کتاب «معمولیِ معمولی»، داستانهای برگزیدۀ «ششمین جایزه داستان سیمرغ» است که با مقدمه و گردآوری مصطفی بیان، ویراستاری فاطمه همتآبادی و با عکس و طرح روی جلد مهدی زوار از سوی نشر داستان چاپ و روانهی بازار کتاب شده است.
این مجموعه شامل ۵ داستانکوتاه است که نویسندگان آن دریا چوبین، معصومه دهنوی، سارا عیشآبادی، فاطمه داغستانی و خاطره قیصری هستند.
داستان «معمولیِمعمولی» نوشتهی «هامون حجار» از تهران که در بخش ملیِ «ششمین جایزه داستان سیمرغ»، موفق شد رتبه اول را کسب کند به همراه داستانهای «برخورد نزدیک» نوشتۀ زویا صالحپور از سوئد و «خفه خون» نوشته فاطمه حاجیپروانه از تهران بهدلیل اینکه نتوانست مجوز چاپ بگیرد در بین آثار این مجموعه قرار ندارد.
«جایزه داستان سیمرغ» بهعنوان جایزهای مستقل و خصوصی داستانهای چاپ نشده را داوری میکند و هدفش کشف، معرفی و تولید آثار خلاق و برتر داستانی است.
داوران این دوره از جایزه ادبی: کاوه فولادینسب، انسیه ملکان، مهیار رشیدیان (در هیأت داوری) و محمد اسعدی، معصومه قدردان، امیرحسین روحنیا (در هیات انتخاب) بودند.
نشر داستان بهتازگی کتاب داستانهای منتخب ششمین جایزه داستان سیمرغ را در ۱۰۸ صفحه و با قیمت ۹۵ هزار تومان عرضه کرده است.
ده ماه پیش پری از پرهای سرخ سیمرغِ اسطوره ای را سوزاندیم و از او یاری خواستیم. سیمرغ در «ششمین جایزه داستان سیمرغ» بر فراز رشته کوه های بینالود پرواز آغاز کرد و سفر ماورایی ده ماهۀ خود را در شامگاه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ به پایان رساند.
Ten months ago, we burned a fairy with red feathers of a mythical Simurgh and asked him for help. In the “Sixth Simurgh shourt Story Award”, Simurgh began flying over the Binalud mountain range and ended its ten-month transcendental journey on the evening of May 6, 2023.
آیین پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ با حضور برگزیدگان، داوران، داستان نویسانی از تهران، اسفراین، مشهد و همچنین علاقه مندان به داستان برگزار شد.
جایزه مستقل و مردمیِ «جایزه داستان سیمرغ» از سال ۱۳۹۴ به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و با حمایت بخش خصوصی پایه گذاری شد. هدف از برگزاری این جایزه ادبی، کشف و معرفی داستان های کوتاه خلاق، برتر و چاپ نشده است.
داوران این دوره جایزه داستان سیمرغ، انسیه ملکان، کاوه فولادی نسب، مهیار رشیدیان (در هیات داوری) و محمد اسعدی، معصومه قدردان و امیرحسین روح نیا (در هیات انتخاب) بوده اند.
«ششمین جایزه داستان سیمرغ» از نیمۀ تابستان سال گذشته فراخوان داد و در این دوره ۶۰۰ نویسنده از داخل و خارج از کشور در این رویداد بزرگ ادبی شرکت کردند، که بیشترین داستان ها به ترتیب از استانهای تهران، خراسان رضوی، فارس، اصفهان، خوزستان و گیلان ارسال شده است. همچنین از ۸ کشور آمریکا، انگلیس، افغانستان، تاجیکستان، مالزی، اتریش، سوئد و ترکیه داستانهایی به دبیرخانه این جایزه ادبی رسیده است.
برای رعایت عدالت در داوری های اولیه و نهایی و نیز رفع هر گونه شائبه ای، آثار به صورت کدبندی شده در اختیار داوران قرار گرفته شد و تا هنگام داوری نهایی، هیچ کس از هویت نویسندگان آثار برتر، اطلاعی نداشت.
