بایگانی دسته بندی ها: انجمن داستان سیمرغ نیشابور

نشست «ابلهی در میان ما»؛ نگاهی به رمان «ابله» اثر داستایفسکی

✅ از سری نشست‌های هفتگی، عصر دوشنبه «انجمن کتاب سیمرغ» اختصاص یافته به رمان «ابله» اثر داستایفسکی با حضور سارا عیش آبادی، کارشناس زبان و ادبیات انگلیسی و مصطفی بیان، داستان نویس و رئیس انجمن داستان سیمرغ نیشابور که در ساعت ۱۷ دوشنبه ۱۴ شهریور ۱۴٠۱ در پژوهش سرای دانش آموزی سینا مسیح آبادی برگزار می‌شود.

🔴 ورود برای همه آزاد و رایگان است.
🔻 آدرس: نیشابور، خیابان فردوسی شمالی، خیابان بهشت، پژوهش سرای سینا مسیح آبادی، طبقۀ دوم

نشست ادبیات کودک و نوجوان با حضور جعفر توزنده جانی

✅ از سری نشست‌های هفتگی، عصر شنبه «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» اختصاص یافته به دیدار و گفتگو با جعفر توزنده‌جانی نویسندهٔ کودک‌ و‌ نوجوان به همراه فاطمه سوقندی دانشجوی دکترای زبان و ادبیات فارسی که در ساعت ۱۸ شنبه ۱۲ شهریور ۱۴٠۱ در خانهٔ داستان سیمرغ برگزار می‌شود.

🔴 ظرفیت محدود
🔻 لطفا برای ثبت‌نام و حضور در نشست پیام خصوصی به ادمین کانال تلگرامی و یا صفحه اینستاگرام انجمن داستان سیمرغ نیشابور به آدرس simurgh_dastan@ بدهید.

فراخوان ششمین دوسالانه جایزه داستان سیمرغ

«جایزه داستان سیمرغ»، جایزه ی مستقل و خصوصی ادبیات داستانی در شرق کشور است که از سال ۱۳۹۴ به ابتکار «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» برگزار می شود و هدف از برگزاری این جایزه ادبی، کشف، معرفی و تولید آثار خلاق و برتر داستانی است.

«ششمین جایزه داستان سیمرغ» در دو بخش «ملی» و «منطقه ای» (ویژه نویسندگان ساکن نیشابور و متولد نیشابور در داخل و خارج از کشور) و با حضور شش داوران مطرح کشوری برگزار خواهد شد.

از علاقه مندان و نویسندگان داخل و خارج از کشور دعوت می شود تا داستان خود را طبق مقررات زیر به دبیرخانه این جایزه ادبی ارسال کنند:

۱ – جایزه در حوزه داستان کوتاه با موضوع آزاد برگزار می شود.

۲ – همه ی فارسی زبانان در سراسر جهان می توانند در این جایزه ادبی شرکت کنند.

۳ – شرکت کنندگان در بخش «ملی» می توانند فقط یک اثر را به منظور داوری ارسال کنند.

۴ – در بخش «منطقه ای» شرکت کنندگان باید متولد و یا ساکن نیشابور باشند. نویسندگان نیشابوری می توانند برای هر بخش یک داستان ارسال کنند. (داستان های هر بخش را در فایل جداگانه ذکر کنند)

۵ – داستان ارسالی نباید از هزار کلمه کمتر و از هفت هزار کلمه بیشتر باشد.

۶ – داستان ارسالی نباید پیش‌تر در کتاب یا نشریه‌ای منتشر شده باشد و یا در جایزه یا جشنواره‌ای برگزیده شده باشد.

۷ – داستان باید با نرم افزار word تایپ شده باشد.

۸ – عنوان داستان، نام و نام خانوادگی، تاریخ تولد، کد ملی، محل سکونت، آدرس ایمیل و شماره همراه در صفحه ای جداگانه به همراه داستان ارسال شود. فایل داستان بدون نام و اطلاعات نویسنده باشد.

۹ – هیچ محدودیت سنی برای شرکت کنندگان در این جایزه وجود ندارد.

۱۰ – دبیرخانه جایزه ی ادبی در استفاده از تمام و یا قسمتی از آثار منتخب، مختار است. (داستان های برگزیده در مجموعه‌ای مستقل به چاپ خواهند رسید.)

۱۱ – داستان های رسیده در دو مرحله داوری می شوند و اسامی داستان های رسیده به مرحله دوم پیش از داوری نهایی در وبلاگ، کانال تلگرامی و اینستاگرام انجمن داستان سیمرغ نیشابور منتشر خواهد شد.

۱۲ – مهلت ارسال داستان تا تاریخ ۲۲ مهر ۱۴۰۱ (۱۴ اکتبر ۲۰۲۲) است. (این تاریخ تمدید نخواهد شد)

۱۳ – زمان و مکان برگزاری آیین پایانی از طریق وبلاگ، کانال تلگرامی و اینستاگرام انجمن اعلام می شود.

۱۴ – علاقه مندان به شرکت در این جایزه ادبی باید داستان خود را از طریق پست الکترونیک به نشانی simurgh.dastan@gmail.com ارسال کنند.

جوایز :

در بخش ملی:

  • نفر برگزیده: تندیس سیمرغ و ده میلیون تومان
  • سه نفر شایسته تقدیر : لوح تقدیر و یک میلیون تومان

در بخش منطقه ای : (ویژه نویسندگان ساکن نیشابور و متولد نیشابور در داخل و خارج از کشور)

  • نفر برگزیده: تندیس سیمرغ و پنج میلیون تومان
  • سه نفر شایسته تقدیر : لوح تقدیر و یک میلیون تومان

آدرس وبلاگ : www.simurgh-dastan.blogfa.com

اینستاگرام و کانال تلگرام : @Simurgh-Dastan

مصطفی بیان

مدیر جایزه داستان سیمرغ

گفت‌وگوی خبرگزاری ایبنا با مصطفی بیان به بهانه آغاز هشتمین سال فعالیت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» و انتشار کتاب «ده داستان برای سیمرغ»:

موسس انجمن و جایزه داستان سیمرغ نیشابور گفت: ششمین دوره جایزه داستان سیمرغ در دو بخش ملی و منطقه‌ای، ویژه نویسندگان ساکن نیشابور و متولد نیشابور در داخل و خارج از کشور با حضور شش داور مطرح کشوری برگزار خواهد شد.

✍ معرفی و حمایت از نویسندگان جوان هدف جایزه داستان سیمرغ نیشابور است / اعلام فراخوان ششمین دوره در تیرماه.

