برای تعطیلی پُر سابقه ترین مجله ی ایران

عنوان یادداشت: برای تعطیلی پُر سابقه ترین مجله ی ایران

معتقدم اولین و مهمترین پایگاه برای موفقیت در عرصه ی نوشتن (داستان، شعر، روزنامه نگاری گزارش نویسی و سایر شاخه های روزنامه نگاری) ، نشریات هستند. روزنامه و مجله، پایگاهی است برای دوستداران «قلم». دورهمی اهالی قلم و اندیشه. دور یک میز می نشینند و تا پاسی از شب می نویسند و می نویسند و می نویسند. سپس دبیر یا سردبیر نوشته ها را بررسی می کند و در صورت تایید، آنها را به دست چاپخانه می سپارد.

گاهی وقت ها برای داستان نویس و شاعر اتفاق افتاده که چند ماه از سال را نتوانسته اثری خلق کند؛ و برای جلوگیری از خشک شدنِ جوهر قلمش، به دفتر نشریات سری می زند و برای آنها یادداشت، مقاله، نقد و یا گزارش می نویسد تا از بلای «مرگ جوهر» رهایی یابد.

در سن نوجوانی، اولین نوشته هایم را برای «سلام بچه ها»، «سروش نوجوان» و «کیهان بچه ها» می فرستادم؛ و چهار ماه بعد (دقیقا چهار ماه بعد) اسمم را در صفحه ی «پاسخ به نامه های داستانی» می دیدم. آنها داستان های پُر نقص و ایرادم را با حوصله می خواندند و در چند پاراگراف، مفصل پاسخ می دادند. چه لذتی آن روزها برای منِ «نوجوان» داشت که فقط نامم را در مجله ها می دیدم؛ مصطفی بیان از نیشابور !

شانزده هفده ساله بودم با مجله «سروش جوان»، «دختران و پسران» و «جوانان امروز» آشنا شدم. برای آنها هم داستان می فرستادم.

مجله ی «جوانان امروز»، اولین داستانم را با عنوان «بالای آسمان» در ۱۲ آبان ۱۳۸۲ (شماره ۱۸۱۳) به چاپ رساند. عادت داشتم وقتی شماره ی جدید هر مجله را می خریدم، قبل از اینکه پولش را بدهم نگاهی به صفحه ی «داستان» آن می انداختم. یاد آن روزهای نوجوانی و جوانی بخیر. وقتی وارد کتابفروشی زنده یاد توسلی (از کتابفروشی های قدیمی نیشابور) شدم، آقای توسلی خبرِ چاپِ داستانم را داد. باورم نمی شد. داستانم در مجله ی «جوانان امروز» به چاپ رسیده بود.

آن موقع نوزده سال داشتم. یادم نمیاد پول مجله را دادم یا نه. از کتابفروشی زدم بیرون. احساس می کردم جایزه نوبل ادبیات را در دست دارم! چاپ داستانم در قدیمی ترین و پُر سابقه ترین مجله ی ایران. اکثر بزرگان ادبیات و روزنامه نگاران مشهور کارشان را از ساختمان «اطلاعات» شروع کردند و اولین نوشته های شان در زیر مجموعه موسسه روزنامه اطلاعات (روزنامه اطلاعات، جوانان امروز، اطلاعات هفتگی، اطلاعات ورزشی و ….) به چاپ می رسید.

احساس می کردم با چاپ اولین داستانم در مجله ی «جوانان امروز»، من هم به جمع نویسندگان بزرگ ایران پیوستم و خودم را در کنار جلال آل احمد، بزرگ علوی و صادق هدایت می دیدم!

«جوانان امروز» از سال ۱۳۳۷ شروع به کار کرد و در ۵۲ سال، نویسندگان، شاعران و روزنامه نگاران بسیار زیادی را به جامعه ی ادبی و روزنامه نگاری تقدیم کرد. به قول مجید فلاح شجاعی (دبیر تحریریه جوانان امروز)، جوانان امروز در قبل از انقلاب به تیراژ بالای ۳۰۰ هزار نسخه چاپ می شده است!

افسوس که بعد از پنج دهه پُر فراز و فرود، انتشار مجله ی «جوانان امروز» در شهریور ۱۳۹۷ متوقف شد! شرایط اقتصادی و گرانی کاغذ، دامنِ مجله ی پُر سابقه ی ایران را گرفت و باعث شد درِ اتاق آن برای همیشه بسته شود. تعطیلی یک نشریه، تعطیلی یک دانشگاه است. تعطیلی ترویج فرهنگ و ادب، تعطیلی آگاهی و دانستن …. البته مطمئنم گوش مدیران کشور، از حرف های من پُر است و تعطیلی نشریه قدیمی کشور برای آنها و شاید برای خیلی های دیگر مهم نخواهد بود!

احساس خوبی ندارم. مدت هاست که احساس خوبی ندارم.

مصطفی بیان

چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور / شنبه ۲۴ شهریور ۱۳۹۷

 

نشست ادبی بررسی رمان «بار هستی» اثر میلان کوندرا

نشست نقد و بررسی رمان «بار هستی» اثر میلان کوندرا در کتابخانه دکتر علی شریعتی نیشابور برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) این نشست با عنوان «عصری با میلان کوندرا» به همت انجمن کتاب سیمرغ و با همکاری انجمن داستان سیمرغ نیشابور، عصر شنبه ۲۴ شهریور ۹۷ در سالن مرجع کتابخانه دکتر علی شریعتی برگزار شد.

در ابتدا مصطفی بیان با بررسی شخصیت های رمان بار هستی گفت: «شخصیت های این رمان محدود است. ما در این رمان چهار شخصیت اصلی به نام های توما، ترزا، سابینا و فرانز و دو شخصیت فرعی به نام های کارنین و مادر ترزا داریم. نویسنده در این رمان به بررسی و حلاجی تفکر و اندیشه شخصیت های متنوع داستانش می پردازد. شخصیت های غیرواقعی که در دنیای واقعی ما وجود دارند و ما در زندگی مان و محل کارمان آنها را می بینیم و برخورد می کنیم. رمان بار هستی، یک رمان فلسفی است که نگاه روانشناسانه همراه با نقد اجتماعی و سیاسی دارد. توما، یک جراح موفق و ساکن پراگ و منتقد کمونیست است. توما، همان میلان کوندرا می تواند باشد. کوندرا یک منتقد کمونیست بود که در دهه ی شصت میلادی به جنبش اصلاح طلبان حزب کمونیست چک پیوست و در نهایت به فرانسه تبعید شد. کوندرا در ابتدای داستان به تضاد فلسفه ی پارمنید و موسیقی بتهوون اشاره می کند. در حالی که پارمنید، تحسین کننده سبکی در زندگی است؛ موسیقی بتهوون تایید بر اهمیت و ارزش سنگینی روح دارد که یک ضرورت بشری است مثل دلهره ی ترزا از خیانت مداوم توما نسبت به او که ارزش سنگینی روح دارد.»

این داستان نویس و منتقد ادبی با اشاره به کتاب «نظریه رمان از رابله تا مارکز» اثر میلان کوندرا ادامه داد: «کتاب های زیادی پیرامون چگونگی نوشتن یک رمان منتشر شده است. این کتاب برای من اهمیت دارد زیرا نویسنده ی این کتاب، یک رمان نویس موفق است. او خالق رمانِ بار هستی است به همین دلیل اعتماد من را به خود جلب می کند. میلان کوندرا معتقد است؛ انسان در رمان حکم صادر نمی کند. فیلسوفانی که رمان می نویسند چیزی جزء رمان نویسان کاذب نیستند که تنها از فرم رمان بهره می برند تا ایده های خود را تشریح کنند. نه کافکا، نه کامو، هیچکدام نتوانسته اند چیزی را کشف کنند که رمان خود به تنهایی توان کشف آن را دارد.»