پاسداری از گنجینۀ ارزشمند گذشتگان
در ابتدای این مراسم، مصطفی بیان، موسس و دبیر انجمن و جایزه داستان سیمرغ ضمن خوشامدگویی گفت: حکایت ها و قصه های کوتاه ادبیات عرفانی عطار به شکلِ گذشته پاسخگوی نیاز امروز نیست و باید با روش های نوین و زبانِ امروز، قصه های عرفانی عطار را به مخاطبِ امروز معرفی کرد تا با این روش، یادگار و گنجینۀ ارزشمند گذشتگان را پاسداری کنیم.
بیان ادامه داد: «وجود ۲۰۰۰ قصه در مجموعۀ آثار عطار، گنجینه ای ارزشمند برای ادبیات داستانی امروز ایران و به ویژه داستان نویسان جوان ایرانی است. به همین دلیل یکی از اهداف انجمن داستان سیمرغ به عنوان تنها انجمن داستان نویسی شهرستان نیشابور، پاسداری از گنجینۀ ارزشمند گذشتگان، به ویژه ادبیات عرفانی و ادبیات زیستی است، که می تواند به معرفی نیشابورِ بزرگ کمک شایان نماید.»
مصطفی بیان توضیح داد: جایزه ی دوسالانه ی داستان سیمرغ، تنها رویداد ادبی و فرهنگی در نیشابور است که در گسترۀ جهانی صورت می گیرد. و این رویداد ، فقط و فقط به همت تعدادی از جوانان علاقه مند به ادبیات داستانی و با مشارکت داوران بخش ملی و حمایت بخش خصوصی برگزار می شود.
وی گفت: «ما معتقدیم که جوایز ادبی و فعالیت های فرهنگی و هنری باید توسط بخش مردمی، سازمان های مردم نهاد، انجمن ها و با حمایت بخش خصوصی، دانشگاه ها و شرکت های تولیدی صورت گیرد. همانطور که همشهریان ما در انجام کارهای نیک، همیشه پیش قدم هستند؛ مشارکت و حمایت به عنوان «خیران فرهنگی» از جوایز ادبی و فعالیت های فرهنگی و هنری همانند ساختن مدرسه و پل، به رشد و ارتقای فرهنگ و آینده ی ایران کمک شایان خواهد کرد.
به همین دلیل است که ما تاکید می کنیم، باید جایگاه «خیران فرهنگی» در جامعه تبیین شود. این فعالیت، ذخیره و توشه ای ارزشمند برای نسلِ آینده محسوب می شود.»
مصطفی بیان، موسس و مدیر جایزه داستان سیمرغ در پایان از تمام مدیران صنایع، شرکت های تولیدی و خدماتی و همه ی علاقه مندان به فرهنگ و هنر و ادبیات شهرستان نیشابور دعوت کرد که در استمرار و برگزاری هر چه بهتر این رویداد بزرگ ادبیِ مستقل و مردمی به عنوان حامی مالی مشارکت داشته باشند؛ تا بتوانیم در کنار هم و با حضور چهره های ادبیات داستانی کشور ، نیشابور را با «ادبیات» ش معرفی کنیم.
تندیس سیمرغ به داستاني اختصاص يافت كه بيشترين سهم را از عدم خودسانسوري داشت.
در ادامۀ این مراسم، انسیه ملکان، یکی از داوران بخش نهایی ششمین جایزه داستان سیمرغ، متن بیانیه هیات داوران را قرائت کرد. او در بخشی از بیانیه توضیح داد: اگر دستمان چنين كوتاه نبود همه را مي داديم كتيبه اي بنويسند بر كوه قاف چرا كه فارغ از اسلوب و قوائد، ارابۀ لسان و احساس و انديشه را رانده بودند. جدا ساختن آنها به سختي بيرون كشيدن شرياني از ميان گوشت و پوست و خون مي نمود. اميد كه به عدالت برگزيده باشيم. سعي مان اين بود هر داستان را با خودش قياس كنيم در بستر دنياي نويسنده. گذر از باورمندي داستان بود، نه آن باوري كه عقل سليم روي آن صحه مي گذارد آن حقيقت مانندي كه جهان داستان مي طلبد.
