مردم ما هرگز کتابخوان نبودهاند
گفتگو با ضحی کاظمی، داستان نویس
«ضحی کاظمی» کارشناس ارشد زبان و ادبیات انگلیسی، نویسنده جوان و پُر کاری است که کار نویسندگی را به طور حرفه ای با انتشار رمان «آغاز فصل سرد» در نشر افراز آغاز کرد. او در ادامه مجموعه داستانکی با عنوان «سین شین» به واسطه نشر بهنگار و مجموعه داستان «کفشهاتو جفت کن» توسط انتشارات همشهری به چاپ رساند و آخرین کتاب او، رمانی بود با نام «سال درخت» که سال گذشته به همت نشر نگاه به بازار آمد که با استقبال خوبی نیز روبهرو شد. همچنین یادداشت ها و نقدهای ادبی خانم کاظمی در روزنامه های «آرمان امروز» و «فرهیختگان» منتشر می شود.
من رمان «سال درخت» شما را خوانده ام. بدون اغراق باید اعتراف کنم فوق العاده است. منتقدان و خوانندگان، استقبال خوبی از این کتاب شما كردهاند. به نظر شما چرا این رمان، به اين خوبی مورد توجه قرار گرفت؟
ممنون از لطف شما. امیدوارم اینطور که شما میفرمایید بوده باشد. البته نقدهای زیادی روی کتاب نوشته شده، نقدهایی موشکافانه و موثر. اما آمار فروش آنطور که خودم تصور میکردم بالا نبود، با اینکه از کارهای قبلی خودم و خیلی از کارهای منتشر شده در سال ۹۳ بهتر بود. این کتاب چهارمین اثر تالیفی من است. برایش زحمت زیادی کشیدم. قطعا تجربهی ضعفها و قوتهای کتابهای قبلیام تاثیرگذار بوده. برای نوشتن «سال درخت» تحقیقات زیادی انجام دادم و از آن مهمتر روی زخمی درونی دست گذاشتم و آن را نوشتم. شاید موفقیت کتاب مدیون تلاشهای من برای نوشتن این کتاب بوده باشد. خودم عمیقا با موضوع داستان درگیر شدم و برای خودم هم تجربهای بینظیر از نوع کشف و شهود بود.
لطفا بگوييد ايده نوشتن «سال درخت» چگونه به ذهنتان خطور كرد؟ انگيزه شما از نوشتن اين رمان چه بود؟
من معمولا در آن واحد روی چندین ایده کار میکنم. هر کدام زودتر به طرح تبدیل شد، رویش تمرکز میکنم. دقیقا نمیدانم ایدهی «سال درخت» از کجا شروع شد. چند خرده روایت اصلی آن مانند ماجرای ملاحسن و همینطور ماجرای پوران از ابتدا در ذهنم بود. همینطور مکان شهر شهمیرزاد که بارها به آنجا سفر کرده بودم. اما از همه مهمتر مضمونی بود که دوست داشتم بنویسم: مضمون زوال. و این خرده روایتها در کنار محورهای اصلیای که میخواستم زوال را در آنها نشان دهم یعنی محورهای مذهب، سیاست، اقتصاد و عشق، مناسب بودند. به مرور طرح اولیه شکل گرفت و کامل شد. در نهایت آن چه تبدیل شد به کتاب «سال درخت» با طرح اولیهاش تفاوت های زیادی دارد.
جایگاه زنان را در ادبیات داستانی ایران، چگونه ارزیابی می کنید؟
طبق آمار غیر رسمی که وجود دارد حدود سی درصد از نویسندگان ما زن هستند. حضور زنان در عرصههای مختلف جامعه ی ما به خصوص در ادبیات داستانی بسیار مایهی افتخار است. البته بیشتر نویسندگان زن ما زنانه مینویسند که بحث زنان نویسی و ادبیات زنانه خودش بحث مفصلی است. اما در نویسندگان ادبیات داستانی به خصوص رمان، زنان جوان ما آثار شاخص و خواندنیای تولید کرده اند و من شخصا به آیندهی ادبیات داستانی و به بخشی که به قلم این زنان واگذار شده امیدوارم. به خصوص ورود نویسندگان زن در حیطهی داستانهای ژانر مانند داستانهای جنایی، وحشت، علمیتخیلی و غیره.
به عنوان یک نویسنده، مشکل کتابخوانی در جامعه ما چگونه حل می شود؟
مشکل کتابخوانی در جامعهی ما یک مشکل حاد فرهنگی است. در اصل مردم ما هرگز کتابخوان نبودهاند و ما راه دویست سالهی غرب را که با نیاز به کتاب خواندن شروع شد، میخواهیم یک شبه طی کنیم. آن هم در عصر تکنولوژی و موبایل و اینترنت. در کشور ما داستانخوانی هرگز بخشی از زندگی مان نبوده، شاید قصه گویی شفاهی بوده، اما داستان مکتوب نه. در حالیکه مثلا در انگلستان رمان خواندن بخشی از زندگی روزمره و گذراندن اوقات فراغت به شمار میرفته. در ایران ورود رمان و داستان و بالا رفتن سطح سواد مردمی که بتوانند مخاطب کتابهای داستانی باشند تقریبا با ورود رادیو و بعد سینما همراه شد. همین همزمانی لطمهی بزرگی به بدنهی فرهنگ ما زد. مردمی که تا آن زمان فقط زحمت قصه گوش کردن را متحمل شده بودند و عادت ساعتها چشم دوختن به صفحات کتاب نداشتند، جذب رادیو، سینما و بعد تلویزیون شدند. پس میشود گفت فرهنگ ما هرگز فرهنگی کتابخوان نبوده. لااقل در سطح عموم مردم. حالا این که چطور مردم را به کتاب خواندن دعوت کنیم معضل بزرگی شده. حالا که دیگر در کنار همهی آنهایی که گفته شد، وایبر و فیس بوک و دیگر فضاهای مجازی بخش زیادی از زندگی و زمان مردم ما را پر کرده و نیازشان به تفریح، لذت و حتی تبادل اطلاعات و تجربه کردن را برآورده میکند.
