سه شنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۳ / انجمن کتاب سیمرغ نیشابور
با حضور:
مریم فرخ رو ؛ داستان نویس و کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
مصطفی بیان؛ داستان نویس و دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور
….
…..
سه شنبه ۱۲ تیر ۱۴۰۳ / انجمن کتاب سیمرغ نیشابور
با حضور:
مریم فرخ رو ؛ داستان نویس و کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی
مصطفی بیان؛ داستان نویس و دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور
….
…..
شیوه ی روایت مدرن در داستانِ آسودگی نوشته ی محبوبه حاجیان نژاد
چاپ شده در روزنامه آرمان ملی / یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۴۰۳
نگاهی به رمانِ «شغل پدر» نوشتۀ سُرژ شالاندون
شغل پدر / سُرژ شالاندون / مهستی بحرینی / انتشارات نیلوفر / چاپ پنجم / سال ۱۴۰۲
مصطفی بیان / چاپ شده در ماهنامه ادبیات داستانی چوک، اردیبهشت ۱۴۰۳
سُرژ شالاندون[۱]، متولد سال ۱۹۵۲ در تونس، نویسنده و روزنامهنگار فرانسوی است. تا سال ۲۰۲۱ ، ده رمان از وی منتشر شده است؛ که رمانِ «شغل پدر» هفتمین کتابِ شالاندون است که در سال ۲۰۱۵ منتشر و در سال ۱۳۹۷ با ترجمۀ مهستی بحرینی توسط نشر نیلوفر منتشر شد و تا سال ۱۳۹۹ به چاپ چهارم در ایران رسید.
[۱] . chalandon sorj
مصطفی بیان از اتمام نگارش رمان خود درباره زندگی شهید خلبان عزیزاله جعفری خبر داد.
به گزارش ایسنا، این نویسنده در معرفی این شخصیت نوشته است: نهم فروردین، هفتادودومین سالروز تولد هنرمند و شهید والامقام خلبان عزیزاله جعفری است.
او در نهم فروردین سال ۱۳۳۱ در شهرستان نیشابور چشم به جهان گشود. از همان ابتدای نوجوانی به نقاشی و مینیاتور علاقۀ بسیار داشت. پس از دریافت دیپلم ریاضی در دانشکدۀ نیروی هوایی قبول شد و در سال ۱۳۵۴ جهت گذراندن دورۀ خلبانی به آمریکا رفت و دو سال بعد به میهن برگشت. با تخصصی که داشت در نیروی هوایی استخدام و مشغول به کار شد.
شهید خلبان عزیزاله جعفری جزو اولین خلبانانی بود که با جت F۵ پرواز میکرد و با شروع جنگ تحمیلی به همراه شهید خلبان مسعود محمدی به پایگاه ششم شکاری بوشهر میروند و در چند عملیات برونمرزی شرکت میکنند.
در ۴ مهر ماه ۱۳۵۹، خلبان عزیزاله جعفری به همراه خلبان مسعود محمدی در آخرین عملیات خود پس از انهدام بسیاری از تاسیسات دشمن در خاک عراق، حین بازگشت در آسمانِ عراق توسط ناو مورد هدف قرار میگیرند و موشک به هواپیما اصابت میکند. شهید جعفری و شهید محمدی وقتی کار را تمامشده میبینند از آنجا که دوست دارند پیکرشان در خاک ایران باشد سرعت هواپیما را بیشتر میکنند و در نهایت در خاک ایران سقوط میکنند و به درجۀ والای شهادت نائل میشوند.
مصطفی بیان، داستاننویس و دبیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور همزمان با سالروز تولد شهید خلبان عزیزاله جعفری گفت: رمان شهید خلبان عزیزاله جعفری که به اهمیت و نقش تیزپروازان نیروی هوایی ارتش در پنج روز آغاز جنگ و به ویژه آخرین عملیات شهید خلبان عزیزاله جعفری میپردازد، به اتمام رسیده و در مرحلۀ بازنویسی نهایی است. شهید جعفری هنرمند و یکی از فرزندانِ نخبۀ شهرستان نیشابور و یکی از تیزپروازان شجاع و دلیرمند نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران است. من مفتخرم رمانِ جدیدم دربارۀ این فرزند سلحشور و شیردل نیشابور و وطن است.
او در ادامه خاطرنشان کرد امیدوار است این کتاب امسال منتشر شود.
رمان «عشق درتبعید» به دههٔ هشتاد قرن بیستم برمیگردد، به مناقشات جهان عرب با غرب و اسرائیل، به حوادث خاورمیانه و روزگار روشنفکران عرب چپ.
راوی داستان، روزنامهنگاری مصری است که در زمان جمال عبدالناصر ، رهبر انقلاب ۱۹۵۲ و رئیس جمهور مصر، فردی مهم در روزنامه محسوب میشد اما با کودتا و روی کار آمدن انورسادات ، و تغییر سیاستها و خط مشی، آهسته آهسته به کنار رانده میشود، تا جایی که سرانجام تن به تبعید به یک کشور اروپایی میدهد. این اتفاق درست مقارن با زمانی است که با منار، همسری که زمانی با عشق با او ازدواج کرده بود، اختلاف پیدا کرده و از هم جدا میشوند.
«دیگر نمیخواهم ببینمت. اما بهتر است رابطهای با هم نداشته باشیم. گمان میکنم دوستت دارم، اما نمیخواهم این طور باشد، پس از اتفاقاتی که در این دنیا دیدهام، دیگر نمی خواهم چنین تجربهای تکرار شود» ص۱۹
داستان به وقایع تاریخی قرن بیستم لبنان، مصر و فلسطین اشاره میکند و مناسبات و مناقشات جهان عرب با غرب و اسرائیل را به چالش میکشد. نویسنده، با بهرهگیری از تخیّل قوی و تجربیات خود، سوالاتی را مطرح میکند و به تدریج و مستقیم و غیرمستقیم به آنها جواب میدهد. ماجراهایی مثل کشتار صبرا و شتیلا در سال ۱۹۸۲ و یا کودتای شیلی.