در ادامه این نشست مجید نصرآبادی گفت: «ریچارد رورتی، فیلسوف معاصر امریکایی، مقاله ای با عنوان هایدگر و کوندرا و دیکنز دارد. نویسنده در این مقاله می گوید فرض کنید همین امروز تمدن اروپا و امریکا که وام دار تمدن یونانی است به کلی همه ی آثار معنوی را از بین ببرد حالا مردمانی از افریقا می خواهند بیایند و ببیند چه شاخصه هایی در تمدن اروپا به حساب می آید؟ ریچارد رورتی توضیح می دهد اگر فرهنگ اروپا از بین برود آیا ما به واسطه ی نظریات فلاسفه می توانیم آرای فرهنگی اروپایی را شناسایی کنیم؟ خودِ رورتی پاسخ می دهد: نه! توضیح می دهد برای فرهنگ اروپا بهترین میزان و شاخصه های بررسی، آثار دیکنز است. در ادامه هم چند مثال از کتابِ هنر رمانِ میلان کوندرا می آورد که جایگاه رمان را برای انسان معاصر مشخص می کند.

کوندرا خودش را فیلسوف معرفی نمی کند. سعی می کند وضعیت ها و موقعیت ها را که انسان در آن گرفتار شده است برای ما به تصویر بکشاند و تک تک این وضعیت ها و موقعیت ها با استفاده از زبان و واژگان برای ما حلاجی می کند. ما اگر رمان بار هستی را خوانده باشیم یک دایره المعارفی از واژگان بسیار است. این واژگان بسیار ساده است مثل عشق، موسیقی. کوندرا به شدت بر زبان و معنای واژگان حساس است. نویسنده در این کتاب و اکثر آثارش سعی می کند به شدت واژه ها را مفهوم پردازی کند.»

این مدرس و پژوهشگر فلسفه و ادبیات ادامه داد: «بار هستی هم در صفحات ابتدایی و هم در صفحات انتهایی به یک شخصیت کلیدی اشاره می کند و آن شخصیت نیچه است. نیچه برای کوندرا یک شخصیت خاص و کلیدی است زیرا درونمایه بار هستی را بر این مبنا طرح ریزی کرده است که در ابتدای رمان برای خواننده آشکار می کند و آن بازگشت جاودانه همان است. آموزه بازگشت جاودانه همان، يكی از بنيادی ترين انديشه های فلسفی نيچه است. نویسنده در ابتدای اثر به مفهوم بازگشت ابدی اشاره می کند که از جانب نیچه مطرح شده است.

ایده بازگشت ابدی که نیچه در کتاب حکمت شادان در قطعه ی ۳۴۱ با عنوان سنگین ترین بار ارائه کرده است حتی در ظاهر کلام با آنچه که کوندرا نقل می کند، متفاوت است. کوندرا، کلام نیچه را این گونه تفسیر می کند که قرار است زندگی بارها و بارها تکرار پیدا کند و به نظر کوندرا این تکرار غیر ممکن است و هیچ تاثیری در رفتار ما ندارد، اما نیچه نه چنین تاکیدی بر زندگی دوباره دارد و نه مفسرین او چنین چیزی را تایید کرده اند. پس مقصود نیچه، آنچه که به غلط کوندرا به ما نشان می دهد، تکرار دوباره زندگی نیست تا اینکه در زندگی بعدی به اصلاح، رفتارهای خود بپردازیم، بلکه نیچه بر ما عیان می کند که «خواست ما بر بازگشت جاودانه همان» تعیین کننده است و می تواند این خواست، ناظری بر بازتاب عملکرد ما باشد.»

منبع: ایبنا

http://www.ibna.ir/fa/doc/tolidi/265451

 

نشست ادبی عصری با شوهر آهو خانم

سی و دومین نشست تخصصی «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» در کتابکده فرّ اندیشه با عنوان «عصری با شوهر آهو خانم» برگزار شد.

نشست نقد و بررسی رمان «شوهر آهو خانم» اثر علی محمد افغانی، بعدازظهر سه شنبه ۱۳ شهریور ماه با حضور دکتر مهری امینی ثانی، سارا عیش آبادی، مریم حسینی، نشاط داودی، داستان نویسان و علاقه مندان به این کتاب برگزار شد.

این رمان در سال ۱۳۴۰ منتشر شد و در آن سال با استقبال بی نظیری در بازار کتاب ایران روبه رو شد. این کتاب در طول پنج دهه بیش از سی بار تجدید چاپ شده است و چندین پایان نامه و مقاله هم بر اساس آن نوشته شده است. همچنین فیلمی با همین عنوان در سال ۱۳۴۷ به کارگردانی «داوود ملاپور» ساخته شد.

«علی محمد افغانی» متولد ۱۱ دی ۱۳۰۳ است و هم اکنون ساکن امریکا است.

درباره ی کتاب «ده جُستارِ داستان نویسی» اثر حسین سناپور

عنوان مقاله: درباره ی کتاب «ده جُستارِ داستان نویسی» اثر حسین سناپور

این کتاب حاصل گشت و گذار و تجربیات حسین سناپور نزدیک به دو دهه داستان نویسی است. حاصل پرسش ها و کندوکاوها، یا نکاتی که پیش تر خوانده یا شنیده است. دست کم در درکِ بهتر نویسنده از داستان های دیگران بسیار موثر بوده است.

نویسنده در مقدمه ی این کتاب می نویسد: «از نگاه من دانش داستان نویسی مانند بقیه ی مقوله های فرهنگی و کلیت فرهنگ، به دلیل تحول مداوم، گستره یی با کرانه یی ناپیدا است و همیشه این فرصت هست که بشود چیزی به آن افزود. اگر به دلیل سابقه ی نسبتا کمِ داستان نویسی، و سابقه ی تقریبا نداشته ی نظریه سازی در آن، ما نتوانیم چیزی هم به این دانش بیفزاییم، دست کم می توانیم درباره ی دامنه ی نفوذ و درستی و نادرستی تمام نظریه ها و مفاهیم ساخته و پرداخته ی آنها شک کنیم.»

این کتاب شامل ده مقاله با عنوان های «داستان هم چون شی»، «کدام کشمکش برای کدام شرایط»، «در جستجوی شخصیت اصلی»، «کودک روایت گر»، «ضد فارستر و مغلطه ی تیپ»، «نسبت معکوس روایت با موضوع»، «نسبت میان گره افکن و گره گشا»، «گوتیک ایرانی»، «داستان شاعران» و «سبک همینگوی و نوآوری کارور» است؛ که این جستارها پراکنده و در زمان های دور توسط نویسنده نوشته شده اند که برخی از آنها در مجله های گردون، کیان، کارنامه و عصر پنجشنبه منتشر شده است.

حسین سناپور در مقاله ی «کدام کشمکش برای کدام شرایط» به دو موضوع «گره افکنی» و «گره گشایی» می پردازد و مثال هایی از «صد سال تنهایی» مارکز، «آناکارنینا» تولستوی و «وداع با اسلحه» همینگوی می آورد. برای نمونه به شروع رمان «آناکارنینا» اشاره می کند و می نویسد که چقدر سریع کشمکشِ داستان شروع می شود. بررسی چگونگی شروع و پایان کشمکش در رمان ها و داستان های کوتاه نشان می دهد که «کشمکش» اصلی ترین عنصر ایجاد کشش داستانی است و در هر داستانِ خوب حتما یکی از مهم ترین عواملِ خوبیِ آن محسوب می شود.

