترتیب در جوایز ادبی مهرگان و واو حائز رتبه شدند.
 
این نویسنده تصریح کرد: همچنین مجموعه داستان «آنجا سیگار مفتی می‌دهند» نوشتۀ فریده ترقی که نامزده جایزۀ ادبی کیومرث و جایزه ادبی مازندران شد و همچنین رمان «فراموشی» اثر جواد پویان که شایسته تقدیر جایزه ادبی مهرگان شناخته شده است.

نویسندگان مرد نیشابور وارد ادبیات پایداری شدند

دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور با اشاره به فعالیت یک دهۀ گذشته اظهار کرد: در این مدت آثار منتشر شدۀ ادبیات داستانی نیشابور در حوزۀ اجتماعی و سیاسی حضور پُررنگی داشته است.  البته نویسندگانِ زن در نیشابور هنوز وارد داستانِ سیاسی و تاریخی  نشده‌اند و بیشتر در حوزۀ اجتماعی و مذهبی می نویسند، اما نویسندگانِ مرد نیشابور در سال‌های اخیر به صورت جدی وارد حوزه ادبیات سیاسی، تاریخی و ادبیات پایداری شده‌اند و در این عرصه موفق بوده‌اند.

بیان اضافه کرد: به طور کل، نگارش داستان کوتاه و رمانِ تاریخی و سیاسی به ویژه در حوزۀ ادبیات دفاع مقدس در نیشابور بسیار بسیار کم و در حد انگشتانِ یک دست است و می‌توان گفت در میانگین کلِ آثار منتشر شده در نشریات و یا به شکل کتاب، عدد صفر است.

وی ادامه داد: در طولِ دو سال گذشته تمام تلاش‌ام را کردم و کارگاه‌های داستان‌نویسی با حضور مجید قیصری، شیوا مقانلو، محمد حسن شهسواری و همچنین در ۱۵ اردیبهشت امسال، کارگاه داستان با حضور کاوه فولادی نسب، مهیار رشیدیان و انسیه ملکان با موضوع های ادبیات اقلیمی، عرفانی و تاریخی در نیشابور برگزار شد.

مصطفی بیان کرد: یکی از جلسات «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» در سال گذشته، همزمان با هفتۀ دفاع مقدس، اختصاص یافت به دعوت از «علی براتی گجوان» و موضوع «ادبیات جنگ» و فرصتی بود تا داستان ‌نویسان جوانِ شهرستان نیشابور، با این نوع ادبی بهتر آشنا شوند.
 
وی خاطرنشان کرد: در آن جلسه این سوال مطرح شد که «چطور می توان، متولد سال ۷۱ به بعد که جنگ را از نزدیک ندیده و تجربۀ جبهه را ندارد، داستان جنگ بنویسد؟ آیا این ژانر منحصر است به کسانی که جنگ را زیسته‌اند؟» برگزاری این جلسه امیدوارمان کرد تا در سال‌های آینده، داستان‌هایی از این نوع، از نویسندگان شهرمان منتشر شود.خودم به عنوان یک نویسندۀ جوان، علاقه مند بودم داستانی دربارۀ ایران دوستی، شجاعت و ایثار یکی از شهدای دفاع مقدس شهرم بنویسم.
 
بیان ادامه داد: به همین دلیل نوروز سال گذشته تماسی با آقای عیسی نوکاریزی، مسئول کانون بسیج هنرمندان شهرستان نیشابور گرفتم و از ایشان راهنمایی خواستم تا یکی از شهدای نیشابور را به من معرفی کند. ایشان خلبان شهید عزیزالله جعفری را به من معرفی کردند.

زندگی شهید جعفری قابلیت تبدیل شدن به رمان دارد
 
وی با بیان اینکه نام و چهرۀ این شهید بزرگوار را سال‌ها در یکی از خیابان های اصلی شهر نیشابور دیده بودم و هفته‌ای یکبار از آن خیابان و از کنار تابلوی شهید گذر می‌کردم بدونِ آنکه دقتی به نام و صاحبِ آن خیابان داشته باشم، افزود: معرفی این شهید از سوی جناب نوکاریزی باعث شد تا از بهار سال ۱۴۰۱ به طور جدی وارد تحقیق و پژوهش دربارۀ این شهید بزرگوار بشوم هرچند اطلاعاتی که به دست آوردم از خارج از شهر نیشابور بوده و متاسفانه همکاری از سوی همشهریان نداشته‌ام در بررسی و پژوهش‌هایم به نکاتی درخشان و پُررنگ در زندگی کوتاه شهید خلبان عزیزالله جعفری رسیدم که قابلیت تبدیل شدن به یک داستان بلند و رمان دارد.

دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور با اشاره به زندگی شهید خلبان عزیزالله جعفری خاطرنشان کرد: این شهید والا مقام با داشتنِ روحیه ارتشی و نظامی، هنرمند نقاش بودند و دورۀ آمورش نقاشی و مینیاتوری را در رامسر گذراندند. وی فارغ التحصیل نیروی هوایی ارتش بودند و در سال ۱۳۵۴ برای دورۀ خلبانی به آمریکا اعزام می‌شود. وی اولین نفری بود که با «جت اف پنج» پرواز کرد. شهید عزیزالله جعفری در هفتۀ دوم آغاز جنگ، در تاریخ ۹ مهر ماه سال ۱۳۵۹ در سن ۲۸ سالگی در حین نبرد با دشمن به درجۀ رفیع شهادت نائل شد.
 
وی اضافه کرد: ایران دوستی، غیرت، شجاعت، رشادت و همچنین خوی جوانمردی در وجود شهید خلبان عزیزالله جعفری، همگی باعث شد که شروع به نگارش داستان بلندی دربارۀ این شهید بکنم که امیدوارم مراحل چاپ کتاب به خوبی پیش برود.

منبع: خبرگزاری ایبنا

چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲

https://www.ibna.ir/fa/longint/338622/%D8%AA%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%DA%A9%D9%85-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AE%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF

نگاهی به کتاب «خداحافظ پدرخوانده»، نوشتۀ علی اصغر شیرزادی

نگاهی به کتاب «خداحافظ پدرخوانده»، نوشتۀ علی اصغر شیرزادی

درنگی بر شش رمان جهانی و نگاهی به داستان نویسی ایران.

مصطفی بیان / چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / شکاره ۱۵۴ / خرداد ۱۴۰۲

http://www.chouk.ir/download-mahnameh/18254-154-1402.html

ما بچه های متولد سال های ۶۰ تا ۱۳۶۹ که به قول خیلی از دوستان، دهۀ سوخته هستیم و طعم تلخ جنگ، تحریم و مدیریت بی تجربۀ مدیران دوره های مختلف را به زور به ما چشانده اند؛ با این وجود نعمت هایی داشتیم، که بچه های دهه های بعد از ما – با وجود برخورداری از نعمت دنیای مجازی، اینترنت و شبکه های ارتباطی – از آن محروم اند.

وقتی نوقلم ها و علاقه مندان به داستان نویسی در شهرستان نیشابور از من می پرسند داستان مان را کجا چاپ کنیم؟! متوجه می شوم آن نعمتی که ما داشتیم، بچه های حالا از داشتنِ آن محروم هستند.

داشتنِ آن نعمت، مدیون مردان و زنان جوان آن دوره است که در بحبوحۀ انقلاب و جنگ، آستین بالا زدند و با کمترین امکانات، مجله برای گروه های مختلف سنی در سراسر کشور منتشر کردند. از کیهان بچه ها، پوپک، سروش کودکان، آفتابگردان شروع می شد و به سلام بچه ها، سروش نوجوان، رشد نوجوان و بعد سروش جوان، جوانان امروز و پسران و دختران ختم می شد.

من از بچه های همان نسلم که داستان هایم را (که بیشتر به خاطره شبیه بود تا داستان) برای صفحۀ «پاسخ به نامه های داستانی» مجلۀ «سلام بچه ها» و «سروش نوجوان» می فرستادم. بعد هم که بزرگ تر شدم؛ داستان هایم را برای «جوانان امروز»، «اطلاعات هفتگی» و «پسران و دختران» ارسال کردم.

