بایگانی دسته بندی ها: انجمن داستان سیمرغ نیشابور

پرواز ششمین جایزه داستان سیمرغ در زادبوم خاتون دشت های بینالود

پرواز ششمین جایزه داستان سیمرغ در زادبوم خاتون دشت های بینالود

گزارش آیین اختتامیه ششمین جایزه داستان سیمرغ

آفتاب صبح نیشابور / چهارشنبه ۱۷ خرداد ۱۴۰۲ / شماره ۱۰۹

ده ماه پیش پری از پرهای سرخ سیمرغِ اسطوره ای را سوزاندیم و از او یاری خواستیم. سیمرغ در «ششمین جایزه داستان سیمرغ» بر فراز رشته کوه های بینالود پرواز آغاز کرد و سفر ماورایی ده ماهۀ خود را در شامگاه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ به پایان رساند.

Ten months ago, we burned a fairy with red feathers of a mythical Simurgh and asked him for help. In the “Sixth Simurgh shourt Story Award”, Simurgh began flying over the Binalud mountain range and ended its ten-month transcendental journey on the evening of May 6, 2023.

آیین پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ با حضور برگزیدگان، داوران، داستان نویسانی از تهران، اسفراین، مشهد و همچنین علاقه مندان به داستان برگزار شد.

جایزه مستقل و مردمیِ «جایزه داستان سیمرغ» از سال ۱۳۹۴ به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و با حمایت بخش خصوصی پایه گذاری شد. هدف از برگزاری این جایزه ادبی، کشف و معرفی داستان های کوتاه خلاق، برتر و چاپ نشده است.

داوران این دوره جایزه داستان سیمرغ، انسیه ملکان، کاوه فولادی نسب، مهیار رشیدیان (در هیات داوری) و محمد اسعدی، معصومه قدردان و امیرحسین روح نیا (در هیات انتخاب) بوده اند.

«ششمین جایزه داستان سیمرغ» از نیمۀ تابستان سال گذشته فراخوان داد و در این دوره ۶۰۰ نویسنده از داخل و خارج از کشور در این رویداد بزرگ ادبی شرکت کردند، که بیشترین داستان ها به ترتیب از استان‌های تهران، خراسان رضوی، فارس، اصفهان، خوزستان و گیلان ارسال شده است. همچنین از ۸ کشور آمریکا، انگلیس، افغانستان، تاجیکستان، مالزی، اتریش، سوئد و ترکیه داستان‌هایی به دبیرخانه این جایزه ادبی رسیده است.

برای رعایت عدالت در داوری ‌های اولیه و نهایی و نیز رفع هر گونه شائبه ‌ای، آثار به صورت کدبندی شده در اختیار داوران قرار گرفته شد و تا هنگام داوری نهایی، هیچ ‌کس از هویت نویسندگان آثار برتر، اطلاعی نداشت.

پاسداری از گنجینۀ ارزشمند گذشتگان

در ابتدای این مراسم، مصطفی بیان، موسس و دبیر انجمن و جایزه داستان سیمرغ ضمن خوشامدگویی گفت: حکایت ها و قصه های کوتاه ادبیات عرفانی عطار به شکلِ گذشته پاسخگوی نیاز امروز نیست و باید با روش های نوین و زبانِ امروز، قصه های عرفانی عطار را به مخاطبِ امروز معرفی کرد تا با این روش، یادگار و گنجینۀ ارزشمند گذشتگان را پاسداری کنیم.

بیان ادامه داد: «وجود ۲۰۰۰ قصه در مجموعۀ آثار عطار، گنجینه ای ارزشمند برای ادبیات داستانی امروز ایران و به ویژه داستان نویسان جوان ایرانی است. به همین دلیل یکی از اهداف انجمن داستان سیمرغ به عنوان تنها انجمن داستان نویسی شهرستان نیشابور، پاسداری از گنجینۀ ارزشمند گذشتگان، به ویژه ادبیات عرفانی و ادبیات زیستی است، که می تواند به معرفی نیشابورِ بزرگ کمک شایان نماید.»

مصطفی بیان توضیح داد: جایزه ی دوسالانه ی داستان سیمرغ، تنها رویداد ادبی و فرهنگی در نیشابور است که در گسترۀ جهانی صورت می گیرد. و این رویداد ، فقط و فقط به همت تعدادی از جوانان علاقه مند به ادبیات داستانی و با مشارکت داوران بخش ملی و حمایت بخش خصوصی برگزار می شود.

وی گفت: «ما معتقدیم که جوایز ادبی و فعالیت های فرهنگی و هنری باید توسط بخش مردمی، سازمان های مردم نهاد، انجمن ها و با حمایت بخش خصوصی، دانشگاه ها و شرکت های تولیدی صورت گیرد. همانطور که همشهریان ما در انجام کارهای نیک، همیشه پیش قدم هستند؛ مشارکت و حمایت به عنوان «خیران فرهنگی» از جوایز ادبی و فعالیت های فرهنگی و هنری همانند ساختن مدرسه و پل، به رشد و ارتقای فرهنگ و آینده ی ایران کمک شایان خواهد کرد.

به همین دلیل است که ما تاکید می کنیم، باید جایگاه «خیران فرهنگی» در جامعه تبیین شود. این فعالیت، ذخیره و توشه ای ارزشمند برای نسلِ آینده محسوب می شود.»

مصطفی بیان، موسس و مدیر جایزه داستان سیمرغ در پایان از تمام مدیران صنایع، شرکت های تولیدی و خدماتی و همه ی علاقه مندان به فرهنگ و هنر و ادبیات شهرستان نیشابور دعوت کرد که در استمرار و برگزاری هر چه بهتر این رویداد بزرگ ادبیِ مستقل و مردمی به عنوان حامی مالی مشارکت داشته باشند؛ تا بتوانیم در کنار هم و با حضور چهره های ادبیات داستانی کشور ، نیشابور را با «ادبیات» ش معرفی کنیم.

تندیس سیمرغ به داستاني اختصاص يافت كه بيشترين سهم را از عدم خودسانسوري داشت.

در ادامۀ این مراسم، انسیه ملکان، یکی از داوران بخش نهایی ششمین جایزه داستان سیمرغ، متن بیانیه هیات داوران را قرائت کرد. او در بخشی از بیانیه توضیح داد: اگر دستمان چنين كوتاه نبود همه را مي داديم كتيبه اي بنويسند بر كوه قاف چرا كه فارغ از اسلوب و قوائد، ارابۀ لسان و احساس و انديشه را رانده بودند. جدا ساختن آنها به سختي بيرون كشيدن شرياني از ميان گوشت و پوست و خون مي نمود. اميد كه به عدالت برگزيده باشيم.
سعي مان اين بود هر داستان را با خودش قياس كنيم در بستر دنياي نويسنده. گذر از باورمندي داستان بود، نه آن باوري كه عقل سليم روي آن صحه مي گذارد آن حقيقت مانندي كه جهان داستان مي طلبد.

انسیه ملکان در ادامه گفت: «و اینکه ما سه داور بخش نهايي از سه جهت هم سليقه نبوديم اول اينكه سه نفريم و فرديت مطرح مي شود و تفاوت جنسيتي و البته جهانبيني و شرايط زيستي ما هم حكم مي كند به سختي به آراء  مشترك برسيم و تا اندازه اي هم سليقه مي تواند نقش ايفا كند اما در نهايت با گفتگو اين گره باز شد. اولين لوح به داستاني اختصاص يافت كه بيشترين سهم را از عدم خودسانسوري داشت و از زمان فعلي بهره گرفته بود و به قولي نويسنده فرزند زمانه خودش بود و خودش را زيسته بود و البته با اين شرط که اولين لزوما بهترين نيست.»

