📰 این چشم ها مال من نیست!
✍ مصطفی بیان، داستان نویس.
📰 روزنامه اطلاعات / سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ / ضمیمه ادب و هنر 👇
📰 این چشم ها مال من نیست!
✍ مصطفی بیان، داستان نویس.
📰 روزنامه اطلاعات / سه شنبه ۲۲ شهریور ۱۴۰۱ / ضمیمه ادب و هنر 👇
مقاله «نگاهی به جهان داستانی میخائیل بولگاکوف» _ روزنامه اطلاعات / صفحه وادی ادبیات (صفحه ۶) _ شماره ۲۸۱۲۱ _ پنجشنبه ۱۹ خرداد ۱۴۰۱
مصطفی بیان
میخائیل بولگاکُف (با نام کامل میخائیل آفاناسییوچ بولگاکُف) از مشهورترین و پُر خواننده ترین نویسندگانِ قرن بیستم روسیه است. آثار او نه فقط در ادبیات روسیه، بلکه در ادبیات جهان نیز جایگاه والایی دارند و به بسیاری از زبان های دنیا برگردانده شده اند؛ و پژوهشگران روس و غیر روس آنها را مورد تحلیل و بررسی قرار داده اند.
داستان ها و نمایشنامه های بولگاکف در بسیاری از کشورهای دنیا روی صحنه تئاتر رفته و یا بر پردۀ سینما به نمایش در آمده اند.
بولگاکف در طول عمر ۴۸ سال زندگی اش، ۳ رمان، ۷ داستان بلند، ۵ مجموعه داستان و بیش از ۱۰ نمایشنامه منتشر کرده است؛ که از مهمترین آنها می توان به «مرشد و مارگاریتا»، «گارد سفید» و «قلب سگی» اشاره کرد؛ هر چند اکثر آثار مهم او در زمان حیات مجوز انتشار قرار نگرفت و چند دهۀ پس از مرگش امکان انتشار یافتند.
میخائیل بولگاکف، متولد سال ۱۸۹۱، در کییف (پایتخت کنونی کشور اوکراین) است. کییف مرکز فرهنگی، هنری، سیاسی، اقتصادی و علمی اوکراین و روسیه بوده و بزرگان و دانشمندانی زیادی در این شهر زاده شدهاند. این شهر در کنار اهمیت سیاسی و اقتصادی جزو مراکز مذهبی اروپای شرقی و مسیحیت ارتدوکس میباشد و از قرون گذشته مرکز سلسلههای پادشاه روس تبار بوده و هنوز هم به عنوان مادر شهرهای روسیه نامیده میشود.
میخائیل بولگاکُف مانند نویسندۀ هم وطنش آنتوان چخوف، وارد دانشگاه پزشکی و یک سال قبل از انقلاب ۱۹۱۷ روسیه فارغ التحصیل شد. او را بعد از فارغ التحصیلی در سال ۱۹۱۶ برای دورۀ کارآموزی به عنوان پزشک به روستای نیکولسکویه در ایالت اسمولنسک فرستادند؛ که خاطرات و تجربیات این دوره، بعدها دستمایه مجموعه داستانی با عنوان «یادداشت های یک پزشک جوان» شد که چندان مورد استقبال قرار نگرفت.
زمانی که میخائیل بولگاکف متولد شد؛ ناصرالدین شاه قاجار در ایران حکومت می کرد. و زمانی که از دنیا رفت، رضا پهلوی، آخرین سال سلطنتش را در ایران می گذراند؛ زیرا یک سال بعد در شهریور ۱۳۲۰ ایران مورد تهاجم همه جانبهٔ ارتش سرخ شوروی از شمال و ارتش بریتانیا از جنوب قرار گرفت و در نهایت ۲۵ شهریور همان سال، محمدرضا پهلوی بر تخت سلطنت نشست.
انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و در ادامۀ آن انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ روسیه و در نهایت شکست ارتش سفید (دولت تزار روسیه) میخائیل بولگاکف را به فکر ترک کشور انداخت. اما بیماری سخت او در این روزها سرنوشتش را به کلی عوض کرد. بیماری، فرصتی کافی برای اندیشیدن و تصمیمگیری در اختیارش گذاشت. پس از بهبودی، حرفهٔ پزشکی را کنار گذاشت و به نوشتن و خبرنگاری روی آورد. بولگاکف برای حفظ امنیت خود با نام مستعار گزارش یا داستان در روزنامه ها منتشر می کرد. اولین داستان کوتاهش را در همین زمان با عنوان «دورنماهای آتی» نوشت که ۴۰ سال بعد از مرگش پیدا و منتشر شد. او در این داستان، حال و هوای آکنده از مصیبت، نابودی، ویرانگری، عقب ماندگی اجتماعی، سیاسی و اقتصادی روسیه و جنگ برادرکشی را در روزهای آغازین انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ به تصویر می کشد.