🔷 مصطفی بیان، موسس انجمن و جایزه داستان سیمرغ نیشابور، معتقد است: «نیشابور در ادوار مختلف تاریخ، از مهم‌ترین شهر‌های علمی و فرهنگی و خاستگاه ادیبان و دانشمندان بوده و در ردیف ثروتمندترین و پُر‌جمعیت‌ترین شهرهای ایران قرار داشته است. بنابراین ضرورت داشت در چنین شهری با چنین پیشینه‌ای، انجمن ادبی تاسیس و جایزه مستقل ادبی برگزار شود.
جایزه داستان سیمرغ یک گردهمایی و رویداد مهم ادبی است که باعث می‌شود برای چند روز نویسندگان جوان نیشابور و منتخبان سراسر کشور در کنار داوران دور هم جمع شوند و درباره داستان صحبت کنند. بدون شک این نوع گردهمایی‌ها و دیدارها در رشد و شکوفایی ادبیات داستان‌نویسی ایران تاثیرگزار خواهد بود.»

🔶 وی با بیان اینکه جایزه داستان سیمرغ، یک جایزه مستقل و مردمی است، می‌گوید: «اکثر جوایز ادبی جهان توسط دانشگاه‌ها، انجمن‌ها، شرکت‌های خصوصی و سازمان‌های مردم نهاد برگزار می‌شود. دولت می‌تواند نقش نظارتی داشته باشد و بدون شک، برگزاری جوایز و گردهمایی‌های ادبی، فرهنگی و هنری توسط نهادهای مردمی و با حمایت مالی دانشگاه‌ها و صنعت در شکوفایی فرهنگ و هنر جامعه و همچنین گسترش فرهنگ مطالعه و کتابخوانی و نیز تئاتر و صنعت سینما تاثیرگذار خواهد بود.»

🔷 فراخوان ششمین دوره جایزه داستان سیمرغ همزمان با آغاز هشتمین سال فعالیت انجمن داستان سیمرغ نیشابور، تیر ماه اعلام خواهد شد. این دوره، مانند دوره گذشته در دو بخش «ملی» و «منطقه‌ای» (ویژه نویسندگان ساکن نیشابور و متولد نیشابور در داخل و خارج از کشور) با حضور شش داور مطرح کشوری برگزار خواهد شد.

🔶 بیان ادامه داد: «ما در این دوره یک برگزیده در بخش ملی و یک برگزیده در بخش منطقه‌ای خواهیم داشت و در هر بخش، سه نویسنده شایسته تقدیر معرفی خواهیم کرد. به برگزیده بخش «ملی» تندیس سیمرغ و جایزه نقدی ۱٠ میلیون تومانی و به برگزیده بخش «منطقه‌ای» تندیس سیمرغ و جایزه نقدی ۵ میلیون تومانی اهدا خواهد شد. به شایستگان تقدیر هر بخش نیز، لوح تقدیر و هدیه نقدی یک میلیون تومانی اختصاص داده‌ایم. داستان‌های برگزیده این دوره هم مانند دوره گذشته در مجموعه‌ای مستقل به چاپ خواهند رسید…. #ادامه 👇

https://www.ibna.ir/fa/longint/323450/

گزارشی از نشست دیدار و گفت‌وگو با محمد قائم‌خانی نویسندهٔ رمان «صور سکوت»

محمد قائم خانی

✅ نشست دیدار و گفت‌وگو با محمد قائم‌خانی نویسندهٔ رمان «صور سکوت» و کارشناس گروه داستان انتشارات شهرستان ادب / شنبه ۱۱ تیر ۱۴٠۱ / خانهٔ داستان سیمرغ

محمد قائم خانی
محمد قائم خانی و مصطفی بیان

انجمن داستان سیمرغ نیشابور هشت ساله شد.

آغاز هشتمین سال فعالیت انجمن داستان سیمرغ نیشابور

✍ هشتمین سال فعالیت انجمن مستقل و مردمی «داستان سیمرغ نیشابور» را در شرایطی آغاز می‌کنیم که دو تابستان کرونایی را با تمام سختی‌هایش پشت سرگذاشتیم و می‌توانیم این تابستان را بدون ماسک در فضایی باز بگذرانیم.

🔷 در این دو سال، هم‌وطنان زیادی به علت کرونا جان خود را از دست دادند و یا آسیب سخت اقتصادی دیدند.

🔶 سر تعظیم فرود می‌آوریم در مقابل کادر درمان که با تمام وجود ایثار و از جان‌گذشتگی خود را به نمایش گذاشتند.

🔷 امروز، با افزایش قیمت کاغذ و هزینه‌های جانبی برای انتشار کتاب، یک کتاب سادهٔ ۲٠٠ صفحه‌ای به قیمت صدهزار تومان رسیده است؛ با این قیمت بالا چطور انتظار داریم که مردم #کتاب بخوانند و یا چراغ کتابفروشی‌ها و در نهایت آگاهی و دانش روشن بماند!؟

🔶 در ظاهر گویاست؛ مدیران ارشد حوزهٔ فرهنگ و هنر، برنامه‌ای برای آینده ندارند و مثل همیشه، باید صبر پیشه کنیم. متاسفانه تمام حوزه‌های فرهنگ و هنر و همچنین نشر و کتاب دچار رکودی بزرگ شده است، در کتابفروشی‌ها خبری از علاقه‌مندان به کتاب نیست.

🔷 در حال حاضر با هزینه‌های سرسام‌آور موادغذایی و مایحتاج ضروری یک خانواده ۴ نفره و با درنظرگرفتن هزینه‌های جانبی، مبلغی برای خرید یک کتاب در ماه وجود ندارد. با این قیمت بالای کتاب چطور انتظار داریم که مردم به کتابفروشی‌ها بیایند؟ حالا که کرونا تمام شده است، به‌نظر وضعیت فعلی ربطی به کرونا و قدرت‌های خارجی نداشته و صرفا از برنامه‌ریزی‌های غلط و سلیقه‌ای نشأت می‌گیرد!

🔶 مدیران ارشد باید بدانند جامعه‌ای که دو سال تلخ و سخت کرونایی را پشت‌سر گذاشته چه می‌خواهد، چگونه باید تولیدات فرهنگی و هنری در اختیارشان بگذارد و چه تولیداتی برایشان بسازد. چرا دیگر مردم تلویزیون و سینما نمی‌بینند؟ چرا در برخی شهرستان‌ها قوانین سلیقه‌ای، اعمال می‌شود؟ به‌نظر می‌رسد مشکلات بسیاری در حوزهٔ فرهنگ و هنر و به ویژه کتاب وجود دارد.