تقدیر از مریم اسلامی، داستان نویس و شاعر کودک و نوجوان

طبق سنت هر دوره، در آیین پایانی جایزه داستان سیمرغ، از داستان نویسان پیشکسوت و موفق شهرستان نیشابور تقدیر به عمل می آید.

در آیین پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ، از مریم اسلامی، داستان نویس و شاعر کودک و نوجوان تقدیر شد.

مریم اسلامی، کارشناس ارشد زبان ‌و‌ ادبیات ‌فارسی، داستان‌نویس، شاعر کودک ‌و ‌نوجوان و متولد سال ۱۳۵۵ در نیشابور است؛ او همچنین عضو «انجمن نویسندگان کودک ‌و‌ نوجوان ایران» و مولف بیش از یکصد عنوان کتاب شعر و داستان در حوزۀ کودک و نوجوان است.

وی برگزیدۀ جایزه ادبی پروین اعتصامی، نشان ماهی سیاه کوچولو، جشنواره کتاب رشد، سه دوره جشنواره شعر فجر و غیره است. همچنین داور جوایز ادبی: قلم زرین، رشد، کتاب سال کانون پرورش فکری کودک ‌و ‌نوجوان بوده است. اسلامی از سال ۱۳۹۷ تاکنون، دبیر مجله‌ی رشد کودک است.

جعفر توزنده جانی، نویسندۀ کودک و نوجوان در این بخش ضمن ابراز خوشنودی از این اتفاق فرخنده گفت: «خیلی خوشحالم این اتفاق فرخنده در شهر نیشابور رخ می دهد آن هم در زمانی که شاهد اتفاق های تلخ و مشکلات سخت و دشوار اقتصادی در جامعه هستیم. شاید بپرسیم در این شرایط چه دلیلی دارد این گردهمایی های ادبی روی دهد؟! اگر به تاریخ گذشتۀ کشورمان نگاهی بیندازیم، می بینیم این اتفاق ها تازگی ندارد، و اگر به آثار فردوسی، سعدی و عطار نگاهی بیندازیم، می بینیم همۀ آنها تلاش بر زنده نگاه داشتنِ هویت و فرهنگ ایرانی داشتند و هر زمان، شرایط دشوارتر می شد، نقش ادبیات، داستان، رمان و به ویژه ادبیات کودک و نوجوان پُررنگ تر می شد.»

در ادامۀ این مراسم، کلیپی از فعالیت های مریم اسلامی پخش شد. سپس لوح و نشان افتخاری جایزه داستان سیمرغ را جعفر توزنده جانی، نویسندۀ کودک و نوجوان، عباس کرخی، شاعر و مدرس زبان و ادبیات فارسی و همچنین دکتر مهدی نوروز، نویسنده، پژوهشگر و استاد دانشگاه به مریم اسلامی اهدا کردند.

برگزیدگان ششمین جایزه داستان سیمرغ

بیشترین سهمِ جایزه به دختران و بانوان رسید.

در بخش ملی، تندیس سیمرغ، دیپلم افتخار و مبلغ ۱۰ میلیون تومان برای داستان «معمولیِ معمولی» به هامون حجار از تهران اهدا شد.

داستان های «برخورد نزدیک» نوشتۀ زویا صالحپور از سوئد، «به اعتبار ماهی خارو» نوشتۀ دریا چوبین از بندرعباس و «خفه خون» نوشتۀ فاطمه حاجی پروانه از تهران شایستۀ تقدیر معرفی شدند که جایزۀ این بخش، دیپلم افتخار و مبلغ یک میلیون تومان است.

دریا چوبین، جایزه یک میلیون تومانی اش را به موسسۀ ساحل خلیج فارس (کودکان سرطانی هرمزگان) و همچنین زویا صالحپور، جایزه نقدی اش را به کتابخانۀ انجمن داستان سیمرغ نیشابور اهدا کرد.

در بخش منطقه ای (ویژه نویسندگان نیشابوری)، تندیس سیمرغ و دیپلم افتخار به طور مشترک به دو داستان «مینای خالی» نوشتۀ سارا عیش آبادی و «در به در» نوشتۀ معصومه دهنوی اهدا شد. همچنین مبلغ ۵ میلیون تومان در این بخش بین دو برگزیدۀ اصلی تقسیم شد.

دو داستان «شکوفه گیلاس» نوشتۀ فاطمه داغستانی و «کسی که نبود» نوشتۀ خاطره قیصری شایستۀ تقدیر معرفی شدند که جایزۀ این بخش، دیپلم افتخار و مبلغ یک میلیون تومان است.

در آیین پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ، کلیپ خوانش بخشِ کوتاهی از داستانِ «برخورد نزدیک» با صدا و تصویر زویا صالحپور از سوئد پخش شد. همچنین در پایان مراسم موسیقی سنتی توسط گروه چکاوک اجرا شد. حسین رهاد، نوازنده دوتار، علی بازوبندی، نوازنده تار، امیرحسین خانلقی، نوازنده تار و خواننده آواز، ذوالفقار خانلقی، خوانندۀ آواز و زهرا خانلقی، نوازندۀ تنبک و خوانندۀ آواز از اعضای گروه موسیقی چکاوک بودند. 

جایزه داستان سیمرغ، هر دو سال در دو بخش ملی و منطقه ای با حضور شش داور برگزار می شود. آدرس کانال تلگرامی و اینستاگرام انجمن و جایزه داستان سیمرغ @Simurgh_Dastan است.

نشست بررسی کتاب «یکاترینا» تنها وزیر زن در اتحاد جماهیر شوروی

نشست نقد و بررسی کتاب «یکاترینا» اثر ناتالیا کارنیوا با ترجمه فرزانه شفیعی سه شنبه ۱۶ خردادماه ۱۴۰۲ توسط انجمن کتاب سیمرغ نیشابور برگزار شد.

این کتاب که توسط انتشارات فرهنگ معاصر منتشر شده است درباره کاترینا فورتسوا، تنها وزیر زن در دوره جماهیر شوروی است و فقط به شرح زندگی یک نخبه در طول هفتاد سال حکومت ایدئولوژیک کمونیستی ختم نمی‌شود؛ این کتاب داستان زنی است که از نوجوانی گام‌هایی راسخ در مسیر پیشرفت برداشته و خط مشی حزبی را اصل غیرقابل انکار در تمام ابعاد زندگی می‌پنداشت.

فورتسوا برای رسیدن به قله‌های جاه طلبی سیاسی زندگی‌های بیشماری را ویران کرد، اگرچه نقش وی در تحول فرهنگ و هنر شوروی قابل چشم پوشی نیست. کاترینا در سال‌های پایانی زندگی نسبت به تمامی باورهای حزبی خود تردید می‌کند و زمانی که مخالفان اش او را به راحتی از صحنه بازی بیرون می‌رانند، چاره‌ای جز خودکشی برای او باقی نمی‌ماند.

این نشست با حضور ویدا جوریان، روان درمانگر و مصطفی بیان، داستان نویس برگزار شد.

تعداد کم آثار دفاع مقدس نویسندگان نیشابوری / زندگی خلبان شهید جعفری کتاب می‌شود

گفت و گوی خبرگزاری ایبنا با مصطفی بیان، دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور، به مناسبت سالروز آزادی خرمشهر، روز ملی مقاومت و ایثار.

دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور گفت: نگارش داستان کوتاه و رمانِ تاریخی و سیاسی به ویژه در حوزۀ ادبیات دفاع مقدس در نیشابور بسیار کم است.

به گزارش خبرنگار خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)  نیشابور در حوزه ادبیات پایداری از نظر نیروی انسانی دارای وضعیت بسیار مطلوبی است. رمان «گیلو» و داستان‌های کوتاه «کوبا نیشکر صادر می‌کند»، «کیف»، «فصل سوم» و.. تنها برخی از آثار چاپ شده در نیشابور در دهه اخیر با محوریت ادبیات پایداری توسط نویسندگان مختلف است. با مصطفی بیان دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور به بهانه سوم خرداد، روز آزادسازی خرمشهر و روز مقاومت و پیروزی در این فضا به گفتگو نشستیم.
 
دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور با اشاره به ۹ سال سابقه و فعالیت این انجمن گفت: انجمن داستان سیمرغ، در این مدت، علاوه‌بر برگزاری جلسات منظم هفتگی، کارگاه‌های داستان، دعوت از نویسندگان سراسر کشور، چاپ سه مجموعه داستان و برگزاری شش دوره جایزه داستان سیمرغ را درکارنامۀ ادبی خود دارد.

مصطفی بیان ادامه داد: امروز به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور»، شهرستان نیشابور که در گذشته با شعر و شاعری زبان‌زد بود؛ با «ادبیات داستانی» نیز در جامعه ادبی کشور مطرح شده است. اکثر مجموعه داستان‌ها و رمان‌های نویسندگانِ نیشابوری توسط ناشران معتبر کشور منتشر و همچنین در برخی جوایز معتبر ادبی، نامزد و یا برگزیده می‌شوند. مانند رمان‌های «کفتار» و «بغض سرخ» اثر مرتضی فخری که به ترتیب در جوایز ادبی مهرگان و واو حائز رتبه شدند.
 
این نویسنده تصریح کرد: همچنین مجموعه داستان «آنجا سیگار مفتی می‌دهند» نوشتۀ فریده ترقی که نامزده جایزۀ ادبی کیومرث و جایزه ادبی مازندران شد و همچنین رمان «فراموشی» اثر جواد پویان که شایسته تقدیر جایزه ادبی مهرگان شناخته شده است.

نویسندگان مرد نیشابور وارد ادبیات پایداری شدند

دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور با اشاره به فعالیت یک دهۀ گذشته اظهار کرد: در این مدت آثار منتشر شدۀ ادبیات داستانی نیشابور در حوزۀ اجتماعی و سیاسی حضور پُررنگی داشته است.  البته نویسندگانِ زن در نیشابور هنوز وارد داستانِ سیاسی و تاریخی  نشده‌اند و بیشتر در حوزۀ اجتماعی و مذهبی می نویسند، اما نویسندگانِ مرد نیشابور در سال‌های اخیر به صورت جدی وارد حوزه ادبیات سیاسی، تاریخی و ادبیات پایداری شده‌اند و در این عرصه موفق بوده‌اند.

بیان اضافه کرد: به طور کل، نگارش داستان کوتاه و رمانِ تاریخی و سیاسی به ویژه در حوزۀ ادبیات دفاع مقدس در نیشابور بسیار بسیار کم و در حد انگشتانِ یک دست است و می‌توان گفت در میانگین کلِ آثار منتشر شده در نشریات و یا به شکل کتاب، عدد صفر است.

وی ادامه داد: در طولِ دو سال گذشته تمام تلاش‌ام را کردم و کارگاه‌های داستان‌نویسی با حضور مجید قیصری، شیوا مقانلو، محمد حسن شهسواری و همچنین در ۱۵ اردیبهشت امسال، کارگاه داستان با حضور کاوه فولادی نسب، مهیار رشیدیان و انسیه ملکان با موضوع های ادبیات اقلیمی، عرفانی و تاریخی در نیشابور برگزار شد.

مصطفی بیان کرد: یکی از جلسات «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» در سال گذشته، همزمان با هفتۀ دفاع مقدس، اختصاص یافت به دعوت از «علی براتی گجوان» و موضوع «ادبیات جنگ» و فرصتی بود تا داستان ‌نویسان جوانِ شهرستان نیشابور، با این نوع ادبی بهتر آشنا شوند.
 
وی خاطرنشان کرد: در آن جلسه این سوال مطرح شد که «چطور می توان، متولد سال ۷۱ به بعد که جنگ را از نزدیک ندیده و تجربۀ جبهه را ندارد، داستان جنگ بنویسد؟ آیا این ژانر منحصر است به کسانی که جنگ را زیسته‌اند؟» برگزاری این جلسه امیدوارمان کرد تا در سال‌های آینده، داستان‌هایی از این نوع، از نویسندگان شهرمان منتشر شود.خودم به عنوان یک نویسندۀ جوان، علاقه مند بودم داستانی دربارۀ ایران دوستی، شجاعت و ایثار یکی از شهدای دفاع مقدس شهرم بنویسم.
 
بیان ادامه داد: به همین دلیل نوروز سال گذشته تماسی با آقای عیسی نوکاریزی، مسئول کانون بسیج هنرمندان شهرستان نیشابور گرفتم و از ایشان راهنمایی خواستم تا یکی از شهدای نیشابور را به من معرفی کند. ایشان خلبان شهید عزیزالله جعفری را به من معرفی کردند.

زندگی شهید جعفری قابلیت تبدیل شدن به رمان دارد
 
وی با بیان اینکه نام و چهرۀ این شهید بزرگوار را سال‌ها در یکی از خیابان های اصلی شهر نیشابور دیده بودم و هفته‌ای یکبار از آن خیابان و از کنار تابلوی شهید گذر می‌کردم بدونِ آنکه دقتی به نام و صاحبِ آن خیابان داشته باشم، افزود: معرفی این شهید از سوی جناب نوکاریزی باعث شد تا از بهار سال ۱۴۰۱ به طور جدی وارد تحقیق و پژوهش دربارۀ این شهید بزرگوار بشوم هرچند اطلاعاتی که به دست آوردم از خارج از شهر نیشابور بوده و متاسفانه همکاری از سوی همشهریان نداشته‌ام در بررسی و پژوهش‌هایم به نکاتی درخشان و پُررنگ در زندگی کوتاه شهید خلبان عزیزالله جعفری رسیدم که قابلیت تبدیل شدن به یک داستان بلند و رمان دارد.

دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور با اشاره به زندگی شهید خلبان عزیزالله جعفری خاطرنشان کرد: این شهید والا مقام با داشتنِ روحیه ارتشی و نظامی، هنرمند نقاش بودند و دورۀ آمورش نقاشی و مینیاتوری را در رامسر گذراندند. وی فارغ التحصیل نیروی هوایی ارتش بودند و در سال ۱۳۵۴ برای دورۀ خلبانی به آمریکا اعزام می‌شود. وی اولین نفری بود که با «جت اف پنج» پرواز کرد. شهید عزیزالله جعفری در هفتۀ دوم آغاز جنگ، در تاریخ ۹ مهر ماه سال ۱۳۵۹ در سن ۲۸ سالگی در حین نبرد با دشمن به درجۀ رفیع شهادت نائل شد.
 
وی اضافه کرد: ایران دوستی، غیرت، شجاعت، رشادت و همچنین خوی جوانمردی در وجود شهید خلبان عزیزالله جعفری، همگی باعث شد که شروع به نگارش داستان بلندی دربارۀ این شهید بکنم که امیدوارم مراحل چاپ کتاب به خوبی پیش برود.

منبع: خبرگزاری ایبنا

چهارشنبه ۳ خرداد ۱۴۰۲

https://www.ibna.ir/fa/longint/338622/%D8%AA%D8%B9%D8%AF%D8%A7%D8%AF-%DA%A9%D9%85-%D8%A2%D8%AB%D8%A7%D8%B1-%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D9%85%D9%82%D8%AF%D8%B3-%D9%86%D9%88%DB%8C%D8%B3%D9%86%D8%AF%DA%AF%D8%A7%D9%86-%D9%86%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D8%A8%D9%88%D8%B1%DB%8C-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D8%AE%D9%84%D8%A8%D8%A7%D9%86-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF-%D8%AC%D8%B9%D9%81%D8%B1%DB%8C-%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8-%D9%85%DB%8C-%D8%B4%D9%88%D8%AF

عبور از اجبار؛ در آستانۀ تکرار

عبور از اجبار؛ در آستانۀ تکرار

جایزه ششم سیمرغ اکثریت با زنان؛ برندۀ نهایی اما پسری جوان

نویسندۀ گزارش: فروغ خراشادی

هفته نامۀ خیام نامه / چهارشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۲ / شماره ۵۳۵

http://www.khayyamnameh.ir/

آیین اختتامیه ششمین جایزه داستان سیمرغ برگزار شد.

