چندی قبل ناخودآگاه عکس زنی را دیدم. زنی میانسال که به تیر چوبی خانه تکیه داده است. چهره زن و لبخندی روی صورتش؛ مستاصل به نظر میرسید. «زن» یا «مادر» از شخصیتهای بزرگ داستانهای برتر جهان هستند. زنها برخلاف مردها خوب میتوانند عشق را، غم را و حتی ایثار را یکجا در مسیر خلق داستان نشان بدهند. من و شما در خیلی از داستانها شاهد «سکوت» زنان بودهایم که از روی استیصال، لکنت میگیرند. در کنار مردها کارهای روزمرهشان را انجام میدهند. غذا میپزند و بچهها را سر ساعت صدا میزنند تا همراه پدر، غذای خانوادگی شان را صرف کنند. خیلی وقتها «سکوتِ» شخصیتهای داستانی «زن»، نشانه آزاردیدگی از شرایط است. وقتی خیلی از رویاهای دخترانه آنها تا قبل از ازدواج، در خانه شوهر تا ابد، رویا میمانند، وقتی برای زندگی کردن چارهای جز «سکوت» برایشان نمیماند. سکوت در برابر شرایطی که از روی تحمیل است و نه خودخواسته. نه میتوانی رهایش کنی و نه میتوانی به راحتی از کنارش بگذری. این هنر داستاننویسی است که با انتخاب از سوی نویسنده، از میان انواع زاویهها، چهره خاص «زن امروز» در وضعیت خاص جامعه در فضای پیرامون داستان، سوژه را زیباتر از واقعیت در داستان نشان بدهد. بهرام صادقی گفته است: «یکی از شرایط داستان و رمان خوب این است که نویسنده مسائل زمان خودش را در قالب شرایط همیشگی زندگی و در قالب زندگی ذهنی همیشگی بشر بیان کند؛ نه در قالب مسائل روزنامهای زمان».
مصطفی بیان
این یادداشتم در روزنامه “آرمان امروز” یکشنبه ۲۳ شهریور ۹۳ به چاپ رسید