نویسنده حتی به ارتباط شاه ایران و انورسادات هم اشاره میکند.
رمان، علاوه بر اتفاقات تاریخی، به شغل روزنامهنگاری و گسترش روشنفکری چپ و بنیادگرایی دینی نیز میپردازد.
«آیا ما سوسیالیست هستیم؟ آیا ما از حزب آلنده هستیم؟ درست است که من روستاییام، اما ما حتی زمینی را هم که انقلابیها از ثروتمندان گرفته بودند و بین کشاورزان روستا تقسیم میکردند، نگرفته بودیم.» ص۳۴
رمان در جستجوی تباهی و نافرجامی و بیمقصدی است، جنایت اسرائیل در اردوگاه رشیدیه و صیدا و واقعهٔ وحشتناک صبرا و شتیلا، در زمان شارون.
«اسرائیل اول میگفت از آنچه در صبرا و شتیلا روی داده خبر نداشته است، اما خود روزنامههای عبری هم این دلیل کودنانه را به سخره گرفتند. بعد نخستوزیر بگین ناچار شد بگوید: بعضیها، بعضیهای دیگر را میکشند و اسرائیلیها را متهم میکنند!» ص ۳٠۶
چنانچه خواننده در این رمان شاهد است، بسیاری از مطالبی که در کتاب مطرح شده، آشکارا با بخش عمدهای از حقایق و وقایق قرن بیستم پیوند خورده است.
«چیز زیادی دربارهٔ خانوادههای خوشبخت نمیدانم. نمیدانم آیا شادیهایشان به هم شبیه است یا نه، اما میدانم بدبختی، زخمی است در جان انسان، که اگر در کودکی شروع شود تا آخر عمر ادامه خواهد داشت. میفهمم هیچ زخمی شبیه زخم دیگر نیست. اما باز هم از خودم میپرسم حتی اگر این زخمها مثل هم نباشند، آیا داغی که در وجود ما حک میکنند، نشانهای نیست که با آن همدیگر را میشناسیم؟ آیا با چنین نگاهی ما هم شبیه هم نیستیم؟» ص ۹۷
در خاتمه اگر به رمانی تاریخی، سیاسی و اجتماعی و دنیای عرب علاقهمندید، حتما این داستان ۳۵٠ صفحهای را بخوانید
نگاهی به رمان ابله اثر داستایفسکی
نوشته: مصطفی بیان
چاپ شده در ماهنامۀ ادبیات داستانی چوک / شماره ۱۶۴ / فروردین ۱۴۰۳
دانلود کنید:
کمتر رمانی دیدم که محبوبیت رمان «دکتر نون زنش را بیشتر از مصدق دوست دارد» را داشته باشد.
رمان دکتر نون یا داستان بلند دکتر نون، داستان #اجتماعی و #سیاسی است که بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ در ایران رخ میدهد؛ دکتر نون نمادی ازروشنفکران در آن بازه زمانی است. شخصیت دکتر نون، شخصیت #خیالی است که سرلشکر زاهدی، مصدق و چند تن دیگر از اطرافیان در کاراکتر واقعیشان ایفای نقش کردهاند.
شاید در ظاهر تصور کنی، رمان عاشقانه است اما به اعتقاد من اینگونه نیست. داستانی کاملا انتقادی، سیاسی و تاریخی است. دکتر نون که معاون و مشاور مصدق است و فردی بسیار مورد اعتماد اوست، پس از کودتا علیه مصدق در اثر فشار شکنجه به خصوص برای جلوگیری از آسیب به همسرش، به مصدق خیانت و علیه او مصاحبه اجباری میکند. بعد از آزادی در اثر خیانت به مصدق دچار عذاب وجدان می شود و با ترک همه دوستان و خانواده گوشهنشین و دائمالخمر میشود و حتی از همسر خود، ملکتاج، که آن همه عاشقش بوده، فاصله میگیرد.
داستان در بحبوحهٔ مرگ ملکتاج حکایت میشود. دکتر نون در حالیکه نمیتواند باور کند، زنش مرده، دههها زندگی زناشویی و سیاسیاش را مرور میکند. بیست و سه سال است که کودتا شده و سایهٔ مصدق با اوست و با او حرف میزند. دکتر نون سعی میکند از خودش انتقام بگیرد و همواره حسرت دکتر فاطمی را میخورد که قهرمانانه کشته شد و به چنین زندگی مرگآوری تن نداد.
داستان، یک داستان نیست، بلکه داستانی نمادین است. نماد افرادی روشنفکر و آزادیخواه که به خاطر عشق به خانه و خانواده تسلیم حکومت میشوند و برای حفاظت از زن و فرزندانشان، باورها و ارزشهایشان را زیر پا میگذراند. آنها در ظاهر موفق میشوند اما در باطن در زندان و شکنجه دردناک به سر میبرنند. احساس گناه و شرم و خشم رهایشان نمیکند.
داستان دو راوی اول شخص و سوم شخص دارد. نویسنده توانسته با استفاده از جریان سیال ذهن، علاوه بر حوادث ظاهری، سیاسی، تاثیرات روانی و درونی این حوادث تاریخی و پیروزیها و شکستها را نیز برجسته کند.
مصطفی بیان ۲۹ اسفند ۱۴٠۲