آیین اختتامیه ششمین جایزه داستان سیمرغ نیشابور برگزار شد.

شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲ / نیشابور

با حضور برگزیدگان، داوران، داستان نویسان و علاقه مندان به داستان

مصطفی بیان ، موسس و رئیس انجمن و جایزه داستان سیمرغ نیشابور

جعفر توزنده جانی ، نویسندۀ کودک و نوجوان

تقدیر از مریم اسلامی، داستان نویس و شاعر کودک و نوجوان

مریم اسلامی، کارشناس ارشد زبان‌و‌ادبیات‌فارسی، داستان‌نویس، شاعر کودک‌و‌نوجوان و متولد سال ۱۳۵۵ در نیشابور است؛ او همچنین عضو «انجمن نویسندگان کودک‌و‌نوجوان ایران» و مولف بیش از یکصد عنوان کتاب شعر و داستان در حوزهٔ کودک و نوجوان است.

 برگزیدهٔ جوایز ادبی: جایزه ادبی پروین اعتصامی، نشان ماهی سیاه کوچولو، جشنواره کتاب رشد، سه دوره جشنواره شعر فجر و….

 داور جوایز ادبی: قلم زرین، رشد، کتاب سال کانون پرورش فکری کودک‌و‌نوجوان و….

 دبیر مجله‌ی رشد کودک از سال ۱۳۹۷ تاکنون.

دکتر مهدی نوروز (نویسنده، پژوهشگر و استاد زبان و ادبیات فارسی)، عباس کرخی (شاعر، مدرس زبان و ادبیات فارسی) و مریم اسلامی

تندیس سیمرغ، دیپلم افتخار و مبلغ ۱۰ میلیون تومان برای داستان «معمولی معمولی» نوشتۀ هامون حجار از تهران / برگزیدۀ بخش ملی

داستان های «برخورد نزدیک» نوشتۀ زویا صالحپور از سوئد، «به اعتبار ماهی خارو» نوشتۀ دریا چوبین از بندرعباس و «خفه خون» نوشتۀ فاطمه حاجی پروانه از تهران شایستۀ تقدیر معرفی شدند که جایزۀ این بخش، دیپلم افتخار و مبلغ یک میلیون تومان است.

فاطمه داغستانی، معصومه دهنوی، هامون حجار، سارا عیش آبادی و خاطره قیصری

برگزیدگان بخش منطقه ای (ویژۀ نویسندگان نیشابوری):

تندیس سیمرغ و دیپلم افتخار به طور مشترک برای دو داستان «مینای خالی» نوشتۀ سارا عیش آبادی و «در به در» نوشتۀ معصومه دهنوی / مبلغ ۵ میلیون تومان در این بخش بین دو برگزیدۀ اصلی تقسیم می شود.

دو داستان «شکوفه گیلاس» نوشتۀ فاطمه داغستانی و «کسی که نبود» نوشتۀ خاطره قیصری شایستۀ تقدیر معرفی شدند که جایزۀ این بخش، دیپلم افتخار و مبلغ یک میلیون تومان است.

نیشابور / شنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۲

تقدیر از مریم اسلامی در آیین اختتامیه «ششمین جایزه داستان سیمرغ»

مریم اسلامی، کارشناس ارشد زبان‌و‌ادبیات‌فارسی، داستان‌نویس، شاعر کودک‌و‌نوجوان و متولد سال ۱۳۵۵ در نیشابور است؛ او همچنین عضو «انجمن نویسندگان کودک‌و‌نوجوان ایران» و مولف بیش از یکصد عنوان کتاب شعر و داستان در حوزهٔ کودک و نوجوان است.

 برگزیدهٔ جوایز ادبی: جایزه ادبی پروین اعتصامی، نشان ماهی سیاه کوچولو، جشنواره کتاب رشد، سه دوره جشنواره شعر فجر و….

 داور جوایز ادبی: قلم زرین، رشد، کتاب سال کانون پرورش فکری کودک‌و‌نوجوان و….

 دبیر مجله‌ی رشد کودک از سال ۱۳۹۷ تاکنون.

آیین پایانی «ششمین جایزه داستان سیمرغ» با حضور داوران کشوری، برگزیدگان، داستان‌نویسان مطرح کشور و نیشابور و همچنین علاقه‌مندان به ادبیات داستان‌نویسی، نیمه‌ی اول اردیبهشت ماه ۱۴٠۲ در نیشابور برگزار خواهد شد.

نام داوران و نامزدهای نهایی «ششمین جایزه داستان سیمرغ» اعلام شد.

نام داوران و نامزدهای نهایی «ششمین جایزه داستان سیمرغ» اعلام شد.

«جایزه داستان سیمرغ نیشابور» از سال ۱۳۹۴ به ابتکار «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و با مشارکت بخش خصوصی پایه‌گذاری شد و هدف از برگزاری این جایزه ادبی، کشف، معرفی و تولید آثار خلاق و برتر داستانی است.

«جایزه داستان سیمرغ نیشابور» ، تنها جایزه مستقل و خصوصی در شرق کشور است؛ و همچنین تنها رویداد ادبی در نیشابور است که در گسترۀ جهانی صورت می گیرد.

در این دوره ۶۰۰ نویسنده از داخل و خارج از کشور داستان ارسال کردند. که بیشترین داستان ها در این دوره به ترتیب از استان های تهران، خراسان رضوی، فارس، اصفهان، خوزستان و گیلان ارسال شده است. همچنین از کشورهای امریکا، انگلیس، افغانستان، تاجیکستان، مالزی، اتریش، سوئد و ترکیه داستان هایی به دبیرخانه این جایزه ادبی رسیده است.

در این دوره، سه داور در بخش هیات انتخاب و سه داور در بخش هیات داوری حضور دارند. در بخش هیات انتخاب، سه نویسنده و صاحب نظر در زمینه ادبیات داستانی و نقد ادبی از استان های خراسان رضوی و خراسان شمالی حضور دارند و در بخش هیات داوری از سه نویسنده مطرح کشوری دعوت شده است.

داستان ‌های رسیده در سه مرحله داوری می شوند. برای رعایت عدالت در داوری‌های اولیه و نهایی و نیز رفع هر گونه شائبه‌ای، آثار به صورت کدبندی شده در اختیار داوران قرار گرفته است و تا هنگام داوری نهایی، هیچ کس از هویت نویسندگان آثار برتر، اطلاعی نخواهد داشت.

هیات انتخاب : 

هیات داوری : کاوه فولادی نسب، انسیه ملکان و مهیار رشیدیان

هیات انتخاب: محمد اسعدی، معصومه قدردان و امیرحسین روح نیا

اعلام نامزدهای نهایی ششمین جایزه داستان سیمرغ

داوران «ششمین جایزه داستان سیمرغ» ۱۱ نویسنده «منتخب» از ۶۰۰ نویسنده شرکت کننده در این دوره از جایزه ادبی سیمرغ را اعلام کردند.

