بایگانی برچسب‌ها : آفتاب صبح نیشابور

تغییر چهره ادبیات داستانی نیشابور / مروری بر یک دهه فعالیت انجمن داستان سیمرغ نیشابور

تغییر چهره ادبیات داستانی نیشابور / مروری بر یک دهه فعالیت انجمن داستان سیمرغ نیشابور

گفتگوی آفتاب صبح نیشابور با مصطفی بیان داستان‌نویس و دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور.

 دستاوردها و برنامه‌ها 

ارتباط با سرمایه‌گذران فرهنگی

 چشم‌انداز آینده

 اعتماد و مشارکت اجتماعی

 در آخرین شماره‌ی نشریه آفتاب صبح نیشابور  در سال ۱۴٠۳ / ۲۸ اسفند ۱۴٠۳ بخوانید.

دانلود کنید:

تاثیر منطق الطیر عطار در داستان هفت گیسوی خونین بهرام صادقی

مقاله: تاثیر منطق الطیر عطار در داستان هفت گیسوی خونین بهرام صادقی

نوشته: مصطفی بیان / چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور، دوشنبه ۱۵ بهمن ۱۴۰۳ ، شماره ۱۳۴

شیفتگیِ افسر انگلیسی به خیام و سعدی

شیفتگیِ افسر انگلیسی به خیام و سعدی

معرفی سفرنامه­ ی کاپیتان جان کامپتون پاین

سه ماه پیاده روی پاین در ایران در سال ۱۲۶۳ شمسی

مصطفی بیان / داستان­ نویس

چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور / شماره ۱۳۳

جان کامپتون پاین، افسر انگلیسی و مولف کتاب حاضر، در پایانِ ماموریتش در هند قبل از بازگشت به وطن تصمیم گرفت به ایران سفر کند. سفر او به ایران در سال ۱۸۸۴ میلادی / ۱۲۶۳ خورشیدی مقارن با اواخر سلطنت ناصرالدین شاه قاجار بود. پاین می­ خواست از جنوب تا شمال ایران را در مدت سه ماه طی کند. سه ماه پیاده­ روی در ایران با هزینه­ ی شخصی. علاقه و اشتیاقِ این افسر انگلیسی این بود که پاین در زمانِ خدمتش در ارتش هند زبان هندی و تا حدودی زبان فارسی را فراگرفت. آموختنِ زبانِ فارسی باعث شد تا این افسر انگلیسی قبل از ورود به وطنِ خود سری به آرامگاه سعدی و خیام بزند. زیرا گلستان سعدی و رباعیات خیام را خوانده بود و به گمانِ خواننده­ ی این کتاب، این آشنایی برای پاین آن­قدر الهام­ بخش بوده که بخواهد آسمانِ صاف و بدون ابر سرزمین ایران را در سال ۱۸۸۴ تجربه کند.

جان کامپتون پاین، متولد سال ۱۸۵۷ است. در جنگ دوم افغان (۱۸۸۰ – ۱۸۷۸) که نبردی میان نیروهای انگلیس و افغان بود و دو سال به طول انجامید، جان پاین افسر انتقال نیروی ارتش بود. در سال ۱۸۸۱ به درجه­ی ستوانی ارتقاء یافت.

پاین در ابتدای دفتر خاطراتش می ­نویسد: …. دانلود کنید

اصلی ­ترین دلیلِ عدمِ تمایل نویسندگان به ورود به ادبیات جنگ، به نارضایتی از وضع موجود جامعه برمی­ گردد.

اصلی­ترین دلیلِ عدمِ تمایل نویسندگان به ورود به ادبیات جنگ، به نارضایتی از وضع موجود جامعه برمی­ گردد.

به بهانۀ حضور محبوبه حاجیان ­نژاد در نیشابور

مصطفی بیان / چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور / چهارشنبه ۲۶ دی ۱۴۰۳

همزمان با هفتۀ کتاب و کتابخوانی به دعوتِ انجمن داستان سیمرغ، محبوبه حاجیان­نژاد به نیشابور آمد.