حسین سناپور در این مقاله به انواع کشمکش اشاره می کند و می نویسد: «چرا بعضی داستان ها با وجود داشتن کشمکش، کشش چندانی ندارند و بعضی بر عکس، کشش فراوانی دارند؟» نویسنده معتقد است کشمکش هم مانند عناصر اصلی دیگری همچون شخصیت، مکان و زمان از داستان قابل حذف شدن نیست. بر اساس همین تجربه ی موجود می توان گفت که پس از این هم کشمکش دیگری جز چهار کشمکش که نویسنده در این مقاله توضیح می دهد (کشمکش انسان با طبیعت، با نیروهای فوق طبیعی، با انسان و با خودش)، وجود نخواهد داشت، و نویسنده مجبور است برای پخته تر کردن شیوه ی به کارگیریِ آنها و توجه به مسائل روزگارِ خود، کشش و جذابیت های لازم را برای داستان خود فراهم بیاورد تا مگر کارش پس از سال ها و دهه ها هنوز خواندنی باشد.

حسین سناپور در مقاله ی «نسبت میان گره افکن و گره گشا» می نویسد: «گشودن گره یک قصه ی پیچیده باید توهمی از گشودنِ گره های پیچیده ی زندگی را ایجاد کند، نیروهای بی شماری را که چنین مواقعی باعث به وجود آمدنِ آن گره شده اند نشان دهد و سرانجام تجربه ی غریب درگیر شدن در مسائلی پیچیده و گاهی حتی حل ناشدنی را منتقل کند. به این معنا گشودنِ گره هر داستانی بازنمون یا نمایش بخشی از پیچیدگی ها و تناقض های زندگی است.»

خلاصه این که روایت درست داستان پیش از هر چیز وابسته است به انتخاب درست نقطه ی روایت، یعنی یافتن جایگاه مناسبی در نسبت میان اصلی ترین شخص یا نیروی گره دار، و اصلی ترین نیروی گره گشا. نقطه ی روایت نیز در درجه ی اول و تا حدود بسیاری به انتخاب نظرگاه درست بستگی دارد، و سپس در درجه ی دوم به انتخاب درست زمان، مکان و موقعیتی خاص از ماجرا.

حسین سناپور با اشاره به جمله هنری جیمز (شخصیت چیست جز آن چه حادثه تعیین می کند؟ حادثه چیست جز نشان دادن شخصیت؟) می نویسد: «داستان نویس حتی وقتی که بر اساس یک شخصیت واقعی داستان می نویسد، نه فقط او را از میان هزارها آدم انتخاب می کند، بلکه یک یا چند خصوصیتِ او را هم از میان بی شمار خصوصیاتش جدا می کند و داستان خود را بر اساس آن می نویسد.»

نویسنده این کتاب معتقد است که باید شخصیت های داستان را نسبت به ماجرا محک بزنیم. او با اشاره به «تپه هایی همچون فیل های سفید» ارنست همینگوی، زن و مردِ داستان باید با واکنش نشان دادن در مقابل مسئله ی «انتخاب بین داشتن فرزند یا فراغت از مسئولیتِ نگه داری آن» شخصیت خود را بروز بدهند. یعنی معلوم کنند چه افکار و احساساتی نسبت به این مسئله دارند و اختلاف در این افکار و احساسات چگونه باعث کشمکش و بحران در رابطه و زندگی شان شده است. نگفتنِ اسم و سن و ظاهر و بسیاری از جنبه های شخصیت هر دو نیز نه فقط چیزی از داستان کم نمی کند که برعکس، هم باعث تمرکز بر مسئله می شود و هم این امکان را فراهم می کند که تنوع بیشتری از آدم ها را در همان شرایط در نظر بگیریم.

سناپور تاکید می کند که فراموش نکنیم شخصیت ها به نسبت درگیری شان در حل مسئله ای که ماجرا را باعث شده، باید خود را نشان بدهند و شکل بگیرند. به همین دلیل انجام اعمالی که به روند ماجرا و حل مسئله کمکی نمی کند، و همین طور دادنِ انگیزه ها و پیشینه هایی به شخصیت، که باعث نمی شود از آنها رفتاری تاثیرگذار در روند داستان سر بزند، به کار شخصیت پردازی و داستان نمی خورد. برعکس، انجام اعمالی که ظرفیت های انجام شان در شخصیت ها نهاده نشده نیز نشانه ی ناآشنایی با شخصیت پردازی است.

نویسنده مقاله در ادامه می نویسد: «با شروع هر داستان محدوده ی خاصی برای اعمال و توانایی های شخصیت ها گذاشته می شود. مثلا در داستانه های الکساندر دوما تحول و ترفیع شخصیت امری عادی و حتی حتمی است. در حالی که در داستان های جویس یا فاکنر این تحول فقط به صورت افزایشِ داناییِ شخصیت نسبت به خود و جهان بیرون اتفاق می افتد و نه در ارتقای موقعیت اجتماعی فرد. در داستان های کافکا یا بکت حتی این میزان تحول نیز اتفاق نمی افتد و اگر دانایی هم از داستان به دست می آید فقط از آنِ خواننده است. همچون در رمان های دوما یا بالزاک شخصیت ها فعال ترند و به طور عمده آنها هستند. که با تصمیم ها و اعمال شان مسیر ماجراها را رقم می زنند، در حالی که در رمان های مدرن تر جهان اختیارات و توانایی تغییرِ دنیای بیرون و گاهی حتی درون، برای شخصیت ها بسیار محدود یا هیچ است. و باز مسئله ی چند بُعدی بودنِ شخصیت ها است که گویی هر چه تاریخِ رمان ها پیش تر آمده، با کم شدنِ تنوع و حجم ماجراها، شخصیت ها نیز الزام چند بعدی بودن را از دست داده اند، تا آنجا که می شود گفت در رمان های کافکا و بکت شخصیت ها یک بعدی، اما ضمنا در آن یک بعد عمیق ترند.»

حسین سناپور در یک مقاله ی مفصل با عنوان «گوتیک ایرانی» به بررسی داستان «معصوم اول» هوشنگ گلشیری می پردازد و می نویسد جزء استثناهای داستان های گوتیک ایرانی است که جنبه ی نمادین نیز دارد.

در بخشی از این مقاله به «شناخته و ناشناخته» اشاره می کند و توضیح می دهد که «ناشناختگی» بخشی جداناپذیر از داستان های گوتیک است، اما این ناشناختگی همیشه در کنار جهان شناخته و متعارف قرار می گیرد. تمایز گذاشتن میان این دو، تاکیدی است بر این که ناشناخته هایی که منشا ترس ها هستند، خود جزیی از همین جهان، و در درون یا کنار پدیده های متعارف آن اند. در داستان «معصوم اول» دو نکته هست که نشان دهنده ی یک جهان متعارف در کنار این جهانی است که در ده شکل می گیرد. اول، جریان داشتنِ زندگی متعارف در ده، پیش از حضور مترسک، و دوم، وجود شهری که برادرِ راویِ ماجرا در آن ساکن است و بیرون از این وقایعی است که ذکرشان در داستان می رود. این دو نکته نشان دهنده ی این است که همه ی جهان این گونه غریب و پُر از وهم نیست. تفاوتی میان این دو هست که با شرایطی که در جهانِ گوتیکی وجود دارد از هم متمایز می شوند. به عبارت دیگر شرایطی برای وجود چنین دنیای پُر از ترس و وهم لازم است، و ماجرای مترسک هم گفته می شود تا شرایط به وجود آمدن این جهان ترس آلود گفته شود. موجود گوتیکی اصلی ترین عنصر داستان گوتیکی است.