🔷 «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» به عنوان یک سازمان مردم‌نهاد در سال‌های گذشته به اهداف خود در حوزهٔ ادبیات‌داستانی رسیده و در این زمينه می‌تواند برای سایر نهادها الگوساز باشد. این انجمن در سال‌های گذشته در رابطه با نویسندگان، در رابطه با علاقه‌مندان به داستان و داستان‌نویسی فعال بوده و توانسته يک ارتباط فرهنگی و هنری به‌وجود بياورد. اين نگاه وجود دارد که «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» می‌تواند برای خيلی از مسائل فرهنگی و هنری که بايد اتفاق بيفتند و حتی به مدیرانی که قرار است در عرصه فرهنگ و هنر خدمت کنند، پيشنهاد دهنده باشد.

🔶 تاریخ، سرشار از قصه‌های تلخی است که بشر تجربه کرده است. پیامدهای طاعون قرن چهاردهم، دو جنگ بزرگ جهانی، بحران اقتصادی، ناآرامی‌های اجتماعی، فساد اخلاقی، افزایش قیمت‌ها، حرص و طمع. وُلتِر می‌گوید: «تاریخ هرگز خود را تکرار نمی‌کند. این انسان است که خود را تکرار می‌کند.»

🔷 سخن را با پند حکیم فردوسی به پایان می‌رسانیم؛ که می‌فرماید: «نماینده شب به روز سپید/ گشاینده گنج پیش امید/ همه رنج‌ها گشته آسان بدوی/ برو روشنی اندر آورده روی»

✍ مصطفی بیان / مدیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور
تیر ماه ۱۴٠۱

گزارش تصویری از حضور فرناز شهیدثالث در نیشابور

به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور»، کارگاه ویرایش متن؛ ویرایش به عنوان وسیله ارتباط با مخاطب با حضور فرناز شهیدثالث در نیشابور برگزار می‌شود.

پنجشنبه ۲۶ و جمعه ۲۷ خرداد ماه ۱۴۰۱

کارگاه ویرایش متن؛ ویرایش به عنوان وسیله ارتباط با مخاطب با حضور فرناز شهیدثالث در نیشابور

✅ به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور»، کارگاه ویرایش متن؛ ویرایش به عنوان وسیله ارتباط با مخاطب با حضور فرناز شهیدثالث در نیشابور برگزار می‌شود.

✍ فرناز شهیدثالث؛ متولد سال ۱۳۶٠. رمان‌نویس، روزنامه‌نگار، ویراستار و مجری رادیو فرهنگ.

🔗 آغاز فعالیت مطبوعاتی، به صورت رسمی از سال ۱۳۷۸ (هفته‌نامه سروش هفتگی، روزنامه شرق، سایت خبری خانه هنرمندان ایران و …)
🖇 نویسنده و سردبیر در رادیو و تلویزیون از سال ۱۳۸۵.
🖇 ویراستار چندین کتاب بوده.

📖 جدیدترین کتابش: رمان «محرمانه میلان»، انتشارات شهرستان ادب، ۲۹۶ صفحه، چاپ اول، زمستان ۱۳۹۹

🔴 ظرفیت محدود
🔻 هزینه کارگاه ۶٠ هزار تومان / لطفا برای اطلاع از شرایط حضور در کارگاه به آدرس تلگرام و یا اینستاگرام پیام خصوصی بدهید.

Simurgh_Dastan@

حسین آتش پرور از شکل، ساخت و سازه های داستان در ترانه های خیام می‌گوید

رباعیات خیام تکرار جهان ایرانی است

حسین آتش پرور از شکل، ساخت و سازه های داستان در ترانه های خیام می‌گوید:

در جهان خیامی، شعر به داستان نزدیک می شود؟!

فروغ خراشادی / هفته نامه «خیام نامه» / چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ / شماره ۵۱۲

حسین آتش‌پرور، نویسنده، منتقد و داور جایزه ادبی مهرگان است؛ وی در برنامه‌ای فرهنگی با دعوت انجمن داستان سیمرغ، با حمایت مالی و معنوی داروخانه دکتر بیان و اعضای انجمن، به مناسبت بزرگداشت حکیم عمرخیام برای نیشابوریان در فضای مجازی و در قالب یک فیلم از پیش ضبط شده سخن گفت. آتش‌پرور در فرصتی که پیش رو داشت، با نظر به دو کتاب تالیفی خود، «من و کوزه» و  «شکل و ساخت داستانی نسل سوم داستانهای ایران»، از خیامِ چندساحتی گفت و اینکه چطور نجوم، ریاضیات، کلام و … بر ذهنیت او در مقام شاعر تاثیر گذاشته و رباعیاتی سروده که در قلۀ شعر و داستان مینی‌مالیستی نشسته است؛ در ادامه متن پیاده شدۀ سخنان آتش‌پرور را می‌خوانیم:

خیامی که امروز ما می‌شناسیم، خیام شاعر است اما او در زندگی اش به شاعری شهرت نداشته است. نیم قرن پس از مرگ خیام، در کتاب «خیرالوصف» عمادالدین کاتب اصفهانی در سال ۵۷۲ قمری برای نخستین بار به شاعر بودن او اشاره می‌شود. «مرصاد العباد» از نجم الدین رازی صد سال و «مونس الاحرار» دویست و بیست سال پس از مرگ خیام به شاعری وی اشاره می‌کنند. پس از زمان خیام شعری در دست نیست.

به استناد کتاب «طربخانه» جلال همایی شماری از شعرهایی که به خیام نسبت می‌دهند، متعلق به او نیست و از شاعران دیگر است.

پس ما ناگزیریم به زمان زندگی او برویم و باز به امروز بازگردیم:

داستان، سازه های داستان و چگونگی تبدیل شعر به داستان

این رباعی مشهور را در نظر بگیریم:

در کارگه کوزه‌گری رفتم دوش                              دیدم دو هزار کوزه گویای خموش

ناگاه یکی کوزه برآورد خروش                         کو کوزه‌گر و کوزه‌خر و کوزه‌فروش؟!

وقتی در این ترانۀ بیست واژه ای هزارساله نگاه می‌کنیم که خود را به امروز رسانده است، به بیش از ده سازه داستانی برمی‌خوریم که به معیارهای داستان‌نویسی امروز نزدیکی دارد، شگفت زده می‌شویم. البته

از متن کوتاهی چون ترانه نباید انتظار داشت که دقیقا همانند یک داستان رفتار کند؛ جغرافیا سرزمین و فیزیک ترانه این اجازه را به آن نمی‌هد.