انسیه ملکان در ادامه گفت: «و اینکه ما سه داور بخش نهايي از سه جهت هم سليقه نبوديم اول اينكه سه نفريم و فرديت مطرح مي شود و تفاوت جنسيتي و البته جهانبيني و شرايط زيستي ما هم حكم مي كند به سختي به آراء مشترك برسيم و تا اندازه اي هم سليقه مي تواند نقش ايفا كند اما در نهايت با گفتگو اين گره باز شد. اولين لوح به داستاني اختصاص يافت كه بيشترين سهم را از عدم خودسانسوري داشت و از زمان فعلي بهره گرفته بود و به قولي نويسنده فرزند زمانه خودش بود و خودش را زيسته بود و البته با اين شرط که اولين لزوما بهترين نيست.»
تقدیر از مریم اسلامی، داستان نویس و شاعر کودک و نوجوان
طبق سنت هر دوره، در آیین پایانی جایزه داستان سیمرغ، از داستان نویسان پیشکسوت و موفق شهرستان نیشابور تقدیر به عمل می آید.
در آیین پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ، از مریم اسلامی، داستان نویس و شاعر کودک و نوجوان تقدیر شد.
مریم اسلامی، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، داستاننویس، شاعر کودک و نوجوان و متولد سال ۱۳۵۵ در نیشابور است؛ او همچنین عضو «انجمن نویسندگان کودک و نوجوان ایران» و مولف بیش از یکصد عنوان کتاب شعر و داستان در حوزۀ کودک و نوجوان است.
وی برگزیدۀ جایزه ادبی پروین اعتصامی، نشان ماهی سیاه کوچولو، جشنواره کتاب رشد، سه دوره جشنواره شعر فجر و غیره است. همچنین داور جوایز ادبی: قلم زرین، رشد، کتاب سال کانون پرورش فکری کودک و نوجوان بوده است. اسلامی از سال ۱۳۹۷ تاکنون، دبیر مجلهی رشد کودک است.
جعفر توزنده جانی، نویسندۀ کودک و نوجوان در این بخش ضمن ابراز خوشنودی از این اتفاق فرخنده گفت: «خیلی خوشحالم این اتفاق فرخنده در شهر نیشابور رخ می دهد آن هم در زمانی که شاهد اتفاق های تلخ و مشکلات سخت و دشوار اقتصادی در جامعه هستیم. شاید بپرسیم در این شرایط چه دلیلی دارد این گردهمایی های ادبی روی دهد؟! اگر به تاریخ گذشتۀ کشورمان نگاهی بیندازیم، می بینیم این اتفاق ها تازگی ندارد، و اگر به آثار فردوسی، سعدی و عطار نگاهی بیندازیم، می بینیم همۀ آنها تلاش بر زنده نگاه داشتنِ هویت و فرهنگ ایرانی داشتند و هر زمان، شرایط دشوارتر می شد، نقش ادبیات، داستان، رمان و به ویژه ادبیات کودک و نوجوان پُررنگ تر می شد.»
در ادامۀ این مراسم، کلیپی از فعالیت های مریم اسلامی پخش شد. سپس لوح و نشان افتخاری جایزه داستان سیمرغ را جعفر توزنده جانی، نویسندۀ کودک و نوجوان، عباس کرخی، شاعر و مدرس زبان و ادبیات فارسی و همچنین دکتر مهدی نوروز، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه به مریم اسلامی اهدا کردند.
برگزیدگان ششمین جایزه داستان سیمرغ
بیشترین سهمِ جایزه به دختران و بانوان رسید.
در بخش ملی، تندیس سیمرغ، دیپلم افتخار و مبلغ ۱۰ میلیون تومان برای داستان «معمولیِ معمولی» به هامون حجار از تهران اهدا شد.