در مقاله ی «داستان شاعرانه» به تشریح و بررسی داستان «تاریکی در پوتین» از بیژن نجدی می پردازد. در این مقاله، ابتدا حسین سناپور به تعریف «شعر غیرروایی»، «شعر روایی غیر داستان گو» و «شعر منظوم شاهنامه یی» می پردازد؛ و داستانِ بیژن نجدی در دسته ی «شعر روایی غیر داستان گو» قرار می دهد؛ و تاکید می کند این متن در درجه ی اول داستان است و زنجیره ای از وقایع در آن وجود دارد و از طرف دیگر جزییاتی که لازم است یک داستان داشته باشد (اعم از توصیف مکان و شخصیت ها و اشیا و غیره) تا ذره ذره شکل بگیرد و آرام به پیش برود و بالاخره به سرانجام برسد، در این متن وجود دارد.

حسین سناپور معتقد است این کتابش به دلیل داشتن مقالات و مسائل نظری، شبیه دیگر آثار معمول آموزشی نیست که متمرکز بر یک موضوع مشخص و معین هستند. با این حال مقالات این کتاب، ذاتی مستقل از نوشته های پیشین سناپور دارند و می توان مبنای واکاوی داستان های مختلف از جمله کابوسی و جنایی را در آنها جستجو کرد.

حسین سناپور، داستان نویسی را از کلاس های هوشنگ گلشیری آغاز کرد. مجموعه ی «ده جستار داستان نویسی» را به هوشنگ گلشیری تقدیم کرد که اولین خواننده و منتقد این مقاله ها بود.

مصطفی بیـــان

چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / شماره ۹۷ / شهریور ۱۳۹۷

 

نقد و بررسی رمان «پدرو پارامو» اثر خوآن رولفو

مصطفی بیان، مجید نصرآبادی و فروغ خراشادی
مصطفی بیان، مجید نصرآبادی و فروغ خراشادی

نشست نقد و بررسی رمان «پدرو پارامو» اثر خوآن رولفو، بعد از ظهر ‌شنبه ششم مرداد ماه ۱۳۹۷ با حضور مجید نصرآبادی، مصطفی بیان و فروغ خراشادی در کتابخانه دکتر علی شریعتی شهرستان نیشابور برگزار شد.

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) مصطفی بیان در ابتدای این نشست به مضمون داستان اشاره کرد و گفت: «تمِ اصلی داستان، ناامیدی است. امید هر شخصیت اصلی این داستان منجر به نابودی می شود. زیرا هیچ یک از تلاش های آنها برای رسیدن به هدفشان موفق نبوده است. ارواح و ماهیت حقیقی نیز از مضامین مکرر در متن داستان است. هنگامی که خوآن پرثیادو به کامولا می رسد این شهر در تسخیر ارواح است. در حالی که خودش خبر ندارد. حتی خواننده ی رمان هم نمی داند. این مضمون به تدریج به راوی داستان و خواننده ی داستان تزریق می شود. به عنوان مثال در یک قسمت خوآن پرثیادو تصور می کند دامینا زنده است تا اینکه به رفتار او مشکوک می شود و از او می پرسد: آیا شما زنده هستید؟ این برخورد نشان می دهد که بدانیم چه کسی مرده است؟ و چه کسی در کامولا زنده است؟»

این داستان نویس و منتقد ادبی به عنوان داستان اشاره می کند و توضیح می دهد: «پدرو پارامو که عنوان داستان است؛ هم شخصیت اصلی داستان است و هم می تواند یک نماد باشد. پدرو پارامو، شخصیت ضد قهرمان است. او خان کامولا است. هرزه و با زن های کامولا در ارتباط است. همچنین عاشق زنی زیبا، پاکدل و بی گناه به نام سوسانا است. پدرو پارامو، نماد نابودی آبادی به نام کامولا است. فردی که فرزندان زیادی تولید می کند و عامل مرگ خیلی افراد می شود. کامولا را از آبادی به ناآبادی تبدیل می کند. همچنین برای حفظ جان خودش به مقابله با ارتش انقلابیون می رود.»

بیان در ادامه به ویژگی های این رمان اشاره می کند: «تقسیم روایت، ویژگی های فیزیکی شخصیت های اصلی داستان و نجواها و توهمات شنیداری که توسط راوی اصلی داستان توصیف می شود و در نهایت انزوای انسان ها، مرگ و تنهایی از ویژگی های بارز این داستان محسوب می شود.»

مجید نصرآبادی در این نشست گفت: «رمان پدرو پارامو از دو سبک ادبی، جریان سیال ذهن و رئالیسم جادویی بهره گرفته است و این خوانش رمان را سخت می کند و حداقل باید دو بار این رمان خوانده شود. زیرا نویسنده خیلی به صحنه پردازی و فضاسازی نپرداخته و بیشتر بر حول محور دیالوگ پرداخته است. از قرن شانزدهم تمدن ‌های بومی مکزیک از سوی اسپانیایی‌ها مورد حمله قرار گرفتند. اسپانیایی‌ها توانستند تمدن‌های آزتک و مایا را در مکزیک شکست دهند و این کشور را به تصرف خود درآورند. با وجود اینکه زبان رسمی مکزیک، اسپانیایی است اما هنوز افرادی هستند که به زبان بومی شان تسلط دارند و باورهای اسطوره ایشان بسیار قوی است. تمدن مایا از تمدن های قدیمی و غنی در مکزیک است که بنیان های اسطوره شناختی خیلی خوب و قوی دارد که رد و پاهای آنها را می توان در ادبیات اسپانیایی زبانان آمریکای لاتین و مرکزی بینیم. رئالیسم جادویی، مبنا آن در همین اسطوره ها است.»

این مدرس و پژوهشگر فلسفه و ادبیات در ادامه توضیح داد: «در بسیاری کشورها حتی در کشور خودمان این تفکر و بینش اسطوره ای پا برجاست. در بینش اسطوره ای از ابزارهای علت و معلول برای شناخت جهان استفاده نمی کند. یکی از ابزارها و تکنیک های بنیان های اسطوره ای بر مبنای مجاورت و مشابهت است. ما در ابتدای این رمان می بینیم که خوآن پرثیادو عکس مادرش را به همراه دارد و بعد اینکه عکس مادرش را بیرون می آورد با سوزن و یا سنجاق سوراخ سوراخ شده است؛ سوراخ های نزدیک سر و قلب. این به تفکر اسطوره ای بر می گردد حتی در بینش قدیمی خود ما هم هست. آن سوزن ها قرار بوده از راه دور قلب مادر خوآن پرثیادو را تسخیر کند که این از تفکر اسطوره ایست. در قوم مایا، جهان به جهان آسمانی، زمینی و زیرزمینی تقسیم می شود و معتقد بودند که انسان ها همراه خودشان همذاتی دارند و این همذات ها توانایی این را دارند که با جهان زمینی و مردگان ارتباط برقرار کنند. ما این رد و پای این تکنیک و اسطوره ای را در رئالیسم جادویی می بینیم.»

نصرآبادی ادامه داد: «رئالیسم جادویی که در این رمان به کار گرفته شده است در حقیقت همان نگاه و تفکر اسطوره ای است که نویسنده مدرن امروزی سعی می کند آن را در داستانش بکار ببرد. شاید ما امروزه فکر کنیم که روح از نگاه عصر روشنفکری وجود نداشته باشد و انسان همذاتی برای او نیست. اما چه انسان دینی و چه انسان اسطوره ای به روح و همذات اعتقاد دارد. نویسنده ی ما از ظرفیت هایی که در اسطوره وجود دارد برای خلق رمان استفاده می کند.»