بررسی متن درباره یکی از کلیدی‌ترین ترانه های خیام، داستانی که این فیلسوف و معمار ادبیات با ۲۲ واژه ساخته است تا ما را به شگفتی وا دارد:

۱)توضیح من : من اول شخص که روایت کننده این داستان است. این شخص دوش به کارگاه کوزه‌گری می‌رود و می بیند دوهزار کوزه با یکدیگر به گفتگو نشسته اند. یکی از کوزه ها ناگهان خروش بر می‌دارد و آن پرسش فلسفی ازلی ابدی انسان را در برابر خالق سر می‌دهد.

  زمان: ش . مکان: کارگاه کوزه گری. شخصیت: من اول شخص و کوزه هایی که حرف می زنند، مخلوقات ذهن نویسنده

۲)ساختار کلی: باتوجه به دیدگاه‌های کلی ساختارشناسی داستان کوتاه در امروز، به سادگی می توانیم قسمت های مختلف داستان مورد بحث را مورد تجزیه و تحلیل قرار دهیم:

از نظر شکل و ساخت  این داستان دورانی است؛ به نقطه ای ختم می شود که از آن  شروع شده است منتها پس از طی مسیر بحرانی و دگردیسی. هر پاره ای از آن با پاره دیگر از جهتی در تضاد و از سویی در رابطه است یعنی تعادل و ساختمان آن را تضاد و وحدت می سازد.

۳) بررسی زمان: دوش، دیشب ، شب

در‌ کارگه کوزه گری رفتم دوش، جمله ای بس ساده است. و دوش رفتم، گذشته ساده است.

داستان نویس برای حفظ نزدیکی و تازگی زمان اتفاق داستان، دوش را انتخاب می‌کند.

وقتی نزدیک به هزار سال پیش، می‌گوید «دیشب»؛ با کاربست این واژه، رویداد همراه زمان به جلو می‌آید… در حقیقت داستان نویس با استفاده از آن طول زمان را از بین می برد تا نزدیکی و در نتیجه تازگی رخداد داستان برای ما حفظ شود.

۴)  زاویه دید: به زبان ساده جایگاه یا دریچه ای که داستان را از آن می بینیم زاویه دید است. این داستان از دیدگاه اول شخص بدون هیچ توضیح یا دخالت راوی دیده می شود. با روایتگر در شب به داخل کارگاه کوزه گری می رویم و در جمع کوزه های گویا و خموش شرکت می‌کنیم. منظور از دیدگاه یا زاویه دید در داستان فرم شیوه روایت است با انتخاب زاویه دید. و با آن شیوه روایت داستان شکل می گیرد.

۵) روایت: روشی که به وسیله آن داستان توسط نویسنده نقل و بیان می‌شود؛ از این جهت کار روایت، ایجاد   ارتباط در داستان است. پی رنگ از سازه های پایه ای روایت است اما شخصیت های داستان، شخصیت های  حاضر(یعنی من اول شخص و کوزه های گویا و خموش ) و شخصیت های غایب(کوزه‌گر، کوزه‌خر و کوزه‌فروش)؛ مکان، کارگاه کوزه‌گری و رخداد، دیدن دو هزار کوزه گویا و خموش، همه سازه های اصلی روایت اند.

۶) پی رنگ: نقشه هر داستان بدون ذکر جزییات و با توجه به روایت داستان مورد بحث ما که اساس آن بر ایجاز بنا شده است؛ طرح و داستان چنان نزدیک و درهم تنیده اند که تشخیص آن دو از یکدیگر دشوار است.

۷) دیدگاه های پست مدرنیستی یا بازی با متن: شخصیتهای این داستان دو دسته اند

من (اول شخص روایتگر) و کوزه هایی که مخلوقات داستان نویس هستند و با یکدیگر به گفتگو نشسته اند.

گفت و شنود کوزه ها با یکدیگر طبیعی است چرا که هم جنس و هم زبانند اما اینکه روایتگر به کارگاه کوزه‌گری برود و یکی از کوزه های مخلوق خودش را از جمع دیگران جدا و از او سوال کند، همینجا نقطه تلاقی دو جنس (شخصیت) متفاوت است.

۸) گفت و شنود کوزه ها با روایتگر داستان: در اینجا نویسنده به داخل داستان قدم نهاده، کوزه ها جان می گیرند و از دل داستان بیرون می آیند؛ خالق و مخلوق با هم یکی می شوند.

داستان نویس با پرهیز از به کارگیری اسم ها یا کلمه های کلی مبهم و سربسته و نشان دادن جزییات به جنبه‌های روایت پذیری داستان کمک می‌کند. روایتگر وقتی با قاطعیت می گوید دو هزار کوزه دیدم  جای شک و تردیدی باقی نمی‌گذارد و به اصل واقعیت رفته باورپذیری آن را تضمین می‌کند. به شنونده این حس دست می دهد که روایتگر به کارگاه کوزه‌گری رفته و دقیقا کوزه ها را شمرده و به همه جای کارگاه سر کشیده است. البته در ادبیات کهن، عدد ۱۰۰۰ نشان کثرت است؛یعنی آنچه قابل شمارش نیست! و در این میان نمونه های مشابهی می‌توان یافت: هزاردستان، هزارپا، و هزارافسان.

۹) تصویر:کلمه یا مجموعه کلمه هایی که تجربه های حسی را در ذهن برمی‌انگیزد. البته این کلمه ها بایستی بیانگر ویژگی های قابل لمس باشد یعنی کلمه هایی که ظاهری علیت یافته را توصیف می کنند. با این اوصاف، از طریق کلمه های داستان از ورای زمان به کارگاه کوزه‌گری می رویم و زمان (شب)، مکان و شخصیت ها، شکل میگیرند و فضا ساخته می شود. سراسر داستان برایمان قابل لمس می‌شود به حدی که خودمان جزوی از داستان می شویم… این امر مگر با انتخاب درست واژگان ممکن نمی شود.

۱۰) فراروی از واقعیت یا واقعیت شکنی: داستان در سه محور عمده و متفاوت آشنازدایی را در زمان، شخصیت، حرکت و پرسش دنبال میکند: اول، نویسنده در شب به کارگاه می رود(تعطیلی  کارگاه و به خواب رفتن مردمان)

دوم، ساخت شخصیت هایی که تا پیش از این وجود نداشته اند و سوم، یکی از شخصیت ها تعادل قبلی داستان را به هم می زند.

۱۱) تناقض: به هر صورت و شکلی به پاره های این داستان بنگریم و آنها را با هم بسنجیم، با تناقض و تضاد رو برو می شویم. از لحاظ تعداد، جنس، موقعیت، شرایط، زمان و مکان همه با هم در تضادند.