بولگاکف در همان سال های آغاز انقلاب روسیه تصمیم می گیرد به مسکو مهاجرت کند. او آغاز فعالیتهای جدید نویسندگی اش را این گونه توصیف میکند:
«شبی از شب های سال ۱۹۱۹ در سکوت پاییزی، زیر نور شمع کوچک داخل یک بطری که قبلاً در آن نفت سفید ریخته بودند، اولین داستان کوتاهم را نوشتم و در شهری که قطار، مرا با خود به آنجا میکشاند، آن را برای چاپ به دفتر روزنامه بردم. یکسال بعد، از فعالیتهای پزشکی دست کشیدم و به طور جدی به نوشتن پرداختم.»
سال ۱۹۲۵ بخش اول رمان «گارد سفید» را در نشریه مسکو منتشر کرد. وقتی بخش دوم این رمان در نشریه منتشر شد؛ نشریه توقیف و سردبیر بازداشت شد. بولگاکف، چند ماه بعد این رمان را تبدیل به نمایشنامه کرد و روی صحنه بُرد. اجرای این نمایش در تئاتر هنری مسکو با استقبال روبرو شد. حتی استالین به دیدنِ این تئاتر رفت و برخلاف تصور از این نمایش، خوشش آمد!
بعد از اجرای این نمایش، نامِ بولگاکف سر زبان ها افتاد. شهرت برای بولگاکف در نظام سیاسی استالین بسیار خطرناک بود. با این وجود از شوق نوشتن در بولگاکف کاسته نشد. او با اشتیاق فراوان می نوشت با این وجود بسیاری از داستان ها و نمایشنامه های او اجازه اجرا و انتشار نیافت. حساسیت از سوی ماموران مخفی استالین بر روی بولگاکف بیشتر شده بود. او مثل سابق نبود. نگاه ها همه به سوی او بود. در نهایت بولگاکف تصمیم گرفت نامه ای به استالین بنویسد و از او درخواست کند تا به او اجازه دهند از شوروی خارج شود و یا اینکه اجازۀ نوشتن و کار و فعالیت در تئاتر و مطبوعات را به او بدهند. استالین اجازه خروج از شوروی کمونیستی را به او نداد و شغلی درجه دو در تئاتر هنری مسکو به او داد. او نه اجازه داشت بنویسد، کارگردانی کند، بازی کند و حتی بازیگر انتخاب کند!
سختگیری های نظام دیکتاتوری استالین، صدای بولگاکوف را خاموش نکرد بلکه او همچنان به نوشتن جسورانه و امیدوارانه ادامه داد. نویسنده ای که می دانست آثارش هیچ وقت منتشر نمی شود. او عشق به نوشتن داشت. داستان هایش را می سوزاند و یا در جایی پنهان می کرد. هیچ چیز مانع نوشتنِ بولگاکف نمی شد. این حس شجاعانه، جسورانه و امیدوارانه بولگاکف در نظام دیکتاتوری و وحشتناک استالین قابل تقدیر و ستایش است؛ زیرا نویسنده ای با نوشتنِ رمان و داستان توانسته بود ایدئولوژی زمانِ خودش و رژیم ستمگر و دیکتاتور استالین را نقد کند و دست به افشاگری بزند. شغل نویسندگی همیشه در حکومت های دیکتاتوری پُر ریسک بوده؛ به خصوص وقتی نویسنده بخواهد ماهیت ایدئولوژی و نحوۀ حکومت داری حاکمانِ زمان خود را نقد کنند. میخائیل بولگاکوف نیز یکی از نویسندگانی است که این خطر را پذیرفته بود.
بعد از پاسخ استالین، رمانِ «قلب سگی» را به اتمام رساند. این داستانِ بلند، روزگار دیکتاتوری استالین و حکومت اتحاد جماهیر شوروی را بهطور تمثیلی و نمادین به تصویر میکشد. این کتاب در سال ۱۹۲۵ تکمیل شد و 62 سال بعد یعنی بعد از درگذشت نویسنده، در سال ۱۹۸۷ در کشورش چاپ شد!