فروغ خراشادی در ادامه این نشست گفت: «من تصور می کنم هیچ سفری اتفاق نیفتاده هر چه هست در ذهن و ناخودآگاه خوآن پرثیادو رخ داده است. از همان جایی که بعد از فوت مادرش صداهایی می شنود، حالش عوض می شود، تغییراتی می کند و یکدفعه بدون هیچ مقدمه ای در مسیر گاریچی قرار می گیرد. نکته اینجاست داستان با شخصیت آبوندیو شروع می شود و با آبوندیو تمام می شود. ضمن اینکه می گوید: آمدم به کامولا. انگار این آمدنِ، بیرون رفتن نیست؛ آمدن و عمیق شدن می باشد؛ این برداشت شخصی من هست. خواب یا لایه های زیرین ذهن یا ناخودآگاه یا مرگ و یا هر عبارتی دیگری که در این دسته بندی قرار بدیم تناقضی با ساختار داستان ایجاد نمی کند. داستان دارای چند راوی است. الزاما هیچ لازم نیست یک سفر فیزیکی اتفاقی افتاده باشد و مرگی رخ داده باشد و ما وارد جهان دیگری شده باشیم. همه ی این موارد می تواند فرو رفتن به ضمیرناخودآگاه فرد باشد.»

این نویسنده و روزنامه نگار با اشاره به حوادث تاریخی و انقلاب مکزیک در دوران زندگی خوآن رولفو و تاثیر آن بر فضای رمان پدرو پارامو گفت: «خوآن رولفو با لحن طنزی تلخ و یک ریشخند به سراغ حوادث تاریخی و انقلاب می رود. انگار انقلاب و نتیجه انقلاب به جای اینکه آبادانی به وجود آورد غارت را گسترش می دهد. گروه های انقلابی همدیگر را غارت می کنند. انقلابیون مردم را غارت می کنند. خوآن رولفو به بی عدالتی اعتراض نمی کند اما از وجود آن چه که بخشی از زندگی اش قرار دارد، رنج می برد.»

«خوان رولفو» از معتبرترین نویسندگان اسپانیایی زبان قاره امریکا است. شهرت رولفو برای مجموعه داستان «دشت سوزان» و رمان «پدرو پارامو» است که در صحنه ادبیات بین‌المللی بسیار تحسین شده است.

http://www.ibna.ir/fa/doc/report/263771

 

رونمایی از مجموعه داستان های برگزیده جایزه داستان کوتاه سیمرغ

رونمایی مجموعه داستان در خانه ی ما کسی یانگ را دوست نداشت
رونمایی مجموعه داستان در خانه ی ما کسی یانگ را دوست نداشت

رونمایی از مجموعه داستان های برگزیده جایزه داستان کوتاه سیمرغ              

به گزارش خبرگزاری کتاب ایران (ایبنا) ، آیین رونمایی از مجموعه داستان «در خانه ی ما کسی یانگ را دوست نداشت»، عصر سه شنبه، ۱۹ تیر ماه با حضور رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نیشابور، منتخبان جایزه داستان کوتاه سیمرغ، داستان نویسان و علاقه مندان به داستان در سالن همایش جهاد دانشگاهی شهرستان نیشابور برگزار شد.

مجموعه داستان «در خانه ی ما کسی یانگ را دوست نداشت»، شامل ۱۷ داستان کوتاه از ۱۴ داستان نویس منتخب سه دوره جایزه داستان کوتاه سیمرغ در سال های ۱۳۹۴ الی ۱۳۹۶ است که تابستان امسال توسط نشر داستان منتشر شده است.

مصطفی بیان
مصطفی بیان

مصطفی بیان، داستان نویس و مدیر جایزه داستان کوتاه سیمرغ، سخنانش را با وضعیت نشر و ممیزی آغاز کرد و گفت: «متاسفانه نوشتن کتاب در ایران خیلی سخت شده است؛ منظورم نوشتنِ کتاب خوب! این روزها خبرهای خوشی نمی شنویم. ناشرانمان درگیر گرانی کاغذند. هر روز خبر تعطیلی کتابفروشی ها را در نقاط مختلف کشور می شنویم. آمار کتابخوانی پایین است؛ و دردسر بعدی كه برای همه ی ما نويسندگان وجود دارد، بحث سانسور و مميزی است. اميدواريم قانون درستی وضع شود، چرا كه سانسور، باعث می ‌شود كتاب‌ ها و داستان ‌های خوبی منتشر نشود.»

دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور با اشاره به این سخن هوشنگ گلشیری که تنها راه داستان نویس موفق بودن این است که باید خوب ببینی، خوب تجزیه و تحلیل کنی و جامعه را بشناسی، ادامه داد: «معتقدم، بزرگترین لذت یک نویسنده، انتقال تجربه، اندیشه و آگاهی است. لذتی که در داستان و ادبیات هست در هیچ جای دیگری نمی‌شود پیدا کرد. منظور من نسخه پیچیدن و دادن راهکار به جامعه نیست. داستان نویس اگر می خواهد داستانش ماندگار شود، باید با نگارش داستان خوب (رعایت فرم و محتوی) و دادن آگاهی، تلنگری به ذهنِ خواننده و جامعه بزند.»

این داستان نویس با اشاره به انتشار مجموعه داستان «در خانه ی ما کسی یانگ را دوست نداشت»، گفت: «انجمن داستان سیمرغ نیشابور به‌ عنوان انجمنی ادبی و مستقل، تمام تلاشش در این سه دوره این بوده، آثاری را به جامعه ی ادبی و عموم مردم معرفی کند که هم در تکنیک و هم در محتوی، آثار شاخص و قابل دفاعی باشند. این مجموعه داستان شامل داستان های منتخب سه دوره جایزه ادبی سیمرغ است که توسط داوران کشوری، که همگی داستان نویس، منتقد، مدرس داستان و داور چندین جایزه معتبر ملی بوده اند؛ به صوت مستقل و آزادانه داوری شده اند. من به همه ی داستان نویسانِ منتخب که داستان شان در این مجموعه منتشر شده است تبریک می گویم.»

عباس کرخی، رئیس اداره فرهنگ و ارشاد اسلامی شهرستان نیشابور در ادامه این نشست به اهمیت حضور جوانان در عرصه های فرهنگ و هنر شهرستان اشاره کرد و گفت: «ایمان دارم؛ جوانان اگر قرار باشه اتفاقی را رقم برنند در زیر سایه خردمندانه باتجربه ها کاری خواهند کرد کارستان.»

در قسمتی از این برنامه نیز معصومه دهنوی و زهره احمدیان بخشی از داستان های خود را برای حاضران در نشست خواندند.

گفتنی است این مجموعه داستان، با آثاری از امیرمحمد سلیمانی، سولماز اسعدی، هستی بشروتنی، معصومه دهنوی، نجمه باغیشنی، زهره احمدیان، کیان درجزی، پوریا دارابیان، هدی امینیان مقدم، جواد دهنوخلجی، علی بوتیمار، محمد اسعدی، سلیمان آهی و فریده ترقی منتشر شده است.

مجموعه داستان «در خانه ما کسی یانگ را دوست نداشت»، با گردآوری مصطفی بیان و ویرایش رضا روزبهانی با شمارگان پانصد نسخه، ۱۳۳ صفحه و بهای شانزده هزار تومان از سوی نشر داستان منتشر شده است.

مجموعه داستان «در خانه ی ما کسی یانگ را دوست نداشت»

مجموعه داستان «در خانه ی ما کسی یانگ را دوست نداشت»

این مجموعه شامل ۱۷ داستان‌ کوتاه از ۱۴ داستان‌نویس منتخب سه دوره ی اول جایزه داستان کوتاه سیمرغ از سال ۱۳۹۴ تا ۱۳۹۶ است.

این مجموعه داستان، با آثاری از امیرمحمد سلیمانی، سولماز اسعدی، هستی بشروتنی، معصومه دهنوی، نجمه باغیشنی، زهره احمدیان، کیان درجزی، پوریا دارابیان، هدی امینیان مقدم، جواد دهنوخلجی، علی بوتیمار، محمد اسعدی، سلیمان آهی و فریده ترقی منتشر می‌شود.

