Literary meeting “Memorial of Abbas Maroufi” in Simurgh Story Society of Neyshabur
neyshabour / Iran
توسط انجمن داستان سیمرغ نیشابور صورت گرفت.
نشست «یادبود عباس معروفی»
این نشست ادبی همزمان با اولین سالگرد درگذشت عباس معروفی، داستاننویس، نمایشنامهنویس، شاعر و روزنامهنگار، شنبه ۱۱ شهریور ۱۴٠۲ به همت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» برگزار شد.
عباس معروفی پس از چند سال مبارزه با سرطان، سال گذشته در آلمان چشم از جهان فرو بست. وی فعالیت ادبی را با هوشنگ گلشیری و محمدعلی سپانلو آغاز کرد و در دههی شصت با چاپ رمان «سمفونی مردگان» به شهرت رسید. از دیگر آثار معروفی میتوان: سال بلوا، پیکر فرهاد و فریدون سه پسر داشت، نام برد. «خانه هنر و ادبیات هدایت»، بزرگترین کتابفروشی ایرانی در اروپا را در برلین بنیاد نهاد و تا آخرین سال زندگیاش به کار کتابفروشی مشغول شد. همچنین کلاسهای داستاننویسی خود را نیز در همان محل تشکیل میداد.
همزمان در این نشست ادبی، داستان «آخرین نسل برتر» اثر عباس معروفی نقد و بررسی شد.
It was done by Simurgh Story Society of Neyshabur.
“Abbas Maroufi memorial” meeting
This literary meeting was held at the same time as the first anniversary of the death of Abbas Maroufi, a storyteller, playwright, poet and journalist, on Saturday, 11 September 1402, under the initiative of “Simurgh Story Society of Neyshabour”.
Abbas Maroufi died last year in Germany after fighting cancer for several years. He started his literary career with Hoshang Golshiri and Mohammad Ali Sepanlu and became famous in the sixties with the publication of the novel “Symphony of the Dead”. Other famous works can be mentioned: The Year of Belwa, Pikker Farhad and Fereydoun Se Son. He founded the “House of Art and Literature of Hedayat”, the largest Iranian bookstore in Europe, in Berlin and worked as a bookstore until the last year of his life. He also held his story writing classes in the same place.
نگاهی به رمان «رد خون بر پلک هایمان» نوشتۀ رها فتاحی (نشر برج / چاپ اول، سال ۱۴۰۱)
مصطفی بیان / چاپ شده در روزنامۀ آرمان ملی / چهارشنبه ۸ شهریور ۱۴۰۲ / شماره ۱۶۳۵
داستانِ بلند «رد خون بر پلک هایمان»، یک داستانِ معمایی، رازآلود، جنایی و حادثه محور است. داستان دربارۀ راز یک قتل است. انصافی، استاد دانشگاه و یک وکیل خبره، پروندۀ یک قتل را به عنوان اولین کار مستقل به یکی از شاگردانش به نام سینا می سپارد. سپردنِ همین پرونده به سینا، اولین راز داستان است. چرا انصافی این پرونده را به سینا سپرده؟! سینا هرگز فکرش را نمی کرد که در اولین پروندۀ مستقل خود، وکیل یک قاتل باشد، آن هم قاتلی که سر صحنه بازداشتش کرده اند. اما حالا انصافی این پروندۀ جنایی را زیر بغلِ سینا گذاشته؛ چرا…؟! این اولین سوالی است که به ذهنِ سینا و خوانندۀ داستان می رسد.
فردی که در صحنۀ قتل بازداشتش کرده اند، دختری جوان، زیبا، دلربا و هم سن و سالِ سینا به نامِ نگار است؛ وظیفۀ سینا چیست؟ رفع اتهام قتل عمد؟!
مقتول، دختری به نام شیرین است. شیرین، دختر وزیرِ سابق و کاندیدای اصلی ریاست جمهوری آینده. کار برای سینا خیلی سخت شده بود. این خبر قطعا به رسانه های داخل و خارجی درز می کرد و رقابت های حزبی کار را برای سینا حتی دشوارتر می کرد. یک پروندۀ جنایی و امنیتی.