انسان – کوزه؛ یک و دو هزار؛ جنس بدن و بدنه؛ موقعیت گویا و خموش, مخلوق و خالق، پرسشگری مخلوق از خالق، شب و روز و بی‌کرانگی زمان…

۱۲) ایجاز اصلی ترین ویژگی داستان مینی‌مالیستی است. در بحث ایجاز دو مساله وجود دارد:

اول، قیاس عام بین ترانه یا چارپاره که کل وجودش را ایجاز شکل می‌دهد. دیگر، داستان مینی‌مالیستی که ایجاز اصلی ترین ویژگی داستان های مینی‌مالیستی است و ترانه خیام با داستان مینی‌مالیستی از این وجه شباهت دارند. دیگر، شکل خاص ایجاز در داستان مورد بحث است. مینی‌مالیسم حاصل جامعه مدرن صنعتی که در اواخر دهه ۱۹۶۰ در نیویورک شکل گرفت، یکی از مهمترین جنبش‌های هنری قرن بیستم است.

می بینیم که اگر داستان مینی‌مالیستی بر ایجاز تاکید دارد، ترانه اضافه بر آن، قالبی است که با منطق سروکار دارد و داستان نویس عصاره دنیای عظیم خود را به‌صورت فشرده در آن می‌چپاند تا خلاقیت و هنرش را به نمایش بگذارد. ترانه های خیام نه تنها ویژگی های کامل یک اثر کامل مینی‌مالیستی را دارد، بلکه در بیان ایده های فلسفی و پرداختن به مسایل بنیادین هستی از آن بسیار جلوتر است.

موجزترین شکل کلام شاعرانه

رباعی در میان شعر، موجزترین کلام است و خیام در این قالب روح خود را نشان می‌دهد . ایجاز به معنای کلامی و در فرم ساختی اش در داستان مورد بحث، رباعی بالا، به اوج خود می رسد.

ایجاز کلامی از آن جهت که دوباره گویی در اعمال و حرکات به چشم نمی‌خورد؛ ایجاز ساختی از آن رو که به ما نمی گوید چون شب است، کوزه‌گر، کوزه‌خر و کوزه‌فروش به خواب رفته اند.

۱۳) تشبیه: تشابه نوعی شباهت‌سازی برای نشان دادن عظمت، موقعیت و شرایط اشیا، موجودات و انسان است

نوعی قیاس، معیار، سنجش و نسبت است. خیام در اکثر ترانه هایش تشابهی میان انسان و کوزه برقرار می‌کند

کوزه و انسان در دو مورد کلی جوهر و شکل همزاد یکدیگر می شوند و در نهایت به هم می رسند.

شباهت های انسان و کوزه

انسان و کوزه دارای دهان و دهانه هستند، واجد لب و لبه‌اند، گردن برای هر دو وجود دارد. دست و دسته عملکردی مشابه دارد. شکم در هر دو هست و پا و پایه نیز دیگر مورد مشابه است. در این داستان اما اصلی ترین شباهت، شباهت بین خالق و مخلوق است.

۱۴) استعاره: مهمترین استعاره این داستان جانشینی اجتماع دو هزارتایی کوزه به جای انسان است و فرافکنی نویسنده از طریق همین جانشینی صورت میگیرد. خیام به وسیله کوزه ها خودش را بیان می کند. با خودش حرف میزند و این جانشینی آنقدر ماهرانه است که مخاطب اصلا فکر نمیکند در جمع کوزه ها قرار گرفته است.

زندگی خیام؛ شخصیت ترکیبی خیام (نجوم و ریاضیات)

نظامی عروضی سمرقندی و ابوالحسن بیهقی خیام را دیده اند؛ اولی که خود را دوست خیام معرفی میکند در دو دیدار خود،  یکی در شهر بلخ کوی برده فروشان، و دیگری به شهر مرو در زمستان ، از نجوم خیام حرف می زنند. بیهقی که در هشت سالگی او را دیده است، ضمن معرفی کوتاه می‌گوید: خیام علاوه بر ریاضیات و نجوم در طب، لغت ، فقه و تاریخ دست داشته و معروف بوده است. از جمله رویدادهای مهم زمان خیام، دعوت او برای شرکت در تهیه تقویم جلالی است که ما امروز از آن استفاده می‌کنیم. در زمان سلجوقیان از تقویم قمری استفاده میکردند؛ اختلاف ۱۱ روزه بین سال قمری و خورشیدی موجب ثابت ماندن سال خورشیدی در برابر سال قمری است. از این رو، ماموران حکومتی در پایان سال قمری نمی توانستند مالیات وصول کنند به دلیل چرخش سال قمری نسبت به سال خورشیدی سررسید مالیات، تغییر می‌کرد و ماموران خراج، معمولا هنگامی به مردم رجوع می‌کردند که از فصل خرمن و برداشت گذشته بود و محصولی برای خراج وجود نداشت؛ تنها هر ازگاهی و برای مدت زمانی کوتاه، هماهنگی سال قمری با موعد خرمن برقرار و مالیات وصول می‌شد. در سال ۴۵۳ جلال الدین ملکشاه چاره این مسأله را در تنظیم تقویم دید و به نظام الملک دستور داد تا چاره اندیشی کند.هشت تن از دانشمندان و ریاضی‌دانان و ستاره شناسنان به سرپرستی عمرخیام ماموریت یافتند این مهم را به انجام برسانند. پس از ۴ سال تحقیق شبانه روزی در اصفهان، مرو  و نیشابور، این تیم، سال خورشیدی را محاسبه کردند. تطبیق سال خورشیدی با سال طبیعی از مهمترین ویژگی های این تقویم است و نه تنها نوروز در اول بهار قرار گرفته که سایر فصول همه در تطبیق و انطباق با طبیعت سامان یافته است.

شکل ساخت ترانه های خیام به ما می گوید ریاضیات، نجوم، لغت، طب و تاریخ بخشهای مهم شخصیت خیام هستند و همه در شعر او موثر بوده‌اند. ترانه های خیام عصاره خلاقیت و شخصیت ترکیبی اوست. از این دیدگاه شخصیت خیام در ترانه هایش مرکب است و جهان بینی ترکیبی شعر او، برآیند جهان اوست.

