داستانِ «خاکستر» نوشتهٔ فاطمه داغستانی جزو برگزیدگانِ نهایی دومین دورهٔ جایزهٔ ملی داستان زنان انتخاب شد.
جایزه داستان زنان به همت انتشارات حکمت کلمه برگزار میشود؛ و قرار است داستانهای برگزیده در یک مجموعه توسط این انتشارات منتشر شود.
داوران دور نهایی: اصغر نوری، مترجم و کارگردان دکتر لیلا صادقی، نویسنده و مدرس داستان. مهری بهرامی، داستاننویس اقبال معتضدی، شاعر، منتقد و سردبیر مجلهی برگ هنر و محسن توحیدیان، نویسنده بودند.
پیش از این، فاطمه داغستانی با داستان «شکوفههای گیلاس» در ششمین جایزه داستان سیمرغ در بخش منطقهای برگزیده و تقدیر شد.
وقتی خبر برگزیدگان جایزه ادبی مهرگانِ امسال اعلام شد؛ به این بهانه مجموعهداستانِ «چیدن یال اسب وحشی» نوشته علی صالحیبافقی را از نشر مرکز _ مجموعه داستان برگزیده _ خریدم.
این مجموعه شامل ۸ داستانکوتاه است که سال ۱۳۹۸ در ۱۱٠ صفحه و به قیمت ۱۹۸٠٠ تومان منتشر شده است (چهار سال قبل قیمت کتابها باور نکردنی بود (به سرنوشتِ اصحاب کهف دچار شدهایم! )
به اعتقاد من، مهمترین عنصر داستانهای رئالیستی، #شخصیتپردازی است و شخصیتپردازی واقعنمایانه و متقاعدکننده، یکی از عمدهترین اهداف هر نویسندهٔ رئالیستی است. شخصیتهای داستانِ رئالیستی معمولا متعلق به طبقات اقتصادی _ اجتماعیِ فرودست هستند و دچار مشکلاتی میشوند یا تجربههایی را از سر میگذرانند. در این مجموعه، داستان «با سگها رفیق شو!» از بهترین نوع شخصیت پردازی رئالیستی برخوردار است.
به اعتقادِ منِ خواننده، بهترین داستانِ این مجموعه نیز «با سگها رفیق شو!» است و با چند پله اختلاف، داستانِ «صدای آهن روی آهن» را میتوان به عنوانِ داستانِ دوم انتخاب کرد.
به طور کل، مجموعهٔ «چیدن یال اسب وحشی» در #توصیف بسیار موفق بوده و خواننده هنگام خواندنِ داستان احساس میکند که «عین» واقعیت به او نشان داده میشود و نه ماجرا و تصاویری برآمده از تخیل.
یکی از مهمترین عنصرهای داستانی که در برخی از داستانهای این مجموعه خوب پرداخت نشده، #پیرنگ است. به عنوان مثال داستانهای «پدربزرگ لعنتی من»، «این سوپر من را دوست ندارم» و «ژنرال» سوژههای بکر دارد، اما پیرنگ و همچنین کشمکشهای داستان خوب پشت سر هم قرار نمیگیرد و در نتیجه پایانبندی داستان خیلی ساده رها میشود و در نتیجه همان اصل باورپذیری در داستانهای رئالیستی زیر سوال میرود.
با این همه در نهایت به عنوان یک خواننده، نمرهٔ قابل قبولی به این مجموعه میدهم و منتظرم مجموعهٔ بعدی جنابِ صالحیبافقی هر چه زودتر منتشر شود تا آن را بخرم
Published works of Neishabur Simurgh Story Society selected stories of the Simurgh Story Award (Simurgh Short Story Award) From 2015 to 2023 (six periods)
آثار منتشر شدۀ انجمن داستان سیمرغ نیشابور داستان های منتخب جایزه داستان سیمرغ از سال ۱۳۹۴ تا سال ۱۴۰۲ (شش دوره)
در خانۀ ما کسی یانگ را دوست نداشت پری خورجنی ده داستان برای سیمرغ معمولی معمولی
چاپ شده در نشریه خیام نامه / شماره ۵۴۷ / ۲ آذر ۱۴۰۲
زنده یاد استاد محمدعلی اسلامی نُدوشن، شاهنامه پژوه معتقد بودند، تنها دو کتاب است که مردم ایران آنها را وابسته به سرنوشت خود شناخته اند: یکی «شاهنامه» و دیگری «دیوانِ حافظ». منظور آن است که تنها این دو کتاب مجموعیت روح ایرانی و جوهر وجودی او را، هر یک به نحوی در دورانی باز می تابانند.