اسامی برگزیدگان مرحله پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ در بخش «ملی» به ترتیب حروف الفبا به این شرح هستند:

باد، آب، خاک، آتش / نسترن حسین پور / تهران

برخورد نزدیک / زویا صالحپور / سوئد

به اعتبار ماهی خارو / دریا چوبین / بندرعباس

خفه خون / فاطمه حاجی پروانه / تهران

داس و پتک سرخ / علی مشکات / افغانستان

معمولی معمولی / هامون حجار / تهران

نهنگ تنها / عشرت سادات میرحسینی / شاهرود

همچنین اسامی برگزیدگان مرحله پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ در بخش «منطقه ای» (ویژه نویسندگان ساکن نیشابور و متولد نیشابور در داخل و خارج از کشور) به ترتیب حروف الفبا به این شرح هستند:

در به در / معصومه دهنوی

شکوفه گیلاس / فاطمه داغستانی

کسی که نبود / خاطره قیصری

مینای خالی / سارا عیش آبادی

بر اساس اعلام فراخوان، جوایز این جایزه ادبی در بخش ملی تندیس سیمرغ و ۱۰ میلیون تومان به نفر برگزیده خواهد بود و به سه نفر شایسته تقدیر نیز لوح تقدیر و یک میلیون تومان اعطا خواهد شد.

در بخش منطقه‌ای (ویژه نویسندگان نیشابوری) به نفر برگزیده تندیس سیمرغ و پنج میلیون تومان و به سه نفر شایسته تقدیر نیز لوح تقدیر و یک میلیون تومان اهدا خواهد شد.

آیین پایانی ششمین جایزه داستان سیمرغ، نیمۀ اول اردیبهشت ۱۴۰۲ در نیشابور برگزار خواهد شد.

گفت و گو با مرتضی فخری

در گفت‌وگوی مرتضی فخری، مجید نصرآبادی و مصطفی بیان طرح شد:

ممیزی مانع نوشتن صاحبان رویاهای اصیل نخواهد شد

متولد سال ۱۳۵۱ در نیشابور است. برخی از آثار این نویسنده همشهری، برگزیده جایزه ادبی «واو» و یا نامزد جایزه مهرگان شده‌است. «دشت سوخته» رمان برگزیده‌ی جشنواره‌ی بانوی فرهنگ، «بغض سرخ» شایسته‌ی تقدیر در جایزه‌ی ادبیات متفاوت «واو»، «حوریه» نامزد نهایی جایزه‌ی جلال آل‌احمد و جایزه‌ی کتاب سال جمهوری اسلامی ایران.

مجید نصرآبادی – پژوهشگر فلسفه و مدرس داستان‌نویسی – و مصطفی بیان – دبیر انجمن داستان سیمرغ – در کنار مرتضی فخری مهمان آفتاب صبح نیشابور شدند. خوانش این مصاحبه هم برای اهالی ادبیات داستانی و هم برای جویندگان فرهنگ عامه تامل‌برانگیز خواهد بود.

متن کامل این گفت و گو در شمارۀ نوروز ۱۴۰۲ نشریه «آفتاب صبح نیشابور بخوانید» به چاپ رسیده است:

در شروع می‌خواهم بدانم کدام پی‌رنگ‌ها در زندگی مرتضی فخری بود که او را به نویسنده متفاوت ادبیات داستانی بدل کرد؟

فخری: شاید بزرگ‌ترین شانس زندگی من مادری بود که در «مهبوط» به آن پرداختم. سرگذشت خودم در «مهبوط» است. هر شب ما را دور خودش جمع می‌کرد و افسانه‌ای می‌گفت. این علاقه از همان زمان شکل گرفت. کودکی من همراه کار بود و نمراتم همیشه زیر ۱۰٫ از مدرسه که می‌آمدم نان‌ها را می‌بردم و می‌فروختم تا نان دیگر اعضای خانواده فراهم شود. در «کفتار»، «برادران تاریکی» و … زندگی خودم دیده می‌شود. برادرم کتاب‌های علی شریعتی را داشت. پنجم دبستان بودم که «حسین وارث آدم» شریعتی را خواندم و طبق ضرباهنگ کلماتش انشا نوشتم. روزی که آن را خواندم آقای سلیمانی – معلم انشا- گفت: «بچه‌ها این بچه را ببینید! حتما نویسنده بزرگی می‌شود!» این اولین ۲۰ زندگی من بود و تا مدت‌ها به آن نگاه می‌کردم. از آن سال تا دیپلم نیم‌ساعت زنگ انشا مال من بود. مادرم موقع کنکور در حال پختن نان در تنور و در حالی که دست‌هایش از آتش گدازان تنور سرخ بود، گفت: «مرتضی اگر دانشگاه قبول نشی ازت راضی نیستم!» رتبه ۱۲۰ آن سال را به دست آوردم و رشته تاریخ را انتخاب کردم. از این روستا به روستای دیگر می‌رفتم و با ضبط صوتی افسانه‌ها را ثبت می‌کردم. نوجوان بودم که سه ماه رفتم کار کردم تا بتوانم دوره «کلیدر» محمود دولت‌آبادی را به قیمت ۹۰۰ تومان تهیه کنم. تفریح دیگرم این بود که خیابان سعدی مشهد را پیاده می‌رفتم و در رویای خودم با ماشین‌های تایپ بُرادرِ پشت ویترین‌ها کار می‌کردم. همه این‌ها به مادرم و معلم سال پنجم دبستانم برمی‌گردد. من زمانی پول ژتون دانشگاه خودم را نداشتم و ژتون فراموشی می‌گرفتم. مادرم کفش نو برای دانشگاه خرید و در اردوی نوورودی‌ها کفش‌هایم را دزدیدند. نشستم و گریه کردم چون کفش نداشتم. با این همه سختی درس خواندم و بعد از پله‌های آموزش و پرورش که بالا می‌رفتم تا معلم تاریخ شوم – به‌علت شهادت برادرم سهمیه جذب داشتم – از همان جا برگشتم و مسیر دیگری را آغاز کردم. الان هنوز هم دیوانگی دارم. شب‌ها اتاق جدایی دارم و گاهی تا خروس‌خوان سحر مشغول نوشتن می‌شوم. رسیدن مهم نیست بلکه لذت بردن از مسیر برای من مهم است. من چهار رفیق داشتم که از دست رفتند و خدا برای من فرصتی را فراهم کرد که بتوانم زندگی متفاوتی داشته‌باشم. این فرصت را باید قدر بدانم. سه بار نزدیک بود کار دست خودم بدهم و چنان غرق ضبط صدای خودم بودم که در چاله افتادم. رمان «بغض صبح» که چاپ شد و قابل تحسین شناخته شد، خانمی یک روز پشت در خانه‌ام بود. او با همسرش مهمان خانه من شدند. خانم افراز خودش ناشر بود. آمده بود تا با نویسنده‌ای شهرستانی کار کند. «حوریه» که به دست نشر او چاپ شد، توقیف شد. من کتابم که چاپ می‌شود، [متن آن را] فراموش می‌کنم.