برای نوشتن، الگوی ادبی مشخصی را هم مدنظر دارید؟
از کارنامه ی ادبی من تا به حال اینطور بر میآید که بیشتر تجربی کار میکنم. حتی کتابهای خودم در یک الگوی مشخصی نوشته نمیشوند. برای مثال مجموعه داستانک دارم و رمان. رمانها از رمانس خانوادگی هستند تا علمی تخیلی. دوست دارم ایدهها و فرمهای مختلف نوشتن را تجربه کنم. از فرد یا مکتبی خاص پیروی نمیکنم. دوست دارم ذهنم را آزاد بگذارم تا هرجا خواست سرک بکشد و ایده خلق کند. بعد روی ایده کار میکنم و سعی میکنم قالبی که بهتر برای پروراندن ایده مناسب است پیدا کنم. هر موضوعی قالب خاص خودش را برای گفته شدن نیاز دارد. کار نویسنده همین است که بتواند فرم مطلوب و ایدهال را برای بیان مضمون موردنظرش پیدا کند.
چه موقع و چگونه می نويسيد؟ برای نوشتن از مداد، خودكار يا رایانه استفاده میكنيد؟ آيا پيش از شروع به نوشتن يا در هنگام كار عادت های خاصی دارید؟
با لپتاپ کار میکنم. لپ تاپ سفیدرنگی دارم که روی کیبردش فقط انگلیسی نوشته شده. اما آنقدر تایپ کرده ام که دیگر جای تمام حروف را به فارسی بلدم. یک راست تایپ میکنم. سرعت تایپم از نوشتنم بالاتر است. رمان و داستان را معمولا شبها مینویسم، ساعت ده به بعد که اهالی خانه استراحت میکنند. صبحها تمرکزم پایینتر است و مطالعه و نقد را برای روز میگذارم. عادت خاصی ندارم غیر از اینهایی که گفتم. قطعا نوشتن تمرکز میخواهد. برای داستاننویسی به سکوت نیاز دارم و خلوت. هر وقت بین نوشتن ذهنم خسته میشود، سراغ اینترنت میروم یا موسیقی گوش میکنم و دوباره بر میگردم سر کار.
به نیشابور سفر کرده اید؟
متاسفانه خیر. اما خیلی دوست دارم زادگاه شاعر مورد علاقهام «خیام» را زیارت کنم.
توصیه تان به نویسندگان جوان نیشابور چیست؟
اول از همه زندگی کنند، تجربه کنند و بیاموزند. فیلم و سریال ببینند، تفریح کنند و زندگی را مزه کنند. دوم مطالعه! نه تنها مطالعهی داستان و رمان، بلکه مطالعات گسترده تر تاریخی، اجتماعی، روانشناسی و حتی مذهبی. نویسندهای به بزرگی امبرتو اکو کمتر وجود دارد و تسلطش بر ادیان و آیینها برایش بیش از ۳۷ دکتری افتخاری الهیات به ارمغان آورده. آن وقت متاسفانه نویسندگان جوانی را میبینیم که حتی قرآن را خوب نخواندهاند. مطالعات گسترده در همهی ابعاد برای نویسنده لازم است. همینطور سفر! سفر خوراک ایده است. من شخصا از سفر به مناطق طبیعی و باستانی لذت میبرم و انرژی فوقالعادهی چنین مکانهایی به باز شدن جریانهای ذهنم و خلاقیتم کمک میکند. سکوت درونی و آرامش بعد از سفر ذهن را برای نوشتن و ایده پردازی باز میکند. و البته دیگر نیاز به گفتن نیست که خود تجربهی سفر، ارتباط و آشنایی با مردمان مختلف، فرهنگ ها، آیینها، مکانها و قصهها تا چه حد برای نویسنده حیاتی است. در کل تجربهی زیستی مهم است. مطالعه و سفر به غنای تجربهی زیستی نویسنده کمک میکنند. در ضمن اینکه زندگی در اقلیمی خاص برای پروراندن ایده و فضاسازی و خلق قصههای آمیخته به آب و رنگ آن دیار بسیار مفید است. تجربه ی زیستی ارزشمند خود را روی کاغذ بیاورند و به آن افتخار کنند تا خوانندگی چون من هم بتوانیم با خواندن آنها لذت تجربه زیستهشان را بچشیم.
چاپ شده در هفته نامه فرسیمرغ / شماره ۸۳