داستان های «برخورد نزدیک» نوشتۀ زویا صالحپور از سوئد، «به اعتبار ماهی خارو» نوشتۀ دریا چوبین از بندرعباس و «خفه خون» نوشتۀ فاطمه حاجی پروانه از تهران شایستۀ تقدیر معرفی شدند که جایزۀ این بخش، دیپلم افتخار و مبلغ یک میلیون تومان است.
دریا چوبین، جایزه یک میلیون تومانی اش را به موسسۀ ساحل خلیج فارس (کودکان سرطانی هرمزگان) و همچنین زویا صالحپور، جایزه نقدی اش را به کتابخانۀ انجمن داستان سیمرغ نیشابور اهدا کرد.
در بخش منطقه ای (ویژه نویسندگان نیشابوری)، تندیس سیمرغ و دیپلم افتخار به طور مشترک به دو داستان «مینای خالی» نوشتۀ سارا عیش آبادی و «در به در» نوشتۀ معصومه دهنوی اهدا شد. همچنین مبلغ ۵ میلیون تومان در این بخش بین دو برگزیدۀ اصلی تقسیم شد.
دو داستان «شکوفه گیلاس» نوشتۀ فاطمه داغستانی و «کسی که نبود» نوشتۀ خاطره قیصری شایستۀ تقدیر معرفی شدند که جایزۀ این بخش، دیپلم افتخار و مبلغ یک میلیون تومان است.
در آیین پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ، کلیپ خوانش بخشِ کوتاهی از داستانِ «برخورد نزدیک» با صدا و تصویر زویا صالحپور از سوئد پخش شد. همچنین در پایان مراسم موسیقی سنتی توسط گروه چکاوک اجرا شد. حسین رهاد، نوازنده دوتار، علی بازوبندی، نوازنده تار، امیرحسین خانلقی، نوازنده تار و خواننده آواز، ذوالفقار خانلقی، خوانندۀ آواز و زهرا خانلقی، نوازندۀ تنبک و خوانندۀ آواز از اعضای گروه موسیقی چکاوک بودند.
جایزه داستان سیمرغ، هر دو سال در دو بخش ملی و منطقه ای با حضور شش داور برگزار می شود. آدرس کانال تلگرامی و اینستاگرام انجمن و جایزه داستان سیمرغ @Simurgh_Dastan است.
آیین اختتامیه ششمین جایزه داستان سیمرغ نیشابور برگزار شد.
شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ / نیشابور
با حضور برگزیدگان، داوران، داستان نویسان و علاقه مندان به داستان
مصطفی بیان ، موسس و رئیس انجمن و جایزه داستان سیمرغ نیشابور
جعفر توزنده جانی ، نویسندۀ کودک و نوجوان
تقدیر از مریم اسلامی، داستان نویس و شاعر کودک و نوجوان
مریم اسلامی، کارشناس ارشد زبانوادبیاتفارسی، داستاننویس، شاعر کودکونوجوان و متولد سال ۱۳۵۵ در نیشابور است؛ او همچنین عضو «انجمن نویسندگان کودکونوجوان ایران» و مولف بیش از یکصد عنوان کتاب شعر و داستان در حوزهٔ کودک و نوجوان است.
برگزیدهٔ جوایز ادبی: جایزه ادبی پروین اعتصامی، نشان ماهی سیاه کوچولو، جشنواره کتاب رشد، سه دوره جشنواره شعر فجر و….
داور جوایز ادبی: قلم زرین، رشد، کتاب سال کانون پرورش فکری کودکونوجوان و….
دبیر مجلهی رشد کودک از سال ۱۳۹۷ تاکنون.
دکتر مهدی نوروز (نویسنده، پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی)، عباس کرخی (شاعر، مدرس زبان و ادبیات فارسی) و مریم اسلامی
تندیس سیمرغ، دیپلم افتخار و مبلغ ۱۰ میلیون تومان برای داستان «معمولی معمولی» نوشتۀ هامون حجار از تهران / برگزیدۀ بخش ملی
داستان های «برخورد نزدیک» نوشتۀ زویا صالحپور از سوئد، «به اعتبار ماهی خارو» نوشتۀ دریا چوبین از بندرعباس و «خفه خون» نوشتۀ فاطمه حاجی پروانه از تهران شایستۀ تقدیر معرفی شدند که جایزۀ این بخش، دیپلم افتخار و مبلغ یک میلیون تومان است.