مجموعه داستان «در خانه ما کسی یانگ را دوست نداشت»، با گردآوری مصطفی بیان و ویرایش رضا روزبهانی با شمارگان پانصد نسخه، ۱۳۳ صفحه و بهای شانزده هزار تومان از سوی نشر داستان منتشر شده است.

مجموعه داستان های منتخب سه دوره جایــــــزه داستــــان کوتـــــاه ســـــیمرغ

مجموعه داستان های منتخب سه دوره جایــــــزه داستــــان کوتـــــاه ســـــیمرغ

علاقه‌مندان به شرکت در این نشست می‌توانند  سه شنبه ۱۹ تیرماه ۱۳۹۷ از ساعت ۱۸ تا ۲۰ به مجتمع جهاد دانشگاهی ، خیابان امام خمینی ۱۷  (کوچه قوامی) ، سالن همایش مراجعه کنند.

ورود برای عموم آزاد است.

تاثیرات ادبیات کلاسیک فارسی در داستان نویسی معاصر فارسی

عنوان مقاله: تاثیرات ادبیات کلاسیک فارسی در داستان نویسی معاصر فارسی

با نگاهی به کتاب «تاثیر ادبیات کلاسیک فارسی در داستان نویسی معاصر» نوشته معصومه صادقی

 

در ادبیات کلاسیک ایران با نمونه های متنوعی از آثار ادبی مواجه می شویم که در توسعه ی روایت و نثر داستانی ایفای نقش کرده اند. از افسانه های اسطوره ای و تاریخی گرفته تا آثاری که به روش کشور داری و آداب درباری می پردازند مثل سیاست نامه نظام الملک، منظومه های تعلیمی چون مصیبت نامه ی عطار و مخزن الاسرار نظامی؛ تمثیل های فلسفی و رمزی از قبیل حی بن یقظان ابن سینا و آثار سهروردی مانند آواز پر جبرئیل؛ مناظره هایی به قصد آزمونِ قهرمان که ریشه در درخت آسوریک دارند و در ادبیات رواییِ فارسی به شکل های گوناگون در آمده اند؛ و قصه هایی با بن مایه ی سفر به عالم ملکوت مثل ارداویراف نامه یا سیرالعباد الی المعادِ سنائی؛ یا داستان های عاشقانه که نمونه هایی متعددی در حماسه ی شاهنامه دارد اما در دوره ی غزنوی به صورت داستان هایی مستقل در می آید و در ویس و رامینِ فخرالدین اسعد گرگانی و خمسه نظامی شکل خاص خود را می یابد.

ادبیات کلاسیک فارسی گنجینه ای سرشار از واژگان اصیل فارسی، ترکیبات واژگانی، بازی های زبانی (آرایه های ادبی) و همچنین اندیشه ها، مضامین، درونمایه های داستانی و نیز شیوه ها و شگردهای بیانی است که داستان نویس امروز می تواند با بهره گیری، تاثیر و الهام از آنها در خلق اثر هنری خود با دقت بیشتری عمل کند.

برای شناخت چگونگی اثر پذیری داستان معاصر از ادبیات کلاسیک، لازم است علاوه بر آشنایی با ادب کلاسیک، آثار داستانی ای که از ادبیات کلاسیک فارسی تاثیر پذیرفته اند نیز با دقت مورد مطالعه و بررسی قرار گیرند تا به رگه های تاثیرپذیری آن از متون کهن و سنت ادبی پی برد. اگر چه می توان تاثیرپذیری های ادبی را در دو حوزه ی «صورت» و «محتوا» مورد بررسی قرار داد:

 

  • تاثیرات زبانی
  1. کاربرد واژگان کهن: ادبیات کلاسیک فارسی گنجینه ای غنی از واژگان است و طبیعتا نویسنده که ابزار آفرینش ادبی اش را واژگان تشکیل می دهد، با مطالعه و انس با ادبیات کلاسیک فارسی، بهتر و بیشتر واژگان را می شناسد و دایره ی واژگانی خود را گسترش می دهد. از سوی دیگر نویسنده گاه به تناسب روایت نیاز دارد از واژگان کهن بهره بگیرد و شناخت ادبیات کلاسیک او را از این نظر نیز یاری می رساند.

به عنوان مثال در اکثر آثار محمود دولت آبادی تاثیر آشنایی با ادبیات کلاسیک فارسی در نثر و زبان داستان خویش مشاهده می شود. آشنایی دولت آبادی با ادبیات کلاسیک فارسی باعث خلق رمان «جای خالی سلوچ» می شود. این اثر نیز از نظر زبانی و اندیشگانی (مضامین) تحت تاثیر آثاری چون شاهنامه، تاریخ بیهقی، سعدی، حافظ، عطار قرار گرفته است که دولت آبادی بارها به مطالعه ی آنها پرداخته است.

 

  1. نثر شاعرانه: در قرن های پیش در شکل داستانی رمانس، نثر شاعرانه فراوان به کار می رفت زیرا با ماهیت رمانس سازگاری داشت. اوج این نثر در گلستان سعدی است. بنابراین می توان کاربرد نثر و زبان آهنگین در داستان های امروز را تاثیر نثر کهن دانست.

از ویژگی های بارز آثار دولت آبادی مانند کلیدر، جای خالی سلوچ و طریق بِسمِل شدن، زبان و نثر شاعرانه آنهاست. دو دلیل عمده این ویژگی نثر دولت آبادی: یک خراسانی بودن اوست یعنی قرار گرفتن در منطقه ای که از لحاظ زبان بسیار غنی است و دلیل مهم تر مطالعات عمیق و کنکاش او در این آثار بده است. محمود دولت آبادی در نشریه هفت (مهر ماه ۱۳۸۷) در این باره می گوید: «وقتی بیهقی را خواندم متوجه شدم به زبان مادری من بسیار شبیه است.» دولت آبادی ادامه می دهد: «من با شاهنامه فردوسی مثل خیلی از مردم ایران از دوران کودکی انس داشتم. من به دانشگاه که نرفتم، دبیرستان را هم تمام نکردم؛ بنابراین آن وقت ها خودم باید می گشتم و ادبیات قدیم را پیدا می کردم و دنبال این بودم که بدانم در این کتاب چیست؛ اما بعد از اینکه این ها را به صورت منظوم دیدم، با خودم گفتم چرا این ها به نثر نوشته نشده که من بتوانم فارغ از شعر و قافیه و ریتم، موضوع و قصه این ها را بفهمم. بنابراین همین طور جستجوگرانه در پی آن بودم.»

 

  1. ویژگی های بلاغی: ویژگی های بلاغی و آرایه های ادبی از دو جنبه مورد توجه است؛ اول صرف استفاده از این آرایه ها به عنوان شیوه ای برای آرایش کلام که گذشتگان در آثارشان فراوان آنها را به کار می بردند، دوم آرایه هایی که از جنس ادبیات کلاسیک است و رنگ و بوی همان آرایه ها را دارد و به همان صورت در ادبیات کلاسیک دیده می شود.

محمود دولت آبادی با تامل در شاهکارهای ادب فارسی، نه تنها توانسته است به زبانی پیراسته و شیوا دست یابد، بلکه از جنبه صور خیال نیز از تجربیات بزرگان ادب فارسی بهره ها برده و برای پُر بار کردن زبانِ داستان از عناصر خیال استفاده کرده است.