«حقیقت» و «عدالت». دو واژۀ مهم در قضاوت. بیشتر مواقع، این دو واژه در مسیر از هم جدا می شوند و انسان در میانِ دو راه قرار می گیرد. کدام را باید انتخاب کرد؟ حقیقت؟ یا عدالت؟
«باید همیشه یادتون باشه که برای شما فقط و فقط یک چیز حقیقته: اون چه موکل رو نجات می ده. تمام حقیقت گاهی چنان به وضوح دست نیافتنیه که باعث می شه عدۀ زیادی به کلی از روابط انسانی ناامید بشن. شما نیاز نیست همیشه دروغ بگین، اما یادتون باشه برای احترام به حقیقت و برای حفظش، برای حفظِ اصلِ صداقت، اگه نیاز بود دروغ هم بگین.» (صفحۀ ۴۳ کتاب)
اصل عدالت چیست؟ حقیقت از موفقیتِ وکیل مهم تر است. وکیل نمی تواند به خاطر پیروزی خود در پرونده، «حقیقت» را زیر پا بگذارد. اصل «عدالت» همین است: «پیروزیی که به عدالت نزدیک ترمون نکنه، شکسته.» (متن کتاب).
سینا باید برای پی بردن به راز پروندۀ قتل، «حقیقت» را پیدا کند. سینا درگیر باند بازی های حزبی می شود. هر دو جریان سیاسی سعی می کنند تفسیری به نفع خود در رسانه ها داشته باشند.
سینا باید مثل فرشتۀ عدالت، برای رسیدن به حقیقت، چشمانش را به روی جریان های سیاسی، عشق، قدرت، ثروت و شهرت، ببندد و «عدالت» را برقرار کند. مسیر برای سینا دشوار می شود.
برای حلِ معمای قتل، نیاز است تا نگار حرف بزند؛ اما نگار سکوت کرده. او بازیگر ضعیفی است اما برای پیروزی بر آدم های قوی تر از خودش، باید قوی تر باشد. چرا نگار حرف نمی زند؟ این دومین تعلیق داستان است و خواننده را وادار می کند تا داستان را ادامه دهد.
در ادامۀ داستان، سینا وارد زندگی خصوصی و گذشتۀ نگار می شود. تک روایت هایی کوچک در مسیر داستان رخ می دهد تا خواننده را به کشفِ راز اصلی و پیدا کردنِ راهِ نجاتِ نگار می رساند.
داستان، شروع خیلی خوبی دارد. خواننده را وادار می کند داستان را تا آخر ادامه بدهد. رگه هایی از «ادبیات سیاسی» در مسیر داستان دیده می شود و نویسنده خیلی تاکید می کند که مقتول، دختر یک سیاستمدار اصلاح طلب است اما با این وجود نمی توان داستان را در ژانر داستان های سیاسی قرار داد زیرا نویسنده تنها به بیان عنوان و معرفی مقتول بسنده می کند و این نارسایی به زیبایی و جذابیت داستان لطمه می زند.
با وجود کشش و جذابیت ابتدای داستان، با پایانی کلیشه ای رو برو هستیم. در اواسط داستان رازها آشکار میشوند و این به جذابیت و کشش داستان لطمه می زند. داستان «رد خون بر پلک هایمان»، شروع خوب اما پایانی غیر جذاب دارد.
باغ های تَسلّا / پریسا رضا / ترجمۀ ابوالفضل الله دادی / نشر برج / ۲۵۴ صفحه / ۱۰۸ هزار تومان / چاپ اول، سال ۱۴۰۱
چاپ شده در ماهنامۀ ادبیات داستانی چوک / شماره ۱۵۷ / شهریور ۱۴۰۲
داستانِ «باغ های تَسلّا»، داستانِ یک زوج جوان به نام طلا و سردار است. طلا دوازده سال دارد و سردار هفده سال را تمام کرده است. سال ۱۲۹۹ تقویم ایرانی است؛ پایانِ یک قرن، پایانِ قریب الوقوع پادشاهی سلسلۀ یکصد و سی سالۀ قاجار و آغاز یک سلسلۀ سلطنتی جدید. چهارده سال از انقلاب مشروطۀ ایران گذشته است و جهان شاهد انقلاب بزرگ روسیه و خاتمۀ جنگ جهانی اول است.