فاطمه داغستانی، معصومه دهنوی، هامون حجار، سارا عیش آبادی و خاطره قیصری
برگزیدگان بخش منطقه ای (ویژۀ نویسندگان نیشابوری):
تندیس سیمرغ و دیپلم افتخار به طور مشترک برای دو داستان «مینای خالی» نوشتۀ سارا عیش آبادی و «در به در» نوشتۀ معصومه دهنوی / مبلغ ۵ میلیون تومان در این بخش بین دو برگزیدۀ اصلی تقسیم می شود.
دو داستان «شکوفه گیلاس» نوشتۀ فاطمه داغستانی و «کسی که نبود» نوشتۀ خاطره قیصری شایستۀ تقدیر معرفی شدند که جایزۀ این بخش، دیپلم افتخار و مبلغ یک میلیون تومان است.
نام داوران و نامزدهای نهایی «ششمین جایزه داستان سیمرغ» اعلام شد.
«جایزه داستان سیمرغ نیشابور» از سال ۱۳۹۴ به ابتکار «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و با مشارکت بخش خصوصی پایهگذاری شد و هدف از برگزاری این جایزه ادبی، کشف، معرفی و تولید آثار خلاق و برتر داستانی است.
«جایزه داستان سیمرغ نیشابور» ، تنها جایزه مستقل و خصوصی در شرق کشور است؛ و همچنین تنها رویداد ادبی در نیشابور است که در گسترۀ جهانی صورت می گیرد.
در این دوره ۶۰۰ نویسنده از داخل و خارج از کشور داستان ارسال کردند. که بیشترین داستان ها در این دوره به ترتیب از استان های تهران، خراسان رضوی، فارس، اصفهان، خوزستان و گیلان ارسال شده است. همچنین از کشورهای امریکا، انگلیس، افغانستان، تاجیکستان، مالزی، اتریش، سوئد و ترکیه داستان هایی به دبیرخانه این جایزه ادبی رسیده است.
در این دوره، سه داور در بخش هیات انتخاب و سه داور در بخش هیات داوری حضور دارند. در بخش هیات انتخاب، سه نویسنده و صاحب نظر در زمینه ادبیات داستانی و نقد ادبی از استان های خراسان رضوی و خراسان شمالی حضور دارند و در بخش هیات داوری از سه نویسنده مطرح کشوری دعوت شده است.
داستان های رسیده در سه مرحله داوری می شوند. برای رعایت عدالت در داوریهای اولیه و نهایی و نیز رفع هر گونه شائبهای، آثار به صورت کدبندی شده در اختیار داوران قرار گرفته است و تا هنگام داوری نهایی، هیچ کس از هویت نویسندگان آثار برتر، اطلاعی نخواهد داشت.
هیات انتخاب: محمد اسعدی، معصومه قدردان و امیرحسین روح نیا
اعلام نامزدهای نهایی ششمین جایزه داستان سیمرغ
داوران «ششمین جایزه داستان سیمرغ» ۱۱ نویسنده «منتخب» از ۶۰۰ نویسنده شرکت کننده در این دوره از جایزه ادبی سیمرغ را اعلام کردند.
اسامی برگزیدگان مرحله پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ در بخش «ملی» به ترتیب حروف الفبا به این شرح هستند:
باد، آب، خاک، آتش / نسترن حسین پور / تهران
برخورد نزدیک / زویا صالحپور / سوئد
به اعتبار ماهی خارو / دریا چوبین / بندرعباس
خفه خون / فاطمه حاجی پروانه / تهران
داس و پتک سرخ / علی مشکات / افغانستان
معمولی معمولی / هامون حجار / تهران
نهنگ تنها / عشرت سادات میرحسینی / شاهرود
همچنین اسامی برگزیدگان مرحله پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ در بخش «منطقه ای» (ویژه نویسندگان ساکن نیشابور و متولد نیشابور در داخل و خارج از کشور) به ترتیب حروف الفبا به این شرح هستند:
در به در / معصومه دهنوی
شکوفه گیلاس / فاطمه داغستانی
کسی که نبود / خاطره قیصری
مینای خالی / سارا عیش آبادی
بر اساس اعلام فراخوان، جوایز این جایزه ادبی در بخش ملی تندیس سیمرغ و ۱۰ میلیون تومان به نفر برگزیده خواهد بود و به سه نفر شایسته تقدیر نیز لوح تقدیر و یک میلیون تومان اعطا خواهد شد.