ایرانی وقتی «شاهنامه» می خواند، گویی چنان است که به دورانِ جوانی خود می اندیشد. دفتر یاد و خاطره است. از دوران های دور. عمر درازِ یک ملت. از حوادثی که بر مردمِ ایران گذشته است. زن و مرد و دوست و دشمن، ایرانی و انیرانی، همگی حق زندگی را در این سرزمین ادا کردند.
بدونِ تردید این سخنِ استاد اسلامی نُدوشن را شنیده اید که فرمودند: «اگر از من بپرسند کدام ایرانی است که بیشترین حق را به گردن ایرانیان دارد و بزرگترین آنهاست، بیتردید خواهم گفت: فردوسی.»
محمدعلی اسلامی نُدوشن در کتابِ «نامۀ نامور» – گزیدۀ شاهنامۀ فردوسی – می نویسد: «شاهنامه کتابِ صریح و روشنی است. در آن از ابهام و کنایه، عِلوی سرایی و تجریدگرایی که بعدها در سروده های عرفانی دیده می شود، خبری نیست. انسانِ خاکی با انسانِ خاکی روبروست، و این انسان به همۀ مواهب زمین دلبستگی دارد. جهانِ پس از مرگ را می شناسد بی آنکه شتابی برای رفتن به آن داشته باشد و یا بشارت های رنگارنگ از آن به خود بدهد. همه چیز در تعادل و در ارتباط با سرشت طبیعی جریان می یابد.»
اگر یادتان باشد پنج – شش سالِ قبل، کارگردان جوان کشورمان، محمدحسین مهدویان در برنامۀ زندۀ «هفت» شاهنامه را اثری فاشیستی نژادپرستانه پُر از شعار و خشونت تعبیر کرد! هرچند کارگردان «لاتاری» بابت اظهاراتش عذرخواهی کرد؛ اما استاد نُدوشن در این مورد در مقدمۀ کتابِ «نامۀ نامور» پاسخ می دهد: «در جنگ های شاهنامه، هدف اصلی غارت و غنیمت و انگیزه های حقیر مطرح نیست، آنگونه که در نبردهای مشابه دیده می شود. هرگز نمی بینیم که پهلوانان ایران، نظیر آنچه فی المثل در ایلیاد دیده می شود، بر سرِ تقسیم غنائم با هم مشاجره کنند. کوته نظری و قساوت و شکنجه نیست» در ادامۀ می نویسد: بزرگترین و مهمترین جنگ شاهنامه، جنگ کین خواهی سیاوش است.
نکتۀ مهم در شاهنامه این است، دینِ ایرانیان هر چه هست در ارتباط مستقیم با پروردگار یکتاست. بی هیچ واسطه ای. در هر زمان و هر واقعۀ مهم چه شاد و چه ناشاد. خدا را نیایش می کنند. سر و تن می شویند و با تامل و خضوع رو به او می برند، در آغاز هر جنگ و پایان هر فتح.
اگر شاه مورد احترام ایرانیان است، برای آن است که موید به تایید یزدان است که نشانۀ «فرّۀ ایزدی» است. شاه باید نمونۀ «انسان والا» باشد. باید از خرد بهره ور باشد و از «آز» به دور، که آن یک بزرگترین موهبت و این یک بدترین پتیاره است. به محض آنکه فرّه ایزدی از شاه دور می گشت، از تخت به زیر می افتاد، مانند جمشید، مانند اردوان، آخرین شهریار اشکانی. آنگاه دیگر قیام بر ضد او واجب شناخته می شد.