روسیه در دوران میخائیل بولگاکوف
جنبش اعتراضی ضد امپراتوری روسیه در سال ۱۹۱۷ رخ داد و به سرنگونی حکومت تزارها و برپایی اتحاد جماهیر شوروی انجامید. مبانی انقلاب ۱۹۱۷ روسیه، «صلح، نان و زمین» بود.
«نیکلای دوم»، آخرین تزار روسیه از سلطنت خلع شد و یک دولت موقت به قدرت رسید. اکثر اعضای دولت موقت، از شاخه مِنشویک حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه بودند.
دومین مرحله، انقلاب اکتبر ۱۹۱۷ بود. انقلاب اکتبر، تحت نظارت حزب بِلشویک (شاخه ای رادیکال از حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه) و به رهبری لنین به پیش رفت و طی یک یورش نظامی همه جانبه به کاخ زمستانی سن پترزبورگ قدرت را از دولت موقت گرفت.
لنین، نظریهپرداز و رهبر انقلاب ۱۹۱۷ روسیه و بنیانگذار دولت اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود.
استالین، ملقب به مرد پولادین، سیاست مدار کمونیست و دومین رهبر اتحاد جماهیر شوروی بود. در بخش کوتاهی از کتاب «استالین» نوشتۀ ادوارد رادزینسکی و ترجمه آبتین گلکار آمده: «در این دوران تمام مردم شوروی یا دیوانه وار استالین را می پرستیدند یا تا حد مرگ از او متنفر بودند.»
کتاب «دست نوشته ها نمی سوزند» نوشتۀ جی. ای. ئی. کرتیس و ترجمه بیژن اشتری، شامل نامهها و یادداشتهای روزانۀ میخائیل بولگاکف است. این کتاب را می توان به نوعی زندگینامۀ خود نوشت بولگاکف دانست که ۲۰ تا ۳۰ سال زندگی خود را در قالب نامهها و یادداشتهای روزانه خودش و همسرش روایت میکند. نامههای بولگاکف و یادداشتهای روزانه «ییلنا سیرگییونا» دربردارنده خبرهایی از دستگیری و مرگ دوستان و آشنایان این زن و شوهر طی دوره وحشت بزرگ است. این اسناد ارائه کننده تصاویر تکاندهندهای از آن دوره است؛ دورهای که استالین از طریق کمیته مرکزی حزب کمونیست، شدیدترین نظارتها را بر روی هر نویسندهای اعمال میکرد. مجموعهای از جاسوسها، به دستور پلیس مخفی شوروی و حزب برای سالیان طولانی در قالب دوست به بولگاکف نزدیک شده بودند.
داستان بلند قلب سگی
بولگاکف، داستان بلند «قلب سگی» را در سال ۱۹۲۵ در سنِ ۳۱ سالگی و در دورانِ استالین به پایان رساند. کتابی که ۶۲ سال بعد در کشورش چاپ شد.
این کتاب با ترجمه آبتین گلکار، مهدی غبرائی، مهدی افشار قاصدک صبا و معصومه تاجمیری منتشر شده است.
داستان، مایه هایی از طنز سیاسی، انتقادی، ضد انقلابی (تمسخر انقلاب ۱۹۱۷ روسیه شوروی، بلشویسم، پرولتاریسم) دارد و علمی و تخیلی است.
شوروی، در آن زمان درگیر کارهای علمی غیرضروری از جمله خلق انسان از حیوان بود تا ارتشی بر علیه نظام غرب و امریکا تولید کند!
پروفسور فیلیپ فیلیپوویچ به سگ زخمی و گرسنه ای را که نزدیک خانه اش بود پناه می دهد. نیت واقعی پروفسور زمانی معلوم می شود که غده هیپوفیز و بیضه های یک مرد که به تازگی فوت کرده را به سگ پیوند میزند. نتیجه این آزمایش، موجودی است که روی دو پا ایستاده، روسی صحبت می کند، ناسزا می گوید، از ودکا متنفر است و حتی در مورد روسیه کمونیست نظریه سیاسی می دهد! او همچنین صاحب اسم و فامیل و حقوق و منافع انقلابی می شود (خلق یک انسان جدید).
