اتمام نگارش رمان درباره شهید خلبان عزیزاله جعفری

مصطفی بیان از اتمام نگارش رمان خود درباره زندگی شهید خلبان عزیزاله جعفری خبر داد.

به گزارش ایسنا، این نویسنده در معرفی این شخصیت نوشته است: نهم فروردین، هفتادودومین سالروز تولد هنرمند و شهید والامقام خلبان عزیزاله جعفری است.

او در نهم فروردین سال ۱۳۳۱ در شهرستان نیشابور چشم به جهان گشود. از همان ابتدای نوجوانی به نقاشی و مینیاتور علاقۀ بسیار داشت. پس از دریافت دیپلم ریاضی در دانشکدۀ نیروی هوایی قبول شد و در سال ۱۳۵۴ جهت گذراندن دورۀ خلبانی به آمریکا رفت و دو سال بعد به میهن برگشت. با تخصصی که داشت در نیروی هوایی استخدام و مشغول به کار شد.

شهید خلبان عزیزاله جعفری جزو اولین خلبانانی بود که با جت F۵ پرواز می‌کرد و با شروع جنگ تحمیلی به همراه شهید خلبان مسعود محمدی به پایگاه ششم شکاری بوشهر می‌روند و در چند عملیات برون‌مرزی شرکت می‌کنند.

در ۴ مهر ماه ۱۳۵۹، خلبان عزیزاله جعفری به همراه خلبان مسعود محمدی در آخرین عملیات خود پس از انهدام بسیاری از تاسیسات دشمن در خاک عراق، حین بازگشت در آسمانِ عراق توسط ناو مورد هدف قرار می‌گیرند و موشک به هواپیما اصابت می‌کند. شهید جعفری و شهید محمدی وقتی کار را تمام‌شده می‌بینند از آنجا که دوست دارند پیکرشان در خاک ایران باشد سرعت هواپیما را بیشتر می‌کنند و در نهایت در خاک ایران سقوط می‌کنند و به درجۀ والای شهادت نائل می‌شوند.

مصطفی بیان، داستان‌نویس و دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور همزمان با سالروز تولد شهید خلبان عزیزاله جعفری گفت: رمان شهید خلبان عزیزاله جعفری که به اهمیت و نقش تیزپروازان نیروی هوایی ارتش در پنج روز آغاز جنگ و به ویژه آخرین عملیات شهید خلبان عزیزاله جعفری می‌پردازد، به اتمام رسیده و در مرحلۀ بازنویسی نهایی است. شهید جعفری هنرمند و یکی از فرزندانِ نخبۀ شهرستان نیشابور و یکی از تیزپروازان شجاع و دلیرمند نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است. من مفتخرم رمانِ جدیدم دربارۀ این فرزند سلحشور و شیردل نیشابور و وطن است.

او در ادامه خاطرنشان کرد امیدوار است این کتاب امسال منتشر شود.

https://www.isna.ir/news/1403010803372/%D8%B1%D9%85%D8%A7%D9%86%DB%8C-%D8%AF%D8%B1%D8%A8%D8%A7%D8%B1%D9%87-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AE%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B9%D8%B2%DB%8C%D8%B2%D8%A7%D9%84%D9%87-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C

یادداشتی برای رمان «عشق در تبعید» اثر بها طاهر

رمان «عشق درتبعید» به دههٔ هشتاد قرن بیستم برمی‌گردد، به مناقشات جهان عرب با غرب و اسرائیل، به حوادث خاورمیانه و روزگار روشنفکران عرب چپ.
راوی داستان، روزنامه‌نگاری مصری است که در زمان جمال عبدالناصر ، رهبر انقلاب ۱۹۵۲ و رئیس جمهور مصر، فردی مهم در روزنامه محسوب می‌شد اما با کودتا و روی کار آمدن انورسادات ، و تغییر سیاست‌ها و خط مشی، آهسته آهسته به کنار رانده می‌شود، تا جایی که سرانجام تن به تبعید به یک کشور اروپایی می‌دهد. این اتفاق درست مقارن با زمانی است که با منار، همسری که زمانی با عشق با او ازدواج کرده بود، اختلاف پیدا کرده و از هم جدا می‌شوند.

«دیگر نمی‌خواهم ببینمت. اما بهتر است رابطه‌ای با هم نداشته باشیم. گمان می‌کنم دوستت دارم، اما نمی‌خواهم این طور باشد، پس از اتفاقاتی که در این دنیا دیده‌ام، دیگر نمی خواهم چنین تجربه‌ای تکرار شود» ص۱۹

داستان به وقایع تاریخی قرن بیستم لبنان، مصر و فلسطین اشاره می‌کند و مناسبات و مناقشات جهان عرب با غرب و اسرائیل را به چالش می‌کشد. نویسنده، با بهره‌گیری از تخیّل قوی و تجربیات خود، سوالاتی را مطرح می‌کند و به تدریج و مستقیم و غیرمستقیم به آنها جواب می‌دهد. ماجراهایی مثل کشتار صبرا و شتیلا در سال ۱۹۸۲ و یا کودتای شیلی.
نویسنده حتی به ارتباط شاه ایران و انورسادات هم اشاره میکند‌.