محبوبه حاجیان ­نژاد متولد سال ۱۳۶۳ و ساکن سمنان است. از وی یک مجموعه ­داستان با عنوان «ح دو چشم» و چهار رمان با عنوان­ های: «یاماها»، «بوماران»، «آسودگی» و «میحانه، میحانه» منتشر شده است.

مجموعه ­داستان «ح دو چشم» در سال ۱۴۰۰ نامزد جایزۀ ادبی جلال­ آل­ احمد شد؛ و همچنین رمان «بوماران» نیز در سال ۱۴۰۲ شایسته­ تقدیر جایزۀ ادبی قلم زرین و نامزد بهترین رمان دفاع مقدس معرفی شد. وی در سال ۱۳۹۷ مفتخر به دریافت نشان جایزۀ ادبی امیرحسین فردی از حوزۀ هنری تهران شدند.

حاجیان­ نژاد برای اولین بار به نیشابور سفر کرده است. صبح یکشنبه ۲۷ آبان ۱۴۰۳ به همراه محبوبه حاجیان­ نژاد و استاد حجت حسن ناظر، نویسنده و پژوهشگر فرهنگ و هنر از امکانِ تاریخی و فرهنگی نیشابور بازدید کردیم.

آنچه می‌خوانید گفت‌وگویی است با این نویسنده جوان و موفق سمنانی دربارۀ جهان داستانی ­اش.

چه چیزی باعث شده است که علاقه­ مند به نوشتنِ در حوزۀ ادبیات جنگ و دفاع مقدس باشید؛ چه عاملی شما را به این نوع ژانر ادبی می ­کشاند؟

جنگ همیشه از موضوعات مورد علاقه ­ی من برای نوشتن بوده. دلیلش شاید به تآثیرات عمیق و دنباله ­داری برمی­ گردد که جنگ در تمام ابعاد زندگی انسان­ ها در یک کشور به جا می­ گذارد. تأثیراتی که حتی گاهی تا نسل­ های بعد ادامه پیدا می­کند و زیست انسان­ های دوره­ای را که به ظاهر جنگ را درک نکرده­ اند نیز تحت تأثیر خود قرار می­ دهد. از سوی دیگر به نظرم همیشه جنگ موضوع جذابی برای نوشتن است. چون در جنگ موقعیت ­ها و شرایطی پیش می ­آید که در زندگی عادی کمتر با آن روبرو می ­شویم. موقعیت­ هایی که به شدت بر روح و روان، شخصیت، زیست و نگاه انسان­ ها اثر می­ گذارند. در جنگ بسیاری از مفاهیم ابعاد تازه و متفاوتی پیدا می­ کنند و گاهی به ماهیتی کاملاً متضاد با آنچه پیش از آن بوده ­اند، تبدیل می­ شوند و این درست همان چیزی است که نویسنده برای خلق جهان داستانی خود به آن نیاز دارد. چیزی که اگر نویسنده با چیره­ دستی از آن بهره بگیرد می ­تواند در عین اینکه داستانی با موقعیت­ های جذاب جنگ خلق می ­کند، دیدگاه­ هایی را مطرح کرده و به مفاهیمی دست پیدا کند که نه تنها محدود به موقعیت­ های جنگی نیستند بلکه در هیچ حصاری از زمان، موقعیت، مکان و شرایط نیز نمی­­­ گنجند و انسان هر عصر و هر زمان را با خود همراه می­ کنند.