استاد نُدوشن در بخشی از کتابِ نامۀ نامور توضیح می دهد؛ زنان در شاهنامه (به استثنای سودابه) مایۀ افتخار هستند. ایثار و استحکام و پاکدامنی و وفاداری به صورت طبیعی در آنهاست که گویی این خصوصیات با سرشت زنِ ایرانی عجین اند. حتی زنان تُرک، دخترانِ افراسیاب، فرنگیس و منیژه یا جریره، دختر پیران، چون با ایرانیان می آمیزند. زیباترین جلوه های روح بانوانه را از خود بروز می دهند.
«جریره»، مادر فرود نیز از داستان های تراژدی شاهنامه است. جریره تنها شخصیت داستانی شاهنامه است که بیگناه در جنگ ایران و توران، خودساخته به زندگی خود پایان می دهد. جریره یکی از سیماهای بسیار شیرین زنانۀ شاهنامه است. دکتر نُدوشن دربارۀ جریره می نویسد: «حساسیت و بزرگمنشی جریره او را شایستۀ قهرمانی تراژدی کرده است؛ مانند آنتیگون، مانند اندروماک، زن هکتور.»
بیامد به بالین فرّخ فرود / برِ جامۀ او یکی دشنه بود / دو رخ را به روی پسر بر نهاد / شکم بردرید و برش جان بداد.
«خراسان پُرتاریخترین ایالت ایران و #نیشابور بلاکشترین شهر است.» زندهیاد محمدعلی اسلامی نُدوشن.
نیشابور از دیرباز شهر علم، فرهنگ و ادب بوده است؛ کانون و اریکهٔ حکیمان، دانشمندان، خردمندان و اولین پایتخت ایرانِ بعد از هجومِ اعرابِ مسلمان.
نیشابور با توجه به سابقهٔ تاریخیاش همیشه پُر رمز و راز بوده و از این رو مورد توجه راز پروران اندیشمندی چون استاد محمدعلی اسلامی ندوشن.
انتخابِ تاریخی استاد نُدوشن، فرصت گرانبهایی برای مردمانِ خراسانِ بزرگ و بهویژه شهرِ پُرتاریخ نیشابور فراهم کرده است.
صبح پاییزی پنجشنبه دوم آذر ماه، سیمرغ اساطیری در آسمانِ نیشابور پرمیگشاید و خبر از خاکسپاری مردی بزرگ میدهد؛ مردی که در نزدیکی حکیم عمر خیام و در جوار عطار نیشابوری برای همیشه آرام میگیرد.
همه خواهیم آمد تا با حضورمان قدردانِ یک عمر تلاش، کوشش، تحقیق و مطالعهٔ ادیب و دانشمندی فرهیخته و ایراندوستی بزرگ باشیم که گنجینهای گرانبها برای ما و نسلهای آینده به یادگار گذاشت.
بررسی سه اثر داستانی داریوش مهرجویی همزمان با هفتۀ کتاب و در آستانه چهلمین روز درگذشت این فیلمساز مولف و همسرش به همت انجمن داستان سیمرغ برگزار شد.
در این نشست که عصر یکشنبه، ۰۲/۸/۲۸ به تسهیلگری مصطفی بیان و خاطره قیصری با حضور دوستداران ادبیات داستانی نیشابور در نگارخانه پنجره سامان یافته بود، هر یک از سخنرانان از زاویه دیدی متفاوت به بررسی آثار داستانی مهرجویی پرداختند.
در خلال واکاوی این سه رمان، مصطفی بیان از تاثیر خانواده مذهبی مهرجویی بر ذهنیت و قلم نویسنده سخن گفت و خاطره قیصری از نگاه تیز و تند انتقادی مهرجویی به فرهنگ و شیوه زیست خودی حرف زد.
در این جلسه حجت حسن ناظر با ذکر تاریخچه ای در خصوص شخصیت و آثار سینمایی مهرجویی، به نقش و جایگاه والای او در ارتقای سینمای ایران و تاثیرش بر موج نو فیلم ایرانی اشاره کرد.