 

  1. ویژگی های دستوری متاثر از ادبیات کلاسیک فارسی: برخی ویژگی های دستوری مانند نحو خاص جملات، جابه جایی ارکان جمله همچون تقدم فعل بر فاعل و مفعول، کاربرد حرف اضافه به شیوه ی خاص، حذف فعل با قرینه و بی قرینه … از ویژگی های نثر گذشته ی فارسی است که در برخی داستان های امروزین نیز دیده می شود و کاربرد آنها رنگ کهنگی و قدمت به اثر می بخشد و گاهی در ایجاد لحن، فضاسازی و شخصیت پردازی داستان ها موثر است

 

  • تاثیرات شگردی

منظور از شگرد در اینجا شگرد ادبی یا روایی، شیوه و فنون خاصی در بیان ادبی و روایت داستانی است. رمان نویسان به برخی از شیوه های روایی اشاره کرده اند که از گذشته وجود داشته و در برخی رمان ها نیز مورد استفاده قرار گرفته است. میریام آلوت در کتاب «رمان به روایت رمان نویسان» می نویسد: «در مراحل نخستین از سیر تحولی رمان، انتخاب شیوه ی روایت، چه در عمل و چه در مقام نظر، محدود می شد به نخست شیوه ی نقالی حماسی ، دوم خاطره نویسی، سوم شیوه نامه نگاری. بیشتر فنون روایی آغازین، در واپسین گام، آبشخور از همین شیوه ها دارند.» از میان شیوه هایی که وی نام می برد، لااقل درباره ی شیوه ی نخست به اطمینان می توان گفت که در ادبیات کلاسیک فارسی وجود داشته و داستان نویسان معاصر ایرانی نیز از آن بهره برده اند. این مساله از آن رو بین شد که برخی نویسندگان و منتقدان بر آن باورند که داستان ایرانی فرم و ساختارش را از غرب گرفته است و بحث درباره ی فرم ها و شگردهای روایی متاثر از ادبیات کلاسیک فارسی ظاهرا بیهوده است؛ سخن بر سر نفی تاثیر آثار غربی بر داستان ایرانی نیست، بلکه بحث بر سر آن است که همه ی شگردها و فرم ها لزوما از داستان های غربی تقلید نشده است؛ بسیاری از شگردهای روایی در گنجینه ی عظیم ادبیات فارسی بوده است و نویسندگان از آنها بهره برده اند. امیرحسن چهل تن در کتاب «ما نیز مردمی هستیم» می نویسد: «شیوه تداعی معانی که ده سالی است به عنوان نشانه ی نبوغ نویسندگان غربی، از بدیع ترین کشفیات داستان نویسی تلقی شده است، در ادبیات فارسی پیش از ما روشی معمول و عادی بوده است.» ، چنان که بسیاری از قصه های مثنوی با اسلوب تداعی پدیدار می شوند.

هوشنگ گلشیری در مقاله ی «روایت خطی منابع شگردهای داستان نویسی در ادبیات کهن» می نویسد: «شیوه ی خاص قصه گویی قرآنی که ما اصطلاحا شیوه ی اشارتی می گوییم، و حضور آخر داستان در آغاز و یا در بند بند هر آیه که ما در برابر شیوه ی خطی توراتی، شیوه دایره ای می گوییم، همان مختصه ای است که در بخش عظیمی از داستان های ادب کهن ما موجود است. سابقه ی این نحوه روایت را شاید بتوان در اوستا نیز دید مثلا در گاتها، که به جای روایت خطی یک قصه، به پاره پاره های اعمال داستانی اشاره می شود، انگار که با ذکر بعضی اعمال بخواهیم کل یک قصه را احضار کنیم.»

حسین حداد در مقاله ی «مقدمه ای بر شگردهای روایت در درام ایرانی» می نویسد: «قرن ها پیش از تجربه ی جدید غرب در زمینه ی کشف شکل های نوین داستان پردازی، شکل شکنی ساخت های متعارف، روایت گوناگون از رویدادهای واحد، و سرانجام دیدگاه های غیر متعارف در نحوه روایت داستان، ادبیات و داستان پردازی ما دارای سنتی تودرتو و روایت در روایت بوده است.»

شهریار مندنی پور در گفتگو با یوسف علیخانی در کتاب «نسل سوم داستان نویسی امروز» به نکته ی مهمی اشاره می کند: «شیوه ها، فرم ها و شگردها، چون برآمده از سازه های زبان هستند پس امکان نمودشان در هر فرهنگ و هر زبانی هست. یعنی راه و رسم و رفت و آمد داستان در زبان های گوناگون تقریبا مشابه است. با این نگره و فرضیه، پس دیگر نمی توانیم به راحتی حرف از تقلید بزنیم. شیوه شگرد فلش بک ذاتی زبان است، تعلیق در ذات هر جمله حتی جمله ی خبری هست؛ بنابراین طبیعی است که در داستان نو ایرانی هم شاهد مثلا فلاش بک ، تعلیق ، تغییر زاویه دید ، بازی با زمان های روایت باشیم. یا همین طور، سیال ذهن که اصلا حالتی در ذهن همه ی انسان هاست. بنابراین، استفاده از این شگردها که جهانی زبان هستند، تقلید نیست، این ها امکانات زبان هستند… هیچ فرهنگ و ملتی نمی توان ادعا کند که مثلا شگرد فلاش بک یا سیال ذهن، یا حضور نویسنده در متن از آن اوست، چرا که نخستین بار و بیشتر نویسندگان این فرهنگ یا این ملت به کارش برده اند. اما در نحوه ی استفاده از این شیوه ها و شگردها، تقلید ممکن است.»

از شگردها و فنونی که در روایات ادبیات کلاسیک فارسی وجود دارد و در داستان های معاصر نیز دیده می شود:

 

  1. براعت استهلال: به بیان ساده «خوش آغازی تناسب بین مقدمه و موضوع اثر» است.

سرآغاز رمان «سووشون» اثر سیمین دانشور بیتی از حافظ نقش بسته که علاوه بر اشاره به نام داستان، زیباترین و موجزترین براعت استهلال برای این اثر محسوب می شود:

شاه ترکان سخن مدعیان می شنود

شرمی از مظلمه ی خون سیاووشش باد

فارغ از آن، در فصل آغازین داستان نیز اشاراتی به سرانجام داستان می شود که می توان آن را براعت استهلال برای این اثر دانست و پیداست دانشور در آفرینش سووشون به این شگرد داستانی توجه داشته است.

نادر ابراهیمی در براعت استهلال این اثر را در بخش براعت استهلال زبانی مورد بررسی قرار می دهد و توضیح می دهد که می توان براعت استهلال سووشون را محتوایی یا تصویری یا شخصیتی و در نهایت استهلال مرکب تلقی کرد. به نظر می رسد که کل فصل اول این رمان در واقع براعت استهلال است و در آن نویسنده خواننده را از اوضاع سیاسی و اجتماعی شیراز، مسئله قحطی، مشکل نان، دیدگاه یوسف نسبت به این ماجرا، مهر و محبت بین یوسف و زری، ایستادگی یوسف در برابر انگلیسی ها، نگرانی زری برای یوسف و کشیده شدن جنگ به حریم خانه زری و غیره آگاه می کند.

محمود دولت آبادی، رمان «جای خالی سلوچ» را از بزنگاه حساس و مناسبی شروع می کند. داستان با یک بحران آغاز می شود؛ بحرانی که به یکباره مخاطب را در خود می کشد و با داستان همراه می کند. ضرباهنگ تند داستان با نگرانی ها و سرگشتی های مرگان و با همه ی آنچه در فصل های بعدی، از گمشدگی و نبود سلوچ روایت می شود همخوانی دارد. در همان چند سطر اول شخصیت های اصلی معرفی می شوند تا در فصل های بعد بنابر مفتضای روایت کاملا پرداخت و شناسانده شوند. تنگدستی و شرمندگی سلوچ، سردی و فقر حاکم بر زمینج، بی تفاوتی مردم روستا در آنچه بر سر مرگان می رفت و تنهایی مرگان در اوج سختی ها، در چند سطر نخست رمان پدیدار می شود.