نجوم و ریاضیات در شکل و ساخت ترانه ها

در بررسی شکل و ساخت ترانه های خیام به این موارد برمی‌خوریم:

۱) ترانه های خیام هریک داستان کوتاه مینی‌مالیستی هستند. ۲)سازهای داستانی دارند. ۳)داستان های خیام ساختارمند هستند.۴)این ساخت جهان بینی کلی او را منعکس می‌کنند. ۵) ترانه ها در شکل متفاوت اما در ساخت، اکثرا دورانی ۳۶۰ درجه هستند. ۶) از تاثیر نجوم در شکل و ساخت آنها میتوان گفت وی ترانه هایش را پس از محاسبه تقویم جلالی سروده است

سازه های داستانی ترانه های خیام

خیام در ترانه هایش از سازه های داستانی ساده تا پیچیده استفاده میکند و از همین جهت به سمت داستان می‌رود: زمان، مکان، شخصیت یا قهرمان، زاویه دید، روایت، رخداد، طرح و توطئه، جزیی نگری، فضا، تصویر، ایجاز، تناقض، تشبیه، استعاره، واقعیت پذیری، آشنایی زدایی و  ورود به محل در داستان‌های خیام به کار رفته است. او از حرکت زمین به دور خورشید در ساخت ترانه هایش استفاده میکند. دانش ریاضیات امکان استفاده بجای کلمه ها را به او می‌دهد. در ۱۴۳ ترانه (منسوب) به خیام، تنها معادل ۸ برگ آچار کلمه استفاده شده است. شکل و ساخت ترانه ها، دلیل محکمی است که آنها با پشتوانه ریاضی و‌ وجه نجومی، پس از محاسبه تقویم، سروده شده اند. بردار سینوسی متناوب ۳۶۰ درجه تکاملی از ساده به پیچیده در ترانه های خیام مطابق بردار گردش زمین به دور خورشید است. شکل ساختاری ترانه ها در کل دورانی و در اجزا تکراری، متاثر از گردش زمین به دور خورشید و خود است.. ساختار نجومی شب و روز، هفته، ماه و سال را می توان در آنها دید؛ اگر بپذیریم هر ترانه مدلی از سال خورشیدی است، متوجه می شویم هر رکن ترانه یا مصرع یک فصل سال خواهد بود. ساختار هر رکن ترانه یک مسیر تکاملی ۳۶۰ درجه حلقوی از ساده به پیچیده پارادوکسیکال است.

تناقض، بسامد و تکرار، حرکت دورانی، شبیه سازی و تقارن و حرکت متناوب سینوسی را می توان در اجزای ساختار ترانه ها، مشاهده کرد ‌.مدل اکثر ترانه ها یک سال کشاورزی است. شب و روز، ماه و سال تکرار می شود. مثل دانه ای که می کارند، سبز می شود و چرخه تکرار می‌گردد یا مثال انسان مرده ای که به خاک می سپارند تا دوباره به هر شکلی از گیاه و حیوان یا انسان بازگردد؛ این چرخه تکرار در ساختار هر ایرانی وجود دارد. هزار و یک شب در تکرار خواب های شهرزاد ثبت می شود. چهل ستون و سی و سه پل در تکرار زیباست. نقش کاشی ها و تکرار گل‌های قالی در هنر ماست؛ مادر و پدر در فرزندان تکرار می شوند. نیمه چپ انسان تکرار نیمه راست اوست و انسان در دیگری تکرار می شود…

ادبیات، معلمی و سفر؛ زندگی یک داستان نویس

ادبیات، معلمی و سفر؛ زندگی یک داستان نویس

اینجایی که ایستاده ام، فرد دیگری نایستاده است

فروغ خراشادی / هفته نامه «خیام نامه» / چهارشنبه ۴ خرداد ۱۴۰۱ / شماره ۵۱۲

نیشابور در روزهای میانی اردیبهشت ماه ۱۴۰۱، میزبان نمایندۀ نشر نیماژ برای برگزاری کارگاه داستان نویسی بود. این رویداد به همت انجمن داستان سیمرغ و حمایت دکتر فارما، طب صحت و اعضای انجمن سیمرغ سامان یافت و مورد استقبال علاقه‌مندان حوزۀ ادبیات داستانی شهرستان قرار گرفت. شیوا مقانلو، منتقد، داستان نویس و مدرس این کارگاه، ضمن تبیین عناصر داستانی، فرق داستان کوتاه با دیگر گونه‌های ادبی را توضیح داد و در ضمن پاسخگویی به پرسشهای طرح شده، به نقد شماری چند از داستان‌های کوتاه اعضای انجمن پرداخت. وی در اقامتی سه روزه در استان خراسان رضوی که یک روز آن در مشهد و کتابفروشی نشر نیماژ و دو روز دیگرش در نیشابور سپری شد، از آثار تاریخی و باستانی نیشابور نیز دیدن کرد.  در این نیشابورگردی  اعضای انجمن و آقای حجت حسن ناظر  وی را همراهی کردند. آنچه در ادامه می‌آید، چکیده ای از طرح درس و پرسش-پاسخ‌هایی است که شیوا مقانلو در کارگاه داستان نویسی به تفصیل توضیح داد. تلاش شده است در میان این مباحث، مطالبی که برای داستان نویسان جوان مفید و کاربردی است، گنجانده شود و صحبت‌های تخصصی خانم مقانلو درباره داستان‌‌های شرکت کنندگان در کارگاه، در دل همین متن قرار بگیرد.

در شهرستانها کسانی به سمت ادبیات می‌آیند که واقعا عاشقند

در آغاز جسله، امیرحسین روح نیا، داستان نویس و مدیر جلسه، از مقانلو پرسید که چرا ادبیات را به عنوان اولولیت و کار برگزیده است؟ و چه دلیل وجود دارد که برای ادبیات سفر می‌کند؟

دبیر  نشر نیماژ، ۳ دلیل برشمرد: نخست عشق به ادبیات، دوم کار معلمی و تدریس و سوم علاقه به سفر. این هر سه به یک اندازه در من هست و همدیگر را تقویت می‌کنند. از طرفی احساس میکنم در شهرستانها اتفاقاتی می‌افتد که لازم است تدریس ویژه خود را داشته باشد؛ گاهی مواجهه با دختران جوانی که در شهرهای حاشیه به رغم محدودیت به عشق ادبیات می‌آیند، برای خانواده‌هایشان حضور من به عنوان یک زن در چنین جمع هایی نوعی فرهنگ سازی به همراه دارد. من داوری و تدریس داستان کوتاه را در همه نقاط کشور قبول میکنم چون نکته های خوبی در آموزش دوستان شهرستانی وجود دارد از جمله اینکه افرادی می آیند که خیلی عاشق ادبیات هستند. اما در این ۱۵ سال سفر و تدریس به مسائلی هم برخورده ام که می‌تواند برای بچه های شهرستان چندان خوب نباشد؛ در شهرستان امکانش هست بچه ها از بحث های روز دور بیفتند. در این شهرها، ممکن است بزرگی حضور داشته باشد که حرفش حجت باشد اما دیگر حرفهایش، حرف روز ادبیات نیست!