هنوز کنکور نداده بودم که داستان هایم را برای مجلۀ «اطلاعات هفتگی» صفحۀ «مسابقۀ بزرگ داستان نویسی اطلاعات هفتگی» که بانی آن استاد علی اصغر شیرزادی بود، ارسال کردم. در آن سنِ کم به ژانرهای جنایی و پلیسی، به قول معروف داستان های آلفرد هیچکاک و آگاتاکریستی علاقه مند بودم. به خاطر دارم، یک روز در نیشابور با غریبه ای برخورد کردم. وقتی اسمم را شنید. پرسید: «مصطفی بیان! همون که داستان های پلیسی اش در اطلاعات هفتگی چاپ میشه؟!» در آن سنِ نوجوانی بر خودم بالیدم و تصور می کردم، دیگر نویسنده ژانر پلیسی شدم! بعدها، در صفحۀ پاسخ به نامه های داستانی در مجلۀ اطلاعات هفتگی (به قلم استاد شیرزادی) توصیه کردند، خودم را محدود به یک ژانر نکنم. همین راهنمایی باعث شد در نوشتنِ داستان خیلی پیشرفت کنم و بعدها متوجه شدم، هیچ استعدادی در نوشتنِ داستان های جنایی ندارم؛ بلکه در نوشتنِ ژانرهای دیگر داستانی موفق تر هستم. این راهنمایی و راهنمایی های بعدی استاد علی اصغر شیرزادی باعث شد در نوشتنِ داستان خیلی پیشرفت کنم و بعدها در سن بالاتر در دو نوبت داستان هایم برگزیدۀ «جایزه داستان نویسی مجلۀ اطلاعات هفتگی» شود.

این افتخار را داشته ام که با استاد علی اصغر شیرزادی چند بار تلفنی صحبت کنم. خدمت شان عرض کردم؛ هر چه آموختم در کلاسِ درس ایشان است؛ و هنوز هم می آموزم و نیاز به آموختن دارم.

سال ۹۱ ازدواج کردم؛ همسرم، سارا برایم توضیح داد. وقتی اسم خواستگار را از زبانِ مادرش شنید از خودش پرسید: «مصطفی بیان! این نام چقدر برایم آشناست.» بعدها متوجه شدم خانوادۀ همسرم از خوانندگان پروپاقرصِ مجلۀ «اطلاعات هفتگی» هستند و آرشیو کاملی از شماره های منتشر شدۀ قبل از انقلاب هم در کتابخانۀ مخصوص پدرخانمم موجود دارند.

این مقدمه بابی شد برای نوشتن در مورد کتابِ جدید استاد علی اصغر شیرزادی. وقتی خبر انتشار کتاب «خداحاحفظ پدرخوانده» اثر استاد را از خبرگزاری ها خواندم. سریع کتاب را سفارش دادم.

کتابی کم حجم اما سرشار از اطلاعات و دانش برای آموختن. درنگی بر شش رمان جهانی و نگاهی به داستان نویسی ایران که به تازگی توسط نشر خزه منتشر شده است. این گونه کتاب ها برای من بسیار ارزشمند است؛ زیرا معرفی بهترین رمان ها و داستان ها از نگاه یک نویسنده و مدرس داستان، که ثمرۀ سال ها مطالعه اش را در یک کتاب منتشر کرده، می تواند برای جوان های مثل من که علاقه مند به ادبیات داستان نویسی اند، بسیار بسیار ارزشمند باشد.

این کتاب شامل ۱۳ مقاله است که در دو بخش: «درنگی بر شش رمان جهانی» و «نگاهی به هفت داستان و داستان نویس ایرانی» به چاپ رسیده است.

در پشت جلد کتاب آمده: «خداحاحافظ پدرخوانده، گزیده ای است از مهم ترین تحلیل های مطبوعاتی علی اصغر شیرزادی، داستان نویس و روزنامه نگار پیشکسوت، دربارۀ ادبیات ایران و جهان.»

بخش اول، شامل درنگی است بر شش رمان جهانی: «عصر قهرمان» اثر ماریو بارگاس یوسا، «بازماندۀ روز» اثر کازئو ایشی گورو، «سرزمین گوجه های سبز» اثر هرتامولر، «جادۀ فلاندر» اثر کلود سیمون، «قاضی و جلادش» اثر فریدریش دورنمات و «بچه های آربات» اثر آناتولی ریباکوف.

بخش دوم به بررسی آثار یا کارنامۀ ادبی نویسندگانی چون محمود دولت آبادی، محمدعلی علومی، یعقوب یادعلی و جلال آل احمد پرداخته است.