 

  1. نماد پردازی: آشکارترین و گسترده ترین نمادی که سیمین دانشور در رمان «سووشون» به کار می گیرد، نماد «خانه» است برای همه ی ایران. هوشنگ گلشیری در این باره می نویسد: «تقابل خانه و باغ زری با کل ایران، که یکی اشغال شده است و آن یک نیز اشغال می شود و با مرگ یوسف، تمام و کمال به غارت می رود.»

محمدرضا قربانی در کتاب «نقد و تفسیر آثار دولت آبادی» می نویسد: «چهره ی نمادین پدر را در رمان جای خالی سلوچ بازنمایی گذشته ی روستایی است که قرار است تا چندی دیگر صفحه ی روزگار حذف شود.» حتی بازگشت سلوچ در صحنه ی پایانی چون وجدانی آغشته به خون جلوه ی تمثیلی دارد. «مرگان» نیز نمادی از سرزمین است. ارتباط گسترده ی او با تمامی خانواده ها، ایستادگی در برابر خرده مالک ها و تلاش تمام جریان های روستا برای تاثیرگذاری و تصرف او، درستی این ادعا را تایید می کند.

 

  1. زاویه ی دید: تغییر زاویه دید و راوی در داستان، آنجا که نویسنده با آگاهی و برای روایتی مناسب تر آن را انجام می دهد از شگردهای داستانی محسوب می شود.

با وجود اینکه زاویه دید کلی رمان «جای خالی سلوچ» محمود دولت آبادی، دانای کل است. گاه نویسنده از زاویه دید دوم شخص بهره می برد و شخصیت های داستانی خود را مورد خطاب قرار می دهد؛ این شیوه بر احساس صمیمیت و نزدیکی با شخصیت های داستانی می افزاید.

  1. داستان در داستان: نمونه ی جاویدان این شیوه ی قصه نویسی، «هزار و یک شب» است که در داخل یک قصه، یعنی قصه ی «شهرزاد و شهریار»، قصه های زیادی روایت شده است.

این شیوه مورد استفاده رمان نویسان بوده است؛ ماننده رمان «سووشون». سیمین دانشور آگاهانه این شیوه را بر اساس شیوه ی روایت مثنوی، برای روایت داستان خویش به کار برده است. سیمین دانشور می گوید: «بیشتر غرضم در این تک گویی ها، آوردن قصه های فرعی ضمن قصه ی اصلی بوده، یعنی مثلا پیروی از سنت قصه گویی مثنوی.» او در جایی دیگر یکی از دلایل جذاب و تاثیرگذار بودن این رمان را شیوه ی «قصه در قصه» ی آن می داند.

 

  1. مداخله گری راوی: روایت با زاویه دید سوم شخص یا دانای کل از قدیمی ترین اشکال روایت است. راوی در اصل همان نویسنده است که بر همه چیز آگاه و داناست. هوشنگ گلشیری در مقاله ی «حاشیه ای بر رمان های معاصر» می نویسد: «گزینش نظرگاه دانای کل به تنهایی نه حسن است و نه عیب، بلکه استفاده نامناسب از آن است که به روایت و کل اثر لطمه می زند. برخی منتقدان، این نوع روایت گری را برگرفته از شیوه قصه نویسی و قصه گویی در ادبیات کهن می دانند که با شیوه های داستان نویسی امروز چندان همخوانی ندارد.

یکی از شیوه هایی که در رمان «سووشون» به کار رفته است، تغییر زاویه دید است. نظر کلی داستان دانای کل محدود به ذهن زری است، اما از آنجایی که حضور این شخصیت در تمام صحنه ها و رویدادها امکان پذیر نیست، نویسنده برخی فصول را از زبان راویان دیگری بیان می کند (تغییر زاویه دید).

محمود دولت آبادی هم در کلیدر و هم در جای خالی سلوچ از این شیوه استفاده کرده است.

«عشق مگر چیست آنچه که پیداست؟ نه عشق اگر پیدا شد که دیگر عشق نیست. معرفت است. عشق از آن رو هست، که نیست. پیدا نیست و حس می شود. می شوراند. منقلب می کند. به رقص و شلنگ اندازی وا می دارد. می گریاند. می چزاند. می کوباند و می دواند… گاه آدم، خودِ آدم، عشق است، بودنش عشق است.» (جای خالی سلوچ).

آنچه نویسنده درباره جوانی و عشق می آورد نه اندیشه ای است در ذهن شخصیتی و نه سخنی است بر زبان کسی، بلکه تصور هنرمندانه خود اوست که از زبان راوی بیان می شود (راوی مداخله گر).

 

  1. کاربرد شعر در میان نثر: کاربرد شعر در میان نثر از ویژگی های متون کلاسیک فارسی چون گلستان سعدی، مرزبان نامه، کلیله و دمنه و … است.

 

  • تاثیرات اندیشگانی (مضامین و درونمایه ها)

از تاثیرات محتوایی و اندیشگانی رمان «جای خالی سلوچ» می توان به دفاع از سرزمین (جنبه حماسی)، عشق ممنوع (میل پنهانِ مرگان به سردار و تردید و دودلی هایش در تضاد با این میل)، چهله یا چله نشینی (از مفاهیم و رسوم مهم عرفان و تصوف) اشاره کرد.

 

تا سر زلف عروسان سخن:

محمود دولت آبادی در مقدمه ی کتاب «تا سر زلف عروسان سخن» می نویسد: «این به گزین سخن پارسی به چند انگیزه فراهم آمد در گذر سالیان؛ نخست توجه بیشتر به نثر – نوشتار؛ دیگر توجه به شیوه روایی گزیده ها. دو دیگر نگاهکی هر چند گذرا به پراکنده هایی از تاریخ – اسطوره، همچنان که به ما رسیده است از برکت پژوهشِ اهل دانش و تحقیق. استادانی که مدیون ایشانیم، به اعتبار هموار کردنِ دشواری های کار پژوهش در یکصد سال هنوز جاری. پس دیگر انگیزه ی من در این فراهم، ادای دین است به یکایک آموزگارانی که کتب منبعِ این گزینه ها را ویراسته پیش روی ما نهاده اند.

و دیگر این که مگر این دفتر را نشانی باشد وانهاده پیش نگاه جوانانی که چون به من می رسند اشاره می کنند به ادبیات قدیم پارسی؛ و با ایشان بگویم نشانه هایی از آن در این دفتر فراهم شده است.»

کتاب «تا سر زلف عروسان سخن» اثر محمود دولت آبادی، هدیه ارزشمندی است برای نویسندگان جوان که همچون دولت آبادی تشنه ی ادبیات کلاسیک فارسی هستند. این کتاب گزیده ای از آثار کهن از قرن سوم، تا هفتم که دوره ی باروری ادبیات کلاسیک ایران است. مانند تاریخ طبری، شاهنامه ابومنصوری، تاریخ بلعمی، تاریخ بخارا، تاریخ سیستان، سفرنامه ی ناصرخسرو، تاریخ بیهقی، قابوس نامه، نوروزنامه، کیمیای سعادت، سیاست نامه، افسانه بیدپای و اسرار التوحید.

مصطفی بیان

 چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک / تیر ماه ۱۳۹۷ / شاره ۹۵

منبع:

صادقی، معصومه.«تاثیر ادبیات کلاسیک فارسی در داستان نویسی معاصر». انتشارات امیر کبیر. چاپ ۱۳۹۶

دولت آبادی، محمود.«تا سر زلف عروسان سخن». نشر چشمه. چاپ ۱۳۹۴

میرعابدینی، حسن.«تاریخ ادبیات داستانی ایران».انتشارات سخن. چاپ ۱۳۹۲