رمان، علاوه بر اتفاقات تاریخی، به شغل روزنامه‌نگاری و گسترش روشنفکری چپ و بنیادگرایی دینی نیز می‌پردازد.

«آیا ما سوسیالیست هستیم؟ آیا ما از حزب آلنده هستیم؟ درست است که من روستایی‌ام، اما ما حتی زمینی را هم که انقلابی‌ها از ثروتمندان گرفته بودند و بین کشاورزان روستا تقسیم می‌کردند، نگرفته بودیم.» ص۳۴

رمان در جستجوی تباهی و نافرجامی و بی‌مقصدی است، جنایت اسرائیل در اردوگاه رشیدیه و صیدا و واقعهٔ وحشتناک صبرا و شتیلا، در زمان شارون.

«اسرائیل اول می‌گفت از آنچه در صبرا و شتیلا روی داده خبر نداشته است، اما خود روزنامه‌های عبری هم این دلیل کودنانه را به سخره گرفتند. بعد نخست‌وزیر بگین ناچار شد بگوید: بعضی‌ها، بعضی‌های دیگر را می‌کشند و اسرائیلی‌ها را متهم می‌کنند!» ص ۳٠۶

چنانچه خواننده در این رمان شاهد است، بسیاری از مطالبی که در کتاب مطرح شده، آشکارا با بخش عمده‌ای از حقایق و وقایق قرن بیستم پیوند خورده است.

«چیز زیادی دربارهٔ خانواده‌های خوشبخت نمی‌دانم. نمی‌دانم آیا شادی‌های‌شان به هم شبیه است یا نه، اما می‌دانم بدبختی، زخمی است در جان انسان، که اگر در کودکی شروع شود تا آخر عمر ادامه خواهد داشت. می‌فهمم هیچ زخمی شبیه زخم دیگر نیست. اما باز هم از خودم می‌پرسم حتی اگر این زخم‌ها مثل هم نباشند، آیا داغی که در وجود ما حک می‌کنند، نشانه‌ای نیست که با آن همدیگر را می‌شناسیم؟ آیا با چنین نگاهی ما هم شبیه هم نیستیم؟» ص ۹۷

در خاتمه اگر به رمانی تاریخی، سیاسی و اجتماعی و دنیای عرب علاقه‌مندید، حتما این داستان ۳۵٠ صفحه‌ای را بخوانید

نگاهی به رمان ابله اثر داستایفسکی

نگاهی به رمان ابله اثر داستایفسکی

نوشته: مصطفی بیان

چاپ شده در ماهنامۀ ادبیات داستانی چوک / شماره ۱۶۴ / فروردین ۱۴۰۳

دانلود کنید:

نگاهی به داستان دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد

کمتر رمانی دیدم که محبوبیت رمان «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» را داشته باشد.
رمان دکتر نون یا داستان بلند دکتر نون، داستان #اجتماعی و #سیاسی است که بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران رخ می‌دهد؛ دکتر نون نمادی ازروشنفکران در آن بازه زمانی است. شخصیت دکتر نون، شخصیت #خیالی است که سرلشکر زاهدی، مصدق و چند تن دیگر از اطرافیان در کاراکتر واقعی‌شان ایفای نقش کرده‌اند.

شاید در ظاهر تصور کنی، رمان عاشقانه است اما به اعتقاد من اینگونه نیست. داستانی کاملا انتقادی، سیاسی و تاریخی است. دکتر نون که معاون و مشاور مصدق است و فردی بسیار مورد اعتماد اوست، پس از کودتا علیه مصدق در اثر فشار شکنجه به خصوص برای جلوگیری از آسیب به همسرش،  به مصدق خیانت و علیه او مصاحبه اجباری می‌کند. بعد از آزادی در اثر خیانت به مصدق دچار عذاب وجدان می شود و با ترک همه دوستان و خانواده گوشه‌نشین و دائم‌الخمر می‌شود و حتی از همسر خود، ملکتاج، که آن همه عاشقش بوده، فاصله می‌گیرد.

داستان در بحبوحهٔ مرگ ملکتاج حکایت می‌شود. دکتر نون در حالی‌که نمی‌تواند باور کند، زنش مرده، دهه‌ها زندگی زناشویی و سیاسی‌اش را مرور می‌کند. بیست و سه سال است که کودتا شده و سایهٔ مصدق با اوست و با او حرف می‌زند. دکتر نون سعی می‌کند از خودش انتقام بگیرد و همواره حسرت دکتر فاطمی را می‌خورد که قهرمانانه کشته شد و به چنین زندگی مرگ‌آوری تن نداد.

داستان، یک داستان نیست، بلکه داستانی نمادین است. نماد افرادی روشنفکر و آزادی‌خواه که به خاطر عشق به خانه و خانواده تسلیم حکومت می‌شوند و برای حفاظت از زن و فرزندانشان، باورها و ارزش‌هایشان را زیر پا می‌گذراند. آنها در ظاهر موفق می‌شوند اما در باطن در زندان و شکنجه دردناک به سر می‌برنند. احساس گناه و شرم و خشم رهایشان نمی‌کند.

داستان دو راوی اول شخص و سوم شخص دارد. نویسنده توانسته با استفاده از جریان سیال ذهن، علاوه بر حوادث ظاهری، سیاسی، تاثیرات روانی و درونی این حوادث تاریخی و پیروزی‌ها و شکست‌ها را نیز برجسته کند.

 مصطفی بیان ۲۹ اسفند ۱۴٠۲

«مرحومه»، نماد یک زنِ ایرانیِ پارسا و خردمند.

«مرحومه»، نماد یک زنِ ایرانیِ پارسا و خردمند.

با نگاهی به حکایتِ زنِ پارسا در الهی­نامۀ عطار نیشابور

متن کامل مقاله را دانلود کنید:

در داستان‌نویسی تجربۀ زیسته بسیار مهم است.

فاطمه داغستانی، برندۀ جایزه داستان سیمرغ و جایزه داستان زنان ۱۴۰۲ دربارۀ نوشتن می­گوید:

در داستان‌نویسی تجربۀ زیسته بسیار مهم است.

مصطفی بیان / داستان­نویس

چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور / شماره ۱۱۷

فاطمه داغستانی، متولد مهر ماهِ سالِ ۱۳۶۵ ، کارشناس­ارشد شیمی آلی از دانشگاه حکیم سبزواری و مادر سه فرزند است. سال ۱۴۰۲ را می­توانیم، سالِ موفقیت­های این بانوی جوان همشهری بمانیم؛ زیرا امسال، وی در عرصۀ داستان­نویسی بسیار پُرکار بوده است. نخستین بار، اردیبهشت ماه امسال، اولین جایزۀ داستانِ سیمرغش را برای نگارش داستانِ «شکوفه­های گیلاس» از داورانِ ششمین دورۀ جایزه داستان سیمرغ دریافت کرد و داستانش در«معمولیِ معمولی»، مجموعۀ داستان­های منتخب این دوره از جایزه داستان سیمرغ در پاییز امسال توسط نشر داستان به چاپ رسید.

اوایل زمستان امسال نیز داستان «خاکستر» وی جزو برگزیدگانِ نهایی دومین دورۀ جایزه ملی داستان زنان انتخاب شد و قرار است اوایل سال آینده، این داستان نیز در مجموعۀ داستان­های برگزیده توسط انتشارات حکمت کلمه منتشر شود.

فاطمه داغستانی، داستان­نویسی را به طور جدی با حضور در جلسات «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» آغاز کرد. اولین داستانش در آذر ۱۳۹۹ با عنوان «به شرط شمشیر زورو» در مجلۀ داستان همشهری و دومین داستانش با عنوان «گل به خودی» در خرداد ۱۴۰۰ در همین مجله به چاپ رسید. همچنین داستانِ برگزیدۀ جایزۀ داستان سیمرغِ وی در تاریخ ۲۹ آذر ۱۴۰۲ در مجلۀ اطلاعات هفتگی به چاپ رسید. استاد علی­اصغر شیرزادی، داستان­نویس و مدرس مطرح داستان­نویسی دربارۀ داستانِ «شکوفه­های گیلاس» خانم داغستانی نوشته است: «نویسنده با بهره­گیری هنرمندانه از شگرد نمادگرایی، به گونه­ای کفایی بحران زیرپوستی و کتمان شده در توازی و تشابه انسان و گیاه را القا می­کند.»

فاطمه داغستانی، روزهای پُرکاری را پشت سر گذاشته است. همچنین در این روزها مشغول نگارش اولین کتابِ مستقل خود است؛ به همین مناسبت به گفتگو با او نشستیم و دربارۀ جهان داستانی او صحبت کردیم.

فکر نویسنده شدن نخستین ‌بار کی به ذهن­تان خطور کرد؟

قبل از آن‌که بتوانم بنویسم برای عروسکم داستان می‌گفتم. عروسکم میمونی با دست‌های دراز بود. دست‌هاش را دور کمرم گره می‌زدم و برایش قصه می‌گفتم. چیزی داشت که هنوز هم دنبالش هستم؛ موهبتی به اسم دو گوش شنوا. اما قصۀ مکتوب را از پنجم دبستان شروع کردم. یادم می‌آید هر تابستان دفتر صد برگی برمی‌داشتم. تا آخر تابستان پُرش می‌کردم. این کار تا سال‌ها ادامه داشت. کم‌کم به همه‌ی سال تسری پیدا کرد.

ريشه يک ايده چگونه از داستان­هایت درمی­‌آيد؟

حضرت مولانا می‌فرماید: «تشنگان گر آب جویند در جهان / آب جوید هم به عالم تشنگان»

اوایلی که تصمیم جدی برای نوشتن گرفتم دنبال ایده بودم. کم کم ایده‌ها خودشان سراغم می­آمدند. حتی هنگام انجام پیش‌پا افتاده‌ترین کارها، می‌بینم می‌شود ازش داستان درآورد. هنوز کودک درونم از کوچک‌ترین چیزها متعجب می‌شود. همین مکث‌ها برایم ایده است.

آیا برای نوشتن داستان صرفا حضور در کلاس‌های داستان‌نویسی کافی است؟ به نظر شما می ‌توان نوشتنِ داستان را ياد گرفت؟

حضرت سعدی موجز می‌فرمایند: «استعداد بی‌تربیت ‌دریغ است و تربیت نامستعد ضایع.»

خیلی‌ها شروع به نوشتن می‌کنند. می‌گویند استعداد دارم و نوشتن غریزی است. از قضا خوب هم می‌نویسند. اما بعد از چند داستان به اصطلاح قلم‌شان خشک می‌شود. انگار چشمۀ خروشان کلمات‌شان ته می‌کشد. ادامه‌دادن در مسیر نوشتن، اولا عشق می‌خواهد سپس مهارت. اتفاقا به نظرم کلاس‌های داستان‌نویسی باعث می‌شود خیلی‌ها نوشتن را رها کنند. چون مهندسی کردن داستان که عناصر را داشته باشد و جذاب هم باشد انرژی‌ و زمان بسیاری می‌طلبد. فقط باید سرت درد بکند برای نوشتن، که عقبگرد نکنی. گاهی نیمه‌ی شب از خواب می‌پرم. چیزی از درونم می‌جوشد. تا ننویسمش خواب را از من می‌گیرد.

به چه ژانر و کتا­ب­هایی علاقه­مند هستید؟ آخرین کتابی که خواندید؟

تقریبا هر کتابی که دستم بیاید می‌خوانم. متاسفانه یا خوشبختانه نمی‌توانم کتابی را تا نیمه خوانده رها کنم. حتی اگر به اصطلاح کتاب خوبی نباشد. انگار همه‌اش صدام می‌زند بیا و تمامم کن. من را بلاتکلیف نگذار.

آخرین کتابی که خواندم و به دوستانم پیشنهادش کردم کار عمیق بود. به تازگی رمان «جزیرۀ شاتر» نوشتۀ دنیس لیهان را خواندم. گوشت شد و به تنم چسبید. مجموعه داستان «عطر سنبل عطر کاج» از خانم فیروزه جزایری را همین چند وقت پیش خواندم. داستان‌های قابل تاملی دارد.

آیا برای فرزندان­تان کتاب می خوانید؟

وقتی سواد نداشتند بله؛ می‌خواندم. متاسفانه خیلی وقت است برای‌شان نخوانده‌ام. گه‌گداری گلستان سعدی را با دخترم می‌خوانیم. حالا بزرگ شده‌اند و تصمیم خرید کتاب با خودشان است.

به عنوان یک نویسنده، مشکل کتابخوانی در جامعه ما چگونه حل می­شود؟

شکر خدا اطراف من کتاب‌خوان زیاد است. اگر در کشور مشکل کتاب‌خوانی داشته باشیم،  فکر نمی‌کنم مشکل از سمت کتاب‌خوان‌ها باشد. نویسنده و مترجم باید متعهد باشد. لااقل من یک‌ نفر کارم را درست انجام دهم. به مخاطبم احترام بگذارم. به وقتی که صرف می‌کند. به هزینه‌ای که پرداخت می‌کند. کتاب خوب، مخاطب را جذب می‌کند.

کمی هم درباره‌ داستانِ «شکوفۀ گیلاس» حرف بزنیم. داستانی که شما را برگزیدۀ ششمین جایزه داستان کوتاه سیمرغ معرفی کرد.

از آپارتمان به منزل ویلایی اثاث‌کشی کردیم. درخت‌های گیلاسی داشت که پُر شکوفه بودند اما دریغ از حتی یک دانه گیلاس. ریشه‌هاشان موزائیک‌ها را از جا درآورده بود. همین‌ها شد ایدۀ داستانم. تخیل و عناصر داستانی را به کار بردم. رابطۀ موازی دو درخت با دخترهای خانواده را ساختم و بقیۀ ماجرا.

درباره جایزه داستان سیمرغ صحبت کنید. آیا این جایزه ادبی می­تواند در مسیر شناخت و حمایت از نوقلمان و داستان­نویسان شهرستان نیشابور حرکت کند؟

اول از همه جا دارد از آقای مصطفی بیان تشکر کنم. تا حدودی شاهد زحمات‌شان هستم. برگزاری جایزۀ مستقل جسارت و کاردانی بالایی می‌خواهد. ایشان به همراه خانم زهره محقق بزرگوار جلسات منظم هفتگی داستان‌خوانی دارند. دور هم جمع می‌شویم و داستان می‌خوانیم.

 اما از جایزه داستان سیمرغ بگویم. حتما تاثیرگذار است. شور و شوق به‌راه می‌اندازد. هر جایزه که تمام می‌شود لااقل من و دوستانِ داستان‌نویسم چشم‌به‌راه دفعۀ بعدی هستیم.

آیا اثر جدیدی هم در دست چاپ دارید؟

دچار وسواس شده‌ام. مدت‌هاست مجموعۀ داستان­کوتاه حتی رمان را آماده کرده‌ام. کنارشان گذاشته‌ام. با خودم می‌گویم هنوز برای چاپ زود است. ان‌شاءالله از پس این وسواس بربیایم.

و سخن آخر؟

در داستان‌نویسی تجربۀ زیسته بسیار مهم است. یعنی چیزی را که با گوشت و پوست و استخوان درک کرده‌ام به رشتۀ تحریر دربیاورم. مخصوصا برای من که نوقلم هستم. همیشه این توصیه را آویزۀ گوشم دارم. اما بیشتر مواقع نوشتن چیزهایی را که تجربه کرده‌ام سخت است. بیشتر دلم می‌خواهد از چیزهایی بنویسم که امکان تجربه‌اش را ندارم. چندی پیش جمله‌ای خواندم که واقعا تکانم داد: «آن‌ها که می‌توانند، عمل می‌کنند. آن‌ها که نمی‌توانند درس می‌دهند. آن‌ها که تجربه دارند زندگی کردن را یاد می‌گیرند. آن‌ها که ندارندش می‌نویسند.»

در پایان قدردان همسر و فرزندانم هستم. حتما زندگی با کسی که بسیار می‌خواند تا بنویسد صبوری می‌طلبد.

مصطفی بیان، تنها نمایندۀ استان خراسان رضوی، شایسته تقدیر رشتۀ مقاله از روزنامه آفتاب صبح نیشابور شد.

عنوان خبر:

آفتاب صبح نیشابور، شایستۀ تقدیر دومین جشنوارۀ کتابخوان و رسانه شد.

مصطفی بیان، تنها نمایندۀ استان خراسان رضوی، شایسته تقدیر رشتۀ مقاله از روزنامه آفتاب صبح نیشابور شد.

صبح روز پنجشنبه ۱۷ اسفند ماه ۱۴۰۲ همزمان با بیستمین سالگرد تاسیس نهاد کتابخانه­های عمومی سراسر کشور، در مراسمی با حضور وزیر فرهنگ، ساختمان ستاد مرکزی این نهاد در خیابان امام خمینی، کوچۀ پست تهران افتتاح شد. در این مراسم، برگزیدگانِ دومین جشنوارۀ کتابخوان و رسانه که فراخوانِ آن در مهر ماه سال ۱۴۰۲ اعلام شده بود؛ در پنج بخشِ حوزۀ رسانه­های اجتماعی، حوزۀ تلویزیون و رادیو، حوزۀ خبرگزاری­ها و مطبوعات و بخش بین­الملل معرفی شدند.

مصطفی بیان، شایستۀ تقدیر در رشتۀ مقاله از روزنامه آفتاب صبح نیشابور (استان خراسان رضوی)، به عنوانِ تنها نمایندۀ استان خراسان رضوی معرفی شد.

مصطفی بیان، داستان‌نویس، دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور و روزنامه‌نگار ادبیِ نشریۀ «آفتاب صبح نیشابور»، تندیس، لوح تقدیر و کارت هدیه نقدیِ «دومین جشنوارۀ کتابخوان و رسانه» را برای نگارش مقالۀ «وقتی کرگدن‌ها به نیشابور حمله کردند!» از محمدمهدی اسماعیلی، وزیر فرهنگ دریافت کرد.

مقالۀ «وقتی کرگدن­ها به نیشابور حمله کردند!» نگاهی می­اندازد به کتاب «چنگیز خان» نوشتۀ جان مَن، با ترجمۀ رفیع رفیعی که نشر ثالث آن را منتشر کرده است. این مقاله در شمارۀ ۸۵ (۳۰ شهریور ۱۴۰۰) آفتاب صبح نیشابور به چاپ رسید.

در بخشی از این مقاله می­خوانیم: «چنگیزخان، تولی­خان – پسر چهارمش – را مامور پاکسازی مناطق غربی، در آن سوی جیحون کرد. چنگیز به او سه ماه فرصت داد تا تکلیف سه شهر بزرگ، یعنی مرو، نیشابور و هرات را تعیین کند. نیشابور تسلیم نشد. در محاصرۀ این شهر، طغاجار، داماد چنگیز و سردار لشکر مغول توسط یکی از تیراندازان نیشابوری کشته شد. وقتی تولی­خان این خبر را شنید پس از فتح مرو به نیشابور آمد. مردم شهر و حتی حیوانات را قتل عام کرد و شهر به کلی ویران و زیر و رو شد.

چنگیز جنگ را ادامه نداد. بر اساس داستان­ها، جانوری افسانه­ای که یک شاخ داشت (کرگدن) در خواب با او دیدار و گفتگو کرد. این موجود به قدری بهت­انگیز و خوفناک بود که وقتی چوشایی حکیم، حرف­هایش را برای چنگیز ترجمه کرد – «به سرعت برگرد!» – خان مغول به سرعت برگشت و به سوی سرنوشت رهسپار شد.»

همچنین در ادامۀ این برنامه خبر از بهره برداری از اولین کتابخانۀ عمومیِ تمام الکترونیک در تهران از سوی وزیر فرهنگ داده شد و «کتابخانه آینده» آغاز به فعالیت کرد. وی در این مراسم توضیح داد: «یکی از کارهایی که امسال اعلام کرده بودیم تا نهاد کتابخانه‌های کشور دنبال کند، ایجاد کتابخانه آینده بود. کتابخانه آینده یعنی توجه به اقتضائات فناورانه جدید مانند هوش مصنوعی و سازکارهای جدید ارتباطاتی.»

نگاهی به آثار منتشر شدۀ ادبیات داستانی نیشابور در سال ۱۴۰۲

گزارش ادبی:

پُرکارترین سالِ ادبیات­داستانی نیشابور بزرگ

نگاهی به آثار منتشر شدۀ ادبیات داستانی نیشابور در سال ۱۴۰۲

مصطفی بیان / داستان نویس

سالی که پشت سر گذاشتیم، پُرکارترین سال ادبیات داستانی نیشابور بزرگ بوده است و این باعث شد نامِ نیشابور در صدر اخبار و خبرگزاری­های معتبر کشور در حوزۀ کتاب و ادبیات باشد.

مهم­ترین رویداد ادبی سال ۱۴۰۲، برگزاری ششمین دورۀ جایزۀ مستقل و مردمیِ «داستان سیمرغ» بود که آیین پایانی آن شنبه ۱۶ اردیبهشت ماه با حضور داوران، برگزیدگان، داستان­نویسان و علاقه­مندان به ادبیات داستانی برگزار شد. در این دوره، حضور بانوان بسیار پُررنگ بوده است و بیشترین سهم جوایز از آنِ بانوان بود. همچنین در آیین پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ از مریم اسلامی، شاعر و نویسندۀ کودک و نوجوانِ همشهری تقدیر شد و ایشان نشانِ افتخار جایزه داستان سیمرغ را از دست جعفر توزنده­جانی، عباس کرخی و دکتر مهدی نوروز دریافت کردند.

حاصل این دوره از جایزه داستان سیمرغ، انتشار داستان­های منتخب بود که پاییز ۱۴۰۲ توسط نشر داستان با عنوان «معمولیِ معمولی» منتشر شد؛ همچنین ۵ داستان شایسته تقدیر از ۵ بانوی داستان­نویس نیشابوری به همت انجمن داستان سیمرغ نیشابور و با همکاری نشریه آفتاب صبح نیشابور در یک ویژه­نامه با عنوانِ «سیمرغ نامه» منتشر شد، که با استقبال خیلی خوب همشهریان روبرو گردید؛ و قرار بر این شد هر سال یک یا دو ضمیمۀ ادبیات داستانی با همین عنوان از آثار نوقلمان و داستان­نویسان جوان شهرمان منتشر شود. به امید خدا، دومین شمارۀ ضمیمۀ ادبیات داستانیِ «سمیرغ نامۀ ۲» همزمان با آغاز دهمین سالِ فعالیت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» در اوایل تابستان ۱۴۰۳ منتشر خواهد شد.

انتشار ۱۰ کتاب داستانی

امسال برخلاف سالِ ۱۴۰۱ شاهد افزایش انتشار کتاب در بخش رمان و مجموعه­داستان از سوی نویسندگانِ با تجربه و حرفه­ای شهرمان بودیم.

انجمن داستان سیمرغ نیشابور، داستان­های منتخب ششمین جایزه داستان سیمرغ را با عنوان «معمولیِ معمولی» در پاییز ۱۴۰۲ به همت نشر داستان در ۱۰۸ صفحه و به قیمت ۹۵ هزار تومان منتشر کرد. در این مجموعه، داستان­هایی از ۵ بانوی برگزیده: دریا چوبین، معصومه دهنوی، سارا عیش­آبادی، فاطمه داغستانی و خاطره قیصری به چاپ رسیده است.

همچنین چاپ دومِ داستان­های منتخب پنجمین دورۀ جایزه داستان سیمرغ با عنوان «ده داستان برای سیمرغ» توسط نشر داستان، اواخر تابستان وارد بازار کتاب شد. این مجموعه شامل ۸ داستان است از راضیه مهدی زاده (تهران)، شقایق بشیرزاده (آلمان)، مریم عزیزخانی (تهران)، شیما محمدزاده (اسفراین)، معصومه قدردان (اسفراین)، سولماز اسعدی (سوئد)، حامد اناری و جواد دهنوخلجی (نیشابور) که در ۱۲۷ صفحه و به قیمت ۱۱۰ هزار تومان برای دومین بار تجدید چاپ شد.

هادی خورشاهیان، نویسنده و شاعر مطرح نیشابوری، امسال با انتشار ۳ کتاب، پُرکارترین نویسندۀ شهرمان بود. رمانِ دو جلدیِ «موریانه­ها نمی­خوابند» (برای گروه سنی بزرگسالان) در ۱۱۰۰ صفحه و به قیمت ۷۰۰ هزار تومان از سوی انتشارات کتابسرای تندیس منتشر کرد. در واقع این این کتابِ قطور، رمانی اجتماعی است؛ اجتماع زخم خورده که گاه در پی انتقام است. از خورشاهیان همچنین چاپ پنجم «دختری که نبود» و چاپ دوم «غارنشین­های بشقاب پرنده» برای گروه سنی نوجوانان از سوی نشر افق وارد بازار کتابفروشی­ها شده است؛ هادی خورشاهیان، متولد سال ۱۳۵۲، بزرگ شدۀ نیشابور و ساکن تهران است.

اوایل تابستان، کتاب پژوهشی با قلمِ دکتر فاطمه مجیدی با عنوانِ «مقامات ره حیرانی»، به چاپ رسید که گزیدۀ مثنوی­های عطار نیشابوری – الهی­نامه، اسرارنامه، منطق­الطیر و مصیبت­نامه – است. این کتاب تابستان امسال توسط نشر سخن در ۱۹۸ صفحه و با قیمت ۱۹۰ هزار تومان منتشر و وارد بازار کتاب سراسر کشور شده است.

در ابتدای سال ۱۴۰۲ شاهد انتشار رمانی با عنوان «ایکه» از مریم آمارلو بودیم. مریم آمارلو، متولد سال ۱۳۵۹ در نیشابور و هم­اکنون ساکن تهران است. سه رمان و یک مجموعه داستان در سال­های گذشته از او منتشر شده است. داستان­بلند «ایکه»، در فضای سورئال می­گذرد که توسط انتشارات مهر و دل و به قیمت ۹۰ هزار تومان منتشر شده است.

آخرین کتابی که در سال ۱۴۰۲ منتشر شد؛ «بَط کوچک و دریا»، برگرفته از داستان­های مثنوی مولوی به نویسندگی حمیدرضا صادقی است و توسط انتشارات سایه گستر برای گروه سنی بالای ۱۲ سال به قیمت ۶۰ هزار تومان به چاپ رسیده.

حمیدرضا صادقی، متولد سال ۱۳۴۰ و ساکن نیشابور است و «بَط کوچک و دریا» دومین کتابِ منتشر شدۀ او.

انتشار ۲ رمان در خارج از کشور

داستان بلند «گس» نوشتۀ سیما رحمتی در ۱۰۸ صفحه و به قیمت ۱۳۰ هزار تومان، توسط انتشارات انار کانادا به چاپ رسیده است. این کتاب، نقد اجتماعی است و به موضوع فقر و تن فروشی اشاره می­کند. همچنین نشر مهری لندن، پنجمین رمان مرتضی فخری را در مرداد ماه منتشر کرد. رمانِ «مست مرگی»، داستانی سیاسی، تاریخی و اسطوره­ای است که در نیشابور رخ می­دهد. مرتضی فخری متولد سال ۱۳۵۱ در نیشابور است. علاوه بر برگزاری جایزه داستان سیمرغ و انتشار ۱۰ کتاب، شاهد موفقیت برخی از داستان­نویسان جوان شهرمان بودیم که داستان­هایشان در برخی از جوایز معتبر ادبی کشور مقام کسب کرده است که مهم­ترین آن، داستان «خاکستر» نوشتۀ فاطمه داغستانی است که جزو برگزیدگانِ نهایی دومین دورۀ جایزه ملی داستان زنان انتخاب شد و قرار است اوایل سال آینده، این داستان نیز در مجموعۀ داستان­های برگزیده توسط انتشارات حکمت کلمه منتشر شود. فاطمه داغستانی، متولد مهر ماهِ سالِ ۱۳۶۵ و کارشناس­ارشد شیمی آلی است.

بهترین رمانِ سال ۱۴۰۲ به انتخابِ مصطفی بیان

طبق رسمِ سال‌های گذشته، آخر سال، بهترین مجموعه‌داستان و رمانِ ایرانی یا خارجی که خواندم را به دوستانم معرفی می‌کنم.

به اعتقاد من، حوادث کرونا و پس از آن و حادثهٔ تلخ مهسا امینی بر کیفیتِ ادبیا‌ت‌داستانی کشورم تاثیر بسیاری گذاشته به طوری که امسال آثار مطلوب و دلچسبی نخواندم. حتی کتاب‌های برگزیدهٔ نهایی جایزهٔ ادبی #مهرگان در دو بخش رمان و مجموعه‌داستان _ به باور من_ آثار آنچنان شاهکاری نبودند که جایزهٔ معتبر مهرگان به آنها تعلق بگیرد و ای کاش دبیرخانهٔ این جایزه، این دوره برگزیدهٔ نهایی نمی‌داشت.

بگذریم و از بحث دور نشویم. امسال، از بینِ ده‌ها کتابی که به لطف خدا فرصت شد آنها را بخوانم و در مورد تک و توکی از آنها بنویسم، یک رمان ایرانی خوب معرفی می‌کنم به عنوانِ بهترین رمانی که در سال ۱۴٠۲ خوانده‌ام.

در مورد این رمان، یادداشتی با عنوانِ «سبک پردازی مدرن در رمان میحانه، میحانه نوشتۀ #محبوبه_حاجیان_نژاد » نوشتم که در روزنامه آرمان ملی، چهارشنبه ۲۰ دی ۱۴٠۲ به چاپ رسید.

بله! رمان «میحانه، میحانه» نوشتۀ محبوبه حاجیان‌نژاد را به عنوان بهترین کتابِ داستانی ۱۴٠۲ برگزیدم؛ زیرا علاوه بر نثر داستانی قوی و پُرکشش، ما یک رمانِ مدرن جذاب ایرانی می‌خوانیم.

قهرمانِ داستان یک زن است؛ زنی که با جبر و جنگی که بر زندگی و کشورش تحمیل شده، مبارزه می­‌کند. زمان­ در داستان عقب و جلو می­‌رود. گذشته و حال. زمان می­‌چرخد گویا با حرکتِ زمان از ظاهر واقعیت به سمت باطن واقعیت ورود می­‌کنیم. آدم­‌های این داستان، خودآگاه، حساس و تنها هستند و هیچ احساس رضایت نمی­‌کنند.   

رمانِ «میحانه، میحانه»، داستانِ قوی و پُرکششی است همراه با تعلیق­‌های فراوان با توصیف­‌های نفس‌گیر از فضای جنگ و خشونت.

 مصطفی بیان چهارشنبه ۲۳ اسفند ۱۴٠۲

انجمن داستان سیمرغ نیشابور در جهت ایفای مسئولیت اجتماعی خویش

 انجمن داستان سیمرغ نیشابور در جهت ایفای مسئولیت اجتماعی خویش، ۲۲ جلد رمان و مجموعه‌داستان مناسب برای گروهِ سنی کودک و نوجوان، معادل ۱/۲٠٠/٠٠٠ تومان به همراه یک میلیون تومان هدیه #نقدی به موسسهٔ خیریهٔ امام جواد (ع) #نیشابور (شعبهٔ دوم) اهدا کرد.

 روابط عمومی انجمن داستان سیمرغ نیشابور / ۲۲ اسفند ۱۴٠۲

@Simurgh_Dastan