«عقل بشر از درک اتفاقاتی که در مسکو در حال رخ دادن است، در میماند!» (صفحه ۱۰۴کتاب قلب سگی) بولگاکف از خواننده می پرسد: «چه چیزی یک انسان را تبدیل به طرفدار بی منطق می کند؟»
داستانِ بلند «قلب سگی» نماد و تمثیلی از مردم روسیه در زمان استالین است و نظام سوسیالیستی اتحاد جماهیر شوروی را به تصویر می کشد. سگ در داستان، مردم روسیه هستند که مغزشان را با اندیشه و تفکر پوچ و تک محور سوسیالیستی پیوند داده اند و در نهایت تبدیل به انسانی می شوند که اجازه انتخاب و اندیشیده ندارد و آنچه از او می خواهند را به زبان می آورد. مانند فحش و ناسزاهایی که مرد سگ نما نثار پروفسور و همکارانش می کرد. این ها همه تمثیلی بود از آنچه سگ در دوران گذشته از آدم های اطرافش شنیده بود و امروز این آموخته را تحویل خودشان می داد.
سوال:
«من اهل اندیشیدن و نظاره هستم. من دشمنِ فرضیه های بی بنیاد هستم… نتیجه می گیریم که ویرانی توی مستراح نیست، بلکه در کله هاست! (صفحه ۶۷ قلب سگی)
هر چند یک زمانی، اگر وقت آزاد داشته باشم، تحقیقاتی در مورد مغز انسان می کنم و ثابت می کنم که تمام این جار و جنجال سوسیالیستی چیزی نیست جز هذیان یک ذهن بیمار (صفحه ۶۵ قلب سگی)
نگاهی به پنجمین جایزه داستان سیمرغ
ده مرغی که به سیمرغ رسیدند!
مصطفی بیان دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور
روزنامه اطلاعات / پنجشنبه ۱۹ اسفند ۱۴۰۰ / شماره ۲۸۰۷۳
https://www.ettelaat.com/?p=612334
نیشابور یکی از تاریخیترین شهرهای شرق ایران به شمار میآید که هجده قرن پیش به دستور «شاپور یکم»، دومین شاهنشاه ساسانی بنا شد. همچنین این شهر با پنجاه سال سابقۀ پایتختنشینی، نخستین پایتخت مستقل ایران بعد از اسلام است که اهمیت بسزایی در تاریخ این کشور دارد.
نیشابور در ادوار مختلف تاریخ از مهمترین شهرهای علمی و فرهنگی و خاستگاه ادیبان و دانشمندان بوده و در ردیف ثروتمندترین و پُرجمعیتترین شهرهای ایران قرار داشته است. با همین پشتوانه و هدف،«جایزه داستان سیمرغ»پایهگذاری شد تا با ادبیات، نیشابور را معرفی کنیم. این جایزۀ ادبی از سال ۱۳۹۴ به ابتکار «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و با مشارکت بخش خصوصی پایهگذاری شد.
«پنجمین جایزه داستان سیمرغ» را در شرایطی برگزار کردیم که جهان درگیر ویروسی ناشناخته و منحوس به نام کووید۱۹ بود. تا امروز انسانهای زیادی به دلیل ابتلا به این بیماری، جان خود را از دست دادهاند و یا زندگیشان آسیب دیده است. بیش از یک سال است که بشر به شکلی متفاوت زندگی میکند. روابط اجتماعی محدود و انسان خود را در چهاردیواری شبکههای مجازی محبوس کرده است.
در چنین شرایطی که انسان نیاز به آرامش دارد؛ «نوشتن» و «خواندن» از ابزارهای رسیدن به آرامش محسوب میشود.
سیمرغِ پنجمین جایزه داستان کوتاه، از اواخر تابستان ۱۳۹۹ بالهایش را گشود و پروازش را در گسترۀ ملی و جهانی آغاز کرد. ۴۵۰ نویسنده از داخل و خارج کشور در این رویداد بزرگ ادبی شرکت کردند که بیشترین داستانها از استانهای تهران، خراسان رضوی، مازندران، خوزستان و کرمانشاه ارسال شده است. همچنین از کشورهای کانادا، اسکاتلند، سوئد، آلمان، ترکیه، مالزی و هند نیز آثاری به دبیرخانۀ این جایزه ادبی رسیده است.
به جرأت میتوان گفت که «پنجمین جایزه داستان سیمرغ» اولین رویداد ادبی و فرهنگی در شهرستان نیشابور است که در ابعاد جهانی روی میدهد و این مهم، فقط و فقط، به همت تعدادی از جوانان علاقهمند به ادبیات و با راهنمایی اساتید حوزۀ ادبیات داستانی و با مشارکت داوران بخش ملی و حمایت بخش خصوصی رخ داد.
امروز جایزه داستان سیمرغ به عنوان جایزهای مستقل و خصوصی که داستانهای چاپ نشده را داوری میکند با کسب تجربیات ارزشمند در پنج دوره با افتخار اعلام میدارد که به هدف خود یعنی کشف، معرفی و تولید آثار خلاق و برتر داستانی رسیده است.