چرا نویسندگان جوان و همچنین حرفه­ ای­ کمتر وارد ادبیات جنگ می­ شوند؟

به نظرم یکی از اصلی ­ترین دلایلی که برخی از نویسندگان تمایلی به ورود در حوزه­ ی جنگ و دفاع مقدس ندارند، به نارضایتی از وضع موجود جامعه برمی ­گردد. وضعی که حاصل از شرایط اجتماعی، سیاسی و اقتصادی مملکت است. در ذهن عموم مردم و برخی از نویسندگان جوان و حتی نویسندگان باتجربه، نوشتن از جنگ و به طور خاص نوشتن از هشت سال جنگ تحمیلی ایران و عراق به معنای تآیید و حتی حمایت و رضایت از وضع موجود است. تا آنجا که گاهی نویسندگان این حوزه متهم به القابی مثل «نویسنده­ی حکومتی» و عناوینی از این قبیل می ­شوند. دلیل دیگر شاید وابسته به اقبال عمومی مردم باشد که در گذر از یک نسل به نسل دیگر تمایل به این نوع ادبیات کمتر می ­شود و به تبع آن برخی نویسندگان ترجیح می ­دهند با احتیاط بیشتری به این حوزه ورود کرده و بیشتر به دنبال سلیقه و علاقه­ ی عموم مردم و نسل جدید بروند تا مخاطب را بیشتر به اثر خود جذب کنند. دلیل دیگر دشواری­ های نوشتن در این حوزه است. نویسنده­ ی حوزه­ ی جنگ اگر بخواهد اثری درخور و شایسته خلق کند، برای درک موقعیت خاص و شگفت جنگ نیاز به تحقیق، پژوهش، مطالعه و گاهی تجربه­­ ی زیست ه­ای دارد که اثرش را برای مخاطب باورپذیر و ملموس کند.

فکر نویسنده شدن نخستین بار کی به ذهنتان خطور کرد؟

کتاب خواندن و ساعت­ ها غرق شدن در دنیای قصه­­ ها از تفریحات مورد علاقه ­ی من در کودکی بود. قصه­ ها ساعت­ ها ذهن مرا با خود درگیر می ­کردند. طوری که گاهی زمان و مکان فراموشم می­شد.  وقتی ده ساله بودم برای اولین بار بعد از خواندن یک کتاب قصه، احساس کردم میل عجیبی برای نوشتن یک داستان در من به وجود آمده. به گوشه­ ی خلوتی خزیدم و داستانی نوشتم. این اتفاق برای من بسیار جذاب و لذت بخش بود.  از همانجا دغدغه و رویای نوشتن مرا به دنبال خود کشاند و در هر دوره از زندگی به شکل و شمایلی در آمد و مرا به سمت و سویی کشاند تااینکه با نوشتن چند داستان و رمان مسیرم را هموار و روشن کرد.

ریشۀ یک ایده چگونه از داستان­ هایت در­می ­آید؟

من ایده­ های داستانی را به وقت نوشتن داستان پیدا نمی­کنم. بلکه آن­ها از قبل در ذهن من هستند. گاهی ذهنم از سال­ ها قبل با آن­ها درگیر بوده­ و بی­ آنکه قصد نوشتن داستانی درباره­ی آن­ها را داشته باشم، به آن­ها فکر کرده و با آن­ها زندگی کرده ­ام. ایده ­ها بیشتر در حین زندگی روزمره­ی شخصی و کاری، معاشرت با آدم­ها، سفر، مطالعه، در فراز و فرود زندگی شخصی، گشت و گذار در مکان­ ها و فضاهای مختلف به ذهنم خطور پیدا می ­کنند. به وقت نوشتن داستان ایده­ ی را که مناسب باشد انتخاب کرده و پر و بال می­ دهم و اینطور داستانم شکل می ­گیرد.