با هجوم اطلاعات و گوشی های هوشمند، لزوم آگاهی رسانی و تدریس درست مهم می شود. شیوه نگارش و نقد اینجا مهم است مرتب حرفها به روز می شود و هیچ  حرف آخری در ادبیات و هنر وجود ندارد. پس اگر در شهری کوچک، بزرگی حرف آخر را بزند، خلاف جریان روز ادبیات پیش رفته است. بااین حال، در نیشابور شما گروه خوبی دارید که هر یک مرغی از پیکره سیمرغ است، حتی ما هم در بین شما، مرغی از سیمرغ می شویم.

 بدانیم آدم ادبیات هستیم یا نه؟!

خانم مقانلو  شما داور جایزه سیمرغ بودید؛ داستان‌های بچه‌های نیشابور را چطور دیدید؟

مشکل بزرگ در داستان‌های بچه‌های نیشابور عدم شناخت نسبت به داستان کوتاه، ناولت و رمان است. وقتی راجع به کاراکتر داستانی حرف میزنیم، درباره پی رنگ، لحن و نقطه اوج حرف می زنیم، هر سه گونه داستانی بالا، دارای این عناصر هستند. گاهی داستان کوتاهی می‌خوانم که بخش از یک رمان یا ناولت است و باید به یک کار ۶۰ با ۷۰ صفحه ای تبدیل شود. گاهی رمانی می‌خوانم که لازم نبوده ۳۰۰ صفحه باشد بلکه در ۶۰ صفحه می‌توانسته جمع شود. ما وقتی از ادبیات به معنای عام Literatureحرف می زنیم، این شامل داستان کوتاه، فرم های ناداستان، رمان، شعر و … می شود؛کما اینکه چند سال پیش نوبل ادبیات به یک ترانه سرا – باب دیلن- رسید. مشکلی که در برخی نوشته های دوستان می‌بینم  این است که برخی اصلا داستان نویس نیستند و می توانند جستار نویس‌های خوبی باشند. می توانند شکل های دیگری از ادبیات را بنویسند.گاهی افرادی خاطره نویسی را به اسم داستان کوتاه می‌نویسند که می‌شود در این خصوص، آن فرد را به نوعی نوشتن که در دنیا به «مموآر» معروف است، رهنمون کرد. می‌خواهم بگویم برای داستان نویس شدن، اول استعداد ذاتی لازم است؛ دوم بزرگ شدن در محیط کتابها بخصوص در دوره طلایی بلوغ؛ در این دوره اگر فرد در میان کتابها باشد، بعدها می‌تواند دست به قلم شود. این دوره طلایی از ۱۲ سالکی شروع می‌شود؛ مثلا جنگ و صلح را اگر تا ۱۷ سالگی خواندیم، خوب است؛ از آن بگذرد سخت میشود. مورد سوم، آموزش است؛ آموزش می تواند میان‌بُر ایجاد کند اما در هر حال، بهترین مربی و معلم البته خود کتاب ها هستند. بنابراین ما باید بدانیم آدم کدام بخش ادبیات هستیم و بدانیم پایه های لازم برای داستان نویسی و ادبیات را داریم یا نه؟ در دوره فیلمسازی، که من مدرس آن هم هستم، پایان سال دوم بچه ها باید یک فیلم ۶۰ ثانیه بسازند و تمام نکاتی که یاد گرفته‌اند انجام دهند و قواعد را به طور کامل نشان دهد. یعنی فرد باید در پایان سال دوم ساختار را کامل شناخته باشد تا بتواند در سال سوم آن قواعد را بشکند؛ بچه های نیشابور قواعد اصلی را بلد نیستند، به سراغ داستان پست مدرن می‌روند این ایراد است. بگذارید داستانی بگویم که البته سندیت آن مشخص نیست اما ما به عنوان الگو از این داستان کمک می گیریم: پیکاسو به یک نقاش جوان که دوست داشت در سبک کوبیسم کار کند، گفته است: هر وقت تو یک سماور را آنقدر واقع گرایانه بکشی که اگر نقاشی ات را در میدان سرخ مسکو بگذاری، مردم جمع شوند تا از آن آب جوش بگیرند، بعد می‌توانی قواعد را بشکنی و کوبیسم کار کنی!

دوستان جوانی با الگوهای جدید داستان نویسی می‌نویسند، بدون آنکه سیر داستان نویسی از آغاز را بدانند و تمرین کرده باشند.

کتابهای جدی مخاطب ندارد

لطفا درباره ادبیات عامه‌پسند و ادبیات جدی صحبت کنید

ادبیات عوام پسند بازار خوبی دارد؛ کتاب هشتصد صفحه‌ای به چاپ بیستم می رسد و اصلا برایش ما، به عنوان کاربران جدی ادبیات، مهم نیستیم. البته ادبیات عامه پسند در دنیا تعریفی متفاوت از ایران دارد؛ معنای عامه پسند در دنیا متفاوت است و باید آن ادبیات زردی را که در ایران به ادبیات عامه‌پسند معروف شده است، ادبیات عوام گفت نه عامه پسند! مثلا نوشتن شکل خوشخوان ادبیات جنایی در دنیا، نیاز به سواد بالا و طی دوره های تخصصی دارد؛ این کتابها وظیفه ای انجام می دهند که علاوه بر سرگرمی، سطح سواد و آگاهی خواننده را ارتقا می دهند. در‌ واقع قرار نیست جلب و جذب مخاطب به هر قیمتی باشد. هر چند نوشتن برای عده معدود هم توجیه منطقی و اقتصادی ندارد، اما قرار هم نیست برای خوانده شدن به مخاطب باج بدهیم.

مثلا داستان های دیکنز، دافنه دوموریه، توآین و … در زمره ادبیات خوشخوان تاثیرگذار هستند اما در کنار ادبیات داستانی زرد ایران هم قرار نمی‌گیرند؛ یادمان باشد داستان های دیکنز انقلابی در زندگی کودکان کار و قوانین اجتماعی کار ایجاد کرد. یا کتاب های جک لندن تاریخ جویندگان طلا در آمریکا را بیان می‌کند و آن رسالت ادبیات، که تکان دادن مخاطبان است،  در کنار خوشخوانی عرضه می‌کند.