گفتنی است که آیین اختتامیه این دوره از جایزه ادبی داستان سیمرغ به شکل مجازی در ۱۹ دیماه ۱۳۹۹ برگزار شد که داستانهای منتخب در دو بخش «ملی» و «منطقهای» (ویژه نویسندگان ساکن نیشابور و متولد نیشابور در داخل و خارج از کشور) در مجموعۀ پیشرو گردآوری گردیده است. مجموعه داستان «ده داستان برای سیمرغ» شامل داستان های منتخب پنجمین جایزه داستان سیمرغ، توسط نشر داستان منتشر شد.
داوران «پنجمین جایزه داستان سیمرغ»: شیوا مقانلو، منصور علیمرادی و جواد پویان (در هیأت داوری) و هادی خورشاهیان، لیلا صبوحی و مجید نصرآبادی (در هیآت انتخاب) بودند.
در این مجموعه، آثاری از راضیه مهدیزاده از تهران، شقایق بشیرزاده از آلمان، مریم عزیزخانی از تهران، شیما محمدزاده مقدم از اسفراین، معصومه قدردان از اسفراین، حامد اناری از نیشابور، سولماز اسعدی از سوئد و جواد دهنوخلجی از نیشابور منتشر شده است.
مجموعه داستان «ده داستان برای سیمرغ» با مقدمه و گردآوری مصطفی بیان، در ۱۲۷ صفحه، شمارگان ۳۰۰ نسخه و به بهای ۵۵ هزار تومان از سوی نشر داستان راهی بازار کتاب شده است.
مصطفی_بیان / روزنامه اطلاعات، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰
«از جمله مشکلاتی که همیشه داشته ام، نوشتن زندگینامه خودم بوده است. شاید علتش این باشد که وقتی به سال های پشت سرم نگاه می کنم، می بینم چیزی برای گفتن ندارم. این است که درمی مانم. همچنان که حالا درمانده ام.»(بخشی از کتاب «حکایت حال» – گفت و گوی لیلی گلستان با احمدمحمود – انتشارات معین)
«احمد محمود» یا به عبارتی«احمد عطا»،متولد ۴ دی ۱۳۱۰ در اهواز بود و در ۱۲ مهر ۱۳۸۱ در تهران درگذشت. اولین داستانش با عنوان «صُب می شه» در ۲۳ سالگی در یکی از مجلات پُرتیراژ آن روزگار چاپ شد و به قول خودش: «اولین نشانه بالینی و درد نوشتن در آن سال – وقتی این داستان کوتاه به چاپ رسید – شروع شد.»
بعد از چاپ این داستان، اولین کتابش را در ۲۶ سالگی با عنوان مجموعه داستان «مول» منتشر کرد. احمدمحمود مجموعه داستان های بسیاری نیز نوشته است؛ مانند «دریا هنوز آرام است»، «زائری زیر باران»، «غریبه ها و پسرک بومی»، «قصه ی آشنا» و «دیدار». او در هر سه عرصه داستان کوتاه، رمان و فیلمنامه قلم زده است. اولین و مهم ترین رمانش با عنوان «همسایه ها»در سال ۱۳۵۳ توسط انتشارات امیرکبیر منتشر شد. چاپ این رمان بر محبوبیت او در جامعه ادبیات داستان نویسی معاصر ایران افزود.
احمد محمود به عنوان یک داستان نویس واقع گرا، شخصیتهای داستان هایش را در پیوند با محیط تصویر میکند و با توجه به موقعیتهای تاریخیِ مهم که بر عواطفِ مخاطب تاثیر میگذارند، جلوههایی از یک دوران را تجسم میبخشد. او از معدود نویسندگان ایرانی است که شغل های گوناگونی را تجربه و رها کرده؛ اما از بیشتر آنها در نوشتنِ داستان هایش بسیار سود برده است. اصولاً احمدمحمود، نویسنده ای است که بیشتر بر مبنای زندگی واقعی و مخصوصاً تجربه های شخصی می نویسد و یکی از نخستین داستان نویسان خوزستانی است که خوانندگان ایرانی را با این دیار آشنا کرد. به همین دلیل، احمد محمود را از پیشگامان «ادبیات اقلیم جنوب» و نیز «رئالیست اجتماعی یا واقع گرای اجتماعی» میدانند.