طلا و سردارِ جوان، زادگاه شان، قمصر را ترک و در نزدیکی ری، حومۀ قدیم تهران منزلی پیدا و زندگی شان را آغاز می کنند.
داستان از کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ آغاز می شود. روزی که نظامیان به فرماندهی رضاخان، تهران را تصرف می کنند؛ و شش سال بعد در ۴ اردیبهشت ۱۳۰۵ رضاخان در کاخ گلستان، تاج گذاری می کند و رضاشاه می شود. خیلی از ارباب ها، روحانیون و بزرگان از تاج گذاری رضاشاه خشنود بودند؛ زیرا معتقد بودند که کشور باید پادشاه داشته باشد و رخت «جمهوریت» بر تنِ ایران گشاد است!
طلا و سردار بعد از دو تولد نافرجام محکوم به مرگ دو فرزند اولشان، بالاخره صاحب اولاد می شوند و نامِ بهرام را برایش بر می گزینند. داستانِ طلا و سردار همانند عنوانِ کتاب، با آرامش و آسایش ادامه پیدا می کند تا وقتی که دستوراتِ رضاشاه بر مردمِ ایران دیکته می شود.
اولین قانون شاه، ممنوعیت چادر است و ماموران شهربانی و پاسبان ها دستور دارند تا چادر را از سر زن ها بکشند. قانون پوشش فقط مربوط به زن ها نبوده و به مردها نیز دستور داده می شود تا قبا و شال را کنار بگذارند و کلاه پهلوی و کت اروپایی بپوشند. قانون جدید شاه ایران، بین مردم و دولت اختلاف می اندازد، اما مردم مجبور بودند تن به قانون جدید بدهند زیرا در غیر این صورت بازداشت می شدند.
داستان «باغ های تسلا» مروری به تاریخ ایران بین دو کودتای ۳ اسفند ۱۲۹۹ و کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ است. زندگی جدید طلا و سردار در مسیر وقایع سیاسی و اجتماعی روزگارشان قرار می گیرد. با ظهور رضاشاه، رسم زمانه به سرعت زیر و رو می شود و زندگی طلا و سردار مانند همۀ ایرانی های زمانِ خودشان تحت تاثیر قرار می گیرد.
در کنار قوانین سخت و اجباری رضاشاه، داستان به تاسیس راه آهن، اداره برق، سازمان رادیو، ادارات دولتی و تحصیل اجباری و رایگان در دوران پادشاهی رضاشاه اشاره می کند.
صبح سوم شهریور سال ۱۳۲۰، رادیو اطلاعیه ای صادر می کند و از اشغال شمال و جنوب ایران توسط ارتش شوروی و انگلیس خبر می دهد. سه هفته بعد، ۲۵ شهریور، رادیو اعلام می کند که رضاشاه به نفع پسرش از سلطنت کناره گیری کرده و محمدرضا در سنِ ۲۲ سالگی پادشاه جدید ایران می شود. پادشاه جدید از سیاست استبدادی پدرش فاصله می گیرد و مردم را از محدودیت های دستوری رضاشاه خلاص و زندانیان سیاسی را آزاد می کند.
نوروز سال ۱۳۲۲ است و هنوز اشغالگران، ایران را ترک نکرده اند. شاه جوان مانند پدرش مقتدر نیست، تا جایی که «کنفرانس تهران» در ۶ آذر ۱۳۲۲ در ایوان سفارت اتحاد جماهیر شوروی با حضور رهبران شوروی، امریکا و بریتانیا به صورت محرمانه و بدون اطلاع محمدرضای جوان و دولت ایران برگزار می شود.