آیا برای نوشتنِ داستان صرفا حضور در کلاس­ های داستان­ نویسی کافی است؟

صرف حضور در کلاس ­های داستان قطعاً نمی ­تواند شرط تعیین کننده در نویسنده شدن یک فرد باشد. گرچه نمی­ توان تأثر و ارزش آن را انکار کرد. من سال­ ها قبل از حضور در کارگاه­ های نویسندگی داستان می­ نوشتم و داستان ­های من در جشنواره ­های زیادی حائز رتبه می­ شد. البته این موضوع به این دلیل بود که من علاقه­ زیادی به خواندن داستان داشتم و همین باعث شده بود به صورت ناخودآگاه برخی از اصول و تکنیک­ های نوشتن را رعایت کنم. با این وجود وقتی شرایط حضور در کلاس برای من فراهم شد، سطح داستان­ هایم تا حد زیادی ارتقا پیدا کرد و به جرآت می­ توانم بگویم شش ماه حضور منقطع و دوره­ای من در کارگاه­ های داستان برابری می­ کرد با چندین سال پی­ درپی نوشتن در خلوت و بر اساس تجربه­ خودم. از این رو همیشه معتقدم گرچه حضور در این کلاس­ ها، از کسی نویسنده نمی­ سازد اما اگر شرایط دیگر نویسنده شدن از قبیل استعداد، علاقه، پشتکار، استمرار و… مهیا باشد، می­توان گفت مسیر را تا حد زیادی روشن و هموار خواهد کرد.

آخرین کتابی که خواندید؟

آخرین کتابی که خوانده­ام رمان «نبودن» است از مهدی زارع. نویسنده­ای که در تمام این سال­ هایی که در مسیر نوشتن بوده­ ام، اولین و اثرگذارترین راهنما و استاد من در نوشتن داستان و رمان بوده است.

آیا برای فرزندانتان کتاب می ­خوانید؟

قطعاً برای فرزندانم کتاب می­ خوانم. همانطور که از کودکی­ شان این کار را کرده­ ام. و معتقدم خواندن کتاب در حالت کلی و داستان و قصه به طور خاص یکی از مؤثرترین راه­ ها برای پرورش ذهن و خلاقیت بچه­ه است و مهم­تر از این­ها راه درست زندگی را به آن­ها خواهد آموخت.

آیا اثر جدیدی هم در دست چاپ دارید؟

در حال حاضر در حال نوشتن رمانی هستم که به اتفاقات اجتماعی و تاریخی دوره­ای مهم در شهر سمنان می­ پردازد.

و سخن آخر؟

سخن آخر اینکه از شما ممنون و سپاسگزارم و امیدوارم نسل­ های بعدی با کتاب و دنیای قصه و داستان انس و الفت بیشتری از مردم زمانه ­ی ما داشته باشند.

روایت مسخ شدگی زندگی

روایت مسخ شدگی زندگی

نگاهی به جدیدترین اثر داستانیِ مرتضی فخری

مصطفی بیان / داستان ­نویس

چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور / شماره ۱۲۹ / ۲۹ مهر ۱۴۰۳

مرتضی فخری متولد سال ۱۳۵۱ در نیشابور است. یکی از مهم‌ترین نویسندگان فرم‌گرا است. مردی که هر سال یک یا دو کتابی تازه روی پیشخوان کتابفروشی‌ها می‌گذارد. پاییز سال گذشته کتابی تازه از او دیدم: «پوستین تلخ».

راوی یکی از داستان‌هایش می‌پرسد: «چرا خدا باید پوستین آدم بر تو بیندازد و بر من پوستین گرگ؟… .» شاید برای همین است که راویِ داستان در زمان و مکان گم شده. همه چیز درباره او با این کلمه آغاز می‌شود: «چرا…؟» زیرا «آدم شدن به همین سادگی نیست…..» (بخش از داستانِ پوستین تلخ».

مرتضی فخری، ذهنی پرسشگر دارد؛ زیرا او جویای «حقیقت» و «درستی» است. زیرا پرسش مبدأ جهش فکری اوست. پرسش نقشی کلیدی در آفرینش داستان­های او دارد و پرسشگری، نقدکردن و برای یک سوال پاسخ‌خواستن از ویژگی­های داستان­های مرتضی فخری است.

«بگو آيا كسانى كه مى‏ دانند و كسانى كه نمى‏ دانند يكسانند تنها خردمندانند كه پندپذيرند.» (زمر، آیه ۹). 