درباره اهمیت ادبیات کلاسیک در داستان نویسی کوتاه بگویید

در واقع اهمیت کلاسیک خواندن این است که داستان های موجود جهان را دریابیم. مثلا اگر شما با الکساندر دوما (بویژه پدر) شروع کنید، می بینید تمام داستان های دنیا، و فیلم های دنیا، رد پایی در داستانهای او دارد. پیش از این، حرفی زده شده است؛ حالا اگر بپذیریم همه حرفها زده شده، می‌توانیم بگوییم در جایی که من ایستادم هرگز کسی دیگر نایستاده و من می توانم  از جایگاهم حرف خودم را بزنم. شما به عنوان داستان نویس باید زاویه شخصی خودتان را پیدا کنید و البته چیزی بگویید که ارزش گفتن داشتن باشد. پس باید بتوانید چیزهایی از این نوشته ها را دور بریزید. یکی  از لحظات بلوغ یک نویسنده این است که بتواند بخش های اضافی داستانش را دور بریزد؛ کاری که در سینما، تدوینگر انجام می دهد.

فرم و محتوا درهم تنیده‌اند

خانم مقانلو به نظر شما فرم و محتوا چقدر به هم مرتبط هستند؟

در نقد نو سالهاست بین این دو تفاوتی نمی گذاریم . در واقع تفاوت میان این دو را، مبنای تفاوت انتقادی نمی گذاریم. منطقا این دو از هم تجزیه ناپذیرند. تم و هدف را فقط بر مبنای تکنیک انتخابی می توانید بیان کنید و اگر تکنیک را عوض کنید، پیام هم عوض می شود چرا که آن فرم در خودش پیامی دارد؛ پس نمی شود گفت حرفت خوب بوده اما بد بیانش کرده ای! ما نمی‌توانیم یک چاقو دستمان بگیریم و بگوییم این بخش ها را خوب  گفتی و این بخش ها را نه! تا اواخر قرن نوزدهم دیدگاهی وجود داشت که داستانها یا ماجرا محور یا کاراکتر محور هستند.از اواخر قرن ۱۹میلادی هنری جیمز می‌گوید این دو از هم جدایی ناپذیرند. کنش کاراکتر است و بالعکس. آن چیزی که به عنوان کاراکتر تعریف میکنیم، درون کنش تعریف می شود؛ این که نباشد، آن یکی هم نیست. در نقد نوین در هم تنیدگی بیشتر می شود و اینها از هم تفکیک نمی‌شوند. این مسأله در ژانرهای سینمایی هم دیده می شود؛ دیگر به راحتی قبل نمی شود ژانرها را جدا کرد. این را در سایر علوم و رشته ها نیز می توان دید. دنیای امروز، دنیای علوم بینارشته‌ای است. با این حال همیشه برای شروع بحث نیاز به یک تکه زمین ثابت داریم که بتوانیم پایمان را رویش سفت کنیم و بگوییم دستگاه فکری من اینجاست. اگر این زمین ثابت نباشد، مبنایی برای آغاز گفتگو نداریم.

داستان با برهم خوردن تعادل همراه است

اگر از شما بخواهند یک تعریف کلی از داستان بدهید ،چه می‌گویید؟

کسی از جایی خارج می شود یا به جایی وارد می شود و تعادل اولیه را بهم می زند. این داستان است. حال، کسانی هستند که تعادل اولیه را می‌خواهند و کسانی همراستا با قهرمان داستان در صدد تعادل جدید هستند؛ اینجا کشمکش رخ می دهد. برای داستان کوتاه از میان انواع شیوه های نقادانه، نقد فرمالیستی انتخاب من است.

ترجیح نقد فرمالیستی به دلیل قرارگیری مبنا بر عناصر داستانی است. سایر دستگاه های نقادانه، جا را برای حواشی باز می‌کند. در نقد داستان ها، ساختار رمان با ساختار ناولت و داستان کوتاه متفاوت است چرا که در داستان کوتاه تجربه های بازیگوشانه تری امکان بروز دارد.

در آغاز صحبت از گونه‌های داستانی گفتید؛ انتخاب گونه داستانی چگونه ممکن می‌شود؟

یکی از بحث های مهم در ادبیات داستانی، بحث فروش است. پس فروش  یکی از دو شکل رمان یا داستان کوتاه برای کتابفروشی ها راحت تر است. با این حال، یک داستان نویس خوب باید بداند چقدر قرار است به ایده اش جا بدهد؟! در جشنواره ها و جوایز  داستان کوتاه، معمولا۶هزار کلمه بیشتر قابل قبول نیست. حتی اگر داستان بسیار خوبی با تعداد کلمات بیشتر به دست ما برسد که بسیار هم قوی باشد، اما چون همان گام اول یعنی حدود کلمات را رعایت نکرده، نمی شود آن را پذیرفت‌. پس اول یک داستان نویس باید تکلیف خود را با ایده و فضای مورد نیازش مشخص کند. داستان باید به هوش مخاطب اعتماد کند و باید به تدریج اطلاعات را به مخاطب بدهد تا بتواند داستان را متناسب و متعادل جلو ببرد. تکرار مطالب و یکجا اطلاعات سرارزیر کردن، به داستان ضربه میزند و قصه را خنثی می‌کند. توصیف پشت سر هم فضا و مکان در همان صفحات نخست، ایراد بزرگ بسیاری از داستان کوتاه هایی است که برای جشنواره ها ارسال میشود. توصیفات باید در تمام صفحات خرد و شکسته شود؛ این یعنی افشای تدریجی اطلاعات . چرا که اگر قرار باشد همه توصیفات یکجا آورده شود، نشانگر ضعف داستان است و برای کشش داستانی، توصیفات باید با یک‌ ریتم  مشخصی در کل فضا پخش شود.

شکستن کلان روایت رسالت پست مدرنیسم

در پایان صحبت، درباره ادبیات پست مدرن و چرایی شکل گیر آن برایمان بگویید

مهمترین مسأله ادبیات پست مدرن مخالفت و رد کردن کلان روایت هاست؛ مذهب، خانواده، پرچم، ارزش های اخلاقی و… شکسته می‌شوند. این کار، نه به‌صورت تهاجمی بلکه با دست انداختن و هجو کردن است. در واقع، این اقدام در برابر مدرنیسم بود که دو جنگ جهانی در پی داشت. پس از آن، کلان روایت ها در ادبیات هم‌ شروع به شکستن کرد. به نوعی انسان قطعه قطعه قرن بیستم ساختار کلان روایت داستانی را شکست و شروع کرد به قطعه نویسی  که نمادی از ذهنیت و تفکر شکسته انسان آن دوره بود که البته با شوخ طبعی این کار را انجام داد. کار دیگر پست مدرنیسم در حوزه ادبیات، بازی کردن با اسطوره و تاریخ  است. با این نگاه که نه سنت تاریخی و نه مدرنیسم، هیچ یک پاسخگوی انسان امروز نیست.