نصرآبادی: یونانی‌ها اصطلاحی به‌نام اکستازه دارند. قرص اکستازی هم کاربردی از همین اصطلاح است. مفهومش این است که در بیرون خویش ایستاده‌ای. هر انسانی تصویری دارد که بیرون خودش ایستاده است. هایدگر معتقد است که انسان‌ها اکستازه‌های زمان حال، گذشته و آینده دارند. وقتی معلمی چنان تصویری به شما داده‌است، تصویر بیرون از مرتضای پنجم ابتدایی را ارائه می‌کند. آن تصویر هم‌پای عناصر دیگر زندگی شما پررنگ‌تر می‌شود. شما هم رویایی را در سرت می‌پرورانی. این درباره بسیاری انسان‌هایی که به‌طور اصیل با زندگی خود روبرو می‌شوند صادق است. از «لیلای پاییز» – اولین اثر نویسنده- تا به امروز پی‌گیر کارهای او بوده‌ام. این نویسنده دغدغه‌های انتقادی نسبت به انسان، دین، جامعه و فرهنگ دارد. سعی می‌کند در آثارش نیز این نگاه را از دست ندهد. داستان، سرگذشت زندگی انسان‌هاست. نویسنده‌ معاصر که سرگذشت انسان امروزی را روایت می‌کند، دغدغه‌ متفاوتی با نویسنده گذشته دارد. نویسنده امروز بیشتر روایتگر تصویر زندگی انسان‌هایی است که روزمره و عادی هستند. داستان کوتاه به تعبیری داستان زندگی آدم‌های حاشیه‌نشین است. نویسنده‌ای که دغدغه اجتماعی دارد و مسائل روز را می‌بیند، می‌خواهد از این پروتوتیپ‌ها(به انگلیسی: Prototype به معنای پیش‌نمونه) برای شخصیت داستان خودش بهره ببرد و سراغ آدم‌های حاشیه یا پیرامونی می‌رود. برخلاف حکومت‌های توتالیتر که دوست ندارند چنین انسان‌هایی نمود پیدا کنند، این آدم‌ها در داستان‌های امروزی دیده می‌شوند. در تمام دنیا و نه فقط در یک کشور بیشترین زندانیان عقیدتی را نویسندگان تشکیل می‌دهند زیرا نگاه انتقادی به جامعه دارند و صدای انسان‌های دیده‌نشده و فراموش‌شده را روایت می‌کنند. مرتضی فخری تا امروز در طراحی شخصیت‌های داستان خود نگاه انتقادی داشته‌است. طبعا قدرتمندان هم تاب نمی‌آورند و تیغ سانسور چنین آثاری را نابود می‌کند اما نویسنده‌ای که تصویر اکستازه خودش چنان قدرتمند است که به راحتی پاک نمی‌شود و رویای اصیلی دارد و روزمره نیست هیچ گاه هیچ تیغ سانسوری نمی‌تواند او را از نوشتن باز دارد. این‌ها راهی را خواهند یافت که آثار خود را به دست مخاطب برسانند. طی چند دهه اخیر برخی نویسندگان در فضای بسته جامعه آثار خود را که برای مخاطب ایرانی نوشته‌اند در فرصتی و جایی دیگر چاپ می‌‎کنند ولی باز هم به دست خواننده می‌رسد. آدم فکر می‌کند در زمانی که دسترسی به ارتباطات بیشتر شده است، چرا ممیزها توجه ندارند که اثر بالاخره به مخاطب خواهد رسید پس بگذاریم اثر با کم‌ترین هزینه برای حاکمیت و نویسنده به دست مخاطب برسد. در زمانه‌ای که سرانه مطالعه کاهش پیدا کرده است، حاکمیتی که سعی در کنترل همه چیز دارد مردم را از گمراه شدن یا خودکشی کردن در اثر خواندن آثار متفاوت می‌ترساند. هنوز آمار دقیقی درباره این ادعاها داده نشده است چون در حقیقت آماری وجود ندارد. زیرا اقدام به خودکشی ریشه در عوامل مختلفی دارد. کتابی به نام «هنر مردن» [نوشته پل موران نویسنده فرانسوی] در فرانسه چاپ شد که آثاری ]با درون‌مایه غم] را در دوره رمانتیسیسم بررسی کرد و اثبات کرد بسیاری خوانندگان آن دوره عمری طولانی داشتند و دست به خودکشی نزدند. می‌توان رصد کرد که در خانه فلان کس که خودکشی کرد فلان کتاب هم بود و این‌ها را به هم ربط داد ولی عوامل دیگری هم باید در چنین انگیزه‌ای موثر باشد. مرتضی فخری در آثار متاخر خود به نقد دین و جامعه پرداخته است. تکنیک نویسنده عیان کردن همسانی رخدادها است. روایت‌های کهن در قالب اسطوره و افسانه از چنان پتانسیلی برخوردارند که به زعم برخی تاریخ تکرار می‌شود. ایده تکرار تاریخ که بر آن نقد وارد است به معنی تکرار روایت‌هاست. اگر افسانه‌ای اتفاقی را بیان کرد که مابازای تاریخی در آینده داشت، می‌توان از همسانی رخدادها برای آن استفاده کرد. افسانه‌های تاریخی به صورتی خلاقانه مبتنی بر افسانه‌های انباشته در ذهن خود نویسنده است. ظرفیت‌های بومی یک منطقه می‌تواند در یک اثر به کار رود و این کار را نویسنده به خوبی برعهده گرفته است. نظام سلطه در بسیاری کشورهای جهان سعی در ساکت کردن صداهای منتقد دارد ولی این صداها راه خود را پیدا خواهند کرد. به خوبی شاهد هستم که مرتضی فخری از زیر سیطره سلطه گام به گام با طراحی شخصیت‌ها و پی‌رنگ‌های داستانی خودش را آزاد می‌کند. او آگاهی غیررسمی جامعه را که در تریبون رسمی اعلام نمی‌شود عیان می‌کند. حتی گاهی کاراکترهایی را که در چنین سیطره‌ای رشد کرده‌اند هم نشان می‌دهد. این‌ها هم‌وزن هم در این آثار پیش می‌روند. نویسنده سعی می‌کند جانب‌گیری نداشته باشد و از انگ زدن دوری می‌کند و بستری فراهم می‌کند که کاراکترها خودشان رشد و خود را عیان می‌کنند. قضاوت را به خواننده می‌سپارد. من آرزو می‌کنم روزی برسد که آثار نویسنده در همین سرزمین به چاپ برسد بی‌هیچ حب و بغض و کینه‌ای.

بیان: استاد علی‌اصغر شیرزاده می‌گوید نویسنده‌ای ثروتمند است که تخیل قوی دارد. مرتضی فخری افزون بر تخیل قوی دو سرمایه دیگر هم دارد؛ افسانه و تاریخ. مجید قیصری و محمدحسن شهسواری – دو مدرس داستان‌نویسی – در این شهر گفتند که نیشابور از نظر داشتن سرمایه افسانه و تاریخ بسیار غنی است. نیشابور عطار را دارد که با روایت دو هزار قصه بنا به ارزیابی مهدی محبتی – نویسنده و پژوهشگر ادبیات فارسی و استاد تمام دانشگاه زنجان- در صدر ادبیات داستانی کلاسیک ایران است*. زنده‌یاد علی نجفی دو جلد از پژوهش افسانه‌های خراسان را به نیشابور اختصاص داد و در این راستا کوشید اما امروز نسخه‌ای از آن کتاب در دسترس نیست. اکنون هم بخشی از دانشنامه نیشابور به افسانه‌ها اختصاص دارد که می‌تواند کمک‌کار نویسندگان جوان باشد. «سی‌گاو»، «کفتار»، «برادران تاریکی» و «نصوح سیاه» را خوانده‌ام و ذهن پرسشگر نویسنده را ستایش می‌کنم. سیما رحمتی هم به تازگی اثر جدیدش را در انتشارات انار کانادا چاپ کرد. این یعنی نویسندگان تصمیم گرفته‌اند از زیر تیغ ممیزی خارج شوند.

فخری: من تشکری ویژه از اداره ممیزی دارم. دستشان درد نکند. انتشار «سی‌گاو» در ۲۸ اسفند ۱۳۹۳ بود. معاون وقت ارشاد همان شب عید تماس گرفت که «چند جلد کتاب را چاپ کرده‌اید، ما خریداریم!» من تعجب کردم و ناشر هم نگران شد. همان شب ماشین فرستادند و همه کتاب‌ها را بردند. بعد ۱۰ روز هم نامه توقیف کتاب آمد. خیلی ناراحت بودم. همسرم می‌گفت آن‌ها خواستند تو عصبانی شوی و ننویسی و تو چرا به دام بیفتی و ننویسی؟! دیدم راست می‌گوید و راه نوشتن را ادامه دادم.