بارها شنيده‌ايم كه زندگي اينجا جدا از سياست نيست. اين جداناپذير بودن زندگي و سياست، خاص ايران نيست و در سراسر دنيا، زندگي اجتماعي انسان با سياست در هم پيچيده است. داستان‌نويسان در خلق جهانِ داستاني و شخصيت‌هاي خود، نمي‌توانند وضعيت اجتماعي، سياسي و اقتصادي زمانه داستان‌شان را ناديده بگيرند. به قول احمد محمود «سياست به ما تحميل شده است. شما چه كسي را مي‌توانيد پيدا كنيد كه به سياست كار نداشته باشد يا در زمينه سياست صحبت نكند… من نويسنده هستم. نويسنده شخصيت‌پرداز است. من اگر بخواهم وجه روشني را از يك شخصيت حذف بكنم، آن‌ وقت به خواننده‌ام راست نگفته‌ام. شخصيت من آن ‌وقت كامل نيست. همه آدم‌ها امروز سياسي هستند… وجه غالب داستان‌هاي من سياسي نيست. آدم‌ها به ناچار سياسي شده‌اند.» (برگزيده از گفت‌وگو با احمد محمود در كتاب هفته، ۲ تيرماه ۱۳۸۰)

ذهن پرسشگر وضع موجود را به چالش می‌کشد تا بهتر بفهمد و بهتر تغییر دهد. ذهن پرسشگر در انسان خصلت رهایی‌بخشی ایجاد می‌کند: به گفته اندیشمندان علوم انسانی رهایی از «همینی که هست»، رهایی از جبرگرایی‌ و رهایی از تعلقاتی که نمی‌پسندد.

«کارد را به گلویش نزدیک و نزدیک­تر برد. تیزنای کارد بر آن پوست طلایی، بوسه­ای تند نهاد. گاو با آن پاهای عجیب و غریبش، گامی به عقب برداشت و بر پِهِن­ها، رد سُم­هایی عجیب غریب­تر را حک کرد. سُم­هایی که پنج شاخه بودند. سم بودند؛ ولی به پنجه­های انسان می­مانستند. حالا کافی بود، تیزنای کارد، بر پوست بگذرد و رگ را پاره کند و خون بیرون بجهد.» (بخشی از داستان یابوی سنگ تراش).

داستان­های فخری تاكنون همگي با الهام از يك دوره­ تاريخي خاص نوشته نشده‌­اند؛ او نویسنده­ی همه­ی فصول است. فخری برای همه­ی زمان­ها می­نویسد. او می­پرسد و نقد می­کند. زیرا او نویسنده­ی پرسشگر و منتقد است.

فخری رازهاي بسياري را درون خود نگه مي‌­دارد و گذشته و حال و آينده را به هم پيوند مي‌دهد. چهار داستانِ این مجموعه از لايه­های­ درهم‌­تنيده تشكيل مي‌شود: زندگی، عشق، مهربانی، آداب و رسوم، سیاست و مذهب. داستانِ «پوستین تلخ» در بسياري از جاها به رئاليسم جادويي نزديك مي‌شود و تصاويري خيال­‌گونه ارائه مي‌دهد. انتخاب اين سبك از سوي نويسنده مي‌تواند به سبب تغيير سليقه بازار كتاب به سمت آثار تخيلي باشد. ولي به نظرم در نهايت اين مفهوم را به خواننده القا مي‌كند كه وقتي مصائب آنقدر بزرگ شود كه نتواني واقع­‌گرايانه با آن مواجه شوي دست به دامن خيال مي­‌شوي و از وقايع اطرافت قصه­ خودت را مي­ سازي. زبان روايت كم‌­و­بيش بسته به موقعيت تغيير مي‌كند. گاه خشك و گاه شاعرانه مي‌شود. روايت گاهي بسيار شتاب مي‌گيرد طوري كه انگار از روي وقايعي بپرد، ولي گاهي آنقدر كُند مي‌شود كه مي‌تواند براي خواننده ملال‌­آور شود؛ مانند داستانِ «عمارت مرگ».

در چهار داستانِ این مجموعه ما با توصيف‌هاي سينمايي­‌گونه بسياري مواجه هستيم. اين از ويژگي‌­هاي داستان­های مرتضی فخری است. انگار داریم تئاتر می­بینیم. همه­ی آدم­های داستان­های مرتضی فخری مقابلِ چشمانِ خواننده ظاهر می­شوند. می­خندند، گریه می­کنند، فریاد می­زنند، سکوت می­کنند، زنده می­شوند، می­میرند و حتی می­پرسند…. سوال می­کنند.