محمدرضا بعد از اطلاع، حضورا به دیدار آنها می رود. ابتدا چرچیل، نخست وزیر بریتانیا را در حیاط سفارت می بیند و او را به کاخ دعوت می کند؛ اما چرچیل، دعوت شاه جوان ایران را نمی پذیرد!
دورانِ افول و زوال سیاسی ایران به سرعت می گذرد و مصدق به قدرت می رسد. مصدق از حقوق ملت ایران در دادگاه لاهه دفاع می کند و همچنین نفت ایران ملی می شود.
کمونیست ها در ایران قدرت پیدا می کنند. ۲۶ مرداد ۱۳۳۲، محمدرضاشاه و شهبانو، پس از اقدام به یک کودتا علیه دولت قانونی مصدق که به لطفِ شبکۀ افسران کمونیست حزب توده نقش برآب می شود (صفحۀ ۲۳۴ کتاب)، به خارج از کشور می گریزند. امریکایی ها از ترس کمونیست ها، دو روز بعد عملیات «آژاکس» را در تهران آغاز می کنند. مصدق باورش نمی شود که امریکایی ها به این راحتی بتوانند دست به چنین کار شرم آوری بزنند.
بعد از ۴۸ ساعت، تهران زیر و رو می شود. مردانِ مسلح به چماق و چاقو، سوار بر چند اتومبیل، عربده می زند: «مرگ بر مصدق!». چهار روز بعد به شاه اطلاع می دهند دولت مصدق سقوط کرده است. شاه صبح اول شهریور ۱۳۳۲ با خیالی آسوده با جت شخصی به تهران باز می گردد.
کتاب «باغ های تَسلّا»، نه یک رمان داستانی، بلکه یک گزارش و مستند داستانی است. ما در این کتاب، داستان بلند یا رمان نمی بینیم بلکه مروری تاریخی داریم به زندگی یک خانوادۀ ایرانی که تحت تاثیر حوادث سیاسی و اجتماعی بین دو کودتای اسفند ۱۲۹۹ تا مرداد ۱۳۳۲ قرار می گیرد.
«پریسا رضا» متولد سال ۱۳۴۴ در تهران است و در هفده سالگی به فرانسه مهاجرت می کند. «باغ های تسلا» اولین کتاب وی است که نشر برج در سال ۱۴۰۱ با ترجمۀ ابوالفضل الله دادی منتشر می کند.
اگر علاقه مند به تاریخ معاصر و به ویژه دورۀ پهلوی اول و ابتدای پهلوی دوم هستید، خواندنِ این کتاب خالی از لطف نیست. خواندنِ این کتاب به ما کمک می کند تا بدانیم، چرا سرنوشت ایران در کمتر از نیم قرن، از انقلاب مشروطۀ سال ۱۲۸۵ به کودتای ۱۳۳۲ ختم می شود!
هشت سال تلاش یک انجمن مستقل و مردمی در حوزۀ ادبیات داستانی نیشابور
آفتاب صبح نیشابور / شماره ۱۱۲ / شنبه ۷ مرداد ۱۴۰۲
در ایران، عمر مفید انجمن و یا جوایز ادبی کمتر از ده سال می باشد و وقتی یک انجمن ادبی و یا یک جایزه ادبی، عمرش نزدیک به ده سال می شود آن موقع می توان بگوییم که انجمن یا جایزه ادبی ریشه دار شده است.
در ایران امروز، کمتر شاهد آن هستیم که یک انجمن یا جایزه ادبی به دلایل مختلف بتواند پایدار بماند. یکی از انجمن های ادبی و مستقل موفق شهرستانی که توانسته امواج پُرتلاطم روزگار را پشت سر بگذارد و چراغ ادبیات را روشن نگاه دارد؛ «انجمن و جایزه داستان سیمرغ نیشابور» است که سی ام تیر ماه امسال، وارد نهمین سالِ فعالیتش می شود.
انجمنی که امروز جایگاه معتبری در جامعۀ ادبی کشور پیدا کرده است و توانسته نیشابور و ادبیات داستانی نیشابور را به سراسر کشور و حتی خارج از کشور معرفی نماید؛ و به جرات می توان گفت که امروز به همت مدیریت و اعضای این انجمن در کنار شعر و موسیقی، «ادبیات داستانی» نیشابور نیز مطرح شده است.