به مناسبت هفتهٔ کتاب، نشست نگاهی به سه رمانِ داریوش مهرجویی (به خاطر یک فیلم بلند لعنتی، در خرابات مغان و برزخ ژوری) به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور»، ساعت ۱۷ یکشنبه ۲۸ آبان ماه ۱۴٠۲ با حضور خاطره قیصری، نویسنده و عضو هیات علمی دانشگاه و مصطفی بیان داستاننویس در نگارخانهٔ پنجره برگزار میشود.
داریوش مهرجویی آثار ماندگاری در سینما، سینمای مستند، ترجمه، نگارش کتاب و نگارش فیلمنامه دارد که از جمله آثار او میتوان به هامون، اجارهنشینها، گاو، پستچی، لیلا و سنتوری اشاره کرد.
سرویس ادبیات خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا)، در دهمین شماره از پرونده «خلأ ژانر در ادبیات داستانی ایران» با مصطفی بیان، نویسنده، منتقد ادبی و دبیر انجمن داستان سیمرغ همکلام شدهایم تا با توجه به تجربیات او در شش دوره برگزاری جایزه داستان سیمرغ، به بررسی کمی و کیفی ژانر در آثار داستاننویسان جوان بپردازیم. بیان معتقد است، عدم آشنایی نویسندگان جوان با ادبیات ژانر و نبودنِ علاقه باعث شده که نویسندگان ایرانی اغلب سراغ تجربه نگارش داستانهایی در ژانرهای فانتزی، علمیتخیلی و کارآگاهی نروند و میگوید: «هنوز ادبیات ژانر در جامعهی ایران جایگاه خودش را نشناخته است».
با توجه به تجربیات و سابقه فعالیت شما در جایزه داستان سیمرغ، نویسندگان جوان را تا چه میزان به تجربه نگارش داستانهایی در انواع ژانر علاقهمند دیدهاید؟
به جرئت میتوانم بگویم هیچ! پنجمین و ششمین دوره جایزه داستان سیمرغ در سطح ملی برگزار شد و در مجموع ۱۱۰۰ نویسنده در جایزه داستان سیمرغ شرکت کردند. با نگاه کلی به داستانها میتوان نتیجه گرفت که هنوز نویسندگانِ جوان ایرانی تجربه نگارش در ادبیات ژانر را ندارند. بررسی در این مورد نیاز به کاوش و بررسی تخصصی دارد اما میتوانم بگویم مهمترین دلیل، شناخت کم نویسندگان جوان از ادبیات ژانر است.
داستاننویسان ایرانی اغلب سراغ داستانهایی در ژانرهای علمیتخیلی، کارآگاهی و فانتزی نمیروند، دلیل این مسئله را چه میدانید؟
مهمترین دلیل، آشنا نبودن نویسندگان جوان با ادبیات ژانر و در درجه دوم نداشتن علاقه است. این مختص نویسندگان نیست؛ بلکه شامل خوانندگانِ ایرانی نیز میشود. هنوز ادبیات ژانر در جامعه ایران جایگاه خودش را نشناخته است. به عنوان مثال، ادگار آلنپو که پایهگذار داستان کوتاه است، خود را از نویسندگانِ داستانهای ژانر پلیسی و جنایی میداند. دو قرن پیش، ادگار آلنپو با نگارش داستان کوتاه «جنایت کوچه مورگ» پا به عرصه وجود گذاشت، اما داستان کوتاه به معنای واقعی و حرفهای در ایران از صادق هدایت و بزرگ علوی آغاز شده است؛ یعنی کمتر از یک قرن! صادق هدایت، داستان کوتاه «زنده به گور» را در سال ۱۳۰۸ و بزرگ علوی، مجموعه داستان «چمدان» را در سال ۱۳۱۳ منتشر کرد؛ میتوان نتیجه گرفت که فقط ۹۰ سال است که داستان کوتاه به شکلِ نوین وارد ایران شده، در حالی که داستانِ «جنایت کوچه مورگ» که تقریباً دستورالعمل کامل نظری و عملی کاراگاهی را ارائه میدهد، دو قرن قبل نوشته و منتشر شده است. بعد از ادگار آلنپو، داستانهای کوتاه و رمانهای پلیسی و جنایی در انواع مختلف نوشته شد و داستاننویسهای بسیاری در این زمینه آثاری به وجود آوردند که در انگلستان و امریکا و بعد در فرانسه مورد استقبال قرار گرفت و مردم این نوع ژانر ادبی را به عنوان سرگرمی و لذت پذیرفتند و امروز شاهدیم که ژانر جنایی و معمایی جزو ژانرهای پُرفروش در این کشورها است.