مجموعه­ی «پوستین تلخ» شاملِ چهار داستانِ بلند با عنوان­های: پوستین تلخ، یابوی سنگ تراش، عمارت مرگ و آقای روشن، آقای تاریک است؛ که در ۲۰۴ صفحه توسط انتشارات افراز منتشر شده­اند.

چراغی که نمی ­خواهد خاموش بماند.

چراغی که نمی ­خواهد خاموش بماند.

به مناسبت ۱۰ سالگیِ انجمن داستان سیمرغ نیشابور

مصطفی بیان؛ موسس انجمن داستان سیمرغ نیشابور / چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور، چهارشنبه ۳۱ مرداد ۱۴۰۳ ، شماره ۱۲۶

دانلود کنید

گزارش تصویری از نشست رونمایی از دومین شماره‌ی ویژه‌نامه‌ی ادبیات داستانی سیمرغ نامه

گزارش تصویری از نشست رونمایی از دومین شماره‌ی ویژه‌نامه‌ی ادبیات داستانی سیمرغ نامه / شنبه ۲٠ مرداد ۱۴٠۳ / خانه داستان سیمرغ.

سیمرغ نامه ۲

 …….

…….

عکس: فاطمه همت آبادی

سیمرغ نامه ۲ منتشر شد.

 

همزمان با آغاز دهمین سالِ تاسیسِ انجمن داستان سیمرغ نیشابور؛ دومین شماره‌ی ضمیمه‌ی ادبیات داستانی سیمرغ نامه منتشر شد.

 در این شماره می‌خوانیم:

 بهترین آموزش خواندن است / گفتگو با جعفر توزنده جانی نویسنده‌ی کودک و نوجوان.

 به همراه داستان‌هایی از:

مریم تاجور
علی ملایجردی
زهره محقق
سمیه کاتبی

 سردبیر: حسن خواجوئی

 دبیر داستان: مصطفی بیان

 کارشناس داستان: مجید نصرآبادی و محمد اسعدی

 ویراستار: فاطمه همت‌آبادی

 عکس: سارا کمالیان

دانلود رایگان:

ما بازنخواهیم گشت بدانگونه که از آنجا رفتیم

مصطفی بیان / داستان ­نویس

چاپ شده در نشریه «آفتاب صبح نیشابور» / شماره ۱۲۵ / ۳۱ تیر ۱۴۰۳

سوزان ابوالهوی، نویسنده­ ی فلسطینیِ ساکنِ آمریکا، فعال حقوق بشر و بنیان­ گذار سازمان غیردولتی به نامِ «زمین بازی برای فلسطین» است. وی ۵۴ سال سن دارد و م / تولد ۳ ژوئن ۱۹۷۰ در اردن است.

اولین رمان او «صبحگاه در جنین» (با ترجمه­ ی فارسی با عنوانِ زخم داوود) به ۳۲ زبان ترجمه شده، بیش از یک میلیون از آن فروخته شده و همچنین مورد تحسین منتقدان قرار گرفته است.

پدر و مادر سوزان در بیت­ المقدس به دنیا آمده­ اند و از پناهندگانِ جنگ ۱۹۶۷ بودند. پدر و مادرش به اجبار به کویت نقل مکان کردند؛ سپس در ۱۹۷۰ به اردن رفتند؛ جایی که سوزان متولد شد. پدر و مادرش اندکی پس از تولد سوزان از هم جدا شدند و سوزان در دورانِ کودکی بین آمریکا، کویت، اردن و فلسطین در حرکت بود. همچنین سوزان بین ۱۰ تا ۱۳ سالگی در یتیم­ خانه ­ی اورشلیم (بیت المقدس) زندگی کرد.