در بخش منطقهای (ویژه نویسندگان نیشابوری) به نفر برگزیده تندیس سیمرغ و پنج میلیون تومان و به سه نفر شایسته تقدیر نیز لوح تقدیر و یک میلیون تومان اهدا خواهد شد.
آیین پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ، نیمۀ اول اردیبهشت ۱۴۰۲ در نیشابور برگزار خواهد شد.
اولین سال قرن پانزدهم را پشت سر گذاشتیم. سالی بد برای مردم سرزمینم.
مردم ایران، بهترین مردم جهان هستند؛ مردمی مهربان، بخشنده و از خود گذشته، که در مهمترین حوادث تاریخی، حماسه میآفرینند و هوای همنوع خود را دارند. به خدا، ظلم کردن به این مردم، جفایی است به خود؛ حق این مردم این نیست که ظلم و بیعدالتی ببینند. این مردم جز حق خود، هیچ چیز دیگری نمیخواهند.
امسال، سال غمگینی برای مردم سرزمین ایران بود. تعدادی از هموطنانمان مظلومانه جان باختند. فشارهای اقتصادی، کمر پدران و مادران این سرزمین را خم و جلوی فرزندانشان شرمنده کرده. فقط میتوانم آرزو کنم در سال جدید لبخند به چهرهی مردم سرزمینم باز گردد آمین
طبق عادت سالهای گذشته، بهترین رمان و مجموعهداستان ایرانی را که در طول سال خواندهام، معرفی میکنم. امسال ۲۷ کتاب جدید خواندم و در مورد برخی از آنها یادداشت نوشتم که در سایت موجود است. امسال، مجموعهداستان ایرانی خوبی نخواندم؛ اما ۴ رمان را به عنوان بهترین رمانهای سال ۱۴٠۱ معرفی میکنم. ۴ رمان با فضایی متفاوت؛ که وجه مشترک هر چهار رمان، درونمایهی سیاسی و تاریخی آنها است.
رمان «بزها به جنگ نمیروند» از وضعیت جامعۀ ایران بعد از جنگ تحمیلی، دورۀ سازندگی و صنعتی میگوید؛ رمان «خانهی آفاق» به حوادث قبل از انقلاب و جوانان مبارز و آرمانگرا اشاره میکند، رمان «به نام مادر» رشادتهای خلبان ابوالفضل مهدیار را که در روزهای اول جنگ شهید میشود، به تصویر میکشد و در رمان «شب مرشد کامل»، شاهعباس صفوی را در آخرین شب زندگیاش میبینیم.
در هر ۴ رمان، داستان پُر از تعلیق و کشش است و همین باعث میشود نتوانیم آنها را به آسانی کنار بگذاریم.
بازگویی نمادین فرجام انسانهای از جان گذشته، نوآوری در سبک و هم در تکنیک، تنوع موضوع و جسارت در ترکیب رویکردهای کلاسیک و مدرن، همگی باعث شد این ۴ رمان را به عنوان بهترین #رمان_ایرانی سال ۱۴٠۱ معرفی کنم.