شنبه ۳۱ تیر ۱۴۰۲ دورهمی به بهانۀ آغاز نهمین سال فعالیت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» با حضور داستان نویسان و علاقه مندان به داستان در «خانۀ داستان سیمرغ» برگزار شد.
به گزارش آفتاب صبح نیشابور، در این نشست ادبی که عباس کرخی، رئیس پیشین ادارۀ فرهنگ، مجید نصرآبادی، نویسنده و منتقد ادبی، علی ملایجردی، نویسنده و مترجم و همچنین تعدادی از علاقه مندان به داستان حضور داشتند، مصطفی بیان، موسس و رئیس انجمن داستان سیمرغ نیشابور؛ ضمن خوشامدگویی گفت: «انجمن داستان سیمرغ نیشابور، به عنوان یک انجمن مستقل و مردمی معتقد است که فعالیتهای فرهنگی، هنری و اجتماعی باید توسط بخش مردمی و سازمانهای مردمنهاد صورت بگیرد و این مهم، نیازمند اعتماد به مردم است. در کشورهای پیشرفته، تمام برنامههای فرهنگی توسط بنیادها، انجمنها و سازمانهای مردمنهاد صورت میگیرد و دولت نقش نظارتی دارد.
نمونهی موفق مشارکت مردمی را میتوان در دورانِ ریاست آقای عباس کرخی (رییس سابق ادارۀ فرهنگ) ببینیم. در دوران ایشان و با مشارکت انجمنهای مردمی، نیشابور در سال ۱۳۹۵ پایتخت کتاب ایران شد و همان سال نمایشگاه کتاب با حضور ناشران معتبر کشور مانند نیماژ، آموت و…. در نیشابور برگزار شد؛ همچنین ما در نیشابور چند روزی میزبان ۵٠ نویسنده و شاعر کودکونوجوان بودیم. این همه، با مشارکت انجمنهای مردمی و در نتیجۀ اعتماد رییس ادارۀ فرهنگ به بخش مردمی بود.»
بیان در ادامه گفت: «در همان دورانِ آقای کرخی، اعتماد وجود داشت و کارهای خوبی صورت گرفت. من، ما و انجمن ها که تغییر نکردند. فقط دولت و مدیران تغییر کردند. چرا بعد از هفت سال، سایۀ سنگین بیاعتمادی در فضای فرهنگی شهر سنگینی میکند؟! نتیجۀ آن کمسو شدن چراغ فرهنگ و هنر و ادبیات شهرمان است. کافی است به اهمیت سخن استاد نصیریان توجه کنیم، استاد علی نصیریان، مدتی قبل در رسانهای به اهمیت فرهنگوهنر اشاره کردند و گفتند: هنر و هنرمند شناسنامۀ یک ملت است.»
همچنین در پایان نشست، از آقایان امیرحسین روح نیا، حسین رهاد و خانم ها زهره محقق و مریم حسینی، تقدیر و تشکر شد.
نشست «شب محمود دولتآبادی» همزمان با سالروز تولد این نویسنده خراسانی و با نگاهی به آخرین آثار منتشر شده وی، با تسهیلگری مصطفی بیان، حسین رهاد و مریم حسینی به همت انجمن کتاب سیمرغ برگزار شد.
در این نشست که سهشنبه ۱٠ مردادماه ۱۴٠۲ در یک موسسه نهال برگزار شد، دبیر انجمن داستان سیمرغ با نگاهی به زندگینامه، فعالیت حرفه ای بیش از ۶۰ سال و دو اثر غیرداستانی دولت آبادی، به ایراد سخن پرداخت.
مریم حسینی، کارشناس ارشد آموزش، درباره دو اثر( یک اثر داستانی و یک غیر داستانی) از این نویسنده شهیر به نقد و تحلیل پرداخت.