سوزان در ۱۳ سالگی به نزد عمویش در امریکا برگشت. در علوم زیست­ شناسی تحصیل کرد و به عنوان محقق در یک شرکت داروسازی مشغول به کار شد.

سوزان ابوالهوی در کنار نوشتن به عنوان یک فلسطینی ساکن آمریکا، در یک سازمان غیردولتی فعالیت و همچنین در کمپ پناهندگان سازمان ملل در لبنان از کودکان فلسطینی حمایت می­ کند. او موسسه­ ی غیردولتی «زمین بازی برای فلسطین» را در اوایل سال ۲۰۲۰ تاسیس کرد.

سوزان ابوالهوی در سال ۲۰۲۱ جایزه­ ی «بهترین نویسنده ­ی عرب آمریکایی» را دریافت کرد. رمانِ «صبحگاه در جنین» اولین بار در سال ۲۰۱۰ منتشر شد. در سال ۱۳۹۱ نشر روزگار این رمان را با عنوانِ «صبح فلسطین» با ترجمه­ ی مرضیه خسروی منتشر کرد. همچنین نشر آرما در سال ۱۳۹۵ این رمان را با عنوانِ دیگری، «زخم داوود» با ترجمه­ ی فاطمه هاشم ­نژاد به چاپ رساند که امسال چاپ پنجم آن وارد بازار کتاب شده است.

این رمان در همان ابتدا مورد تحسین منتقدان و روزنامه­ نگاران ادبی قرار گرفت؛ مثلا رابین یاسین در ساندی تایمز نوشت: «واقعیت تاریخی و ترکیب داستانی و مستند او یکی از نقاط قوت کتاب است و بازتاب دهنده­ ی نثر معاصر عربی است.»

این رمان از سوی جامعه ­ی تندروی یهودی و مدافعان صهیونیسم ساکن آمریکا مورد اعتراض شدید قرار گرفت.

رمانِ «زخم داوود» یک رمانِ سیاسی و تاریخی است که حوادث تاریخی و سیاسی فلسطین و فلسطینان را بین سال­ های ۱۹۴۱ تا ۲۰۰۳ روایت می­ کند. زخم داوود یک داستان واقع­گراست. یک اثر داستانی واقعی که چهره­ ی واقعی صهیونیسم را به خواننده نشان خواهد داد. موضوع و درونمایه ­ی داستان، اهمیت خانه، سرزمین، سنت و فرهنگ فلسطین است. شخصیت اصلی داستان، دختری جوان به نام اَمل است که دو برادرش، یوسف و داوود در جنگ ۱۹۶۷ در دو جبهه ­ی مخالف هم قرار می­ گیرند.

«زخم داوود»، داستان چهار نسل یک خانواده ­ی فلسطینی را روایت می ­کند. در سال ۱۹۴۸ بعد از تاسیس کشور اسرائیل، خانواده­ ی فلسطینی اَمل مانند همه ­ی فلسطینی­ ها مجبور شدند از خانه ­هایشان فرار کنند. در آن هرج و مرج، برادر کوچک اَمل به نام اسماعیل ناپدید می ­شود. اسماعیل توسط یک سرباز اسرائیلی دزدیده می­ شود. سرباز اسرائیلی به همراه همسرش که از هولوکاست جانِ سالم به در برده، اسماعیل را به عنوان فرزند خود می ­پذیرند، نام داوود را برای او برمی­ گزینند و اسماعیل (داوود) در یک خانواده­ ی یهودی بزرگ می­ شود. اما از سر تقدیر در جنگ سال ۱۹۶۷ داوود در جبهه­ ی نبرد با فلسطینان با برادر بزرگش، یوسف روبرو می ­شود….

داستان، بیشتر از زبانِ خواهر داوود (اسماعیل) و یوسف، اَمل روایت می ­شود.

«مرحومه»، نماد یک زنِ ایرانیِ پارسا و خردمند.

«مرحومه»، نماد یک زنِ ایرانیِ پارسا و خردمند.

با نگاهی به حکایتِ زنِ پارسا در الهی­نامۀ عطار نیشابور

متن کامل مقاله را دانلود کنید: