نوشتن یک امر درونی و ذاتی است
گفتگو با بهاره ارشد ریاحی، داستان نویس
«بهاره ارشد ریاحی» فارغ التحصیل مهندسی علوم و صنایع غذایی از دانشگاه شیراز است. فعاليت ادبی خود را با هسته داستان در انجمن ادبی دانشگاه شيراز آغاز كرد و داستان های كوتاه مختلفی از او در مجله های ادبی به چاپ رسيده است. مجموعه داستان «لیتیوم کربنات» نخستین کتاب منتشر شدهی بهاره ارشد ریاحی است. برنده شدن در چند جایزه ادبی مانند جایزه ادبی صادق هدایت در سال ۱۳۹۲، داوری برخی از جوایز و برگزار کننده ی دوره های داستان نویسی نیز در کارنامه ادبی او به چشم می خورد. به همین بهانه گفت وگوی من را با ایشان بخوانید:
«ری دادگلاس بردبری» یک بار در مصاحبه ای گفته بود که هدفش از نویسندگی چیست؟ پاسخ داد: «دوست دارم که دست آخر به عنوان یک قصه گو شناخته بشوم». حالا من این سوال را از شما می پرسم: شما چرا نویسنده شدید؟
فکر میکنم نوشتن یک پروسه از بلوغ بوده برای من. شاید الان که هنوز نویسندهی باتجربهای نیستم، نمیتوانم چرایی آن را برای خودم توضیح دهم. یا شاید چون نوشتن و نویسنده بودن یک دورهی زمانی از عمر است، نمیتوان آن را هدف خود دانست یا تنها یک هدف خاص را برای تلاشهایی که برای رسیدن به آن انجام شده، در نظر گرفت. نوشتن یک امر درونی و ذاتی است و احتمالاً مانند خیلی کارهای دیگر انگیزهها و محرک های بیرونی و محیطی ندارد، ولی فکر میکنم برای من تا حد زیادی کتابخوان بودن خانوادهی مادریام و استعداد ذاتی پدرم در سرودن شعر و انتخاب و کشف کلمات موثر بوده. من نوشتن را از نثر ادبی و داستان کوتاه شروع کردم و بعد حرفهایتر و در چارچوب قوانین و مختصات عناصر داستانی ادامه دادم.
چگونه ایده یک داستان را به دست میآورید؟
بستگی دارد. برای داستان کوتاه متدهای زیادی برای شکار ایده وجود دارد که تعدادی از آنها در شیوه های نویسندگی خلاق وجود دارد. اکثر این ایده ها در زندگی روزمره و آدم ها و حوادث عادی پیرامون نویسنده به خودی خود وجود دارند. نویسنده باید در درجه ی اول بتواند این ایده ها را خوب ببیند و شکار کند و در مرحلهی بعدی خوب پرورش دهد و در قالب داستان بنویسد. خواندن کتاب های خوب، دیدن فیلم های خوب، عکس های مفهومی و طرح های انتزاعی، توجه به جزئیات محیط اطراف و سرگذشت اطرافیان می تواند منابع مناسبی برای خلق ایده باشد. داستانی که در فرم مناسب و با رعایت استانداردهای داستان نویسی روایت شده ولی ایده ی خلاقی ندارد، موفق نیست و همینطور داستانی که ایده ی نو و جذابی دارد ولی به شیوه ی نادرست و خام روایت می شود، هدر می رود و مخاطب را ناامید می کند.
در مورد رمان، ایده ی مرکزی و به قول معروف داستان دوخطی کمی پیچیده تر از داستان کوتاه است. باید علاوه بر حادثه یا شخصیت اصلی، روی فضاها و فصل بندی و نوع روایت نیز از همان ابتدای کار فکر کرد و نما و فلوچارت کلی مسیر داستان را در ذهن یا روی کاغذ داشت. چون داستان کوتاه یک برش کوتاه از زندگی است و رمان سلسله ای از روایت ها و شخصیت ها و جزئیات. پس ایده یابی و فرم دهی به آن، برای داستان کوتاه و رمان متفاوت است.