اگر ادبیات داستان نویسی ایران را به چهار قسمت تقسیم کنیم؛ دوره اول، دوره مشروطه است. دوره دوم، دوره رضاشاه است و مجموعه داستان«یکی بود و یکی نبود» اثر محمدعلی جمالزاده در این زمان – سال ۱۳۰۱ – به چاپ رسید. دوره سوم، شهریور ۱۳۲۰ تا دهه ۴۰ را دربرمی گیرد. نویسندگانی مانند: صادق هدایت، بزرگ علوی و صادق چوبک، در این دوران قلم زده اند. احمد محمود از نویسندگان دوره چهارم ادبیات جدید فارسی است. در این دوره که به «ادبیات مدرن ایران» معروف است، نویسندگان بزرگی مانند: احمد محمود، غلامحسین ساعدی، بهرام صادقی، هوشنگ گلشیری و محمود دولت آبادی ظهور کرده اند.
آثار احمد محمود را می توان به چند گروه تقسیم کرد: رئالیسم اجتماعی، اقلیمی، انتقادی و رئالیسم سوسیالیستی و رئالیسم مارکسیستی. و تقریبا همه آثار نویسندگان بعد از شهریور ۱۳۲۰ تا دهه شصت،تحت تاثیر شرایط سیاسی آن زمان بوده اند. احمد محمود مانند بسیاری از نویسندگانِ دورانِ خود، از همان سنِ نوجوانی وارد سیاست شد. بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بازداشت و به مدت سه سال به بندر لنگه تبعید شد.
رمان همسایه ها
احمد محمود، رمان «همسایه ها» را در سال ۱۳۵۳ منتشر کرد. این رمان به حوادث قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ می پردازد. عبدالعلی دست غیب، منتقد ادبی، نویسنده و مترجم برجسته ایرانی در مصاحبه ای با اقبال معتضدی، مدیرمسئول و سردبیر مجله برگ هنر می گوید:
«به احمد محمود گفتم سبکت را عوض کن. این سبک کهنه است؛ اما او متوجه نمی شد. در آن زمان ابراهیم گلستان کتابی به اسم کشتی شکسته ها ترجمه کرده بود که شامل داستان های نویسندگان امریکایی بود. این کتاب را برای احمد محمود بردم و بعد از مدتی سبک رمان همسایه ها را که نوشته بود، عوض کرد. خلاصه که همسایه ها چاپ شد. خیلی زود همه هزار نسخه اش فروش رفت و فکر می کنم مجموعاً دویست هزار نسخه شد!» (برگ هنر، شماره ۱۷)
احمد محمود، رمان «همسایه ها» را بهار سال ۱۳۴۵ در اهواز به پایان رساند. بخش هایی از آن با عنوان «بخشی از رمان منتشر نشده همسایه ها» از سال های ۴۶ به بعد در مجلات تهران چاپ شد تا اینکه در سال ۱۳۵۳ انتشارات امیرکبیر آن را چاپ و منتشر کرد.
این رمان ارتباط مستقیم با واقعیت های تاریخی و سیاسی سال های ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰ دارد. قهرمان اصلی داستان، نوجوانی به نام خالد است که مدام دستخوش تغییر و تحول می شود. خالد در این داستان، تحت تاثیر حوادث اجتماعی، سیاسی و اخلاقی قرار می گیرد و به کل دگرگون می شود. این دگرگونی چنان عمیق است که در پایان رمان، وقتی خالد از زندان آزاد می شود، یک شخصیت دیگر است.
رمان به دو بخش تقسیم شده است. در بخش اول، نویسنده داستان را از نگاه خالدِ نوجوان تعریف می کند. داستان از خانه ای اجاره ای در جنوب شهر اهواز آغاز می شود. خالد از خانواده اش، پدرش و مادرش می گوید. از رحیم که رضوان را به زنی می گیرد. از عموبندر و آرزوهای ساده اش؛ صنم و کرم. و از بلور خانم، زنِ هوسبازی که خالد را با شگفتی های دوران بیداری جنسی و جسمی آشنا می کند. نویسنده در این رمان، موفق می شود آدم های متعدد را با منش ها و لحن های متفاوت شان در ساختی متشکل و یکدست گرد آورد. از چنین محیطی است که خالد سفر مخاطره آمیز خود را به سوی بزرگسالی آغاز می کند. در بخش دوم رمان، خالد در کتابفروشی با ایدئولوژی آن زمان«سوسیالیست»آشنا می شود. در نهایت خالد بازداشت و در زندان با ناصر ابدی آشنا می شود.