داستاننویسی در حوزه ژانر را تا چه میزان وابسته به فرهنگ و نگرش جوامع مختلف میدانید؟
بهترین نویسندگان ژانر کاراگاهی از کشور انگلیس و فرانسه هستند. آرتور کانندویل، خالق «ماجراهای شرلوک هلمز» و آگاتا کریستی خالقِ «هرکول پوآرو» و «خانم مارپل» از نویسندگانِ انگلیسی هستند و یا موریس لوبلان، آفریننده «آرسن لوپن»، نویسنده فرانسوی است و همچنین گراهام گرین، نویسنده انگلیسی نیز در این ژانر ادبی، آثاری آفریده است. انگلیس، اولین کشور صنعتی جهان بوده است؛ زمینههای شکلگیری انقلاب صنعتی، ریشه در تحولات گسترده بریتانیا در نیمه دوم قرن هجدهم دارد. به مرور این انقلاب در کشورهای اروپایی گسترش یافت و در نهایت تا اواخر قرن نوزدهم به دو کشور آلمان و امریکا رسید. در همین زمان بود که چارلز دیکنز، نویسنده انگلیسی عصر انقلاب صنعتی، در رمان «الیور توئیست» به معضلات کودکان آن زمان انگلستان میپردازد.
امروزه شاهد معرفی نویسندگان ژانرنویس اروپایی به مخاطبان جهانی هستیم. کدام زیرساختها و امکاناتی زمینههای خلق چنین آثاری را شکل داده است؟
فقط درباره ژانر پلیسی میتوانم بگویم مهمترین دلیل حضور این نوع ژانر ادبی، ورود انقلاب صنعتی به شهرهای بزرگ انگلیس و آلمان و فرانسه مربوط میشود. با ورود انقلاب صنعتی، شاهد تولد ژانر کاراگاهی و همچنین در کنار آن خلق داستانهای اسرارآمیز، جاسوسی، مهیج، وحشتآور و فانتزی هستیم و همچنین چاپ پاورقیهای پلیسی و جنایی در روزنامهها و مجلهها و نیز در مورد ژانر ماجراجویی، سحر و جادو و فانتزی، میتوان رماننویس معروف، جان رونالد رول تالکین را نام برد. تالکین در اوایل قرنِ بیستم هابیت و ارباب حلقهها را در انگلیس نوشت و او را به عنوان پدر ادبیات فانتزی مدرن میشناسند. به طور کل میتوان گفت که اروپا و امریکا بعد از گذر از انقلاب صنعتی و صنعت چاپ شاهد ظهور ژانر و سبکهای مختلف ادبی و مکاتب ادبی است و ایران بعد از انقلاب مشروطه، شاهد ترجمه آثار مختلف ژانر، سبک و مکاتب ادبی از اروپا و امریکاست و مخاطبان خودش را در این مدت زمان کوتاه شناخته است. ما هنوز تجربهای کمتر از یک قرن را در نگارش داستانکوتاه و رمان و انتشار آن به شکل نوین داریم؛ پس در ابتدای راه هستیم و برای رسیدن به نقطه مطلوب باید وارد بازار جهانی و رقابت با نویسندگان معروف جهان شویم. آثار ادبی ما باید ترجمه شوند و در جوایز مختلف ادبی و مجامع بزرگ ادبی شرکت و حضور داشته باشند. باید دیوارها برداشته شود و شرایط برای گفتوگو و حضور در عرصه جهانی برای نویسندگان، ناشران و تولیدکنندگان عرصه سینما و تئاتر در مجامع بینالمللی مهیا شود. همه این موارد در تسریع در کیفیت و شناخت ادبیات داستان ایران و در نتیجه سایر هنرها مانند سینما و تئاتر سازنده خواهد بود.