«بزها به جنگ نمی روند»، رمانی واقعگرا و طبیعتگرا
نگاهی به رمان «بزها به جنگ نمی روند» نوشتۀ مهیار رشیدیان
نوشته: مصطفی بیان / چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک، شماره ۱۴۵ ، شهریور ۱۴۰۱
رمان «بزها به جنگ نمی روند»، مهیار رشیدیان، نشر نیلوفر، ۲۶۱ صفحه، ۴۵ هزار تومان، چاپ اول ۱۳۹۹
بزكوهی در ایران باستان، نماد آبخواهی، زایندگی، فراوانی نعمت و محافظت است. از همین رو هرجا كه گذر آب باشد نقش های فراوان بزكوهی را میبینیم و مضمون آن آبخواهی است و بیان ارزش و اهمیت بی بدیل عنصر آب در نزد مردمان ایران باستان است.
یکی دیگر از دلایل اهمیت بز کوهی، قله نشینی اوست. بزها را انسان همواره در افراشتهترین تیغهها و قلهها و دشوارترین مسیرهای کوهستانی دیده است.
رمان «بزها به جنگ نمی روند» داستانِ احداث سدی در یکی از روستاهای مرزی کشور به نام گوراب است. روستای پلکانی که تمام خانه هایش از سنگ و چوب است.
فردوسی در شاهنامه از گوراب به نیکی نام بردهاست: به گورابه اندرنهادند روی / همه راه شادان و با گفتگوی.
گوراب، از روستاهای قدیمی و باستانی است. این منطقه را به این خاطر گوراب نامگذاری کردهاند که در گذشته تمامی آبها و سیلابهای مناطق اطراف پس از باران به آنجا روانه میشد و پس از مدت کمی در زمین فرو میرفت، به همین علت به این منطقه گوراب گفتند؛ یعنی جایی که آبها در زمین فرو میرود.
داستان دربارۀ احداث سدی در گوراب است. پروژۀ دولتی که باعث تنش میانِ اهالی روستا و تیم سدی سازی می شود. به همین دلیل مهندس پروژه (به عنوان نماینده دولت) سعی بر اعتماد سازی دارد. این اعتمادسازی باعث ارتباط نزدیک بین مهندس و اهالی روستا می شود. مهندس برای برقراری آرامش بین دولت و مردمِ روستای گوراب پیشنهاد می دهد دولت خانه ها و باغ های اهالی را بخرد و اهالی روستا دسته جمعی به محلِ جدید گوراب مهاجرت کنند.
اما اهالی روستا به این دلیل که نیکان و نیاکان شان در قبرستان قدیمی دفن هستند، حاضر به تغییر مکان نمی شوند. با دخالت بزرگ و معتمد اهالی گوراب، ماموستا مصطفی، روحانی معروف روستاهای همان حدود رضایت اهالی گوراب را مبنی بر نقل مکان جلب می کند؛ ماموستا مصطفی، فتوای انتقال گورها را به قبرستان جدید داده و گونیهای مناسب برای انتقال استخوان ها آماده می شود؛ و خواننده تصور می کند که داستان تمام شده است. اما داستانِ ناپدید شدنِ شفیق، راز هانا و پیدا شدنِ قبر دختر جوان تازه خاکسپاری شده با بدنی تازه و تجزیه نشده باعث ایجاد تعلیق و کشمکش در داستان می شود. رازهایی که در ابتدای طرح داستان، خواننده را مُجاب می کند که رمان را ادامه بدهد.
این حوادث، نارضایتی برخی از اهالی روستا و همچنین تحریکات کدخدا باعث می شود آتش تفرقه بین اهالی روستا و حتی کارگران اداره سدسازی با کارفرما برافروخته تر شود. تمام این ها باعث می شود فرصت برای انجام فعالیت های مخفیانه کدخدا و افرادش مثل کاک خلیل، از جمله قاچاق و کول بری از مرز فراهم شود.