حسین رهاد، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی، آخرین رمان منتشر شده دولت آبادی، دودمان، را با نگاهی به ساختار اثر و بررسی زبان در آثار آقای نویسنده، مورد بررسی قرار داد.
شب محمود دولت آبادی در نیشابور
به همت انجمن کتاب سیمرغ
چاپ شده در نشریه آفتاب صبح نیشابور / چهارشنبه ۲۹ شهریور ۱۴۰۲ / شماره ۱۱۳
چه کسی می دانست ۸۳ سال قبل فرزندی از روستای دولت آبادِ سبزوار چشم به جهان می گشاید، روزی «آقای رمان ایران» می شود و جایزه «نشان شوالیه هنر و ادب فرانسه» را دریافت می کند؟! پسری که از همان بدو تولد، طعمِ تلخِ فقر و نداری را چشید و در ۱۹ سالگی برای کار به تهران مهاجرت و برای تهیه لقمه نانی کارگری کرد و سلمانی، کفاشی، حروفچینی و غیره را آموخت. خودش می گوید: «هنر را در کار آموختم نه از تئوری و نظریه های ادبی.»
به طور اتفاقی از همان جوانی با تئاتر آشنا و شیفتۀ آن شد. از آغاز دههٔ چهل در کلاس های نمایش آناهیتا شرکت کرد و بازیگر نمایش شد و کمکم نوشتن را نیز آغاز کرد. او در دههٔ چهل در نمایشنامههای بهرام بیضایی و اکبر رادی ایفای نقش کرد.
در سی سالگی با مهرآذر ازدواج کرد و ثمرۀ ازدواجش سه فرزند به نام های سیاوش، فرهاد و سارا شد.
اولین داستانش با عنوان «ته شب» در ۲۲ سالگی در مجلۀ آناهیتا چاپ شد. مهم ترین ویژگی های آثار دولت آبادی را: ۱) انعکاس زندگی مردم روستا (توجه به ادبیات اقلیمی) و ۲ ) توجه به روان شناسی شخصیت های داستان برمی شمارند، به همین دلیل او را از پیشروان ادبیات روستایی و کارگری می دانند.
محمود دولت آبادی می گوید نویسنده سیاسی و روشنفکر نیست: «من نویسنده هستم. نویسنده که حتما روشنفکر نیست» (این گفت و سخن ها / ص ۱۵۴)؛ و معتقد است در کشور به جای تشکیل حزب سیاسی باید انجمن های اجتماعی شکل بگیرد و وارد پروسه های اجتماعی شود.
محمود دولت آبادی دربارۀ دولت خاتمی می گوید بدون شک دولت خاتمی روان تر از دولت احمدی نژاد است. نظر تساهلی بیشتری داشتند و آزادی نسبی بیشتری وجود داشت (به خصوص در حوزه کتاب و مطبوعات)
او معتقد است: «من به آن ایده ای رای خواهم داد که بتواند از عهده ی چهار اصل مهم برآید: ۱) صلح با عزت ۲) آزادی بیان و ایمنی بعد از آزادی بیان ۳) نان و کار ۴) سرانجام یافتن راه های صلح آمیز و برادرانه با اقوام ایرانی و زدودن برخوردهای خصمانه.»
او در مورد رمانِ پُرحاشیۀ خود پاسخ داد که رمانِ «کلنل» را در سال ۶۳ و ۱۳۶۲ نوشته است و تنها اثری است که بخش هایی از آن را به صورت کابوس در خواب دیده است.
روزی که این رمان را تمام کرد آن را به همسرش داد تا بخواند. همسرش از او پرسید چه زمانی آن را نوشته است. دولت آبادی پاسخ داد: «من وقت هایی می نویسم که خدا بیدار است و همه خواب اند. به هیچ عامل بیرونی احتیاج ندارم. به ذهنم احتیاج دارم و یکتای همیشه بیداری که خداست.»
دولت آبادی در مورد رمان «کلنل» می گوید بعد از چهل سال چاپ این کتاب دیگر نفعی برای من ندارد. حالا دیگر چاپ کلنل به نفع دولت است. حالا فرصت برای آنهاست تا دولت جمهوری اسلامی به دنیا بگوید جامعه ی ما از حد آزادی بیان برخوردار است (همان / ص ۱۳۳).
