دوستداران ادبیات فرانسه به طور حتم رمان های «کنت مونت کریستو» و «سه تفنگدار» را یکبار خوانده و نام «الکساندر دوما» نیز به گوششان خورده است.
الکساندر بچه روستاست، ولی نه از یک خانواده ساده و کشاورز روستایی. بلکه در یک خانواده ثروتمند و اشراف زاده در روستای خوش آب و هوا به نام «ویلر کوتره» در نزدیکی پاریس به دنیا آمد.
پدرش «توماس الکساندر داوی دولا پاتریه» که ژنرالی برجسته در ارتش ناپلئون بود، مورد غضب ارتش فرانسه قرار گرفت و همین امر با اخراج او از ارتش، خانواده اش را به سمت فقر سوق داد. زمانی که الکساندر دوما به دنیا آمد، خانواده او ثروت و موقعیت خود را از دست داده بودند.
الکساندر دوما دارای نژادی «آفریقایی- فرانسوی» بود. مادر الکساندر «ماری لوئی» هر شب قبل از خواب داستان هایی از رشادت و شجاعت پدرش در زمان اوج ارتش ناپلئون برای او تعریف می کرد. اما با وجود تعریف و تمجید های مادر از پدر، الکساندر یک بار به شخصی که به پیشینه ی نژادی او توهین کرده بود گفت: «پدر من یک دورگه ی اروپایی است، پدر بزرگ من یک سیاه پوست است و پدرپدربزرگ من یک میمون! میبینی مرد، شروع خاندان من همچون پایان خاندان توست!»
الکساندر بیست ساله به پاریس رفت. همزمان با کار در پاریس، به نوشتن مقاله برای روزنامه ها و نمایشنامه برای تئاتر روی آورد. دو سال بعد، نمایشنامه هایش با استقبال خوبی روبرو شد و موقعیت مالی خوبی را برای او به ارمغان آورد.
پس از نوشتن موفق چند نمایشنامه، الکساندر به نگارش رمان تغییر جهت داد و اولین رمان سریالی خود با نام «کاپیتان پاول» در سن ۳۵ سالگی ارائه داد.
نویسندگی برای الکساندر، درآمد زیادی را به همراه داشت، اما نوع زندگی اشرافی و ولخرجی و دست و دلبازی او نهایتا منجر به ورشکستگی او شد.
«الكساندر دوما» با وجود زندگی پرفراز و نشيب، سرانجام در پی يک حادثه نيمه فلج شد و در خانه پسرش در پنجم دسامبر سال ۱۸۷۰ ( ۱۴ آذر سال ۱۲۴۹ خورشیدی) در سن ۶۸ سالگی درگذشت.
«استیونسن» نویسنده ی نامدار انگلیسی می گوید: «پس از شکسپیر عزیزترین دوست من وارتانیان قهرمان داستان سه تفنگدار است…»
مصطفی بیان