علی اصغر شیرزادی در مقالۀ معرفی و تحلیل رمان «جادۀ فلاندر» اثر کلود سیمون با عنوان «دشوار، پیچیده، مثل زندگی» می نویسد: «داستان، امروز در تعبیری کاملا هنری، خودبنیاد است و فراتر از کشف و بیان واقعیت، حاصل صافی و تیزنگری هوشمندانه و حساسیت هنرمندانه و لایتناهی راستگویی و حقیقت جویی است. این همان دغدغۀ همیشگی وجود و جان انسانی است که بی واسطه ارائه می شود تا به تنهایی – بی نیاز از هر تکیه گاهی در بیرون از قلمرو خود – برپا بایستد، برای زدودن زنگار خرافه ها و پندارهای بی پا؛ بدون ریب و تصنع و لفظ فروشی و بدون زر و زیور و گل و بته و حفاظ و خرپا. و تازه، این تنها اشارتی است صمیمی و راستگویانه بر پایۀ مشاهده و در جهت درک موقعیت انسان و جهان، که در واقع دور از همۀ توهمات ادبی و ارزیابی های سیاسی، اجتماعی و غیره، به خودی خود وجود دارد.»

در بخش دوم، علی اصغر شیرزادی، صاف و پوست کنده بدون تعارف در مورد آسیب شناسی داستان نویسی در ایران، علت افت و رکود داستان نویسی معاصر ایران و میان بارگی و ابتذال در ادبیات داستانی ایران می پردازد. همچنین به نقدهای تُند برخی منتقدان در هیبت «پدرخوانده» در سال های اول انتشار رمان «کلیدر» اشاره می کند و در نهایت به کارنامۀ ادبی یعقوب یادعلی، محمدعلی علومی و جلال آل احمد می پردازد.

یکی از ویژگی های بارز این کتاب قلمِ بی پرده و بی تعارف علی اصغر شیرزادی است. به عنوان نمونه در مقالۀ «خداحافظ پدرخوانده» به کارنامۀ داستان نویسی جلال آل احمد می پردازد و در زیر عنوان مقاله، درشت می نویسد: «جلال آل احمد؛ نویسنده ای که داستان نمی نوشت.»

نویسنده می نویسد: «به صراحت گفت که صرف نظر از مقاله ها، گزارش ها و حدیث نفس هایی که به سادگی و شاید بنا بر سلسله جنبانی غریزه در حد پیش داستانیا شبه قصه، با بهره گیری از تسامح آمیز از قالب های قدیمی رمان و داستان کوتاه نوشته، چند داستان کوتاه او، از جمله جشن فرخنده، مشخصات یک داستان کامل را داراست. پس بدون هیچ تعارف مسامحه آمیز ریاکارانه ای باید پذیرفت که بخش اعظم آنچه شادروان جلال آل احمد به عنوان داستان و رمان نوشته، دست کم در تعریف های امروزی، اساسا داستان و رمان به حساب نمی آید.»

علی اصغر شیرزادی در ابتدای مقالۀ «داستان جستجوگران حقیقت و حکایت مقلدان و شعبده بازان» به بیت طعنه زنندۀ نظامی گنجه ای: شب افروز کرمی که تابد ز دور / ز بی نوری شب، زند لاف نور؛ اشاره می کند و در ادامه مروری اجمالی به حواشی تاریخ معاصر داستان نویسی ایران دارد:

داستان نویسی به شکل نوین در ایران با ورود ترجمۀ شماری از داستان ها و رمان های فرنگی و نگارش «داستان واره» _ به کلی متفاوت با قصه و حکایت _ از سوی برخی روشنفکران ایرانی سفر کرده به خارج آغاز می شود؛ تا بعدها به شایستگی تمام عنوان و لقب پدر داستان نویسی ایران را نصیب ببرند.

در ادامه، نسل جوان و باقریحه ای چون صادق چوبک و ابراهیم گلستان وارد صحنه شدند که راه بندان های سانسور و کابوس وحشت، عرصه را بر آنها تنگ می کند. در این دوران به قول شیرزادی، شبه داستان هایی غالبا با درونمایه فرمایشی و شبه ایدئولوگ هایی برای تبلیغ ایدئولوژی کاریکاتورنما قلم فرسایی می کنند. در همین دورانِ تاریک و آکنده از ابتذال، «بوف کور» صادق هدایت خلق می شود و ابراهیم گلستان و صادق چوبک، شماری از درخشان ترین داستان های تاریخ ادبیات داستانی ایران را می نویسند.

افسوس در این دوران، داستان و رمانِ نوپای ایرانی، ابزار ایدئولوژی چپ و فرمان حزب استالین می شود و ده ها نویسنده داستان و رمان واره هایی به تقلید از رمان «مادر» ماکسیم گورکی و «چگونه فولاد آبدیده شد» آستروفسکی می نویسند و چه آثاری که به سرعت دود می شوند.

در ادامۀ کج فهمی ها، تفکر «نیهیلیسم سطحی» و «پوچ انگاری» فاقد مولفه های فلسفی کافکا و کامو پا عرصه می گذارند و مقلدان گورکی و آستروفسکی می شوند!

زمان بی وقفه می گذرد و این بار نوبت ارنست همینگوی و رئالیسم سوسیالیستی می شود. کج دارومریز و برداشت غلط و ساده انگارانه، مقلد کماکان ادامه می دهد تا اینکه انقلاب ۵۷ رخ می دهد نوبت به مارکز و رئالیسم جادویی می رسد اما تب تند و فراگیر «رئالیسم جادویی» مثل «رئالیسم سوسیالیستی» هم نرم نرمک فرو می نشیند و شگفتا که «رمان نو» فرانسه با تاخیری چهل، پنجاه ساله! مطرح می شود. بعد هم نظریه های ادبی فلسفی نامداران ساختارگرا، ساختارشکن، پسامدرن و پساپسامدرن و غیره به وفور ترجمه می شود. در پایان نویسنده مقاله می نویسد: «گویا هنوز نه نسل کرم های شب تاب منقرض شده است و نه سوسک های قاتل نابه کار به رنج گرسنگی از صفحۀ زمین محو شده اند!»

خوشا که چهره های نوتر در میان داستان نویسان نسل جدید مانند شهریار مندنی پور، اصغر عبداللهی، ابوتراب خسروی، علی خدایی، حسن شهسواری و یعقوب یادعلی با نوآوری و قدرتشان در کشف و خلق معنا و مهارتشان در کاربرد هر عنصر داستانی، همان اندازه ریشه دار، خودبنیاد و یگانه اند که هر یک از بزرگان نسل های قبلی چنین بوده اند.

کتاب «خداحافظ پدرخوانده»، نوشتۀ علی اصغر شیرزادی، توسط نشر خزه در ۱۰۸ صفحه به قیمت ۵۰ هزار تومان در سال ۱۴۰۱ منتشر شده است.

شاهنامه و جای خالی اقتباس

یادداشت: شاهنامه و جای خالی اقتباس

مصطفی بیان / داستان نویس

چاپ شده در روزنامه آرمان ملی / یکشنبه ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۲ / شماره ۱۵۵۰

نباید از خوانندۀ جوان و نوجوان قرنِ پانزدهم انتظار داشته باشیم که با وجود زبان و سبک نوین زندگی امروز، شاهنامۀ فردوسی، منطق الطیر عطار، گلستان سعدی، قصه های کلیله و دمنه، مرزبان نامه، قابوس نامه و یا سایر گنجینه های گذشتۀ پارسی را همانند نیاکان و پدران و مادرانش بخواند و بازگو کند.

امروز، باید انجمن ها، سازمان های مردم نهاد، کتابخانه ها، آموزش و پرورش، دانشگاه ها و شرکت های فیلم سازی در پی راه‌های تازه ای باشند، برای بیان اندیشه ‌های گذشتگان.

امروز به دلیل مشکلات اقتصادی و نیز نبود علم و آگاهی کامل، شاهد اینگونه اقتباس های ادبی در عرصۀ کتاب، تئاتر، سینما و یا پویانمایی نیستم. مهم ترین سوالی که همیشه به ذهنِ من خطور می کند این است که چرا مانند بسیاری از جشنواره های معتبر جهان، بخش اقتباس ادبی در جشنواره های خودمان نداریم؟!

یکی از بهترین سریال های تلویزیون که اقتباسی بود از یکی از قصه های کهن پارسی از حکایت شیخ صنعان از منطق الطیر عطار در سریال «میوه ممنوعه» به کارگردانی حسن فتحی، با بازی درخشان استاد علی نصیریان در نقش حاج یونس فتوحی استفاده شده بود.