بیان: من حرفی را به خانم نجمه باغیشنی –نویسنده و مترجم – زدم که جواب پرتاملی دریافت کردم. حرفم این بود حیف که آثار برخی داستان‌نویسان در ایران چاپ نمی‌شود. ایشان گفت «بوف کور» صادق هدایت در هندوستان در ۵۰ نسخه چاپ شد ولی امروز بعد چند دهه هنوز هم این اثر چاپ می‎شود. این اثر هنوز مبنای رساله‌هاست. نویسنده باید بنویسد و مهم نیست کجا چاپ شود. بالاخره دیده خواهد شد. ذهن پرسشگر، افسانه و تاریخ سه پازل موثر در آثار شماست. «برادران تاریکی» هفت داستان به‌هم‌پیوسته‌است و اولین کاری از نویسنده است که داستان پیوسته دارد. «نصوح سیاه» اشاره‌ای به فیلم «توبه نصوح» محسن مخملباف دارد. شخصیت قصابی که بعد انقلاب اسلامی خود را در حال تحول می‌دید و رفتار دیگری داشت و وقتی خودش گرفتار مخمصه می‌شود انزوا را از نزدیک احساس می‌کند چون همه او را با انگشت نشان می‌دهند. افسانه‌های نیشابور و تاریخ و نقد تند سیاسی – اجتماعی در آثار نویسنده پررنگ است. نویسنده خود فردی مذهبی و معتقد به دین است. او در عین حال بسیار وطن‌خواه نیز هست. نویسنده برخلاف برخی نویسندگان که مذهب و وطن را قربانی هم می‌کنند، دل‌بسته میهن و دین است. امیدوارم روزی پایان‌نامه دانشجویان ادبیات بررسی آثار او باشد. سوال من از نویسنده این است که دو نیروی اجتماعی با دو دیدگاه متفاوت روبروی هم هستند. یکی می‌خواهد جلو برود و دیگری می‌خواهد به عقب برگردد، رویارویی این دو نیروی اجتماعی چه نتیجه‌ای خواهد داشت؟

فخری: ما هنوز ابتدای دوران رنسانس اروپا را پشت سر می‌گذاریم. اروپا چهارصد سال طول کشید تا این دوره را طی کند. نظریه عصبیت ابن‌خلدون** در این مورد هم به نظر من کاربرد دارد. هر دوره‌ای از نخبگان سیصد تا چهارصد سال طول می‌کشد و با رویش عصبیتی جدید عصبیت پیشین کنار زده خواهد شد. البته دگرگونی اجتماعی در گذشته این چنین برق‌آسا نبود و ابن سینا برای پیدا کردن شرح مابعد الطبیعه ارسطو چهل سال دنبال گشت و اکنون شما در چند دقیقه آن را پیدا می‌کنید. بنابراین پیشرفت بشر خودش عامل تسریع در روند تحولات تاریخی است. من فکر می‌کنم این تحول رخ خواهد داد و این جبر تاریخ است. مگر این‌که ابزار قهری که آن هم پایدار نیست و در نهایت شیوه اصلاح از درون را به تعبیر حضرت امیر -علیه السلام- در پیش بگیرند. من در رمان «مردم رنج» پیش‌بینی کردم که خشم را در خیابان‌ها خواهیم دید. رمان تازه‌ام به‌نام «بن‌بست کوچه چهارده معصوم» درباره وضعیت کنونی است. داستان تایپیستی هست که با دستان لاغر و نحیفش افسانه کاوه دست‌آتشین را تکرار می‌کند. اگر من نویسنده از جامعه خودم متاثر نشوم به چه دردی می‌خورم. ما همه از مردم خود اثر می‌گیریم. من باور دارم که در این جامعه تار و پود زندگی مردم با مذهب عجین شده‌است. من آینه‌ای در دست دارم که وضعیت جامعه را در آن می‌توان دید. اگر تصویر این آینه زشت است، من نویسنده چه تقصیری دارم؟! ریشه اصلی این آشفتگی در نگاهی است که به مذهب به‌عنوان نهاد موثر فرهنگی جامعه داریم.

خواجوئی: پرداختن به عناصر فرهنگ عامه در آثار شما نقش پررنگی دارد. فولکلور خراسان و نیشابور در میان کارهای شما بسیار رخ‌نمایی می‌کند. این گنجینه ریشه در آموخته‌ها از مادر دارد؟

فخری: از مادرم بسیار یاد گرفته‌ام ولی سال‌ها از این روستا به روستای دیگر می‌رفتم تا افسانه‌ها را گردآوری کنم. یادم نمی‌رود یک روز افسانه‌ای را از عمه لیلایی در روستایی شنیدم که دختران در چشم دیو شنا می‌کردند و این‌گونه ناپدید می‌شدند. همان‌جا این ایده را به ذهن سپردم. من یک روستازاده بودم که در نهایت می‌توانستم قالیباف شوم ولی با هزینه کشورم درس خواندم و دانشگاه رفتم. چرا غرب پیش رفت؟ چون حتی یک دستور آشپزی را از هزار سال پیش دارند ولی ما از سر اتفاق آثار مولوی را داریم و ممکن بود همان هم از بین برود. هر دوره که کسی برآمد آثار گذشتگان را نابود کرد. رضاخان مزار شهدای چالدران را اصطبل کرد که بگوید من هستم و بس. من فکر می‌کنم باید این فرهنگ عامه را برای آیندگان ثبت و ضبط کنیم.

خواجوئی: به صیرورت فکری شما می‌رسیم. مرتضی فخری امروز با نویسنده رمان «لیلای پاییز» چقدر فرق دارد؟ گفتید که اثرم را که نوشتم از آن عبور می‌کنم…

فخری: ۱۸۰ درجه فرق دارم چون مثل آب روان تغییر می‌کنیم. من امروز از «شمارش معکوس« و «لیلای پاییز» خیلی در یاد ندارم…

بیان: من «سی‌گاو» را خواندم. مشخص است که از آن زمان تاکنون صریح‌تر شده‌اید. این نقد را دارم که شخصیت منفی داستان‌های شما بخشی از عنوان‌های رسمی یا مذهبی هست. چرا سعدی‌وار کار نمی‌کنید؟ چرا رندی نمی‌کنید؟ چرا این‌قدر خشم و ناراحتی از طرف مقابل خود دارید؟ چرا استعاره و تمثیل را به کار نمی‌برید؟ یوسا نویسنده‌ای است که آثارش ممنوع نمی‌شود اما می‌نویسد. چرا این شیوه را در پیش نمی‌گیرید؟

فخری: گاه این خشم به قول حضرت علی در نهج‌البلاغه شبیه به یک شقشقیه بیرون می‌ریزد…

نصرآبادی: گاهی منتقدان انتظارات خود را بر نویسنده یا اثر بار می‌کنند. شما فهم خاصی از داستان و ادبیات دارید و من فهمی دیگر دارم. اگر بنا باشد که نویسنده همیشه به انتظارات مخاطب و منتقد بها بدهد اصالت کاری خود را از دست می‎‌‌دهد. پسندیده این هست که بگذاریم نویسنده خودش مسیر خود را پیدا کند. جهان فکری نویسنده با من سنخیتی ندارد ولی تجلی جهان فکری او را در آثارش می‌بینم. ارادت مرتضی فخری به روشنفکری دینی از نوع شریعتی در آثار او روشن است. مختصات فکری وی چنین است. اثر این نویسنده آینه تمام‌نمای فکر اوست و می‌بینیم که سال به سال در حال دگرگونی است.