اکثر آثار احمد محمود مانند رمان های «همسایه ها»، «داستان یک شهر» و «زمین سوخته»، دو وجه اجتماعی و سیاسی پُر رنگ دارد. شخصیت خالد شبیه احمد محمود است که در سه کتاب «همسایه ها»، «داستان یک شهر» و «زمین سوخته» مسیر حرکت جستجوگرانه ای را برای کشف جهان، تجربیات و بحران ها پشت سر می گذارد. این سه کتاب، رمان های به هم پیوسته ای هستند درباره زندگی خالد در سه دوره متفاوت تاریخی.
رمان همسایه ها به حوادث قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ و شور و شوق مبارزات سیاسی و آرمان-گرایی می پردازد؛ که در نهایت راوی داستان در رمان «داستان یک شهر»، به درک شکست آرمان ها و یقین آوردن به پایان تراژیک مبارزات سیاسی _ حوادث بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ _ اشاره می کند.
رمان «همسایه ها» یک رمان تاریخی نیست. همانطور که رمان های «سووشون» اثر سیمین دانشور، «دیوید کاپرفیلد» اثر چارلز دیکنز و «بینوایان» اثر ویکتورهوگو، رمان تاریخی نیستند؛ بلکه این رمان ها در فضای اجتماعی، برخی از حوادث تاریخی را ترسیم می کنند(وقایع نگاری). رمان «سووشون» به سال های پایانی جنگ جهانی دوم و برخی از وقایع تاریخی دهه سی مانند کودتای ۲۸ مرداد، اشاراتی دارد.
این رمان در سال ۱۳۴۸، پنج سال قبل از رمان همسایه ها منتشر شد. «سووشون» اولین رمانِ سیمین دانشور است که مانند رمان «همسایه ها» دارای دو محور اجتماعی و سیاسی است. در این رمان، شخصیت اصلی، زری(که به اعتقاد منتقدان شبیه نویسنده است) با یوسف خان ارتباط برقرار می کند. اگرچه مبارزات سیاسی و قیام عشایر با کشته شدنِ شخصیت یوسف خان ناکام می ماند، اما تفکرات ظلم ستیز و روشنفکرانه، این پیام را به خواننده منتقل می کند که نسل یا نسل های آینده موفق به ادامه این راه خواهند شد.
«خیلی خوب، بگو ببینم اگر به حکم تاریخ، نفت باید تو مملکت ملی باشه، فقط باید در جنوب بشه؟» …. «اگر جهان بینی مارکسیستی داشتی، هیچ وخ این حرفو نمی زدی» (صفحه ۱۷۰ همسایه ها)
داستان یک شهر
احمد محمود این رمان را یک سال بعد از پیروزی انقلاب منتشر کرد. داستان به حوادث بعد از کودتای ۲۸ مرداد می پردازد. خالد، شخصیت اصلی داستان در این کتاب به بندر لنگه تبعید شده.
«تمام بندر بنگه یک وجب است…. همه اش را ده دقیقه می شود با دوچرخه زیر پا گذاشت.»(صفحه ۱۳۵ داستان یک شهر)
داستان در ده فصل روی می دهد. وقتی جنازه علی را به پادگان می آورند،خالد به یاد چگونگیِ آشنایی اش با او و آنچه با هم از سرگذرانده اند، می افتد. داستان خالد و علی با ورود فاحشه ای به نام شریفه به بندر پیوند می خورد و در ادامه، رازی که در زندگی شریفه وجود دارد، خواننده را به دنبال ماجرا می کشاند. شریفه فکر رفتن است، اما گم می شود و دریا جسدش را پس می دهد.
رمان «داستان یک شهر»، داستان فروریزی آرزوهای خالد و علی است. علی، زخمی عاطفی بر روح دارد و خالد بار شکستی سیاسی را بر دوش می کشد. خالد، نماد روشنفکری است که در دوران آرمان گرایی و مبارزات سیاسی به درک شکست می رسد و گوشه می گیرد.
نویسنده در این رمان با اشاره به حوادث سیاسی، انعکاس خاطرات افسران تیرباران شده و مقایسه رشادت ها و روحیه میهن پرستی آنان با افسران رشوه خوار پس از کودتا، می کوشد در مقابل زوال اخلاقیات در جامعه، حساسیت نشان دهد.(صد سال داستان نویسی ایران ر حسن میرعابدینی ر صفحه ۱۰۱۰)
«سران حزب، یا با دستگاه بلای خود ساختند و خود گریختند یا با دستگاه حکومت کنار آمدند.» (از متن رمان داستان یک شهر)
زمین سوخته
احمد محمود این رمان را در سال ۱۳۶۱ منتشر کرد. این رمان مانند دو رمان قبلی، وقایع نگارانه است. نکته مهم این است که «زمین سوخته» در شمار نخستین روایت ها از روزهای جنگ و حاصل تجربه مستقیم نویسنده از حضور در شهری تحت هجوم است.