به اعتقاد من، اگر آثاری از ادبیات کهن، تاریخ معاصر و اقلیم نویسنده در اثرش به چشم نخورد، لابد او برای چیزهای دیگر می‌نویسد. نویسنده و یا هنرمند باید از بستر تاریخی و ادبیات کهن خود بهره ببرد. به گمانم درست ‌ترین و شرافتمندانه ‌ترین نوع کار این است که نویسندۀ و یا هنرمند جوانِ امروز، تاریخ و ادبیات کهن پارسی را در آثار خود بازتاب دهد که اگر اینطور نباشد جای تردید و سؤال است.

برای هضم قصه های ادب پارسی، باید ابتدا زبان، دل و ذهنِ جامعۀ خودمان را بشناسیم. و اینها چیزی نیست که نویسنده در کارگاه های داستان نویسی و یا فیلم سازی بیاموزد. این از نگرش و کوشش و مطالعۀ هر نویسنده و هنرمند جوانی بر می آید و باید جامعۀ خود را با دقت ببیند و ادبیات کهن خود را با علاقه مطالعه کند؛ و در نتیجه توانایی خلاق زایش یک اثر جدید و اقتباسی را داشته باشد. به نظر من جامعۀ امروز نیاز به آشنایی با گنجینۀ ادب پارسی خود دارد. ملت ما نیاز دارد تاریخ و ادبیات خود را بشناسد و بخواند و ببیند. نتیجۀ آن هم پویایی جامعه است، که دریغ و افسوس این ضعف بزرگ را در جامعه می بینیم.

نویسنده باید بنویسد و هرچه داستانش جذاب ‌تر و خوشایندتر پدید بیاید خواننده راضی‌ تر است. شاهنامۀ فردوسی این قابلیت و جذابیت را دارد و می تواند در ادبیات داستانی امروز، تئاتر، سینما و تلویزیون کشورمان بکار آید. غرب از داشتنِ چنین گنجینه ای محروم است و دست به ساخت شخصیت های خیالی می زند و آنچنان جذاب، داستانش را می نویسد و تصویرش را می سازد که مخاطب شرق باور دارد که قهرمانان آنها شکست ناپذیرند و پیام درست فقط از کتاب و رسانه های آن سوی آب ها می آید!

اما اینگونه نیست؛ و این ضعف از سوی داستان نویس، نمایش نامه نویس، فیلم نامه نویس، و سازندگان تئاتر، سینما و سایر ارگان های دولتی هویدا است و قابل انکار هم نیست. بدون شک، داستان نویس، هنرمند و یا آموزش و پرورش به ارزش و اهمیت گنجینۀ بزرگ ادب و فرهنگ و هنر پارسی مانند سایر گنجینه های موجود در بورس و بانک پی نبرده و این از عدم آگاهی و علم اوست.

هدف این نیست که فقط ارگان های دولتی را نقد کرد. نقد بر داستان نویسان و هنرمندانِ جوان نیز وارد است.

یکی از کارهای خوبی که سالِ گذشته خواندم؛ داستان «بی ‌پدر» اثر مژده سالارکیا بود. هر چند این داستان، اقتباس کامل از داستان شاهنامه نیست، بلکه الهامی از شاهنامه با پایان‌ بندی و ساختاری متفاوت است که به خلاقیت و نو بودن داستان می ‌افزاید. در نهایت این هم یک کار جدید از یک نویسندۀ جوان است که لذت خواندنِ یک رمان خوب را برای خوانندگان به همراه دارد.

داستان «بی پدر» با الهام از جریرۀ داستانِ شاهنامه، دختر وزیر توران و زنِ اولِ سیاوش، سردار ایرانی ‌ست. جریره، تنها شخصیتِ شاهنامۀ فردوسی است که خودخواسته به زندگی خود پایان می دهد. این نویسنده با پدید آوردنِ زیرساخت اسطوره‌ای و با الهام از داستانی از شاهنامه فردوسی، داستانی نو خلق کرده است. ریتم تند و چندین تک روایت داستانی پی‌ در پی باعث ایجاد کشش و تعلیق در داستان شده که خواننده را وادار می‌کند تا داستان را به پایان برساند.