دولت آبادی در کتاب «این گفت و سخن ها» می نویسد: «من در نوشتن دنبال چیزی نبودم تا به آن برسم مگر خودِ نوشتن، و از نظر من نوشتن یک ضرورت بود و من این ضرورت را به انجام رساندم و هنوز هم در حال انجامش هستم. به یاد ندارم هرگز چیز خاصی در ازای نوشتن خواسته باشم به دست بیاورم مگر برای نوشتن و انتشار آن اگر ممکن بشود! البته آن چه در ابعاد اجتماعی – انسانی می خواسته ام در خلق آثارم عیان است و چیزی بیشتر از این برایم ارزش نداشت و ندارد، البته نان دسترنج خود را خوردن، بسیار گواراست.»
دولت آبادی معتقد است نویسندگی ذاتی است البته مرحله اول ذاتی است و مرحله دوم یادگیری و فراگیری. با منزوی کردن و منزوی شدن کسی نویسنده نمی شود، این مهم با کار کردن و حضور در اجتماع میسر است. او باور ندارد که ادبیات را بتوان مثل علم به کسی آموزش داد؛و می گوید: «در زندگی ادبی ام هیچ استادی نداشته ام. استادهای من، ادبیات کلاسیک و مترجم هایی بودند گه آثار بزرگان ادبیات را ترجمه کرده اند. (همان / ص ۱۹۲)
دولت آبادی دربارۀ جلال آل احمد معتقد است: نثر جلال هیچ کمکی به رمان نویسی نمی کند و آل احمد فاقد تخیل است؛ اما اگر کسی می خواهد نویسنده شود باید یکی از معلم های نثرنویسی اش، هوشنگ گلشیری باشد؛ ولی من نگفتم از تخیل گلشیری می توانید بهره مند بشوید.
به گزارش آفتاب صبح نیشابور، نشست «شب محمود دولت آبادی» همزمان با سالروز تولد دولت آبادی به همت انجمن کتاب سیمرغ، شامگاه سه شنبه ۱۰ مرداد ماه در موسسۀ نهال با حضور نویسندگان و علاقه مندان به آثار دولت آبادی برگزار شد. در این نشست مصطفی بیان، داستان نویس و رئیس انجمن داستان سیمرغ نیشابور دربارۀ دو کتاب «بیرونِ در» و «این گفت و سخن ها» ایراد سخن پرداخت و در ادامه، مریم حسینی، کارشناس ارشد آموزش و حسین رهاد، کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی به نقد و تحلیل سه کتاب «اسب ها، اسب ها از کنار یکدیگر»، «عبور از خود» و «دودمان» پرداختند.
اما از نکات مهم و بدیع در این کارگاه، توجه دادن مخاطب به ژانر مهم علمی تخیلی، نه به مثابه فقط یک ژانر سرگرمی، بلکه در جایگاه ژانری عمیق، چندلایه، فلسفی و سیاسی بود که محور اصلی آن انسان است.
نهمین سالِ فعالیت «انجمن داستان سیمرغ نیشابور» را در شرایطی آغاز میکنیم که حالِ من و شما و مردمِ سرزمینم خوب نیست. اگر از ما بپرسند که مهمترین دغدغهی شما چیست؟ قاعدتا میگوییم: تورم، گرانی، مسکن، بیکاری، خشکسالی، فرهنگ و غیره. شکی نیست، همهی این موارد درست و مهم است.
استاد علی نصیریان، مدتی قبل در رسانهای به اهمیت فرهنگوهنر اشاره کردند و گفتند: «هنر و هنرمند شناسنامهی یک ملت است.»
با توجه به اهمیت سخنِ استاد نصیریان، نیشابور که یکی از چند شهر مهمِ تاریخی و فرهنگی ایرانزمین محسوب میشود و به دلیل قرار گرفتن در مسیر راههای عمدهی جهانِ شرق و غرب (جاده ابریشم) گذرگاه دانشمندان و ادیبانِ دو عالم، تفکرگاه عرفا و تفرجگاه هنرمندان بوده، بخشی از هویت فرهنگی ایرانیان است.