داستان با یک بحران شروع می شود. خبر حمله دشمن، دهان به دهان می گردد. راوی در حین عبور از کوچه ها و خیابان های شهر، حرف ها و انتقادهای این و آن را می شنود. رمان «زمین سوخته» مانند دو رمان قبلی نویسنده، از دو بخش اجتماعی و سیاسی تشکیل شده است.
در بخش رئالیسم اجتماعی، نویسنده از جلوه های حماسی، رشادت های مردمی، خشونت جنگ، رنج آوارگی و سایه مرگ سخن به میان می آورد. راوی (خالد) که برادرش را در روزهای نخست جنگ از دست داده، بیرون می آید تا تصویر تلخ جنگ و نابودی شهر و در نهایت میهن را برای خواننده به تصویر بکشد. در پایان داستان، خالد به خانه می رود تا به برادرش تلفن بزند، اما شبانه موشک محله را ویران می کند و داستان با مرگِ اهالی محل به پایان می رسد. در بخش سیاسی این رمان، نویسنده، نظرات خود را درباره علت شروع جنگ و سیاست های اشتباه رئیس جمهور وقت بیان می کند:
«این حکم تاریخه! حکم انقلابه! … تاریخ این وظیفه را به عهده نسل ما گذاشته. اگر نجنگیم،به خودمون خیانت کرده ایم. به نسلمان خیانت کرده ایم.» (از متن رمان) «زمین سوخته»، رمان گزارشی و وقایع نگارانه از روزهای آغازین جنگ است. از خرابکاری های ستون پنجم تا شعارها و بیانیه های رادیو، خواننده را به شکلی گزارشی در جریان رویدادها می گذارد.
نتیجه گیری:
با مطالعه تعدادی از داستان های کوتاه و این سه رمانِ احمد محمود، به این نتیجه می رسیم که احمد محمود در درجه اول یک «رمان نویس خوب» است تا یک «داستان کوتاه نویس خوب». اکثر داستان هایش، با زاویه دید اول شخص نوشته شده اند و قهرمان های داستان هایش تحصیلکرده و یا روشنفکرهای منزوی، تنها و گوشه گیری هستند که خود را از بدنه جامعه جدا کرده و از بالا، جامعه و حکومت و حتی گاهی حزبی را که به آن اعتقاد دارند، مورد نقد قرار می دهند و در نتیجه بخش های سیاسی داستان هایش جنبه داستانی ندارند و بیشتر شعاری و سیاسی هستند.
در درجه دوم، زندگی احمد محمود، همزمان بود با جنگ دوم جهانی، کودتای ۲۸ مرداد، انقلاب ۵۷، جنگ تحمیلی و نیز ظهور ایدئولوژی های توخالی که تصویری واهی از آرمانشهرها داشتند. به طور طبیعی، بسیاری از هنرمندان، روزنامه نگاران، سیاستمداران، شاعران و داستان نویسان به این گروه ها و حزب ها گرایش پیدا می کردند و نتیج آن در آثار و رفتار و سخنان شان بروز می کرد.
مصطفی بیان
روزنامه اطلاعات، پنجشنبه ۳۰ دی ۱۴۰۰
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
منابع:
ـ همسایه ها، احمد محمود، انتشارات امیرکبیر، چاپ چهارم ۱۳۵۷
ـ داستان یک شهر، احمد محمود، انتشارات معین، چاپ دهم ۱۳۹۷
ـ زمین سوخته، احمد محمود، انتشارات معین، چاپ نوزدهم ۱۴۰۰
ـ صد سال داستان نویسی ایران (چهار جلد)، حسن میرعابدینی، نشر چشمه، چاپ چنجم ۱۳۸۷
ـ دریچه جنوب (تاریخچه داستان خوزستان در بستر شکل گیری و گسترش داستان نویسی ایران)، کورش اسدی و غلامرضا رضایی، نشر نیماژ، چاپ اول ۱۳۹۸
ـ دوماهنامه برگ هنر (ویژه نامه احمد محمود)، شماره ۱۷
ـ مقاله احمد محمود، داستان نویس واقعگرای اجتماعی، مصطفی بیان، ماهنامه ادبیات داستانی چوک، شماره ۱۰۷