داستان امروز ایران به شدت متأثر از جریان ترجمه است و بعضی ترجمه ها بعضا از زبان دوم یا حتی سوم صورت می گیرند. شما به عنوان یک نویسنده، این روند را چگونه ارزیابی می¬کنید؟
من منکر نیاز مخاطبین حرفه ای به مطالعه ی آثار مهم و به روز ادبیات دنیا نیستم، ولی به دلیل مشکلات متعدد ترجمه و همچنین ضربه ای که خود ترجمه در بهترین حالت به ساختار و قدرت زبان می زند، آن را برای نویسندگان جوان و تازه کار مناسب نمیدانم. نویسنده ی فارسی زبان باید فارسی بخواند. ادبیات کلاسیک بخواند. اساطیر را مطالعه کند. شعر بخواند. ادبیات داستانی دهه ی چهل و پنجاه را با دقت و علاقه بخواند تا زبانش تقویت شود و با توجه به اشاره به اقلیم ها و لحن های متفاوت در این داستان ها بتواند فضاهایی را در داستان هایش خلق کند که به فضاهای ایران و سایر شهرهایش شبیه باشند. به عنوان مثال اگر نویسنده ای اهل نیشابور است از معماری و اماکن خاص و افسانه های محلی نیشابور استفاده کند. اگر قرار باشد همه ی نویسنده ها مثلا شبیه به کارور و همینگوی بنویسند روح زبان و داستان از بین خواهد رفت. کارور در فضا و دوره ی خاصی زندگی می کرده که برای نشان دادن سردی روابط مدرن در آن دوره ی زمانی و در آن طبقه ی خاص اجتماعی در امریکای شمالی مجبور بوده این زبان ساده را خلق کند. یا همینگوی چون سفرهای زیادی رفته و در جنگ های مختلفی شرکت کرده و در ابتدا خبرنگار جنگی بوده، در استفاده از زبان ژورنالیستی مهارت داشته و برای روایت داستان هایش این زبان را مناسب می دانسته. این موضوع در مورد نویسنده های دیگر هم صادق است. هرکدام در هر دوره ی زبانی و سیاسی و اجتماعی نیازها و تعهدات خاصی را برای نوع و لحن روایت داستانی خودشان انتخاب کرده اند. نویسنده ی جوان باید در نظر داشته باشد که مطالعه ی آثار نویسندگان بزرگ نباید به قصد تقلید باشد. باید بخوانند تا بتوانند راه و روش کشف لحن و زبان و فرم روایت خودشان را کشف کنند.
شما برگزار کننده دوره های داستان نویسی هم هستید. آیا به تدریس داستان نویسی اعتقادی دارید؟
صد در صد. همانطور که برای سایر هنرها تدریس قوانین و چارچوب ها الزامی است، برای نوشتن داستان به صورت حرفه ای هم باید مطالعه و آموزش حرفه ای داشت. کسی که می خواهد داستان کوتاه بنویسد باید از عناصر داستانی و شیوه ها و فرم های روایت و بحران سازی و نقطه های عطف و اوج و فرود و گره گشایی اطلاع داشته باشد. باید بتواند یک داستان را به صورت حرفه ای بخواند و در موردش بحث کند تا بتواند یک داستان خوب و حرفه ای بنویسد. البته من عناصر داستان نویسی تدریس نمی کنم. آن کار اساتید حرفه ای است. من متدهای نوشتن خلاق را تدریس می کنم.
به نیشابور سفر کرده اید؟
نه متاسفانه! ولی شهرهایی که شاعری با خاکشان یکی شده، پاگیرم می کنند؛ مثل حافظ و شیراز.
توصیه تان به نویسندگان جوان نیشابور چیست؟
نوشتن را جدی بگیرند. به نویسندگی حرفه ای نگاه کنند. اگر کارگاه ها و اساتید خوب در شهرشان هست حتما نوشتن را با یادگیری تکنیک ها و عناصر داستان شروع کنند یا کتاب های آموزش داستان نویسی را مطالعه کنند و توصیه ی نویسندگان بزرگ را در مورد شیوه های نگارش تجربه کنند. زیاد بنویسند. منتظر الهام نباشند. هر داستان و شخصیت و حادثه ای ارزش نوشته شدن را دارد. تم ها و تضادهای موجود در دنیا همه تکراری و محدودند. نویسنده باید یاد بگیرد چطور با یک نگاه جدید و خلاق به آنها شکل بدهد. مثل تم تنهایی و خیانت که به بهترین و عمیق ترین شکل در ( عقاید یک دلقک ) هاینریش بل به تصویر کشیده شده. داستان، داستان عجیبی نیست. مرد تنهایی که همسرش ترکش کرده. داستان در یک محیط بسته ( آپارتمان مرد ) و در یک زمان محدود روایت می شود. ولی جذاب است، تعلیق دارد و ماندگار شده.
پیشاپیش سال نو را به شما تبریک میگم. پیشنهاد نوروزی شما برای کسانی که می خواهند این بهار را با کتاب آغاز کنند، خواندن چه آثاری است؟
سپاسگزارم. برای شما هم همینطور. برای دوستانی که تازه می خواهند خواندن را آغاز کنند، داستان کوتاه های چخوف را پیشنهاد می کنم. صد سال تنهایی، قلعه ی حیوانات، ناتوردشت، رمان های همینگوی و مجموعه های کارور هم خوشخوان و جذاب هستند. کسانی که حوصله و وسواس بیشتری دارند، آثار رب گری یه و رمان نو نویسان فرانسوی، خشم و هیاهوی فاکنر، مرشد و مارگاریتا، میرا، محاکمه و مسخ کافکا، بیگانه ی کامو و…
از کارهای ایرانی هم توصیه ام شروع کردن از بزرگان است: صادق هدایت، هوشنگ گلشیری، غلامحسین ساعدی، احمد محمود، صادق چوبک، ابراهیم گلستان، بیژن نجدی، بهمن فرسی، هرمز شهدادی، شمیم بهار، رضا قاسمی و…
چاپ شده در هفته نامه فرسیمرغ / شماره ۷۸