با توجه به این پیشینهی تاریخی و میراث ارزشمند نیاکانمان، هیچ نشانه و علامتی در اعتلا و احیای جایگاه واقعی و در خور آوازهی نیشابور نمیبینیم. با توجه به جمعیت شهرستان نیشابور، تعطیلی پردیس سینمایی شهر فیروزه با داشتنِ سه سالن، نداشتنِ سال تئاتر، تعطیل شدن شهربازی، تعداد کم کتابفروشیها، بیتوجهی به بناهای تاریخی (بنای باغ امینالاسلامی)، کمشور بودنِ بزرگداشت روز ملی عطار و خیام و همهوهمه نشان از ضعف مدیریت شهری است.
«انجمن داستان سیمرغ نیشابور»، به عنوان یک انجمن مستقل و مردمی معتقد است که فعالیتهای فرهنگی، هنری و اجتماعی باید توسط بخش مردمی و سازمانهای مردمنهاد صورت بگیرد و این مهم، نیازمند اعتماد به مردم است. در کشورهای پیشرفته، تمام برنامههای فرهنگی توسط بنیادها، انجمنها و سازمانهای مردمنهاد صورت میگیرد و دولت نقش نظارتی دارد.
نمونهی موفق مشارکت مردمی را میتوان در دورانِ ریاست آقای عباس کرخی (رییس سابق ادارهی فرهنگ) ببینیم. در دوران ایشان و با مشارکت انجمنهای مردمی، نیشابور در سال ۱۳۹۵ «پایتخت کتاب ایران» شد و همان سال نمایشگاه کتاب با حضور ناشران معتبر کشور مانند نیماژ، آموت و…. در نیشابور برگزار شد؛ همچنین ما در نیشابور چند روزی میزبان ۵٠ نویسنده و شاعر کودکونوجوان بودیم. این همه، با مشارکت انجمنهای مردمی و در نتیجهی اعتماد رییس ادارهی فرهنگ به بخش مردمی بود.
کافی است به اهمیت سخن استاد نصیریان توجه کنیم، چرا که هنر و هنرمند شناسنامهی یک شهر، یک استان و یک ملت محسوب میشود.
مصطفی بیان مدیر انجمن داستان سیمرغ نیشابور / ۳۰ تیر ماه ۱۴٠۲
کارگاه داستاننویسی؛ آشنایی با داستانِ علمی تخیلی و فانتزی.
با حضور ضحی کاظمی، داستاننویس و برگزیدهٔ چند دوره جایزه ادبی نوفه.
جمعه ۲۳ و شنبه ۲۴ تیر ماه ۱۴٠۲ / ساعت ۱۸ تا ۲٠.
ضحی کاظمی متولد ۱۳۶۱ در تهران و کارشناسارشد زبان و ادبیات انگلیسی است. از سال ۱۳۹۱ تاکنون، ۱۶ اثر داستانی از ایشان منتشر شده است. چهارمین اثر او با عنوان «سال درخت» که در سبک رئالیسم جادویی نوشته شده در سال ۹۳ به انگلیسی برگردانده و منتشر شد.
کاظمی از اولین نویسندگان ایران است که به صورت حرفهای در ژانر علمیتخیلی و فانتزی دست به قلم برده و آثار متنوعی در این ژانرها خلق کرده است.
رمان پساآخرالزمانی «بارانزاد» او در سال ۹۸ و همچنین رمان «رنسانس مرگ» در سال ۹۹ برندهی جایزهی ادبی «نوفه» شد.
ضحی کاظمی در حال حاضر مؤسس و مدیر کتابفروشی راما در تهران ، اولین کتابفروشی تخصصی ادبیات گمانهزن در ایران است.
از سمت راست: ضحی کاظمی، حسین آقا (همسر ضحی کاظمی)، حجت حسن ناظر و مصطفی بیان