«شفیق هر وقت غیب می شه میره عراق، میره ببینه جنازه ی فک و فامیلش، پدر و مادر، خواهر و برادرش رو پیدا کردن یا نه…» (صفحه ۵۸ کتاب)
داستانِ کولبرها، داستانِ قاچاق و کولبری از راه های صعب العبور و انتقال اسلحه و کالای غیرقانونی برای کدخدا و اشرار و حامیانش در ظلمات کوه و دشت، زیر آسمان سیاه، از لابه لای سنگ ها، از روی شیب های ریزشی سنگریزه ها، انعکاس نور موبایل های کولبرها روی سفیدی برف های همیشگی قله ها و ارتفاعات کوهستان های مرزی؛ راه های صعب العبوری که روزی قتل گاه جوانان این سرزمین در نبرد با عراقی ها و گروهک های مزدور و وطن فروش بوده است و حالا بعد از سال ها که از جنگ می گذرد، از این راه مخفی برای قاچاق و کولبری استفاده می شود! (طنز تلخ)
«کول بری کار سختیه؟ سخت!؟…. کول مَرد می خواد…» (صفحه ۱۴۷ کتاب)
این جا سوالی در ذهنِ خواننده پدید می آید: تمام این سنتشکنیها برای انتقال گورها و احداث سد برای چه هدف مهمی میتواند باشد؟
این جاست که مردم دربرابر قدرت قرار می گیرند. قدرت مرکزی (دولت) و قدرت جبر زیست محیطی. تعدادی از کارگران و اهالی روستا با تحریک کدخدا، دست به اعمال خشونتآمیز برای توقف طرح سدسازی می زنند. به آتش کشیدنِ کامیون و دزدیده شدنِ چند مرتبه کابل های تونل از این جمله هستند. شاید به خیالشان بتوانند خانه شان را حتی برای یک روز، دیرتر تخلیه کنند.
بالاخره اداره ی سد توانسته بود تعدادی از باغ ها و چند خانۀ روستا را بخرد. اما برخی مخالف فروش باغ ها و خانه هایشان بودند. حتی آنهایی که خانه های شان بالادست روستا بود تصور می کردند اگر آب بالا بیاید باز به خانه های آنها نمی رسد. به شدت بین اهالی روستا اختلاف افتاده بود؛ اما راهی وجود نداشت و در نهایت مجبور بودند روستا را تخلیه کنند (قدرت دولت) چون وقتی آبگیری سد شروع شود و وقتی دریچه ها را ببندند تا سد لبریز شود، همه غرق می شوند.
در پایان داستان، روستای گوراب، رفته رفته غرق می شود. حالا استخوان های مُرده های بی گور و نشان روی آب آمده است. روستانشینان در سودای گورهای آبا و اجدادی شان هستند.
مقاومت اهالی روستا برای گورهای نیاکان و اجدادشان و مبارزه طبیعت در برابر صنعتی شدن به دست انسان، مفهومی زیبا به خواننده منتقل می کند. از همه مهم تر، این مبارزه طبیعت با انسان خودخواه است: مانند برف و باران در بخش اول داستان، تشکیل درۀ پیش بینی نشده در حفاری ابتدای مسیر کارگاه سدسازی و گرد و غبار شدید و مه غلیظ در پایان داستان. این ها هر یک پیامی از سوی طبیعت است.
مهیار رشیدیان متولد سال ۱۳۵۷ است. رمان «بزها به جنگ نمی روند»، سومین کتاب داستانی اوست که توسط نشر نیلوفر وارد بازار کتاب شده است. رمان از چند تک روایت تشکیل شده است که به شکل گیری روایت اصلی داستان کمک می کند. فضای داستان دراماتیک است. داستان همچنین به برخی فجایع تاریخی اشاره دارد: روایت تلخ جنگ تحمیلی و جنایت گورهای دسته جمعی توسط صدام حسین و گروهک های منافقین بعد از پذیرش قطعنامه. و همچنین نقد حقوق کارگری، اشاره به قصۀ تلخ کولبران و قوانین مدنی از مضمون ها و درونمایه های رمان محسوب می شود. «بزها به جنگ نمی روند»، رمانی واقعگرا و طبیعتگرا است. این رمان را باید اثری برآمده از وضعیت جامعۀ ایران بعد از جنگ تحمیلی، دورۀ سازندگی و صنعتی دانست. دوره ای که دولت بر صنعتی شدن و مدرن شدن اصرار دارد اما جامعه بر حفظ ارزش ها، گذشته، آثار نیاکان و حتی یادبودهای سربازان جنگ.