فخری: اربعین امسال فرصتی شد که تجربه سفر کربلا را پیدا کردم. همسرم به من لطف زیادی دارد و دوره شش جلدی «مردم رنج» را خواند و دیدم که متاثر شده بود. هم‌پای او سفر کربلا رفتم. امسال با چهار میلیون نفر دیگر عازم عتبات عالیات در عراق شدم. موقعی که وارد کربلا شدیم دما هوای به ۵۱ درجه رسیده بود. آدرسی را که داشتیم پیدا نکردیم. فرزند همسفر ما در حال خون‌دماغ بود. بیرون رفتم و هتلی را پیدا کردم و به متصدی ایرانی آن گفتم با هر قیمتی باشد هتل را برای خانواده‌ام رزرو می‌کنم. طرف گفت: «ایرادی ندارد و نیازی به هزینه اضافه نیست. بروید خانواده خود را بیاورید.» من با شوق برگشتم که خانواده خودم و خانواده همسفرم را به هتل ببرم. من خوشحال بودم ولی همسفر دیگرمان گفت: «ثواب سفر ما را کم کردی!» این حرف او توجیه‌کننده تمام تاریخ ماست. طرفه این‌که بارها شاهد رفتار نامتعارف اینان بوده‌ام. علی شریعتی درست می‌گفت که اهرام ثلاثه را با اجبار نساختند بلکه با قصد قربت ساختند. وصیت می‌کردند که اگر مردیم ما را لابلای هرم‌ها دفن کنید. من اگر چنین تصویری را ننویسم که بنویسد!

بیان: تجربه زیسته چگونه در آثار نویسندگان جوان می‌تواند بروز یابد؟

فخری: باید سه بار پیاده به مشهد بروی تا داستان بنویسی. مادری را دیدم که فرزند هشت ساله‌اش را اجبار می‌‎کرد که پیاده از نیشابور تا مشهد به زیارت برود و این را در اثرم بروز دادم. چارلی چاپلین در متن عصر فن‌آوری بود که توانست «عصر جدید» را بسازد[نقدی به صنعتی‌شدن].

نصرآبادی: مارکز را وسط دریا روی عرشه کشتی دیدند و پرسیدند این‌جا چه می‌کنی که گفت در حال نوشتن داستانم هستم.

بیان: امسال دو حادثه بسیار ناراحتم کرد. حادثه اول شب ۳۱ شهریور بود. آن شب در دومین شب پس از اعتراض‌ها در نیشابور شاهد حضور چوب‌دارها در خیابان‌ها بودم. دیدن تصویر حضور این افراد با چوب در خیابان در روزی که سال‌روز آغاز دفاع ملی ما در برابر عراق بود برایم خیلی غریب می‌نمود. با خودم گفتم روزی به فرزندم خواهم گفت چه دوران دشواری را دیدیم. شش کماندوی ارتش روزی برای پایین آوردن پیکر یک دختر ایرانی شهید می‌شوند و امروز! حادثه دوم هم شبی بود که دیدم مردم در بولوار فضل از گل زدن آمریکا خوشحال بودند. به پهنای صورتم در این دو اتفاق اشک ریختم. جامعه‌ای که کتابخوان نیست چه سرنوشتی خواهد داشت؟!

فخری: در عصر صفوی جنگ چالدران را داریم که به فتوای علمای ما از تفنگ و توپ استفاده نشد چون آن را سلاح غیرمتعارف و حرام ارزیابی کردند. کشته فراوان دادیم اما نگذاشتیم تبریز سقوط کند. چه شد که دویست سال بعد ۱۳ هزار نیروی افغان اصفهان را ۹ ماه محاصره و تصرف کردند و قزوین و تبریز هم سکوت! مورخان می‌گویند هر وقت مردم در کشوری بگویند دیگی که برای ما نمی‌جوشد سر سگ در آن بجوشد، کار سخت خواهد شد. اهمیت کار ما در همین است که سه هزار سال اختناق داشتیم و کسی جرات نمی‌کرد نقد عریانی از بی‌عدالتی بکند. [عقلای مجانین] را درست می‌کردند تا از زبان آن‌ها بنویسند. اما ما امروز می‌نویسیم. علامه جعفری می‌گفت شما وظیفه خود را انجام دهید و بیاندازید توی دل تاریخ…

بیان: چرا چنین می‌شود؟

فخری: بیماری جوامع استبدادزده این است که دچار خودتخریبی می‌شوند.

بیان: این جمله را از شما بارها شنیده‌ام که بیاندازید توی دل تاریخ. سوال من این است که جامعه‌ای که کتابخوان نیست و فقط حرف تلویزیون خارج کشور را باور دارد چه سرنوشتی دارد و ما چه وظیفه‌ای داریم؟

نصرآبادی: مثال «بوف کور» هدایت یا «چنین گفت زرتشت» نیچه جواب خودتان است. نیچه هم آن کتاب را در ۵۰ نسخه چاپ کرد. پاسخ آقای فخری هم دقیق است. ما کار خود را انجام می‌دهیم. در زمانی ممکن است که اقبال خوانندگان همراه نباشد ولی این نویسنده تجربه زیسته‌ای از سفر مشهد یا کربلا دارد که در آینده دست‌مایه تحقیقات خواهد شد. در زمانه صادق هدایت بسیاری لکاته‌ها، خنزرپنزری‌ها یا حاجی‌آقاها بودند و هدایت به این‌ها جان داده‌است. این دست‌مریزاد را به مرتضی فخری هم باید گفت که اثرش فردای تاریخ منبع ارجاع می‌شود. هرچند که امروز این اثر مخاطب وسیعی نداشته باشد ولی این تصویر واضح امروزی برای ما که حتی شاید به ذهنمان نرسد آن را بنویسیم چون خیلی واضح است به قلم نویسنده مکتوب و به آینده پرتاب می‌شود. ما با نوشتن سنت و تاریخ را به آینده پرتاب می‌کنیم. می‌دانیم که یک منبع غنی از روایت‌ها و اتفاق‌های ممکن را برای آیندگان به ارث خواهیم گذاشت.

خواجوئی: خودتان اکنون که به خود نظر دارید چه تصویری از خود برون‌ایستاده آینده خویش دارید؟

فخری: من فقط دنبال رسیدن به آن گم‌شده هستم تا «عجب» را از خداوند بشنوم.

بیان: سوال آخر من این است که جوایز ادبی نظیر جایزه داستان کوتاه سیمرغ چه نقشی در رشد ادبیات داستانی دارد؟

فخری: صد در صد انگیزه می‌دهد. شما باید قدر کار خود را بدانید. شما با این انجمن باید بمانید. بعدها معلوم می‌شود کارتان چه تاثیر بزرگی خواهد داشت. معجزه پیامبر اسلام به تعبیر علامه جعفری تربیت آدم‌هایی کم‌تر از یک دست بود. یک نفر از این انجمن شما قد برافرازد برای همه ما بس است. یک روز به مدیر یک مجموعه بهزیستی گفتم یک نفر از این بچه‌ها پزشکی شود که جان‌ها را نجات می‌دهد برای شما کافی است. من می‌خواهم اعتماد به نفس داشته باشید و جلو بروید. خواستند مرا مایوس و خانه‌نشین کنند ولی ادامه دادم. شما هم ادامه بدهید.

پی‌نوشت:

* «در سرایش ۱۰ هزار قصه در ادبیات فارسی ما، عطار با نزدیک به ۲۰۰۰ قصه مقام نخست را دارد و سپس جامی در مقام دوم است. مولانا نیز در مثنوی معنوی ۳۳۰ قصه دارد.» مصاحبه مهدی محبتی با خبرگزاری ایبنا – دوشنبه ۲۴ بهمن ۱۴۰۱٫ **ابن خلدون «عصبیت» را پیوند انسجام بین انسان‌ها در یک اجتماع گروه‌ساز توصیف می‌کند. این پیوند در هر سطحی از تمدن وجود دارد، از اجتماع عشایری گرفته تا دولت‌ها و امپراتوری‌ها. میزان «عصبیت» در مرحله عشایری قوی‌ترین است ولی با پیشرفت تمدن کاهش می‌یابد. با کاهش این امر، «عصبیت» دیگری ممکن است جای آن را بگیرد؛ بنابراین، تمدن‌ها ظهور و سقوط می‌کنند و تاریخ این چرخه‌ها را همان‌طور که در حال انجام هستند توصیف می‌کند. (بسام طیبی: ناسیونالیسم عربی، ۱۹۹۷، ص ۱۳۹.)